پيشگفتار

1401/09/21 10:03
فصل قبل

 

کتاب حاضر حاصل بيش از 90  جلسه بحث و تبادلنظر اساتيد و صاحبنظران حوزه و دانشگاه و يکي از مجموعه کتب طرح تدريس با جهتگيري الهي- فرهنگي است. اين کتاب براي آن دسته از استادان دانشگاه نوشته شده است که معتقدند معلّم و مدرّس علاوهبر نقش آموزشي - و بلکه مقدم بر آن- نقش تربيتي نيز دارد. استاد ميتواند نقش تربيتي خود را به دو شکل ايفا کند: نخست «رفتاري» و ديگري «گفتاري».

 به نظر ميرسد تدريس با «جهتگيري الهي- فرهنگي» يکي از بهترين روشها براي ايفاي نقش تربيتي استاد به شکل گفتاري است؛ يعني «آموزش دروس تخصصي به فراگيران (دانشجويان) بهگونهاي که فراگير به خداشناسي، دينداري و خودباوري نزديکتر شود». به ديگر سخن، جهتگيري الهي در تدريس يعني:

آموزش و فراگيري دانش براي رضاي خدا و خدمت به جامعه باشد.

علمآموزي و بيان حقايق هستي براي شناساندن بيشتر خدا باشد و جهان به عنوان آيت و نشانه خدا مطالعه شود.

در توضيح و تبيين پديدههاي هستي به نقش خدا به عنوان «فاعل حقيقي» توجه شود.

علم بهگونهاي آموزش داده شود که موجب خودشناسي و خودباوري شود.

دانشجو بهگونهاي تربيت شود که دانش خود را براي خدمت به بشر و آرامش و آسايش و تعالي او بهکار گيرد.

آموزش علم همراه با اخلاق الهي و تربيت اسلامي باشد.

در يککلام جهتگيري الهي در تدريس، يعني آموزش و فراگيري دانش به منظور تحقق چهار هدف زير باشد:

شناخت خدا و توجه به او

 کاربرد صحيح علم

همراهي علم با اخلاق

خودباوري و استقلال جامعه اسلامي

ضرورت تدريس با جهتگيري الهي– فرهنگي اين است که دانشجويان، علم و ايمان را همزمان کسب نمايند و دانشآموختگان دانشگاه نسبت به زمان ورود به دانشگاه مؤمنتر و متدينتر باشند. بنابراين يکي از ضروريترين اقدامات، تدريس با جهتگيري الهي- فرهنگي است. حضرت امام خميني(قدس سره) درباره جهتدار شدن علم خطاب به دانشگاهيان فرمودند: «بايد بشر به فکر اين باشد که به چيزهايي که براي تربيت و آموزش و تعليم انسان است، جهت بدهد. چنانچه به دانشگاهها جهت داده نشود، همان دانشگاههايي ميشود که در بين بشر [امروز] هست و از همان دانشگاهها قواي مخرّبه بيرون ميآيد؛ و اگر جهت به آن داده بشود، دانشگاهها کاري ميکنند که مسلسلها نميتواند بکنند. خدمتي ميتوانند به بشر بکنند که هيچکس ديگر نميتواند اينقدر خدمت بکند. عمده آن جهتي است که طرف آن جهت رفته ميشود؛ و قرآن اين را فرموده است: «إِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذي خَلَقَ» قرائت کن نه قرائت مطلق. بياموز، نه آموزش مطلق. علم تحصيل کن، نه علم مطلق و تحصيل مطلق؛ علم جهتدار، آموزش جهتدار. جهت، اسم ربّ است، توجه به خداست، براي خدا و براي خلق خدا. قلمها اگر در دنيا براي خدا و براي خلق خدا به کار بيفتند مسلسلها کنار ميرود و اگر براي خدا و براي خلق خدا نباشد، مسلسل ساز ميشود. ابزار کوبندهي انسان با دست قلمدارها و دست علمايي که در دانشگاهها هستند، وجود پيداکرده است؛ و همهي ترقيات بشر هم با دست علما و بيان و قلم علما وجود پيداکرده است. کوشش کنيد در اين آموزشي که به مردم ميدهيد جهتدار باشد.[1]»

«با توصيه و بخشنامه و نمازخانه ساختن و تأکيد بر ظواهر شرعي نمي‏توان دانشگاهها را اسلامي کرد، هرچند ممکن است فضاي غالب و جوّ ظاهري حاکم بر آن اسلامي شود و دانشجويان متديني از تحصيلات عالي دانشگاه فراغت يابند. اما بايد عنايت کرد که دانش اسلامي است که مرکز يادگيري خود به نام دانشگاه را اسلامي خواهد کرد نه عکس آن[2]».

دانشگاه اسلامي آن نيست که تنها تعدادي برنامه ديني بيرون از سرفصلهاي رايج و مصوب، در آن اجرا شود، بلکه دانشگاهِ اسلامي آن است که کلاسهاي درس – که متن اصلي و برنامه محوري دانشگاه به شمار ميآيند – علاوه بر بعد علمي، کلاس خداشناسي و تربيت الهي نيز باشند.

براي آنکه اين موضوع بهتر تبيين شود طرح اين پرسش مفيد بلکه ضروري است: برنامه دانشگاه چيست؟ و فوقبرنامه آن کدام است؟

بيشک، برنامه دانشگاه دو رکن اساسي دارد، آموزش و پژوهش. منظور از آموزش دروسي است که در کلاسها تدريس ميشود و همه دانشجويان را بدون استثنا شامل ميشود. نمود بارز پژوهش نيز تحقيقات، پاياننامهها و مقالههاي اساتيد و دانشجويان است. در ميان فعاليتهاي دانشگاهي عملا آموزش، بخش بسيار بيشتري از ساير فعاليت ها را به خود اختصاص ميدهد. اموري مانند: مسابقات فرهنگي، سخنرانيهاي مذهبي، اردوها و امثال آن «فوقبرنامه» به شمار ميآيند. طبيعي است که در مقايسه با برنامههاي آموزشي دانشگاه، فوقبرنامه تعداد کمتري را پوشش ميدهد (هم درصد بسيار کمتري از دانشجويان شرکت ميکنند و هم تعداد فوقبرنامههايي که يک دانشجو شرکت ميکند در مقايسه با درسهايي که طي چندين واحد در هر نيمسال شرکت ميکند بسيار ناچيز است). پس براي اسلامي شدن دانشگاه بايد تمرکز بر روي برنامههاي دانشگاه باشد نه فوقبرنامهها، يعني بايد به دنبال آن باشيم علمي که در دانشگاه آموزش داده ميشود و کلاسهايي که برگزار ميشود، جهت الهي و فرهنگي داشته باشد.

 تا زماني که کلاسهاي درس جهت الهي و فرهنگي نداشته باشد تمام فعاليتهاي ديني، اقدامات فرهنگي و آموزشهاي اسلامي (دروس معارف) تأثير لازم را نخواهد داشت.

حضرت امام خمينيe در اين رابطه ميفرمايند: «آن که اسلام ميخواهد و آن مقصدي که اسلام دارد، اين است که تمام علوم، (چه علوم طبيعي باشد و چه علوم غيرطبيعي باشد) تمام اينها مهار بشود به علوم الهي و برگشت به توحيد بکند و هر علمي جنبه الوهيت در آن باشد؛ يعني انسان طبيعت را که ميبيند خدا را در آن ببيند، ماده را که ميبيند خدا را در آن ببيند، ساير موجودات را که مشاهده بکند خدا را در آن ببيند. اسلام براي آن آمده است که تمام موجودات طبيعي به الهيت و تمام علوم طبيعي به علم الهي برگردد»[3].

چند برنامه فرهنگي و ديني، در مقابل انبوهي از دروسي که احتمالا از جهتگيري الهي بي بهرهاند، تأثيرگذار نيست يا اگر تأثيرگذار باشد، تأثير آن بسيار اندک بوده، و پس از مدت اندکي از بين ميرود. با توجه به آنکه در مقطع کارشناسي يک دانشجو حدود 140 واحد درسي را ميگذراند و براي هر دو واحد، در شانزده جلسه کلاس شرکت مينمايد، درنتيجه يک دانشجوي مقطع کارشناسي بايد در هفت نيمسال يا بيشتر، حداقل در 1000 جلسه کلاس درس شرکت کند. اگر آموزش اين دروس با جهتگيري الهي– فرهنگي همراه شود مسلماً تأثير شگرفي بر باورهاي ديني و فرهنگي دانشجويان خواهد گذاشت. در ضمن گاهي بيان مطالب ديني – که نياز به تخصص نداشته باشد – از زبان استاد درس تخصصي و غير معارف تأثير بيشتري داشته، و در اعماق ذهن مخاطب جاي ميگيرد. ازاينرو لازم است استادان محترم از اين قابليت خود براي خدمت به دين و اخلاق و فرهنگ جامعه استفاده نمايند.

براي آنکه استادان بتوانند دروس خود را با جهتگيري الهي– فرهنگي ارائه کنند، بايد در اين زمينه تسهيل لازم را فراهم آورد تا استادان به اين امر تمايل بيشتري نشان دهند. راهکاري که بهطور مشخص در اين زمينه اتخاذ شد «تدوين کتاب راهنماي تدريس با جهتگيري الهي– فرهنگي» بود تا استاد در طولترم، هر از چندگاه، قبل از تدريس به کتاب مراجعه کند و آمادگي لازم را براي ارائه درس با جهتگيري الهي– فرهنگي پيدا کند. به اين منظور گروهي از استادان گرايشهاي مختلف رشته رايانه در مدت دو سال و نيم با برگزاري جلسات متعدد کتاب حاضر را تدوين نموده اند.

 همانگونه که پيداست مخاطب اين کتاب، مدرسان هستند نه دانشجويان و اين کتاب، کتابِ درسي نيست بلکه مکمّل آن است.

ناگفته نماند بسيارند استاداني که تا کنون نيز با توجه به سليقه و تشخيص خود و با رعايت اصول علمي و ديني، با جهتگيري الهي– فرهنگي تدريس ميکردهاند اما براي تسهيل کار آنان و ديگر علاقهمندان، کتاب حاضر آماده شد تا استاداني که معتقد به تدريس با جهتگيري الهي– فرهنگي هستند در صورت تمايل از مطالب آن استفاده نمايند.

اين کتاب در پنج فصل تدوين شده است که هر فصل بخشي از اهداف مدنظر را تأمين ميکند. قبل از آنکه هر بخش جداگانه توضيح داده شود، ذکر اين نکته ضروري است که تدريس با جهت الهي نه تنها خللي در تدريس مطابق با سرفصلهاي مصوب ايجاد نميکند بلکه با ذکر پيوند و گريزهاي مرتبط موجب ميشود مطلب درسي براي دانشجويان روشنتر شده و بهتر در ذهن آنها جاي بگيرد. ضمن آنکه تجربه نشان دادهاست کلاس اساتيدي که گريزهاي الهي-فرهنگي در بين تدريس داشتهاند براي دانشجويان جذابيت بيشتري دارد و به قول معروف کلاس خشک نيست.

 اصولاً ويژگي مهم اين طرح آن است که استاد مطالب علمي خود را طبق روال معمول، آموزش ميدهد، در عين حال قضاياي علمي را در يک فضاي خداباور (مثلاً همراه با آيه، حديث مرتبط يا گريزهايي که به علم و حکمت خداوند و نظم عالم هستي و امثال آن اشاره ميکند) مطرح ميکند.

فصل اول با نام «تدريس با توجه به فاعل حقيقي» سعي دارد تا به استاد در تغيير نگاه دانشجو کمک کند. تغيير، از نگاه رايج به نگاه الهي و گشودن پنجرهاي نو از تفکر. آنچه در اين فصل بيان ميشود يا از جمله مفاهيمي است که ناديده گرفتن آنها موجب شکلگيري ابهام در ذهن دانشجو شده يا جزء اموري است که بديهي فرض شده، لذا از بيان آنها غفلت ميشود و يا کنکاشي است در لايههاي عميقتر گزارههاي علمي براي پرورش تفکر انتقادي در دانشجويان.

اين فصل ضرورت و شيوههاي توجه دادن به فاعل حقيقي را که همان خداوند متعال است بيان ميکند تا استاد با استفاده از شيوههاي پيشنهادي و روشهايي که خود انتخاب ميکند در زمان تدريس، اين مهم را محقق سازد.

فصل دوم تحت عنوان «تدريس همراه  با گريز و پيوندهاي الهي فرهنگي» پرحجمترين فصل کتاب است و هدف از آن کمک به استاد است تا در خلال مباحث درسي و بهتناسب، مطالب ديني و فرهنگي تاثيرگذار را در کلاس درس مطرح نمايد.

در اين فصل، مطالبي از دروس تخصصي رشته رايانه انتخابشده و بعد از بيان مطلب درسي بهصورت کوتاه، نکته ديني يا فرهنگي (که متناسب آن باشد) ذکرشده است.

لازم به ذکر است که مطالب مندرج در اين فصل نمونههايي هستند از صدها مورد قابل بيان در خلال درسهاي تخصصي رشته رايانه که به توفيق الهي به ذهن مؤلفان متبادر شده است. مطمئناً راه براي تکميل هرچه بيشتر اين نمونهها با مشارکت استادان علاقهمند در آينده باز است.

در فصل سوم تحت عنوان «تدريس با خودباوري» کوشش شده است با ذکر نمونههايي از خودباوري که مرتبط با اين رشته است به استاد کمک شود تا روحيه خودباوري را در دانشجو تقويت نمايد.

فصل چهارم تحت عنوان «تاريخ علم رايانه در اسلام و ايران» يادآوري ميکند که ايرانيان و مسلمانان نيز در پيدايش و گسترش علم رايانه سهم داشتهاند. بيان اين موضوع نقش مهمي در ايجاد روحيه خودباوري در دانشجويان دارد.

فصل پنجم تحت عنوان «تعريف و بازتعريف» نيز با هدف کمک به استاد در تغيير نگاه دانشجو تنظيم و تدوين شده است. تغيير، از نگاه رايج به نگاه الهي؛ البته نسبت به اهداف و کاربرد علم رايانه.

مؤلفان اميد دارند اين اثر که محصول کار جمعي دانشآموختگان رشته رايانه و حوزه است زمينهساز بسط بيشتر پيوندهاي الهي- فرهنگي دروس اين رشته و باعث ارتقاي کيفيت و جذابيت تدريس آن شود. مسلماً رهنمودهاي خوانندگان محترم ميتواند به غناي علمي کتاب بيفزايد.

 

 


[1]. صحيفه امام خميني جلد 13 صفحه449.

 

[2]. منزلت عقل در هندسه معرفت ديني ص139   

 

[3].  -صحيفه امام جلد8 ص435.

 

فصل بعد
نقدها و نظرات