4-3- نام درس: مسأله يابي و حل مسأله
1401/08/01 10:32فصل قبل
4-3-1- سرفصل 1: چگونگي تشخيص و تعريف مسأله
4-3-1-1- مطلب درسي: مفهوم مسأله
مسأله در لغت به معني حاجت، طلب و خواسته است. مسأله، يک اصطلاح است و در حوزه علوم مديريت و ديگر حوزههاي علمي تعريف خاص خود را دارد.
مسأله را ميتوان وضعيتي تعريف کرد که در آن فاصلهاي بين آنچه هست و آنچه بايد باشد وجود دارد. در هر سازمان بنا بر پيچيدگي محيط امروز، مسائل متعددي در حال رخ دادن است و در صورت بيتوجهي مديران به مسائل موجود، سازمان با خطر مرگ روبرو خواهد شد.
اين در حالي است که باور هر مسأله و اقدام جهت حل آن نيازمند عزمي جدي در اين راستا است. به عبارتي ديگر، حل مسأله نيازمند تغيير در شرايطي است که در حال حاضر وجود داشته و در سطح مطلوب نميباشد و در راستاي رسيدن به وضعيت مطلوب نياز به اتخاذ تصميمات صحيح داريم. از ديدگاه اسلام حتي در مديريت جامعه نيز لازم است که افراد جامعه با تصميمگيري صحيح به حل مسائل و مشکلات موجود بپردازند و منتظر شانس و سرنوشت اجباري نباشند.
خداوند در قرآن ميفرمايند: «إِنَّ اللَّـهَ لَايُغَيِّرُ مَابِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ[1]؛ خداوند سرنوشت هيچ قوم (وملّتي) را تغييرنميدهد مگر آن که آنان آن چه را در خودشان است تغيير دهند»
4-3-2- سرفصل 2: الگوهاي حل مسأله
4-3-2-1- مطلب درسي 1: حل مسأله
انتخاب مسأله يکي از مهم ترين مباحث مطروحه در حوزه حل مسأله محسوب ميشود و نياز به تصميمگيري مناسب دارد؛ چرا که تصميم در مورد حل يک مسأله نياز به صرف منابع مادي و زماني بسيار زيادي دارد و انتخاب مسائل غير مهم منجر به هدر رفتن منابع متعددي در سازمان خواهد شد.
صرف زمان جهت حل مسأله به معني صرف کافي زمان (نه صرف زمان زيادي و نه عجله و شتابزدگي در تصميم) ميباشد. در اين زمينه ميتوان به حديثي از حضرت عليg اشاره نمود که ميفرمايد: «عجله کردن قبل از فراهم شدن امکانات (انجام کار) از حماقت است».[2]
همچنين در مورد عدم صرف زمان بيش از حد و تعلل در تصميمگيري ميتوان به حديثي از حضرت اميرg اشاره نمود که ميفرمايند: «هنگاميکه جوانب امور روشن شد با سرعت وقاطعيت تصميم بگيريد و اقدام کنيد.»[3]
نيز بديهي خواهد بود که در رابطه با صرف بهينه منابع ميتوان از مشاوران صالح و متخصص در حوزه مسأله استفاده نمود تا با بکارگيري از حداقل منابع به حداکثر نتايج دست پيدا کرد. در رابطه با اهميت مشاوره در امر تصميمگيري و انتخاب مسأله ميتوان به حديث ديگري از حضرت امير اشاره کرد که ميفرمايند: «و هر كه خودكامگى پيشه كند و مشورت نکند، به هلاكت رسد.»[4] اين حديث کاملاً نشان دهنده اهميت مشورت در تصميمگيري است.
4-3-2-2- مطلب درسي 2: فرآيند حل مسأله
چرخه PDCA[5] به نحوي طراحي شده است که بتواند بهعنوان يک مدل پويا مورد استفاده قرار گيرد، به اين معنا که آخرين گام تکامل مرحله قبلي به منزله اولين گام مرحله بعدي خواهد بود.
در فرآيند حل مسأله دمينگ[6] اول بايد برنامهريزي انجام گيرد، دوم بايد برنامه ريخته شده اجرا شود، سوم بايد نحوه اجراي برنامه مورد بررسي و نظارت قرار گيرد که آيا مطابق برنامه انجام گرفته است يا خير؟ و چهارم اين که بايد در صورت نياز به اصلاحات، اقدامات مقتضي جهت رسيدن به وضعيت مطلوب انجام پذيرد.[7]
اين در حالي است که در متون اسلامي به اين 4 مرحله به نحوي ديگر از طريق مشارطه، مراقبه، محاسبه و معاتبه توجه بسيار زيادي شده است. مشارطه به معناي شرط کردن (برنامهريزي با هدف بهبود) است. مراقبه به معناي آن است که در تمامي شرايط و در نهان و آشکار بر عهد خويش وفادار بمانيد و حضرت اميرg در اين باب ميفرمايند: «از نافرماني خداوند در نهانها بپرهيزيد، چه آن بيننده، داوري کننده هم هست.»[8]
پس از مرحله مراقبت نوبت به محاسبه ميرسد؛ چنانکه از امام عسکري g روايت شده است که شخصي از حضرت امير پرسيد: چگونه انسان خود را محاسبه کند؟ حضرت فرمودند: «چون انسان شب را به روز و روز را به شب ميآورد، شبانگاه بايد به خويش بازگردد و به خود بگويد: امروزت گذشت و ديگر باز نميگردد و خداوند از تو پرسش خواهد کرد که اين روز را چگونه سپري کردي و در آن چهکاري انجام دادي؟ آيا ... پس اگر کاري نيک از او سر زده است خدا را سپاس گزارد و او را بر اين توفيق تکريم و تعظيم نمايد و اگر در ميان آنچه انجام داده است کوتاهي يا گناهي يافت از خدا آمرزش بخواهد و تصميم بگيرد که ديگر بدان سوي نرود.»
پس از محاسبه، چهارمين اقدام، معاتبه است؛ که به معناي آن است که در صورت مشاهده کوتاهي و معصيت در شرط و عهد و پيمان، در مقام تأديب نفس خود برآيد؛ در اين باره نيز حضرت عليg ميفرمايند: «هر که نفس خود را سياست و تأديب نکند آن را تباه کرده است.»[9]
اگر چه اين 4 مرحله در رابطه با مديريت اخلاقي فردي ميباشد اما مي توان براي سازمانها نيز مورد استفاده قرار داد.
[1]. رعد/11.
[2]. «مِنَ الْخُرْقِ الْمُعَاجَلَةُ قَبْلَ الْإِمْكَانِ» (نهج البلاغه، ج1، ص 538)
[3]. «اِذا استَتَبَتَ فاَعزِم» (غرر الحکم و دررالکلم ، ص282)
[4]. «مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْيِهِ هَلَكَ» (نهج البلاغه، حکمت 161).
[5]. PLAN, DO, CHECK, A
[6]. Deming
[7]. مديريت و توليد در کلاس جهاني، ص91.
[8]. « اِتَّقُوا مَعاصِيَ اللّهِ فِي الْخَلَواتِ، فَاِنَّ الشّاهِدَ هُوَ الْحاكِمُ» (نهج البلاغه، حکمت 324).
[9]. « مَن لَم يَسُسْ نَفسَهُ أضاعَه» (غرر الحکم و درر الکلم ،ص 389).