4-1- درس: مباني سازمان و مديريت

1401/08/01 10:03
فصل قبل

 

4-1-1- سرفصل 1: مفاهيم و تعاريف

4-1-1-1- مطلب درسي: تعريف سازمان

سازمان عبارت است از: مجموعهاي از افراد، امکانات و وسايل، که بهصورت منظم، جهت رسيدن به اهداف معين تعامل ميکنند.

بر اساس اين تعريف عناصر سازمان عبارتاند از افراد، منابع مادي و امکانات، قوانين و مقررات و تلاش منظم و سامانمند. همانطوري که از تعريف فوق مشخص است ارکان تعريف سازمان عبارت از سه جزء منابع، اهداف و تعامل است. با توجه به نقش رهبر در سازمان و امکان تأثيرگذاري او، اگر موضوع تعامل و شناسايي هدف از سوي پيروان انجام نگردد، سازمان به اهداف خود نخواهد رسيد. در بحث اهميت تعامل ميتوان به خطبه حضرت اميرg در مقايسه يارانش با ياران معاويه، اشاره نمود: «به خدا سوگند! بسيار دوست داشتم معاويه، شما را با نفرات خود مبادله ميکرد، همچون مبادله کردن دينار به درهم: ده نفر از شما را از من ميگرفت و يک نفر از آن ها را به من ميداد.»[1]

تأکيدات متعدّدى که در اين جمله آمده، نشان ميدهد که اين سخن امام واقعاً جدّى است و کمترين مبالغه در آن راه ندارد. شاميان را به منزله سکّه طلا فرض کرده و عراقيان را به منزله سکّه نقره، که در آن زمان يکدهم آن (دينار) ارزش داشت و اين نشان ميدهد که مردم شام افرادى با انضباط بودند حتّى هنگاميکه معاويه آنان را فريب داد باز هم پشت سر او محکم ايستادند؛ ولى لشکر کوفه و عراق به هيچ وجه انضباطى نداشتند و حتّى ده نفر از آن ها بهاندازه يک نفر از شاميان ارزش نداشت!

در طول تاريخ شام و عراق قبل از اسلام و بعد از اسلام، شواهدى براى اين مطلب پيدا ميشود.

در هر سازمان رئيس و مرئوس کارآمد، دو رکن اساسي هستند بهگونهاي که رئيس حتي اگر امام معصوم هم باشد ولي مؤمنين همراهي نکنند و متفرق باشند سازمان به نتيجه نخواهد رسيد.

4-1-2- سرفصل 2: وظايف مديريت

4-1-2-1- مطلب درسي 1: برنامهريزي

فرآيند برنامهريزي شامل تعيين مأموريت سازمان، مشخص کردن هدفها و پديد آوردن برنامهها است. مديران فرآيند برنامهريزي را با ايجاد، اصلاح يا تأييد دوباره مأموريت (فلسفه وجوي سازمان) آغاز ميکنند. سپس از مأموريت سازمان براي پديدآوردن هدفهاي سازماني بهره ميگيرند و بعد برنامههاي لازم را براي تحقق اين هدفها، طرحريزي و اجرا ميکنند.

با دقت در بعضي از آيات قرآن کريم ميتوان به اصول و اسلوب برنامهريزي در مديريت الهي پي برد. بهعنوان نمونه در سوره فصلت، خداوند يک نمونه از تقدير و برنامهريزي خود را ارائه ميدهد:

«قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ذَلِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِن فَوْقِهَا وَبَارَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاءً لِّلسَّائِلِينَ ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَال َلَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ؛[2] بگو: آيا شما به آنکس که زمين را در دو روز آفريد کافر هستيد و براي او همانندهايي قرار ميدهيد؟! او پروردگار جهانيان است! او در زمين کوههاي استواري قرار داد و برکاتي در آن آفريد و مواد غذايي آن را مقدّر فرمود، - اينها همه در چهار روز بود - درست به اندازه نياز تقاضا کنندگان! سپس به آفرينش آسمان پرداخت، در حالي که بهصورت دود بود؛ به آن و به زمين دستور داد: «به وجود آييد (و شکل گيريد)، خواه از روي اطاعت و خواه اکراه!» آن ها گفتند: «ما از روي اطاعت ميآييم (و شکل ميگيريم)! در اين هنگام آن ها را بهصورت هفت آسمان در دو روز آفريد و در هر آسماني کار آن (آسمان) را وحي (و مقرّر) فرمود و آسمان پايين را با چراغهايي [ستارگان] زينت بخشيديم و (با شهابها از رخنه شياطين) حفظ کرديم، اين است تقدير خداوند توانا و دانا.»

در برنامهريزي مورداشاره در اين آيه، عوامل زمان، استحکام کار، نظم، پيشبيني و اندازهگيري و نقشهکشي بهخوبي به چشم ميخورد و اين نکته را نيز يادآور ميشود که برنامهريز بايد توانا و دانا باشد و برکار خود تسلط داشته باشد. نيازها را بشناسد زمان لازم و در حقيقت جدول زماني را تنظيم کند.

برنامهريزي الهي هدفمند و داراي هدف شايسته است و در آن هر چيز به اندازه و براي مدت معين توليد ميشود:

«إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ؛[3] البته ما هر چيزي را بهاندازه آفريديم».

در رابطه با نقش هدف در موفقيت برنامهريزي، ميتوان به آيهاي از قرآن اشاره نمود که در آن خداوند، برنامه خلقت زمين و آسمان را هدفمند توصيف کرده است:

«مَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ؛[4] ما آسمان و زمين و آنچه در ميان آنهاست را از روي بازي نيافريديم».

4-1-2-2-مطلب درسي 2: مفهوم سازماندهي

سازماندهي، فرايند نظم و ترتيب دادن به كار و فعاليت و تقسيم و تكليف آن به افراد بهمنظور انجام دادن کار و تحقق هدفهاي معين ميباشد. نتيجهي سازماندهي، ايجاد ساختار است و ساختار، روابطي منظم و منطقي كه لازمه عمليات اعضاي سازمان است، به وجود ميآورد.

از طريق فرايند سازماندهي، افراد بهصورت گروهي در ساختار و روابط متشكلي قرار ميگيرند تا با تواناييهاي لازم و كافي، كار مؤثري را براي رسيدن به هدفهاي معين انجام دهند. اعضاي هر گروه يا سازمان، بهطور انفرادي، ازلحاظ هوش، استعداد، توانايي، تجربه حرفهاي و کششهاي عاطفي متفاوت هستند. در اثر سازماندهي، از قابليتها و تواناييهاي افراد بهطور مناسب و شايسته استفاده ميشود.

سازماندهي طي مراحل زير صورت ميگيرد:

تشخيص فعاليتهاي لازم براي رسيدن به اهداف و اجراي خطمشي و برنامهها.

گروهبندي فعاليتها با توجه به منابع انساني و مادي موجود و تشخيص بهترين طريقهي استفاده كردن از آنها.

دادن اختيار عمل و حق دستوردهي و تصميمگيري براي انجام دادن كار به مسئول هر گروه.

ارتباط دادن واحدهاي گروهبنديشده به يكديگر بهصورت افقي و عمودي از طريق روابط اختيار، شبكهي ارتباطي و نظام اطلاعاتي

در فرهنگ اسلامي كه فرهنگ نظم و انتظام است، به سازمان و سازماندهي با ديدي عميق نگريسته شده است. تقسيمکار، حدود وظايف، جلوگيري از تداخل امور، اختيار و آزادي در محدوده مسئوليت، همه از مسائلي هستند كه براي دستيابي به سعادت و سيادت، در نظام اسلامي از ضروريات زندگي به حساب ميآيند و در قرآن و سنت نمونههاي فراواني از آن را ميبينيم.

نمونه موفقيتآميز تقسيمکار و وظايف را ميتوان در جنگ خندق مشاهده كرد كه پيامبر گرامي اسلام a براي سرعت بخشيدن به كار و تعيين مسئوليت افراد وظيفهي كندن خندق را بين افراد تقسيم و مسئوليت هر گروه را معين فرمودند بهطوريکه موفقيت چشمگيري را نصيب مسلمانان کردند تا آنجا كه بسياري از مورخين پيروزي مسلمانان را در اين جنگ خطرناك و بزرگ، نتيجه تدبير پيامبر گرامي اسلام در تقسيمکار و كندن خندق براي دفاع از شهر مدينه شمردهاند.

امام علي g درزمينهي لزوم تقسيمکار و مسئوليت به فرزندش امام حسن g ميفرمايند: «براي هر يك از زيردستان و كاركنان وظيفهاي مشخص كن تا او را نسبت به همان كار مؤاخذه و بازخواست نمايي، زيرا اين شيوه سزاوارتر است».[5]

همچنين در عهدنامهي معروف مالك اشتر، امام عليg جامعه را به طبقات اجتماعي مختلف تقسيم كرده و هر يك از آن ها را بر اساس نوع كار و چگونگي مسئوليتشان دستهبندي نموده و با بيان روشن وظايف و تأثيري كه بر ديگر قشرها ميگذارند و تأثري را كه از ديگر قشرها ميپذيرند، تحت سازماني مستقل گردآورده است و به نمايندهي خود در مصر تأكيد ميكند تا منزلت و جايگاه هر سازماني را بشناسد و بهاي مناسب را در جهت حفظ و تقويت آن بپردازد:

«بدان كه تودهي مردم به دستههايي تقسيمشدهاند و كار هيچ دستهاي جز به دستهي ديگر راست نيايد و هيچ گروهي از گروه ديگر بينياز نيست صنفى ازايشان لشكرهاى خدايند و صنفى، دبيران خاص يا عام و صنفى قاضيان عدالت گسترند و صنفى، كارگزاراناند كه بايد در كار خود انصاف و مدارا را به كار دارند. و صنفى جزيهدهندگان و خراج گزارانند، چه ذمى و چه مسلمان و صنفى بازرگاناناند و صنعتگران و صنفى فرودين كه حاجتمندان و مستمندان باشند. هر يك را خداوند سهمى معين كرده و ميزان آن را در كتاب خود و سنت پيامبرش a بيان فرموده و دستورى داده كه در نزد ما نگهدارى مى شود».[6]

4-1-2-3- مطلب درسي 3: تصميمگيري در مديريت و اهميت آن

به نظر «هربرت سايمون،» تصميمگيري جوهر اصلي مديريت است و حتي ميتوان مديريت را مترادف با آن دانست. وي نظريه تصميمگيري خود را تحت عنوان «مدير بهعنوان تصميمگيرنده» ارائه کرد. به نظر او تصميمگيرنده فردي است که در تقاطع راهها، در لحظهي انتخاب، آماده است که در يکي از مسيرها پا گذارد[7].

اگر مديريت را مترادف با تصميمگيري بدانيم، ديگر انتخاب تنها يکراه از راههاي ديگر، تصميمگيري نيست؛ بلکه عنوان تصميمگيري، بهکل فرآيند اطلاق ميشود. بنابراين مديريت در نهايت همان تصميمگيري است و مهارت لازم براي مدير همان مهارت تصميمگيري ميباشد.[8]

براي تبيين مباني ويژگيهاي تصميمگيري در مديريت اسلامي، ضرورت دارد به رهنمودهاي قرآن کريم، نهجالبلاغه، احاديث و روايات موجود در اين زمينه اشاره شود.

در قرآن کريم در مواردي به امر تصميمگيري اشاره شده است که از آن جمله عبارتاند از:

«...وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ؛[9] و در كار [ها] با آنان مشورت كن و چون تصميم گرفتى برخدا توكل كن، زيرا خداوند توكلكنندگان را دوست مىدارد».

«وَإِن تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنّ َذَلِكَ مِن ْعَزْمِ الْأُمُورِ؛[10] و اگر استقامت کنيد و تقوا پيشه سازيد، شايستهتر است؛ زيرا اين از کارهاي مهم و قابل اطمينان است».

«يابُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوف ِو َانْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنّ َذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور؛[11] پسرم! نماز را برپا دار و امر به معروف و نهي از منکر کن و در برابر مصائبي که به تو ميرسد شکيبا باش که اين از کارهاي مهم است».

«طَاعَةٌ و َقَوْل ٌمَّعْرُوف ٌفَإِذَا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَو ْصَدَقُوا اللَّـهَ لَكَان َخَيْرًا لَّهُمْ؛[12] اطاعت و سخن سنجيده براي آنان بهتر است؛ و اگر هنگاميکه فرمان جهاد قطعي ميشود به خدا راست گويند (و از صدق و صفا درآيند) براي آن ها بهتر ميباشد!»

با حصول عزم و تصميم، در نفس انسان ، قدرت و نيرويي جديد و در روحش شرايطي ايجاد ميشود که براي وصول به هدف، نهتنها تمام اعضاء و جوارح خود را تحت قدرت آن روح مقتدر قرار ميدهد، بلکه امور ديگر و ديگران را نيز به زير سلطه فراميخواند.

امام جعفر صادقg فرمودند: «وقتي نيت براي انجام امري قوي باشد، بدن از عملي ساختن آن ابراز ناتواني نخواهد کرد[13]

4-1-2-4- مطلب درسي 4: کنترل و نظارت

 کنترل: فعاليتي است که ضمن آن عمليات پيشبينيشده با عمليات انجام شده مقايسه ميشود و در صورت وجود اختلاف و انحراف بين آنچه هست و آنچه بايد باشد، به رفع و اصلاح آن ها اقدام ميشود[14].

کنترل يک پروژه عبارت است از: فرآيند نظارت، ارزيابي و مقايسه نتايج برنامه ريزي شده با نتايج عملاً به دست آمده براي تعيين مقدار پيشرفت حاصل شده در جهت هدفهاي بلندمدت هزينه، برنامه ريزي، عملکردِ فني پروژه و تناسب راهبردي آن با هدفهاي شرکت.[15]

طراحي سيستم کنترل

براي طراحي سيستم کنترل بايد مراحل زير انجام پذيرد:[16]

الف) تعيين نتايج مورد انتظار (بايدها).

ب) تعيين شاخص براي سنجش نتايج مورد انتظار.

ج) تعيين استاندارد يا الگوي مطلوب.

د) تعيين نحوه و روش جمعآوري اطلاعات.

ه) مقايسه نتايج به دست آمده با معيارها و استانداردهاي تعيين شده.

و) تعيين انحرافات.

ز) انجام اقدامات اصلاحي.

سيستمهاي کنترل مديريت

به مفهوم کلي، اجراي کارهاي رسمي، يکنواخت، گزارشها ورويههايي است که مديران براي حفظ خود يا تغيير دادن الگوهاي فعاليت سازمان، از اطلاعات استفاده ميکنند. سيستم کنترل شامل فعاليتهاي مبتني بر اطلاعات رسمي است و در جهت برنامهريزي، بودجهبندي، ارزيابي عملکرد، تخصيص منابع و پرداخت حقوق و پاداش به کارکنان به اجرا در ميآيد. اينها همان سيستمهايي هستند که نتايج را بازخور مينمايند، عمل ميکنند و هدف آن ها از قبل تعيينشده است. نتايج با هدفها مقايسه و انحرافات يا وجوه اختلاف به مديران گزارش ميشوند. تا آنان اقدامات اصلاحي را به عمل آورند.

عوامل اقتضايي در طراحي سيستمهاي کنترل

متغيرهاي اقتضايي

پيشنهادهاي براي سيستم کنترل

ابعاد سازمان

کوچک

غيررسمي، شخصي، مديريت برمبناي سرکشي به کارها

بزرگ

رسمي، غيرشخصي، آييننامه و مقررات گسترده

سمت و سطح

بالا

تعداد زياد معيار

پايين

تعداد کم معيار و آسان براي اندازهگيري

درجه عدم متمرکز

زياد

افزايش تعداد و دامنه کنترل

کم

کاهش تعداد کنترلها

فرهنگ سازمان

حمايتکننده

غيررسمي، خود کنترلي

تهديد کننده

رسمي، کنترلهاي بيروني

اهميت فعاليت

زياد

دقيق، کنترلهاي جامع

کم

غير دقيق، کنترلهاي غير رسمي

(استيفن پي. رابينز، ديويد اي. دي سنزو: پارسائيان و اعرابي)

 

انواع کنترل

الف) کنترل آيندهنگر يا پيشنگر، يا هدايتکننده: کنترلي است که قبل از آن که عملي واقع و نتيجهاي حاصل شده باشد طريق اصلاح را ارائه ميدهد.

ب) کنترل زمان وقوع: در اين کنترل ميتوانيم اطلاعات مربوط به عمليات يک پروژه را همزمان با اجراي عمليات دريافت کنيم و کنترلي را که براساس اين نوع اطلاعات صورت ميگيرد، کنترل زمان وقوع ميناميم[17].

ج) کنترل بعد از انجام عمليات یا گذشته نگر: اين نوع کنترل معمولاً پس از اتمام عمليات، براي بررسي نتايج به کار ميرود و انحراف اجراي طرح را از استاندارد، مشخص ميکند و اقدامات اصلاحي براي بهبود عمليات آينده انجام ميگيرد[18].

 خصوصيات نظارت و کنترل مؤثر

کنترل بايد متناسب با نوع وظيفه باشد و اين ويژگي ها را داشته باشد:  اعمال در نقطه راهبردي، معطوف به هدف، به صرفه بودن، اصلاح گربودن، مقبوليت داشتن.[19] صحت و دقت، به موقع بودن، قابليت درک، عينيت و قابليت تطبيق و تعديل.[20]

 اطلاعات بيش از اندازه، دقيقاً به اندازه اطلاعات بسيار اندک، زيانآور است و زيان ناشي از کنترلهاي متعدد بسيار بيش از منافع حاصل از آن است. فعاليتها بايد معقول و منطقي باشد، بهويژه آن ها بايد با هدفهاي سازمان رابطه معقول داشته باشند. ارزيابي بايد بهگونهاي باشد که اطلاعات بهموقع ارائه شود، در برخي زمينهها، مديران به اطلاعات روزانه نياز دارند.[21]

کنترل از نظر اسلام

از نظر اسلام در يک مجموعه به نام سازمان يک مدير براي نظارت داشتن به بهترين نحو، بايد ابتدا از خودش شروع کند.

امام کاظم gراجع به خود کنترلي ميفرمايد: از ما نيست کسي که هر روز به محاسبه و ارزيابي کارهاي خود نپردازد.[22]

حضرت عليg در نامه خود به مالک اشتر در ابتداء امر به ضرورت خودساري براي يک حاکم اسلامي ميپردازد ومي فرمايند: «اين فرمان بنده خدا علىامير مؤمنان، به مالك اشتر پسر حارث است، در عهدى كه با او دارد، هنگامى كه او را به فرماندارى مصر بر مى ‏گزيند تا خراج آن ديار را جمع آورد و با دشمنانش نبرد كند، كار مردم را اصلاح و شهرهاى مصر را آباد سازد. او را به ترس از خدا فرمان مى دهد و اين كه اطاعت خدا را بر ديگر كارها مقدّم دارد، و آنچه در كتاب خدا آمده، از واجبات و سنّتها را پيروى كند، دستوراتى كه جز با پيروى آن رستگار نخواهد شد و جز با نشناختن و ضايع كردن آن جنايتكار نخواهد گرديد.»[23]

باز آن حضرت امير g درمورد ضرورت خودسازي مديران و رهبران ميفرمايند: «كسى كه خود را رهبر مردم قرار داد، بايد پيش از آن كه به تعليم ديگران پردازد، خود را بسازد و پيش از آن كه به گفتار تربيت كند، با كردار تعليم دهد، زيرا آن كس كه خود را تعليم دهد و ادب كند سزاوارتر به تعظيم است از آن كه ديگرى را تعليم دهد و ادب بياموزد.»[24]

 

انواع نظارت از نظر اسلام

 الف) نظارت بيروني

ناظران بيروني عبارتاند از

1-خداوند متعال

نظام اعتقادي اسلام در عاليترين سطح به بيان نظارت الهي ميپردازد که داراي ويژگيهاي منحصر به فردي ميباشد و بدون آن که محدوديتهاي نظارتهاي ديگران را داشته باشد. اين نظارت تمامي اعمال و ابعاد زندگي انسان را شامل ميشود.

«إِنَّ اللَّـهَ كَان َعَلَيْكُم ْرَقِيبًا [25]؛ خداوند، مراقب شماست».

«وَكَانَ اللَّـهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَّقِيبًا[26]؛ خداوند ناظر و مراقب هر چيز است».

«وَاللَّـهُ بَصِيرٌبِمَا يَعْمَلُونَ[27]خداوند به اعمال آن ها بيناست.

«وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَ آتُوا الزَّكَاةَ وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَاللَّـهِ إِنَّ اللَّـهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ[28]؛ و نماز را برپاداريد و زکات را ادا کنيد؛ و هرکارخيري را براي خود از پيش ميفرستيد، آن را نزد خدا (درسراي ديگر) خواهيد يافت؛ خداوند به اعمال شما بيناست.

2- نظارت فرشتگان

خداوند راجع به نظارت انسانها توسط فرشتگان ميفرمايد: (به ياد بياوريد) هنگامى را که دو فرشته راست و چپ، که ملازم انسانند، اعمال او را دريافت مى‏دارند. انسان هيچ سخنى را بر زبان نمى‏آورد، مگر اين‏که همان دم، فرشته‏اى مراقب و آماده براى انجام مأموريت (ضبط آن) است. قرآن مى‏فرمايد:

«وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ* كِرَامًا كَاتِبِينَ * يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ[29]؛ «همانا بر شما نگاهبانانى قرار داده شده که والامقام و نويسنده هستند و به آن‏چه عمل مى‏کنيد، آگاهند.»

فرشتگان، به تعبير قرآن، «يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ»، هستند، يعنى آن‏چه را انجام مى‏دهيد، مى‏دانند. آن‏چه انجام مى‏دهيد، عنوانى عام است که اعمال مثبت و منفى، اخلاقى و کارى، بودجه‏اى و برنامه‏اى و... را شامل مى‏شود. به بيان ديگر، از اين آيات، اصل نظارت سازمانى، در مديريت رحمانى استنباط مى‏شود. آن‏چه از اين آيات استفاده مى‏شود، اين است که چه خداوند و چه مأموران ناظر خدا، يک لحظه انسان را از نظارت و مراقبت و کنترل خود دور نمى‏کنند و اعمال او و خود او را تحت کنترل دارند.[30]

3- نظارت مدير در سازمان

 به نظارتي که توسط مدير و يا سازمان اعمال ميگردد، نظارت مديريتي گفته ميشود، بعضي مواقع ايجاب ميکند که شخص مدير، کارکنان تحت نظارت خود را به طور مستقيم کنترل کند، اما اين شيوه در تمام اوقات امکانپذير نيست چراکه دخالت کردن در کل کارها اعم از مهم و غيرمهم سبب ميشود که مدير از انجام ديگر وظايف خود بازماند بدين سبب مدير افراد ديگري را به عنوان بازرس انتخاب و آنان نحوه امور را بررسي ميکند. امام علي g خطاب به مالک ميفرمايد: «پس دركارهايشان تفقد كن و كاوش نماى و جاسوسانى از مردم راستگوى و وفادار به خود بر آنان بگمار»[31].

 و باز در جاي ديگر حضرت علي g خطاب به فرمانداران خود ميفرمايد: «پس از ياد خدا و درود از تو خبرى رسيده است كه اگر چنان كرده باشى، پروردگار خود را به خشم آورده و امام خود را نافرماني و درامانت خود خيانت کردهاي. به من خبر رسيده كه كشت زمينها را برداشته و آنچه را كه مى توانستى گرفته و آنچه در اختيار داشتى به خيانت خوردهاي. حساب خود را براي من بفرست و بدان که حسابرسي خداوند مهمتر از حسابرسي مردم است.»[32]

4-نظارت همگاني مردم

در نظام اسلامي، نظارت مردم بر عملکرد دستگاههاي اجرايي داراي اهميت ويژهاي ميباشد. اميرمؤمنانg اين معيار را در نظر داشتند، چنان چه وقتي دهقانان فارس و بحرين که غيرمسلمان بودند از رفتار و نوع سرپرستي عمرو بن سلمه ارحبي شکوه کردند، آن حضرت براساس نظر و قضاوت ايشان به کارگزار خويش توصيههايي نمود.

در قرآن کريم به اصل نظارت مؤمنين بر کارهاي همديگر صراحتاً اشاره شده است از جمله آيات:

«وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ[33]؛ مردان وزنان باايمان وليّ (و يار و ياور) يکديگرند؛ امر به معروف و نهي از منکر ميکنند.»

در جايي ديگر امام صادقg فرمود: « مؤمن برادر مؤمن است، حق دارد او را نصيحت كند.»[34]

در قرآن نتيجه عدم نظارت مردم بر عملکرد همديگر را فساد و ترويج ظلم در جامعه ميداند و نتيجه آن ها متوجه همگان ميداند:

«وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَاتُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّاللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ[35]؛ و از فتنهاي بپرهيزيد که تنها به ستمکاران شما نميرسد؛ (بلکه همه را فرا خواهد گرفت؛ چراکه ديگران سکوت اختيار کردند.) و بدانيد خداوند کيفر شديد دارد!»

ب) نظارت دروني

1- تقوي

در اسلام مهم ترين ويژگي مؤمنان تقوا است. تقوا در لغت به معناي نگهداري و حفظ از آسيبهاي دروني است. در اصطلاح تعاريف زيادي از تقوا در گفتار انديشمندان اسلامي وجود دارد اما به نظر ميرسد تعريف کاملتر از نظارت فردي و اجتماعي عبارت است از:

تقوا يعني آن تجهيز لازم را، آن زره لازم را، در مقابل آسيب گناه (خطا و اشتباه) برتن پوشيدن و وارد منطقه گناه شدن براي دستگيري گناهکاران[36].

مدير با تقوا در جامعه اسلامي علاوه بر اين که خودش را کاملاً با زره تقوا از خطا مصون ميدارد، تمام تلاشش اين است که ديگران را نيز از خطا دور نگه دارد، به جهت دستگيري و کمک، نه مچگيري. در زمينه تقوا آيات و روايات فراواني وجود دارد که توصيه ميشود اساتيد به آن مراجعه فرمايند. از جمله  خطبه متقين در نهجالبلاغه که حضرت اميرالمؤمنينg در آن به صفات و نشانههاي افراد با تقوا اشاره فرمودند. در قسمتي از از اين خطبه حضرت در مورد نشانههاي افراد باتقوا ميفرمايند: «و از نشانه هاى يكى از پرهيزكاران اين است كه او را اين گونه مى بينى: در ديندارى نيرومند، نرمخو و دورانديش است، داراىايمانى پر از يقين، حريص در كسب دانش، با داشتن علم بردبار، در توانگرى ميانه رو، در عبادت فروتن، در تهيدستى آراسته، در سختىها بردبار، در جستجوى كسب حلال، در راه هدايت شادمان و پرهيز كننده از طمع ورزى، مىباشد.»[37]

2- وجدان

اگر هر شخصي در کار کردن نفس خود يا وجدان باطني خود را در نظر بگيرد به هيچ وجه در کاري که انجام ميدهد و مسئوليتي که بر عهده دارد، کوتاهي نميکند. و در مقابل، تلاش براي انجام بهتر کار، امانتداري در چيزي که در اختيار دارد و اثربخشي کار را مورد توجه قرارميدهد.

خداوند ميفرمايد:

«بَلِ الْإِنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ[38]؛ انسان به درون خود كاملاً آگاه است اگرچه در ظاهر به كردارهاي خود عذر ميتراشد.»

اگر ما فعاليت قلب و وجدان را ناديده بگيريم کوششها و فداكاريهاي هزاران مرد مصلح و خردمند را كه براي جامعه خود انجام دادهاند بدون اين كه کوچکترين نفع مادي يا شبه مادي در نظر داشته باشند براي ابد به صورت معماي لاينحل خواهد ماند.

 زيرا اگر وجدان و عظمت تسليم در مقابل راهنمايي آن را در نظر نگيريم کار اين گونه اشخاص كه در تمام دوران تاريخ نمودار شدهاند توجيهي ندارد. از جمله اين افراد ميتوان اميرکبير را نام برد که به جهت وجدان کاري و در نظر گرفتن منافع کشور و مردم جان خود را هم در کف دست نهاد.

3- تقويت معنويت براي ايجاد خودکنترلي

در مديريت اسلامى بخشى از هزينهها و نيروهايى كه در نظامهاى ديگر صرف كنترل و بازرسى و اطلاعات و ضد اطلاعات مىشود در راه ارتقاى فرهنگى و رشد معنوى كاركنان به كار گرفته مىشود تا با تقويت روحيه دينى و تقوا و خدا ترسى، عامل كنترل كننده درونى در افراد به وجود آيد و ضمن تأمين اهداف سازمان، رشد و ترقى و تعالى معنوىِ انسانها نيز حاصل گردد.

بنابراين، در سايه مديريت اسلامى، از يك سو، هزينههاي سيستمهاى اطلاعاتى كاهش مىيابد و از سوى ديگر سطح فرهنگ و معنويت انسانها بالا مىرود و به ديگر سخن: انسانيت ايشان تكامل مىپذيرد و هدف اصلى از آفرينش بشر (يعنى تكامل روحى و معنوىِ آزادنه و آگاهانه) بيشتر و بهتر تحقّق مىيابد.[39]

4-1-3- سرفصل 3: رهبري و هدايت

4-1-3-1- مطلب درسي: مفهوم رهبري مديريتي

رهبري يعني قدرت جذب افراد و تأثير و نفوذ در آن ها آن چنانکه افراد (پيروان) بهطور داوطلبانه شخصـيت و رهبـري فردي را در يک شرايط معين بپذيرند.[40]

رهبري مديريتي توانايي يک شخص براي هدايت تلاشهاي ديگران جهت دسترسي به اهداف را مد نظر قرار ميدهد. در سازمان دو جايگاه به چشم ميخورد، رئيس و مرئوس. امروزه رييس را رهبر و زيردستان را پيروان ميدانيم.

در حقيقت رهبري شامل سه نقش اساسي است:

1 – حيات بخشي (در سطح عالي) 2- احياگري (در سطح هماهنگي يا مياني) 3- اداره (در سطح عملياتي و اجرايي)[41]

تفاوت بين مدير و رهبر مديريتي

از جمله تفاوتهاي بين مدير و رهبري مديريتي ميتوان به موارد زير اشاره کرد:

الف) وظيفهي اصلي يک مدير، اداره کردن و کنترل سلسله مراتب سازماني است، در حالي که وظيفهي اصلي رهبر مديريتي ابداع چيزي است که جايگاه سازماني را در محيطي رقابتي توسعه دهد.

ب) مديران بر روي سيستمها و ساختارها، خط مشيها و رويههاي سازمان متمرکزند در حالي که نقاط کانوني در رهبران مديريتي کارفرمايان و کارمندان هستند.

ج) مديران اغلب مورد علاقه مافوقشان هستند در حالي که رهبران اغلب مورد علاقه زيردستان و همکاران هستند.

د) مديران وابسته به مکانيسم کنترل هستند. اما رهبران متکي به توسعهي اعتماد دوجانبه هستند.

ه) مديران ديد محدود و کوتاهمدتي دارند در حالي که رهبران به دوردستها مينگرند.

و) مديران داراي روابط عمومي قوي با پيروانشان هستند، در حالي که رهبران داراي روابط افقي و دوجانبه با پيروان، تابعين وهمکاران و روسا هستند.[42]

رهبري غربي و اسلامي

تفاوتهاي اساسي بين رهبري غربي و اسلامي در يک سازمان وجود دارد. اهداف ويژگيها، سبکها، فرآيندهاي تصميمگيري، روششناسي و ماهيت مشارکتکنندگان بين اين دو نوع رهبري يکسان نيست. Ather  و Sobhani(2007) به نقل از Anisuzzaman و Majumder (1996) تفاوتهاي رهبري غربي و اسلامي را به شرح جدول زير ارائه کرده است.

جدول 1: تفاوت‌‌هاي رهبري غربي و رهبري اسلامي

Ather, Sobhani,2003

رديف

موارد

رهبري غربي

رهبري اسلامي

1

اهداف

حل مسأله توسط گروه بدون ارجاع به استنباطات الهي

پيگيري رضايت خدا در حل مسائل با کمک تيم

2

مشارکت کنندگان

رهبران رسمي و غير رسمي و به ندرت افراد عادي

خداوند، رسول خدا، رهبر و پيروان

3

ماهيت

رهبري بيشتر بر محدوديتهاي قانوني و موقعيتي استور  است تا توسعهي اعتماد دوجانبه

رهبري به اعتماد ارتباط دارد که به مشارکتکنندگان برمي گردد.

4

روششناسي

جلسات، کنفرانس، مطالعه گزارشات و دستورات کلاسهبندي شده

مشورت با پيروان به خصوص با افراد داراي دانش مرتبط

5

خصيصه (ويژگي)

دانش دنيوي، مهارت و ارزشهاي تجويزي سازمان

دانش اسلام، قضاوت فردي، عدالت و شايستگي

6

تصميمگيري

ارجاع  به قوانين  تجاري  بدون ارجاع به قوانين و منابع الهي

رهبران بايد بعد از مشورت تصميم بگيرند و به خدا توکل کنند

7

محدوديتهاي رهبر

رهبران، رهبري را ميخواهند و نميخواهند رهبري به سمت آن ها بيايد

رهبران نبايد رهبري را بخواهند، بلکه بايد به سمت آن ها بيايد

 

محدوديتهاي پيروان

پيروان  معمولاً نقش انفعالي دارند

تابعين نقش فعالي دارند و در توصيه و هشدار دادن به رهبر  در رابطه با پيامدهاي خط مشي و اقدام دخيل هستند

8

سبک رهبري

مقتدر، اجازه وجود دموکراسي در حد لازم

ترکيبي از سبکهاي اقتدار گرايانه و دموکراتيک

 

 روايت شده است از پيامبر گرامي اسلام a که حضرت فرمودند: «پيشوا و رئيس هر گروهي، خادم آن گروه است[43]

اين حديث يا به اين معنا است که هر کسي بيشتر خدمت کند، اين شخص اولاي به سيادت است؛ بنابراين براي اين که بفهميم سيد قوم کيست، سراغ حسب و نسب و اسم و عنوان نرويم؛ بلکه برويم سراغ اين که ببينيم چه کسي بيشتر به اين قوم خدمت ميکند، او سيد قوم است؛

يا به اين معنا است که بگوييم آنکسي که سيد قوم است و به هر جهتي و به هر دليلي به او سيادت و رياست داده شده است در اين جمعيت، اين شخص بايد خادم اين قوم باشد.[44]

به هر دو تفسير رهبر جامعه خدمتگزار واقعي آن جامعه مي باشد.

طالب حشام (1991) به بيان برخي از ويژگيهاي رهبري اسلامي ميپردازد که در رهبري مديريتي سازمان قابليت کاربرد دارند.

تابعيت (وفاداري): رهبر مديريتي اسلام وفادار به الله است.

اهداف جهاني اسلام: دورنماي اهداف سازماني براي يک رهبر اسلامي به منافع گروهي خاص محدود نميشود بلکه اهداف اسلامي گستردهتري را در بر ميگيرد.

پيوستگي و مطابقت با شريعت و روش اسلامي: رهبر بايد با دستورات اسلامي تطابق داشته باشد. او بايد سازمان را در امتداد اصول شريعت به پيش براند و رفتار وي بايد مطابق با رويهي اسلامي باشد.

رهبر اسلامي به خداوند توکل ميکند. شاهد مثال

مانند رهبر کبير انقلاب امام خميني e و مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي (حفظه الله)

به طور کلي از نظر اسلام، رفتار انسان را بايد بهطور طبيعي و با رفتار هدايت کرد و يا براي معضلات و نارساييهاي رفتاري انسان بايد از راهحلهاي انساني (رفتاري) استفاده کرد. آيات الهي و روايات اهل بيت سرشار از اين راهحلهاست.

از ابتدا نيز اسلام بناي هدايت انسان را بر اصلاح رفتار طبيعي انسانها از طريق رفتار انساني گذاشت. بدين معنا که براي ايجاد تغيير در ديگران، رهبران از تأثير رفتار و شخصيت خود بر آن ها استفاده ميکنند. نه از زر و زور و تزوير.

بنابراين پيامبر اسلام a  و ائمه اطهار رفتارهاي اشتباه  يا کينه توزي انسانها را با رفتار نيکو و مهرباني درمان ميکردند.

 واژه رهبري که از اواخر قرن 18 وارد فرهنگ مديريت شد، از مدتها قبل دستورالعمل سازندگي رفتار انساني در جامعه اسلامي بوده است.  بنابراين علوم رفتاري به تمام معنا در مديريت اسلامي کاربرد دارد و تنها براي مواقع اضطرار و از کارافتادگي کارکنان نيست. چراکه در مکتب اسلام، انسان داراي کرامت است و کرامت انساني ايجاب ميکند که مدير رهبر باشد و رفتار توأم با محبت و عاطفه و سرشار از دوستي را براي اداره امور، در پيش گيرد. مديريت وظيفه هدايت و هماهنگي عمليات را بر عهده دارد ولي رهبري وظيفه هدايت و هماهنگي رفتارهاي طبيعي هر انسان را، بر عهده دارد. اين روش با توجه به اهداف مديريتي اسلام، به مذاق انسان خوشتر است.

موضوع رهبري، در مديريت اسلامي که وظيفه هدايت بشر را از ابتدا به عهده داشته است بسيار يافت ميشود. بهخصوص مذهب شيعه با برخورداري از يک پشتوانه معنوي از امامت که تماماً به معني توجه به نيازهاي رواني پيروان ميباشد، سرشار از اين جاذبه است.[45]

جايگاه پيروي در منظومه بحث گفتگو

در طراحي الگوي رهبري با الهام از گفتگوهاي امام حسين g در مسير کربلا از آن چه نبايد غافل بود، توجه به روي ديگر سکه رهبري در گفتگوهاي امام است؛ دقت بر عنصر پيروان در اين منظومه ميتواند به اثر گفتگوها کمک کند، چراکه هميشه در بحثهاي مديريتي از اثربخشي يک واقعه سخن ميرود و در آن به دنبال گرفتن بازخورد هستند.

در بازخورد هميشه بايد دو سمت سيستم را بررسي کرد، براي اين که يک سيستم بهخوبي فعاليت کند، بايد همه اجزا با هم ديگر هماهنگ باشند؛ بديهي است اگر يک قسمت از سيستم با همه بخشهاي سيستم هماهنگ نباشد، سيستم کارا و اثربخش نخواهد بود.

در ساحت گفتگو هميشه بايد در بحث بازخورد، مخاطبان (همان پيروان) را بهعنوان سمت ديگر سيستم – در کنار رهبر- مورد توجه قرار داد.

کربلا بهعنوان يک نمونه موفق ميتواند به بهترين نحو حوزه پيروان را رصد کند؛ چراکه در سمت اول سيستم که بحث رهبر است، با کاملترين و بهترين رهبر روبرو هستيم، اما سؤال اصلي اين است که پس چرا اين سيستم کامل از لحاظ رهبر با موفقيت ظاهري و اثربخشي روبهرو نميشود. پاسخ را بايد دقيقاً در بحث پيروان جستجو کرد.

پيروان در تعامل با رهبر، بايد واجد صفات و عناصري باشند که بتوانند سيستمي کارا و اثربخش را خلق کنند، (از مباني مديريت عاشورايي، روششناسي و رويکردها)

در کتاب  رساله حقوق، امام سجاد g حق حاکم بر پيروان را اينگونه بيان فرمودهاند:[46] «اما حق کسي که بهواسطه اقتدار سياسي مسئول تدبير امور توست (يعني رهبران سياسي و ساير مديران جامعه اسلامي) اين است:

بداني تو وسيله آزمايش او بوده و او به وسيله تو مورد آزمايش و ابتلا قرار گرفته است. چرا که خداوند براي او بر تو سلطنت و اقتدار قرار داده و با اعطاء قدرت و امکانات، زمام امر تو را در امور کلان جامعه به دست او سپرده است. اين قطعاً آزمايشي است دو سويه (هم حاکمان مورد آزمايشاند و هم مردم).

تو بايد در خيرخواهي با او و براي او اخلاص بورزي (و آنچه مقتضاي نصيحت و خيرخواهي است خالصانه از او دريغ ننمايي).

– و از در ستيز و لجاجت با او وارد نشوي چونکه با توجه به قدرتي که عليه تو از آن برخوردار است، اين عمل تو ميتواند هم تو و هم او را به هلاکت بکشاند.

– تو بايد با حاکم و رهبر خود با تواضع و فروتني برخورد نمايي و از سر مهرباني با او مواجه شوي و بدان مقدار از «رضا» و «محبت» به او بذل کني که او را از تو کفايت نموده و به «دين» تو نيز مضر نباشد و در همه اين امور بايد از خداوند استعانت بخواهي.

 -تو بايد برخورد خود را با نظام سياسي حکومت اسلامي بهگونهاي منظم کني که هم عزتنفس خود را پاس بداري و هم نگهبان عزت حاکم باشي.

– تو نبايد او را نافرماني کني با او نبرد داشته باشي و هرگز با او دشمني و معاندت نداشته باشي که اگر چنين کني او را رنجانده و رابطه «ولايت» او را از خود بريدهاي و خود نيز «عاق» شدهاي و لذا در معرض مشکلات و مکاره او قرار خواهي گرفت و چهبسا اين وسيلهاي خواهد شد که او نيز با خروج از جاده عدالت در مورد تو، به هلاکت افتاده و ضايع شود. پس سزاوار است تو در اين زمينه معين و مددکار اوباشي و در آنچه عليه تو اقدام ميکند شريک او نشوي (يعني نبايد با موضعگيري و عملکرد خود، حاکم اسلامي را به عکس العمل تند عليه خود تحريک کني و در ضرر رساني به خود، خود پيشقدم و مددکار باشي. و لا قوه الا بالله».[47]

پر واضح است اين توصيه حکيمانه و الهي حضرت سجاد g در تنظيم مناسبات مردم و نظام سياسي حاکم، جز در فرض تحقق حکومت صالحه اسلامي نميباشد و در مورد حاکمان ستمگر و ظالم برخورد ديگري لازم است.

4-1-4- سرفصل 4: نگرش سيستمي

يکي از نگرشهاي جديد در مديريت نگاه سيستمي است. سيستم به معني مجموعهاي از اجزا مرتبط باهم که براي رسيدن به اهداف معيني تلاش ميکنند.

نگاه سيستمي در صدر اسلام به مديريت و اجتماع وجود داشته است. حضرت علي g در تقسيمبندي اجتماع ميفرمايند:

«گروهي از آنان سپاهيان خدايند و پارهاي دبيران رازدار، برخي دادرسان كه بايد عدالت را برپاي دارند و جمعي كارگزاران كه بايد به انصاف و مدارا به كار مردمان برسند، برخي ديگر از اهل ذمه و از مردم مسلمان كه باجده و خراجگذارند و جماعتي سوداگران و پيشهوراناند و جمعي فروماندگاني از نيازمندان و درويشان و خدا نصيب و بهره هر يك را مقرر فرموده است»[48].

چنانچه ميبينيم امام علي g جامعه را بهعنوان يك سيستم قلمداد نموده است كه متشكل از قسمتهاي مختلف است و اين اجزاء و قسمتها با يكديگر در تعامل ميباشند که ميتوان گفت اين همان نگرش سيستمي است.

سپس آن حضرت gوظايف هر يك از گروهها و دستهها را چنين معرفي مينمايد:

«سپاهيان بهفرمان خدا، پناهگاه استوار رعيت و زينت و وقار زمامداران، شكوه دين و راههاي تحقق امنيت كشورند. امور مردم جز با سپاهيان استوار نگردد و پايداري سپاهيان جز به خراج و ماليات رعيت انجام نميشود كه با آن براي جهاد با دشمن تقويت گردند و براي اصلاح امور خويش به آن تكيه كنند و نيازمنديهاي خود را برطرف سازند.

سپس سپاهيان و مردم، جز با گروه سوم نميتوانند پايدار باشند و آن، قضات و كارگزاران دولت و دبيران حکومتاند كه قراردادها و معاملات را استوار ميكنند و آنچه به سود مسلمانان است فراهم ميآورند و در كارهاي خصوصي و عمومي مورد اعتمادند و گروههاي ياد شده بدون بازرگانان و صاحبان صنايع نميتوانند دوام بياورند زيرا آنان وسايل زندگي را فراهم ميآورند و در بازارها عرضه ميكنند و بسياري از وسايل زندگي را با دست ميسازند كه از توان ديگران خارج است و قشر ديگر، طبقه پايين از نيازمندان و مستمنداناند كه بايد به آن ها بخشش و ياري نمود».[49]

چنانچه ملاحظه ميگردد، اميرالمؤمنين g تمامي گروهها و اقشار جامعه را بهعنوان دستگاههايي ميداند كه با يكديگر در تعامل ميباشند، بر يكديگر تأثير ميگذارند و از يكديگر تأثير ميپذيرند. امروزه پس از گذشتن بيش از چهارده قرن از اين بيانات گهربار، نگرش سيستمي را به عنوان يكي از کاملترين و جامعترين روشهاي نگرش به سازمان و مسائل سازماني ميدانند و اين نشان از عمق بينش و ژرفاي انديشه تابناك آن اسوه تدبير و انسان كامل است.

 

 


[1]. «لَوَدِدْتُ وَاسبغغِ أَنَّ مُعَاوِيَةَ صَارَفَني بِکُمْ صَرْفَ الدِّينَارِ بِالدِّرْهَمِ، فَأَخَذَ مِنِّي عَشَرَةً مِنْکُمْ وَ أَعْطَانِي رَجُلا مِنْهُمْ»(‏نهج البلاغه ، خطبه 97)

 

[2]. فصلت/9-11.

 

[3]. قمر/49.

 

[4]. انبيا/16.

 

[5]. « اِجعَل لِكُلِّ إنسانٍ مِن خَدَمِكَ عَمَلاً تَأخُذهُ بِهِ فَإنَّ ذلِكَ أحرى أن لا يَتَواكَلُوا فِي خِدمَتِكَ » (مجلسي، ج71،ص143- نهج البلاغه، نامه 31)

 

[6]. وَاعْلَمْ أَنَّ الرَّعِيَّةَ طَبَقَاتٌ لاَ يَصْلُحُ بَعْضُهَا إِلاَّ بِبَعْض وَلاَ غِنَى بِبَعْضِهَا عَنْ بَعْض؛ فَمِنْهَا جُنُودُ اللهِ وَمِنْهَا کُتَّابُ الْعَامَّةِ وَالْخَاصَّةِ وَمِنْهَا قُضَاةُ الْعَدْلِ وَمِنْهَا عُمَّالُ الاْنْصَافِ وَالرِّفْقِ وَمِنْهَا أَهْلُ الْجِزْيَةِ وَالْخَرَاجِ مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ وَمُسْلِمَةِ النَّاسِ وَمِنْهَا التُّجَّارُ وَأَهْلُ الصِّنَاعَاتِ وَمِنْهَا الطَّبَقَةُ السُّفْلَى مِنْ ذَوِي الْحَاجَةِ وَالْمَسْکَنَةِ؛ وَکُلٌّ قَدْ سَمَّى اللهُ لَهُ سَهْمَهُ وَ وَضَعَ عَلَى حَدِّهِ فَرِيضَةً فِي کِتَابِهِ أَوْ سُنَّةِ نَبِيِّهِ a عَهْداً مِنْهُ عِنْدَنَا مَحْفُوظاً. (نهج البلاغه، نامه53)

 

[7]. تصميم گيري در مديريت، ص 3.

 

[8]. همان ،ص4.

 

[9]. آلعمران /159.

 

[10]. آلعمران /186.

 

[11]. لقمان/ 17.

 

[12]. محمد/21.

 

[13]. «ما ضَعُف بَدَنٌ عمّا قَوِيَتُ عليه النّيّة» (حرعاملي، ج 1، ص 7)

 

[14]. الواني، ص 120.

 

[15]. مديريت پروژه طراحي و اجراي راهبردي، ص 416.

 

[16]. الواني، صص 123 و 128.

 

[17]. الواني، ص123.

 

[18]. اصول مديريت و سرپرستي ، ص70.

 

[19]. مديريت اسلامي ، ص185.

 

[20]. زاهدي، ص54.

 

[21]. مديريت راهبردي، ص566.

 

[22]. «ليس مِنّا مَن لَم يُحاسِبْ نَفْسَهُ في كُلِّ يَومٍ» (الاختصاص ،ص26).

 

[23]. «هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ مَالِكَ بْنَ الْحَارِثِ الْأَشْتَرَ فِي عَهْدِهِ إِلَيْهِ حِينَ وَلَّاهُ مِصْرَ جِبَايَةَ خَرَاجِهَا وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا وَ اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا وَ عِمَارَةَ بِلَادِهَا أَمَرَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ إِيْثَارِ طَاعَتِهِ وَ اتِّبَاعِ مَا أَمَرَ بِهِ فِي كِتَابِهِ مِنْ فَرَائِضِهِ وَ سُنَنِهِ الَّتِي لَا يَسْعَدُ أَحَدٌ إِلَّا بِاتِّبَاعِهَا وَ لَا يَشْقَى إِلَّا مَعَ جُحُودِهَا وَ إِضَاعَتِهَا ...» (نهج البلاغه، نامه53).

 

[24]. «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ» .(همان ، حکمت 73).

 

[25]. نساء/ 1.

 

[26]. احزاب/ 52.

 

[27]. بقره/96.

 

[28]. بقره/110.

 

[29]. انفطار /10،11،12.

 

[30]. مديريت از منظر کتاب و سنّت، ص 496.

 

[31]. «ثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ وَابْعَثِ الْعُيُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَالوَفَاءِ عَلَيْهِمْ» (نهج البلاغه، نامه 53).

 

[32]. و من كتاب له إلى بعض عُمّاله:«أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ بَلَغَنِي عَنْكَ أَمْرٌ إِنْ كُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ رَبَّكَ وَ عَصَيْتَ إِمَامَكَ وَ أَخْزَيْتَ أَمَانَتَكَ؛ بَلَغَنِي أَنَّكَ جَرَّدْتَ الْأَرْضَ، فَأَخَذْتَ مَا تَحْتَ قَدَمَيْكَ وَ أَكَلْتَ مَا تَحْتَ يَدَيْكَ. فَارْفَعْ إِلَيَّ حِسَابَكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ حِسَابَ اللَّهِ أَعْظَمُ مِنْ حِسَابِ النَّاسِ؛ وَ السَّلَام» (نهج البلاغه، نامه40) .

 

[33]. توبه/71.

 

[34]. « المؤمنُ أخو المؤمنِ يَحِقُّ علَيهِ نَصيحَتُهُ» (ميزان الحكمه ج 12، ص 215)

 

[35]. الأنفال/25.

 

[36]. طرح کلي انديشه اسلامي در قرآن، ص33.

 

[37]. « فَمِنْ عَلَامَةِ أَحَدِهِمْ أَنَّكَ تَرَى لَهُ قُوَّةً فِي دِينٍ وَ حَزْماً فِي لِينٍ وَ إِيمَاناً فِي يَقِينٍ وَ حِرْصاً فِي عِلْمٍ وَ عِلْماً فِي حِلْمٍ وَ قَصْداً فِي غِنًى وَ خُشُوعاً فِي عِبَادَةٍ وَ تَجَمُّلًا فِي فَاقَةٍ وَ صَبْراً فِي شِدَّةٍ وَ طَلَباً فِي حَلَالٍ وَ نَشَاطاً فِي هُدًى وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَعٍ» (نهج البلاغه، خطبه 193)

 

[38]. قيامت/14-15.

 

[39]. مجله معرفت، شماره 17، ص16.

 

[40]. رهبري و مديريت آموزشي، ص 74.

 

[41]. مباني مديريت رفتار سازماني، ص382.

 

[42]. همان، ص380.

 

[43]. «وعَن النَّبيّ a أَنَّهُ قال: سَيِّدُ القَومِ خادِمُهُم»(امالي شيخ صدوق، ج4، ص378).

 

[44]. حضرت آيتالله خامنهاي در ابتداي جلسات درس خارج فقه خود، به شرح يک حديث اخلاقي ميپردازند. «خدمت به مردم» موضوع شرح حديثي اخلاقي از پيامبر گرامي اسلام حضرت محمد مصطفي صلّي الله عليه و آله و سلّم است که پايگاه اطلاعرساني KHAMENEI.IR فيلم و متن آن را منتشر ميکند، 03/11/1392.

3- بررسي شيوه رهبري از منظر احاديث و کتب الهي، ص12.

[45]. مديريت اسلامي، ص163.

 

[46]. اسوه کامل زندگي نامه امام سجاد g، ص 258.

 

[47]. رساله حقوق امام سجاد g، ص50.

 

[48]. « فَمِنْهَا جُنُودُ اللَّهِ وَ مِنْهَا كُتَّابُ الْعَامَّةِ وَ الْخَاصَّةِ وَ مِنْهَا قُضَاةُ الْعَدْلِ وَ مِنْهَا عُمَّالُ الْإِنْصَافِ وَ الرِّفْقِ وَ مِنْهَا أَهْلُ الْجِزْيَةِ وَ الْخَرَاجِ مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ وَ مُسْلِمَةِ النَّاسِ وَ مِنْهَا التُّجَّارُ وَ أَهْلُ الصِّنَاعَاتِ ... » (نهج البلاغه، نامه 53).

 

[49]. «فَالْجُنُودُ بِإِذْنِ اللَّهِ حُصُونُ الرَّعِيَّةِ وَ زَيْنُ الْوُلَاةِ وَ عِزُّ الدِّينِ وَ سُبُلُ الْأَمْنِ وَ لَيْسَ تَقُومُ الرَّعِيَّةُ إِلَّا بِهِمْ ثُمَّ لَا قِوَامَ لِلْجُنُودِ إِلَّا بِمَا يُخْرِجُ اللَّهُ لَهُمْ مِنَ الْخَرَاجِ الَّذِي يَقْوَوْنَ بِهِ عَلَى جِهَادِ عَدُوِّهِمْ وَ يَعْتَمِدُونَ عَلَيْهِ فِيمَا يُصْلِحُهُمْ وَ يَكُونُ مِنْ وَرَاءِ حَاجَتِهِمْ ثُمَّ لَا قِوَامَ لِهَذَيْنِ الصِّنْفَيْنِ إِلَّا بِالصِّنْفِ الثَّالِثِ مِنَ الْقُضَاةِ وَ الْعُمَّالِ وَ الْكُتَّابِ لِمَا يُحْكِمُونَ مِنَ الْمَعَاقِدِ وَ يَجْمَعُونَ مِنَ الْمَنَافِعِ وَ يُؤْتَمَنُونَ عَلَيْهِ مِنْ خَوَاصِّ الْأُمُورِ وَ عَوَامِّهَا وَ لَا قِوَامَ لَهُمْ جَمِيعاً إِلَّا بِالتُّجَّارِ وَ ذَوِي الصِّنَاعَاتِ فِيمَا يَجْتَمِعُونَ عَلَيْهِ مِنْ مَرَافِقِهِمْ وَ يُقِيمُونَهُ مِنْ أَسْوَاقِهِمْ وَ يَكْفُونَهُمْ مِنَ التَّرَفُّقِ بِأَيْدِيهِمْ- [مِمَّا] مَا لَا يَبْلُغُهُ رِفْقُ غَيْرِهِمْ ثُمَّ الطَّبَقَةُ السُّفْلَى مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ وَ الْمَسْكَنَةِ الَّذِينَ يَحِقُّ رِفْدُهُمْ وَ مَعُونَتُهُمْ» (نهج البلاغه، نامه 53).

 

فصل بعد
نقدها و نظرات