ضرورت و چيستي تدريس با جهت‌گيري الهي فرهنگي

1401/07/24 12:28
فصل قبل

 

شغل شريف هيات علمي و استادي دانشگاه رسالت خطيري است که ابعاد مختلفي دارد. از يک سو رسالت آموزشي، پژوهشي با همه سختي هايش و در سوي ديگر رسالت فرهنگي و تربيتي با همه اهميت و ظرافتش قرار دارد. اين امور (يعني نقش آموشي و تربيتي) ركن هاي اصلي معلمي را تشکيل مي دهند و پرداختن به آنها به صورت توأمان، از عضو هيات علمي، يک معلم و مدرّس شايسته مي سازد. 

استاد و معلم در صورتي موفق است که بتواند دانشجوياني قوي از جهت علمي و مودب به آداب انسانيت از جهت رفتاري و معتقد به باورهاي الهي و اسلامي تحويل جامعه بدهد. اما اگر صرفاً به انتقال داده هاي علمي به مغز دانشجو بسنده کند، جايگاه استادي را به يک کتاب گويا تنزل داده است.

زيبايي و ثمربخشي شغل هيات علمي و استادي آن است که بتوان کارشناسان و فارغ التحصيلاني پرورش داد که هم درس خود را خوب خوانده اند و هم راه و رسم زندگي را خوب مي دانند؛ حتي اگر انسان در اين راستا تلاش کند اما نتيجه مطلوب هم نگيرد، باز وجداني آسوده دارد.

اداي رسالت فرهنگي و ايفاي نقش تربيتي توسط يك معلم و استاد حداقل از سه طريق ممكن است:

رعايت اخلاق معلمي و رفتار اسلامي.

برقراري ارتباط روحي و عاطفي سالم و منطقي با دانشجو و توجه به شرايط و حالات او و احياناً كمك به حل مشكلاتش در حد مقدور.

تدريس با جهت گيري الهي فرهنگي.

حال كه انجام رسالت فرهنگي و تربيتي توسط اساتيد، از اركان اصلي معلمي و مورد تاکيد اسلام و همچنين آئين نامه ارتقاء اعضاي هيات علمي مي باشد، تدريس با جهتگيري الهي و فرهنگي راهکاري است براي آنکه هر استاد بتواند کار تربيتي و فرهنگي متناسب با رشته تحصيلي و تدريس خود انجام دهد.

   ضرورت تدريس با جهتگيري الهي فرهنگي اين است که دانشجويان، علم و ايمان را همزمان کسب نمايند و فارغالتحصيلان دانشگاه نسبت به زمان ورود به دانشگاه مو من تر و متدينتر باشند. براي تحقق اين هدف يکي از ضروريترين اقدامات، تدريس با جهتگيري الهي- فرهنگي است.

بيشک، برنامه اصلي دانشگاه، دو چيز است: «آموزش» و «پژوهش». البته در مقاطع كارداني و كارشناسي آموزش به مراتب از پژوهش پررنگ تر است. به عبارتي محوري ترين برنامه دانشگاه دروسي است که در کلاسها تدريس ميشود و همه دانشجويان را بدون استثناء پوشش ميدهد.

 اما اموري مانند مسابقات فرهنگي، سخنرانيهاي مذهبي، اردوها و امثال آن، «فوقبرنامه» است. طبيعي است که در مقايسه با «برنامههاي آموزشي دانشگاه»، «فوقبرنامه» تعداد کمتري را پوشش ميدهد (هم درصد بسيار کمتري شرکت ميکنند و هم تعداد فوقبرنامههايي که يک دانشجو شرکت ميکند در مقايسه با درسهايي که طي چندين واحد در هر ترم شرکت ميکند، بسيار ناچيز است). اين در حالي است كه حق آن است كه مسائل فرهنگي و تربيتي در متن برنامه هاي دانشگاه باشد.

با اين اوصاف اگر از ظرفيت كلاس هاي درس و اساتيد محترم براي مسائل فرهنگي، تربيتي، اخلاقي و معنوي استفاده شود، آنچه منحصر به فوق برنامه است در متن برنامه قرار مي گيرد و گستره آن بسيار بيشتر مي شود.

هر چند دروس معارف و اساتيد محترم آن، رسالت تعميق باورهاي ديني و ترويج رفتارهاي اخلاقي را دارند اما بدون شك اگر ساير اساتيد نيز (به صورت غيرمستقيم و در مقياس بسيار محدودتر، آنهم نه در زمينه مسائل تخصصي ديني بلكه در زمينه مسائل عام و عمومي) به كمك آنها بيايند، تحولي در جنبه هاي فرهنگي و تربيتي دانشگاه ايجاد خواهد شد.

توجه داشته باشيم گاهي بيان مطالب اخلاقي، ديني و تربيتي از زبان استاد دروس تخصصي تاثيرگذارتر است. اين مطلب بارها تجربه شده و قطعاً اساتيد نيز از آن خاطرات زيادي دارند.

 مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي بارها به اين مسئله تصريح کرده اند. به عنوان نمونه مي فرمايند:

فرض کنيد معلم [و استاد] رياضي اگر در اثناي درس رياضي، به صورت تک مضراب، يک کلمه از توحيد بگويد، از آفرينش بگويد، از عصمت پيامبران بگويد، من گمان ميکنم گاهي اثرش از يک ساعت درس معلم تعليمات ديني [و معارف اسلامي] بيشتر است. (بيانات در ديدار شاعران، 1391/05/14) [1]

ايشان مي فرمايند:

 متدين بارآوردن [جوانان و نوجوانان] فقط کار معلم تعليمات ديني [و معارف اسلامي] نيست؛ يک معلم رياضي، يک معلم فيزيک، يک معلم فارسي و ادبيات هم با يک نکتهگويىِ بجا و با يک تک مضراب مي تواند تفکر ديني را در اعماق دل شاگرد و مخاطبِ خود جا دهد تا يادش نرود. گاهي حتّي بيش از معلم ديني مي توانند اثر بگذارند (بيانات در ديدار جمعي از معلمان استان کرمان 12/2/1384)[2].

همچنين مي فرمايند:

يک کلمه از خدا، يک کلمه از پيغمبر، يک جمله از قيامت، يک کلمه از معنويت و سلوک الي اللَّه و محبت به خدا، گاهي ممکن است از شما به عنوان دبير [و استاد] رياضي يا دبير [و استاد] ادبيات .... صادر شود که شخصيت اين کودک يا اين نوجوان، اين انساني را که مخاطب شماست، شکل مطلوب بدهد که از صد ساعت حرف زدن در شکلهاي ديگر اثرش بيشتر باشد(بيانات در ديدار معلمان و فرهنگيان سراسر کشور 17/2/1393).[3]

بنده مکرّر گفتهام؛ گاهي يک معلّم [و يک استاد] رياضي، يک معلّم [و يک استاد] فيزيک، سرِ کلاس، يک کلمه ممکن است بگويد که از يک ساعت سخنرانيِ اين حقير تأثيرش در آن دانشآموز [يا دانشجو] بيشتر باشد (بيانات در ديدار معلمان و فرهنگيان 11/2/1398)[4].

و يا مي فرمايند:

گاهي استاد مي تواند يک کلاس را، يک مجموعهي دانشجو يا دانشآموز را با يک جملهي بجا تبديل کند به انسانهاي متدين. لازم هم نيست حتماً رشتهي علوم ديني يا معارف را تدريس کند؛ نه، شما گاهي يک جا در درس فيزيک، يا در درس رياضي، يا در هر درس ديگري - علوم انساني و غير انساني - ميتوانيد يک کلمه بر زبانتان جاري کنيد، يا يک استفادهي خوب از يک آيهي قرآن بکنيد، يا يک انگشت اشاره به قدرت پروردگار و صنع الهي بکنيد که در دل اين جوان مي ماند و او را تبديل ميکند به يک انسان مؤمن (بيانات در ديدار اعضاي بسيجي هيأت علمي دانشگاهها 2/4/1389).[5]

نكته مهم لزوم همسويي كلاس هاي معارف و غيرمعارف در زمينه جهت گيري الهي و سمت سوهاي معنوي است.  اگر كلاس هاي غيرمعارف -كه قريب هشتاد درصد كلاس هاي درس يك دانشجو را تشكيل مي دهد، جهت گيري الهي نداشته باشد و از ابتدا تا انتها يكبار نام خدا برده نشود، به قدرت خدا و حكمت او در آفرينش اشاره نشود و ...، مي تواند خنثي كننده كلاس هاي معارف هم بشود. لااقل كمك كننده نيست.

تدريس با جهت گيري الهي، چه نيست؟!

شايد آنچه تا كنون گفته شد باعث پيدايش اين تصور شود كه قرار است كلاس هاي دروس تخصصي تبديل به كلاس هاي معارف شوند! در حاليكه چنين نيست. در روش تدريس با جهت گيري الهي عناوين دروس، سرفصل ها و رئوس مطالب و محتواي علمي كلاس، همان هايي كه اكنون است. فقط به عنوان مثال پديدهاي طبيعي، به عنوان نشانه هاي قدرت خداوند مطالعه مي شوند يا طبيعت به عنوان خلقت الهي مورد بررسي قرار مي گيرد يا مدرّس در خلال تدريس اگر فرصت مناسبي پيدا شد از مطلب درسي به مطلب اخلاقي يا معرفتي گريزي مي زند و امثال اين موارد.

البته معمولاً حجم درس ها آنقدر است كه استاد براي تمام كردن سرفصل ها فرصت كم مي آورد لذا اگر از نكات مورد نظر، نكته اي هم بگويد، ناگزير بايد مختصر و گذرا باشد. 

سوء تفاهم و برداشت نادرست ديگر از مفهوم تدريس با جهت گيري الهي آن است كه گمان مي شود تدريس با جهت گيري الهي همان اسلامي سازي علوم است. در حالي كه هر چند تدريس با جهت گيري الهي بي ارتباط با اسلامي سازي علم نيست اما با آن متفاوت است. اسلامي سازي علم اولاً بيشتر مربوط به رشته هاي انساني مي شود اما تدريس با جهت گيري الهي مربوط به همه رشته مي شود. ثانياً اسلامي سازي علوم انساني، مستلزم توليد علم است كه كاري اساسي و بنيادين است اما تدريس با جهت گيري الهي چنين نيست بلكه مباحث علمي را در فضايي خداباورانه مطرح مي كند يا از فرصت تدريس و كلاس براي طرح مطالب ديني استفاده مي كند. آري در رشته هاي انساني گاهي به مغايرت هاي مطالب علمي رايج با مباني الهي و اسلامي يا بعكس به هماهنگي مطلب علمي با آموزه هاي ديني اشاره مي شود.  

برداشت غيردقيق ديگر آن است كه هرگاه گفته مي شود: «خوب است استاد، ترجمه ي آيه يا حديثي (متناسب با مطلب درسي) بيان كند»، تصور مي شود منظور، آيات و احاديثي است كه جنبه «اعجاز علمي» دارد. در حالي كه لزوماً چنين نيست بلكه ممكن است آن آيه يا حديث صرفاً حاوي پيام يا نكته اي مرتبط باشد، هر چند ممكن است گاهي بيانگر اعجاز قرآن نيز باشد.

 تدريس با جهت گيري الهي چيست؟

به طور خلاصه ميتوان گفت تدريس با جهتگيري الهي فرهنگي يعني« آموزش دروس تخصصي به فراگيران (دانشجويان) بهگونهاي که فراگير به خداشناسي، دينداري و خودباوري نزديکتر شود».

تدريس با جهت گيري الهي-فرهنگي اهدافي دارد که عمده آن عبارت است از:

آموزش براي رضاي خدا

توضيح مطالب علمي و تبيين مباحث درسي با گفتمان الهي و پيشفرضهاي توحيدي

آموزش علم بهگونهاي که موجب خودشناسي و خودباوري شود.

تربيت دانشجو بهگونهاي که علم خود را براي خدمت به بشر و آرامش و آسايش و تعالي او بکار گيرد.

آموزش علم همراه با اخلاق و تربيت

پيش نياز هاي تدريس با جهت گيري الهي-فرهنگي

تدريس با جهت گيري الهي حداقل سه پيش نياز دارد:

الف) باور قلبي

ب) علاقه مندي

ج) توانمندي و مهارت

كساني كه قرار است با جهت گيري الهي تدريس كنند لازم است تا معتقد و متمايل به تدريس با اين روش باشند. چرا كه استفاده از اين روش، هرگاه بدون اعتقاد قلبي و تمايل دروني باشد، بي فايده بلكه گاهي مخرب است.

همچنين همگان به صورت غريزي و تجربي توان تدريس با جهت گيري الهي را ندارند بلكه نياز به آموزش و كسب مهارت دارند.

ضرورت توانمند سازي و آموزش استادان

بسياري از اساتيد بدون آنكه دوره اي را گذرانده باشند، كتابي را مطالعه كرده باشند يا حتي نام تدريس با جهت گيري الهي را شنيده باشند، با جهت گيري الهي تدريس مي كنند! اما اين امر عموميت ندارد و شايد اكثر افراد به آموزش و كسب مهارت نياز داشته باشند. از اين رو برگزاري كارگاه هاي آموزشي، كارگاه هاي تبادل تجربيات و... ضرورت دارد.

ضرورت تدوين کتب راهنماي تدريس با جهتگيري الهي

براي «آموزش علاقمندان» و «تامين متن كارگاه هاي آموزشي» و «جمع آوري تجربيات»، «تدوين كتب راهنماي تدريس با جهت گيري الهي» راهگشاست. بلكه بدون اين كتب، انتقال مطالبِ مورد نظر، سخت و زمان بر است. به عبارتي  براي آموزش آسان و انتقال ساده و منسجم تجربيات به علاقهمندان، تدوين اين كتب ضرورت دارد.

البته از آنجا كه در اين روش، مواردي مانند تشخيص «برقراي تناسب ميان مطلب درسي و مطلب ديني» - كه استاد در كلاس درس مطرح مي كند يا نويسنده در كتاب راهنماي تدريس مي نويسد-، هيچ معيار و ملاكي جز «ذوق سليم» ندارد لذا ناگزير بايد تاليف اين كتب به صورت گروهي صورت گيرد و سپس مورد نقد و بررسي عده اي ديگر هم قرار گيرد تا در حد امكان از بدسليقگي در امان بماند.

البته مطالب، از جهت علمي و ديني بايد مستند باشد و علاوه بر آن توسط اساتيد آن رشته و نيز كارشناس ديني داوري شود. اين امر براي اتقان كار لازم است.

کتاب هاي تدوين شده

تاکنون 22  کتاب تحت عنوان جهت گيري الهي فرهنگي در تدريس رشته هاي مختلف توسط 22  گروه متشکل از اساتيد دانشگاه و حوزه «تدوين» و بعد از «نقد و نظر» و «داوري» توسط حداقل دو نفر از رشته مربوطه و يک نفر کارشتاس ديني و همچنين «نگارش» مقدمه توسط يکي از اساتيد شاخص رشته مربوطه، در حد محدود چاپ شده است.

رشته هايي که کتاب مربوط به آن چاپ شده عبارتند از:

  1. ارتباط تصويري
  2. برق
  3. تربيت بدني
  4. حسابداري
  5. رايانه
  6. روانشناسي
  7. رياضي عمومي
  8. زيست شناسي
  9. شهرسازي
  10. شيمي
  11. علوم تربيتي (آموزش ابتدايي)
  12. علوم تربيتي (برنامه ريزي درسي)
  13. علوم تشريح
  14. عمران
  15. فيزيک
  16. کشاورزي
  17. متالورژي
  18. محيط زيست
  19. مديريت
  20. معدن
  21. معماري
  22. مکانيک
  23. نساجي

محتواي كتب

با توجه به تعريفي که از «تدريس با جهت گيري الهي-فرهنگي» ارائه شد، محتواي کتاب ها تعيين شده است. البته محتواي کتاب هاي انساني و هنر با غيرانساني (فني، علوم پايه، منابع طبيعي و پزشکي) مقداري مشترک و مقداري متفاوت است. از اين رو ابتدا بخش هاي مشترک و سپس بخش هاي متفاوت توضيح داده مي شود.

 

 


[1]. https://khl.ink/f/20670

 

 

[2]. https://khl.ink/f/3281

 

 

[3]. https://khl.ink/f/26342

 

 

[4]. https://khl.ink/f/42410

 

 

[5]. https://khl.ink/f/9640

 

فصل بعد
نقدها و نظرات