معناي توجه به فاعل حقيقي

1401/09/17 10:11
فصل قبل

 

هر پديدهاي علت و فاعلي نزديک دارد و علتها و فاعلهاي مياني و علت و فاعل نهايي. بهعنوان مثال پديدهاي مانند مقاومت ملات ماسه سيمان علت نزديک آن ترکيب شيميايي مواد مختلف مورد استفاده است و علت آنکه ترکيب ياد شده ايجاد مقاومت ميکند، خواص موجود در مواد سازنده آن است و اين خواص را خداوند در آنها به وديعه گذاشته است پس خداوند علت نهايي و فاعل حقيقي است.

يا در مورد ارتعاش ساختمان در اثر زلزله، علت نزديک آن زلزله و علتهاي مياني، حرکت پوسته زمين و شکست آن است و علت نهايي که به آن فاعل حقيقي گفته ميشود، خداوند است.

يکي از راههاي بسيار مؤثر براي اعتلاي معرفت انسان به خداوند متعال آن است که هنگام بيان گزارههاي علمي، نقش خداوند بهعنوان «فاعل حقيقي» فراموش نشود و بر آن تأکيد گردد. توضيح آنکه هنگام تبيين يک مطلب علمي ميتوان آن را دو گونه بيان کرد، يکي بدون توجه به فاعل حقيقي و يکي هم با توجه به فاعل حقيقي؛ بهعنوانمثال ميتوان گفت: «سالانه زلزله باعث خسارات جاني و مالي فراواني در دنيا ميگردد ولي انسان با شناخت بهتر اين پديده ميتواند راهکارهاي جلوگيري از خسارات ناشي از آن را بيابد، به عبارتي اگر انسان رفتار ساختههاي خود را در برابر زلزله درک کند چهبسا مانند ديگر پديدههاي طبيعي (مانند آبفشانها و چشمههاي آبگرم نزديک آتشفشانها) بتواند از آن استفاده مناسبي بکند» و همين مفهوم را ميتوان اينگونه گفت: «جهل انسان در شناخت قوانين آفرينش باعث ميگردد که سالانه زلزله سبب خسارات جاني و مالي فراواني در دنيا گردد ولي انسان به کمک توانايي خدادادي خود در شناخت پديدهها ميتواند راهکارهاي جلوگيري از خسارات ناشي از آن را بيابد، به عبارتي اگر انسان رفتار ساختههاي خود را در برابر زلزله درک کند چهبسا مانند ديگر مواهب الهي (مانند آبفشانها و چشمههاي آبگرم نزديک آتشفشانها) بتواند از آن استفاده مناسبي بکند[1]

شکي نيست خواصي که در مواد مختلف وجود دارد را خداوند حکيم در آنها قرار داده است. اما در ادبيات علميِ امروز متأسفانه از فاعل حقيقي يعني خداوند متعال غفلت ميگردد. درصورتيکه اگر هنگام تدريس و تأليف، در بيان مطالب و گزارههاي علمي، فاعل حقيقي ذکر شود؛ خودبهخود آن مطلب، دل و ذهن را متوجه خدا ميکند؛ غفلت را ميزدايد و ايمان را تقويت ميکند.

آيتالله جوادي آملي دراينباره ميفرمايند:

«بعضي افراد فکر ميکنند معني اسلاميشدن دانشگاهها به اين است که هر دانشکده نمازخانه داشته باشد، کلاس دختر و پسر از هم جدا باشد، حجاب رعايت گردد، حرفهاي خلاف در دانشگاه زده نشود، شبهاي جمعه دعاي کميل خوانده شود، شبهاي چهارشنبه دعاي توسل برگزار شود، در مناسبتهاي مذهبي مراسم عزاداري برپا شود و غيره. هرچند اين کارها خوب است اما معني اسلاميشدن دانشگاهها اين نيست. اين کارها از مسجد و حسينيه هم برميآيد. اسلاميشدن دانشگاهها به اين معني است که جهانبيني الهي بر علوم حاکم شده و علوم به تفسير خلقت خداوند (و نه طبيعت) بپردازند. مشکلي که وجود دارد اين است که متون درسي سکولار است و در آن خداوند نقشي ندارد. در متون علمي بهجاي اينکه گفته شود «خدا چنين کرد»، «خدا چنان کرد» همهجا گفته شده است «اينچنين بود»، «اينچنين شده است»، «اينچنين خواهد شد». درصورتيکه بايد گفته شود که اولاً چه کسي اين کار را کرده است؟ و ثانياً براي چه اين کار را کرده است؟ اگر چنين ديدگاهي بر علوم حاکم شود، اين علوم افراد را به خداوند متعال متوجه خواهد نمود. در اين صورت ديگر لازم نيست به دانشجويان گفته شود در دعاي توسل و دعاي کميل شرکت کنند بلکه دانشجويان خود اهل توسل و اهل دعاي کميل ميشوند. لازم نيست دختر و پسر را از هم جدا نمود بلکه آنها خود بنا به آيه «قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِم» حريمها را رعايت ميکنند» [2].

در واقع براي توجه به فاعل حقيقي بايد در تبيين علوم مختلف از زبان قرآن کريم و نحوهي بيان آن استفاده نمود. در قرآن کريم، خداوند درباره نحوه خلقت آسمانها و زمين و موجودات، ضمن اينکه مراحل مختلف شکلگيري آنها را از نظر علمي بيان ميکند اين افعال را به خود نسبت داده و ميگويد ما اينها را به اين صورت خلق نموديم. بهعنوانمثال در آيه 30 سوره انبيا در مورد خلقت آسمانها و زمين ميفرمايد:

«أَوَلَمْ يرَ الَّذينَ کفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَجَعَلْنا مِنَ الْماءِکلّ شَيءٍ حَي أَفَلا يؤْمِنُون؛  آيا کافران نديدند که آسمانها و زمين بههمپيوسته بودند و ما آنها را از يکديگر باز کرديم و هر چيز زنده‏اي را از آب قرارداديم؟! آيا ايمان نمي‏آورند؟»

و امام علي g نيز در اين راستا ميفرمايند: مخلوقات را با قدرت خود آفريد، و با رحمت خود بادها را به حرکت در آورد و به وسيله کوهها اضطراب و لرزش زمين را به آرامش تبديل کرد[3].

حتي در بعضي موارد که فاعليت يک فعل به خود شيء نسبت داده شده قبل از آن گفته شده که ما به او چنين امر کرديم. چنانچه در آيه 11 سوره فصلت آمده است: «ثُمَّ اسْتَوي إِلَي السَّماءِ وَ هِي دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ کرْهاً قالَتا أَتَينا طائِعِينن؛  سپس به آفرينش آسمان پرداخت، درحاليکه بهصورت دود (گاز) بود. به آن و به زمين دستور داد: به وجود آييد (و شکل گيريد)، خواه از روي اطاعت و خواه اکراه! آنها گفتند: ما از روي طاعت مي‏آييم (و شکل مي‏گيريم)»

نکتهاي که از اين آيه استنباط ميشود آن است که حتي اموري که در عالم بهظاهر بر طبق قوانين فيزيکي رخ ميدهد و در نگاه سطحي خداوند در آنها نقشي ندارد همگي تحت تدبير و فرمان خداوند بوده و اگر خداوند اذن ندهد هيچکدام از اين امور انجام نخواهد شد[4].

 

 


[1]. خداوند متعال در آيه شريفه 79 سوره مبارکه نساء ميفرمايد: «مَا أَصَابَکَ مِن حَسَنَةٍ فَمِنَ اللهِ وَمَا أَصَابَکَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَفسِکَ» بدين معني که «هر آنچه از نيکيها به تو ميرسد از جانب خداي متعال است و هر آنچه که از بديها به تو اصابت ميکند از جانب توست (مقصر آن خودت هستي.)»

 

[2]. سخنراني آيت الله جوادي آملي در جمع اعضاي هيئتعلمي و مسئولين دانشگاه علامه طباطبايي، آبان ماه 1391؛ و نيز ر.ک: منزلت عقل در هندسه معرفت ديني، صص141-143.

 

[3]. «فَطَرَ الْخَلَائِقَ بِقُدْرَتِهِ وَ نَشَرَ الرِّيَاحَ بِرَحْمَتِهِ وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَيَدَانَ أَرْضِه‏» (نهجالبلاغه، خطبه 1، ص39).

 

[4]. بر اساس نظريه حرکت جوهري مرحوم ملاصدرا (ره)، خداي متعال بهتمامي مخلوقات چه در مرحله خلق و چه در مرحله بقاء و ادامه حيات، آن به آن و لحظهبهلحظه افاضه فيض (وجود) مينمايد و در صورتي که يک آن اين فيض الهي منقطع گردد آن مخلوق از درجه هستي ساقط ميشود که قوانين و ارتباطات موجود ميان اين مخلوقات هم از اين قبيل ميباشند.

 

فصل بعد
نقدها و نظرات