3-3- نشانه‌های خودباختگی

1401/07/19 10:00
فصل قبل

3-3-1- تقلیدهای بدون اندیشه از مظاهر غربی و الگوهای مدرن

گذار به مدرنیته در جامعه ایران از حدود یک قرن پیش آغازشده و هم‌اکنون نیز در جریان است، اما جامعه ما هیچ­گاه زیرساخت‌های مدرنیته را به­صورت کامل در اختیار نداشته است و ازنظر فنی نیز همواره کمبودهای فراوانی در جامعه وجود داشته است. معماری و شهرسازی ما نیز، با توجه به نقصان‌های موجود در شیوه‌های ساخت، گاه به تقلید ظاهری از معماری مدرن تقلیل یافته است. متأسفانه با وجود بناهایی با معماری پرشکوه اصیل ایرانی در شهرهای مختلف، ازجمله اصفهان، شیراز، مشهد، یزد، کرمان، در عرصه معماری معاصر، دچار نوعی خودباختگی فرهنگی شده‌ایم.

به اعتقاد پیپر[1] (1994) در کشورهای غربی، مدرنیسم در شهرسازی، ناتوانی خود را در ایجاد شبکه‌ای پایدار برای زندگی انسان نشان داده است و محیط‌های شهری جدید، علیرغم آنکه به شدت سازمان‌یافته‌اند، فاقد معنی هستند[2].

 بدون شک شهرسازی مدرن با بی‌توجهی به مسائل کیفی فضای شهرها و اولویت دادن به مسائل ترافیکی (که در جای خود به‌جا و نیکوست) و افتادن در دام روش‌های فنی به‌جای توجه به نیازهای مردم، با عدم موفقیت روبه‌روست، چراکه مردم با محیط‌زیستشان که پیوستگی بسیار با تاریخ آن دارد، درآمیخته­اند.

دگرگونی در مفهوم خیابان و سلطه وسیله نقلیه بر زندگی امروزی: خیابان نه به­عنوان عنصر مکمل سازمان و شالوده کهن بافت شهر، بلکه به­عنوان عنصر مسلط و تعیین­کننده در شهر ظاهر می­شود. ایجاد خیابان به‌عنوان نماد تجدد، اولین پژواک از شهرهای هوسمان[3] گونه است که با نظریه­پردازی­های نوگرایان 1920 اروپا جنبه بین­المللی یافت. در ایران نیز با تصویب «قانون تعریض و توسعه معابر و خیابان­ها» در سال 1312 ه.ش پاسخی روشن به این­گونه شهرسازی داده شد[4]. توسعه شبکه بزرگ­راهی در دهه­های اخیر و همچنین عدم پیوستگی در فضاهای عمومی شهری سبب تغییر بافت بسیاری از شهرها به­ویژه شهرهای تاریخی شده و انسجام و زیبایی بافت شهری را از بین برده است[5]؛ درحالی‌که درگذشته وجود میدان و میدانچه­ها و گذرهای اتصال بین آن­ها باعث تقویت فضاهای شهری می­شد.

دگرگونی در مفهوم خانه و مسکن: نظیر همین نقدها در مقیاسی دیگر در رابطه با خانه و مسکن مطرح است که جالب‌ترینِ آن را در بخشی از مارتین هایدگر (شوای، 1375) در نقدی بر تفکر لوکوربوزیه و نظرات نوگرایی که خانه برایشان «ابزار» است و در آن مفهوم سکونت به «یک رابطه مصرفی» و در حد «سرپناه» تنزل یافته است، می‌توان ملاحظه نمود. این دیدگاه به همان اندازه که در مسائل فردی ــ خانه ـ مورد عمل قرار می‌گیرد، در مسکن جمعی (شهر) نیز بروز می‌کند[6].

رشد کمی و کاهش کیفیت مسکن و سوق دادن جامعه به سمت ساختمان­سازی و بسازبفروشی: آنچه تولید می­شود ساختمان­سازی است نه معماری، رشد شهری است نه شهرسازی؛ درصورتی‌که مراد از معماری و شهرسازی، خلق آگاهانه و اندیشمندانه فضا برای زندگی فرد و جامعه است[7].

استفاده از الگوهای ساخت مدرن در تضاد با فرهنگ بومی در قالب برج­سازی و ساختمان­های بلندمرتبه و الگوی سکونت آپارتمان­نشینی: واضح است در بسیاری موارد قواعد و ضوابط مناسبی برای ساخت برج­ها و ساختمان­های بلند وجود ندارد و اگر قانونی هم وجود داشته باشد با فروش تراکم آن را بی­ارزش و بی­حرمت ساخته است (مانند بلندترین برج مسکونی ایران، برج بین­الملل تهران با 56 طبقه و ارتفاع 160 متر)[8]. علاوه بر آن در بسیاری موارد، ضوابط و مقررات موجود نیز بدون توجه به شرایط بومی از کشورهای دیگر تقلیدشده است.

تجاری شدن فضاهای شهری و تغییر در عناصر عملکردی شهر به دلیل تقلید ناقص و نابجا از الگوهای غیربومی: تبدیل بازارها به هایپرها و مال­ها، نقش کمرنگ مراکز محله و فضاهای جمعی و ...

استفاده نسنجیده از الگوهای وارداتیِ طرح‌های توسعه شهری (طرح جامع و تفصیلی، طرح ساختاری ـ راهبردی، طرح‌های راهبردی توسعه شهری[9])، استاندارد گرایی و استفاده از سرانه‌های استاندارد، بافت شطرنجی، جدایی عملکردهای شهری بر اساس قوانین منطقه بندی[10] شهری کم‌وبیش نا منعطف: طرح­های جامع، مبشر «معماری و شهرسازی بولدوزر» هستند. آن شهرسازی که بی توجه به مکان و زمان، بی توجه به گونه­گونی­های طبیعی و انسانی و بی توجه به تفاوت­های فرهنگی ـ اجتماعی، میل به جهانی‌شدن دارد[11].

 

3-3-2- تغییر در سازمان فضایی شهرها

درگذشته، محلات بر اساس ویژگی‌های قومی، محلی، مذهبی، صنفی و گاه موقعیت و منزلت اجتماعی شکل می‌گرفتند و انسجام محلات در مواردی بر هویت مذهبی آن‌ها استوار بود؛ اما شهرها امروزه، مفهومی نمادین از محله را به­صورت روانی با خود به همراه دارند. درحالی‌که ظرف کالبدی آن مخدوش شده است و در شهرسازی امروز جای خود را عمدتاً به «بلوک‌های شهری» سپرده است.

درحالی‌که درگذشته محلات شهری وظیفه ساخت کالبدی شهر و ایجاد سلسله­مراتب شهری (چه کالبدی، مکانی، چه مدیریتی) را به نحو مطلوب به انجام می‌رساندند. در حال حاضر جایگاه محله در طرح‌های شهری و سازمان‌های مسئول امور شهری مخدوش است. همچنین میدان­های حضور پیاده، کم‌اهمیت شده­اند و شهر به‌وسیله مسیرها و فلکه­های سواره با نام میدان تسخیرشده است. با رونق گرفتن محورهای حرکتی و فعال شدن بدنه­های آن­ها و انتقال فعالیت­هایی که در مراکز محله‌ها یا میدان‌های شهری متمرکز بودند به خیابان­ها، سبب می‌شود که عدالت میان حرکت و مکث در شهر با وزین شدن ماهیت حرکتی، برهم‌خورده و فضای عمومی رنگ بازد[12].

3-3-3- بی‌توجهی به عناصر هویت‌بخش در مقیاس شهری و محله‌ها در برخی از توسعه­های جدید شهری

مانند گم‌شدن فضاهای مذهبی ـ فرهنگی همچون مسجد در فضای شهر. درگذشته عناصر شاخص عملکردی (مذهبی)، مناسب­ترین عنصر در شکل­گیری مرکزیت محلات بوده است؛ اما در حال حاضر بر اساس تقسیمات کالبدی شهری، گاهی واحد آموزشی (مانند دبستان) مبنای شکل­گیری محلات قرار می­گیرد و حتی گاهی بدون هیچ‌گونه مرکزیتی شکل می­گیرند.

 

 

3-3-4- چهره و سیمای شهری عاملی به‌منظور ترغیب شهروندان به مصرف‌گرایی

ـ تجمل گرایی، توجه به تزیینات بیش‌ازحد، دوری از سادگی و بی‌آلایشی

ـ به­کارگیری بی­ضابطه و خارج از عرف تابلوها و سردرهای غربی

ـ بهره­گیری از نماهای غیربومی و توجه به برون­گرایی (نماهای ساختمانی مغشوش و ناهماهنگ با یکدیگر)

ـ بی‌توجهی به اصول ساخت‌وساز بافت­های سنتی (همسازی با اقلیم، طبیعت و ...) و استفاده از مصالح غیربومی (نماهای کامپوزیت، شیشه و عدم استفاده از مصالح بوم آورد ...)

3-3-5- از دست دادن حس مکان (بی تعلقی به مکان) و رنگ باختن نظام هیئتی یا کدخدا منشی

درگذشته حس تعلق مردم به محلات موجب امنیت، بهداشت و مدیریت ساخت‌وساز می‌شد و مدیریت مردمی بر محله به‌صورت ناخودآگاه اتفاق می‌افتاد؛ اما امروزه این حس مشارکت وجود ندارد و در مواردی منجر به رقابت در بین آن‌ها یا بی‌تفاوتی نسبت به محیط پیرامونشان می‌گردد.

3-3-6- نمود منفعت­طلبی و بی‌توجهی به طبیعت در ساخت‌وسازها

به­گونه‌ای که در بسیاری از مواقع، میزان فضای اشغال از حد قانونی نیز بیشتر است و باغچه و حوض آب (نمادهایی از طبیعت) که تا مدتی پیش جزئی از خانه­ها بود، حذف‌شده است.

3-3-7- جریان واگرایی توسعه کالبدی شهر و جدایی گزینی اجتماعی

این پدیده ازیک‌طرف از طریق بیرون راندن اقشار کم‌درآمد شهری از مادر شهرها و اسکان در حومه شهرها و از طرف دیگر هجوم و جایگزینی در محدوده­های تاریخی و مرکزی شهرها اتفاق می­افتد که نتیجه­ای جز ناپایداری در توسعه­های شهری با وقوع پدیده رشد بی‌قواره شهری[13] و کم‌رنگ شدن عدالت فضایی نداشته است.

3-3-8- فروپاشی نظام شار ایرانی با توجه به رابطه شهر و روستا و بی‌توجهی به اصل سلسله­مراتب نظام شهری

 شهر مکان آرزوها می­گردد و روستاها یکی پس از دیگری برای رفتن به سرزمین آرزوها ترک می­شود[14]. وقوع پدیده­هایی چون نخست شهری، بزرگ­سری[15] در نظام شهرها و کم‌رنگ شدن نقش شهرهای میانی

3-3-9- نبود نظام سلسله­مراتب فضایی ـ کالبدی در همه سطوح برنامه­ریزی، طراحی و اجرا

 سبب بروز گسترش خود به خودی و بی‌برنامه فضاهای شهری می­گردد. امری که سبب می‌گردد تا بتوان طرح­های جامع را هم علت و هم معلول آشفتگی فضایی ـ کالبدی و اجتماعی ـ فرهنگی شهر ارزیابی کرد[16].

 


[1].Pieper.

[2]. جستارهای شهرسازی، ص 188.

3.Husman.

[4]. ، از شار تا شهر، ص 163.

[5]. معماری و شهرسازی ایران در دوران گذار، ص 9.

[6]. جستارهاي شهرسازي، ص 189.

[7]. شرح جریان‌های فکری معماری و شهرسازی در ایران معاصر، ص 97.

[8]. معماری و شهرسازی ایران در دوران گذار، ص 8.

3. CDS:City Development Strategies.

4. Zoning.

5. از شار تا شهر، ص 201.

[12]. نقش میدان­های شهری و بررسی عواقب ناشی از تنزل جایگاه آن در شهرهای امروز با تأکید بر شهرهای ایرانی، ص 61.

1. Urban sprawl.

1. از شار تا شهر، ص 207.

[15]. Macrocefaly.

[16]. از شار تا شهر، ص 207.

فصل بعد
نقدها و نظرات