تربیت‌بدنی از دیدگاه دین زرتشت

1401/07/07 13:42
فصل قبل

 

تعلیم و تربیت و یا اصلاح دانش و آموزش‌وپرورش و نیل به اهداف مهم تعلیم و تربیت و سلامت تن و روان از طریق تربیت‌بدنی از اصول و مبانی دین زرتشت است. حضرت زرتشتA و پیروانش راه پیشرفت و ترقی و تکامل و یک زندگی شرافتمندانه را در سه چیز می‌دانستندکه عبارت بود از گفتار نیک، کردار نیک، پندار نیک. وی برای منش و اخلاق و شخصیت، ارزش بسیار قائل بود و راه خوشبختی را در پرتو علم و تعلیم دانش و تربیت، تربیت‌بدنی و فضیلت، تقوا و رستگاری در جهان آخرت می‌دانست. در دین زرتشت، ناخوشی را از آن شیطان می‌دانند و معتقدند که اوست که کلیه اعضای بدن را به ناراحتی و مریضی می‌کشاند و هر ایرانی وظیفه دارد که بر ضد اهریمن قیام کند و در سلامت خود بکوشد.

استرابو[1] از تاریخ نویسان، از روی مدارکی که در دست داشته می‌نویسد در دوران زرتشت کودکان تا به جوانی برسند مراحل مختلف تربیتی و پرورشی را می‌گذراندند که نخستین مرحله آن دوره تربیت خانوادگی بود. ابتدا تربیت اخلاقی و دوره مدرسه را می‌پیمودند. تربیت اخلاقی روحی و معنوی او با آموزش فنون نبرد و فعالیت‌های بدنی همراه بود. جوانان ایران به ‌واسطه صداقت و درنتیجه تعالیم عالی که در کانون خانواده مدرسه و جامعه داشتند از هرگونه نقص اخلاقی مبرا بودند. بعد از ظهور اسلام و تجلی آن در ایران، پهلوانان نامی ایران آراسته به جمیع کمالات و فضایل انسانی و کارآمد در فنون ورزش با برگزاری‌ها و دلاوری‌های خود صفحات زرینی را بر تاریخ این سرزمین کهن‌سال نقش نمودند. عهد صفویه که سیاست بر مبنای تشیع آمیخته با تربیت ایرانی قرار گرفت روحیه جوانمردی و عیاری سنتی ایران با ملاک‌های اسلام درآمیخته و شیوه‌ای نوین را پدید آورد.

در دین زرتشت ناخوشی به اهریمن نسبت داده می شد. از این رو وظیفه ی هر ایرانی بود که برضد اهریمن عمل کند و تندرستی و سلامتی را پایدار سازد و معتقد بودند همان طور که ما دارای جسم و روح هستیم باید قوای جسمانی و روحانی خود را حفظ کنیم. اگر قوای روحانی ضعیف گردد، توان جسمانی نیز نقصان پذیرد و اگر قوای جسمانی مختل شود، روح متأثر خواهد شد. پس باید سعی کرد که هر دو سالم و قوی بماند. به همین دلیل نیاکان ما معتقد بودند که عقل سالم در بدن سالم است. [2]

مطابق شاهنامه و تألیفات هرودوت و گزنفون و استرابون ورزش‌های مرسوم آن زمان عبارت بود از اسب سواری، تیراندازی، شکار، چوگان بازی، زوبین اندازی، و شنا. ایران از روزگاران پیش نخستین جایگاه اهلی کردن و پرورش اسب، اسب‌دوانی، و اسب سواری بود. اسب را مانند عضو اصلی خانواده می دانستند و حتی به هنگام نیایش برای اسب هم دعا می کردند و از کودکی اسب سواری را به کودکان می آموختند. بعد از آموختن اسب سواری، تیراندازی و شکار یاد می گرفتند. شاگردان آموزشگاه درباری وقتی تیراندازی را یاد گرفتند، در ملازمت شاه به شکار می رفتند تا در ضمن تفریح نیرومند و فداکار و دلیر و با انضباط شوند و جنگ آزمایی و سلحشوری بیاموزند. در جنگ های هفتصد ساله ی ایران و روم، نخبه ی سپاه ایران سواره نظام بود که شجاعت و مهارت و تیراندازی آنان رعب و هراسی که در دل دشمنان می افکندند زبانزد جهانیان بود.[3]

 


2. استرابو که استرابون نیز نوشته می‌شود از تاریخ نگاران و جغرافی‌دانان یونانی است که کتاب جغرافیای وی تنها اثر باقی‌مانده در زمان فرمانروایی آگوستوس(۲۷ قبل از میلاد - ۱۴ پس از میلاد) می‌باشد که به تمام اقوام و کشورهای شناخته شده توسط یونانیان و رومیان در آن هنگام پرداخته است. 

[2] . اخلاق ایران باستان، ص 76.

[3] . تاریخ فرهنگ ایران، صص 56 - 66.

فصل بعد
نقدها و نظرات