مقدمه

1401/07/27 09:06
فصل قبل

 

به اعتراف بسياري از مدرسين و شيميدانها يکي از جذابترين شاخههاي علوم، علم شيمي است. شايد يکي از علل جذاب بودن شيمي از يکسو احساس مفيد بودني است که شيميدانها از علم خود دارند و از طرف ديگر پي بردن به اسرار، خواص و کاربردهاي متنوع عناصر و ترکيبات آنها هست. اگر به علم شيمي از منظر الهي توجه شود و به علم بيپايان، حکمت الهي، رأفت بيمنتها و قدرت مطلق خداوند در لابهلاي تدريس اشاره شود، حلاوت و جذابيت اين درس صدچندان ميشود.

در روايات داريم خداوند به حضرت موسي g وحي فرمود مرا محبوب مردم کن. وقتي حضرت سؤال کرد چگونه؟ خداوند فرمود با ذکر نعمتهايم.[1] ازآنجاکه ذرهذره عالم همه آيت ونشانهاي از عظمت خداوند است استاد ميتواند با اين جهتگيري در تدريس خداوند را محبوب دانشجويان کند و اگر کسي علاقه به کسي پيدا کرد همرنگ شدن و متابعت از محبوب به دنبال آن قطعي است. و اينجاست که مشمول روايت حضرت محمد a ميشود که به حضرت عليg فرمودند: «اي علي اگر يک نفر به دست تو هدايت شود ارزش آن از هر آنچه آفتاب بر آن ميتابد بيشتر است»[2]

اين نقش کمنظيري است که يک استاد علوم تجربي ميتواند ايفا کند و به اين روايت حضرت رسول( ص)عمل کند که ميفرمايد: «همه شما حافظ و نگهبان هم هستيد و همه شما در برابر هم مسئوليت داريد[3]».

حقيقت امر اين است که نجات خود و هدايت بندگان فقط وظيفه انبياء و ائمه و علماي دين نيست بلکه هرکس در حوزه کاري خود و در حد توان خود اين وظيفه را دارد واي بسا در اين راستا ترويج دين و بيان زيباييها و شگفتيهاي قدرت خداوند از يک شيميدان بسيار مؤثرتر از يک مبلغ ديني باشد.

دليل مطلب فوق اين است که يک مدرس شيمي به صورت ملموس و مصداقي بحث ميکند و آنچه را مشاهده ميکند به عنوان عظمت قدرت الهي بيان ميکند ولي يک مبلغ ديني بيشتر بهصورت مفهومي بحث ميکند نه مصداقي. اگر يک مبلغ ديني در حوزههاي علميه، مساجد و منابر از قول خداوند ميگويد يک استاد علوم تجربي بايد از فعل خدا بگويد و هر دو يک هدف را دنبال کنند و آن معرفي عظمت خداوند است. قرآن کريم در مورد اين مطالبه الهي ميفرمايد: «ما لَکُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً[4]» چرا شما براي خدا عظمت قائل نيستيد؟.

در حوزه علوم تجربي با جهتگيري الهي به اين مقولهها توجه ميشود که هر چيزي را خداوند به قدر و اندازه خلق کرد و هر چيزي را خلق کرد هدايت نيز نمود به همين خاطر اگر به عنوان نمونه از ترکيب دو عنصر سمي سديم و کلر، نمکي به وجود ميآيد که بخشي از نمک طعام است. به مصداق آيات قرآن اين عناصر را خداوند بر اساس حکمت خود به سبک خاص و در قالب خاصي آفريد. از طرفي بر اساس هدايت الاهيه تمام فعل و انفعالات اين عناصر تحت اراده و فرمان الهي است. قرآن کريم در آيات متعدي به مسئله آگاهي و شعور در تمامي موجودات اشاره ميفرمايد، مانند اين آيه شريفه: «إِنْ مِنْ شَيْ ءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُمْ إِنَّهُ کانَ حَليماً غَفُوراً »[5]؛ هر موجودي، تسبيح و حمد او ميگويد ولي شما تسبيح آنها را نميفهميد او بردبار و آمرزنده است.

علامه طباطبائي در مورد شعور و درک موجودات ميفرمايند: از کلام خداي تعالي فهميده ميشود که مسئله علم نيز در تمامي موجودات هست، هر جا که خلقت راهيافته علم نيز بدان جا رخنه کرده است و هر يک از موجودات به مقدار بهرهاي که از وجود دارد از علم نيز برخوردار ميباشند[6]

مولوي هم در اين راستا ميگويد:

گر تو را از غيب چشمي باز شد                                                           با تو ذرات جهان همراز شد

از طرفي ازآنجاکه خداوند جهان را براي سعادت و کمال انسان خلق کرد اين فعلوانفعالات بهصورت طبيعي در راستاي تحقق همين هدف و انجام رسالت الهي خود ميباشند؛ مگر اينکه بشر در آنها دخل و تصرف کند و آنها را از مسير خود خارج کند؛ مانند انرژي هستهاي که براي خدمت به بشريت کشف و معرفي شد اما خود خواهان و دشمنان بشريت از آن علم در راستاي کشتار ميليونها انسان بيگناه استفاده کردند. اين علم ميتواند رشد علوم را دهها برابر کند، هزينهها را کاهش دهد و سرمايههاي هنگفتي را توليد کند و بسياري از معضلات جامعه ازجمله بيماريها را رفع کند اما امروز مستکبران جهان با قطعنامهها، دروغها، تهديدها و مانعتراشيهاي خود مانع پيشرفت اين علم در ايران اسلامي ميشوند اما همين علم را در جهت تخريب جهان و کشتار دستهجمعي گناهان و هزاران جنايت ديگر براي رسيدن به اهداف خود مجاز ميدانند. در جهتگيري الهي- فرهنگي در علم شيمي ميتوان عظمت، رأفت، قدرت و علم بيپايان الهي را به دانشجويان تفهيم نمود و آنها را بهجاي جذب شدن به مظاهر غير الهي به ذات خداوند که داراي جميع صفات است هدايت کرد، خداوند ميفرمايد: «صِبغْهَ اللّه ومَن أحسَنُ من اللّه صِبغْهَ»؛[7] رنگ خدايي به خود بگيريد و چه رنگي بهتر از خدايي شدن.»

اميد است اين حرکت در تحقق اين مهم که معلمي شغل انبياء است مفيد واقع شود.

 

 


[1]. «أَوْحَى اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) إِلَى نَجِيِّهِ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ): يَا مُوسَى أَحْبِبْنِي وَ حَبِّبْنِي إِلَى خَلْقِي. قَالَ: يَا رَبِّ إِنِّي أُحِبُّكَ، فَكَيْفَ أُحَبِّبُكَ إِلَى خَلْقِكَ قَالَ: اذْكُرْ لَهُمْ نَعْمَائِي عَلَيْهِم»(امالي طوسي، ص484)

 

[2]. رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ـ لعليٍّ عليه السلام لَمّا بَعَثَهُ إلَى اليَمَنِ: «يا عليُّ... ِ لَأَنْ يَهْدِيَ اللَّهُ عَلَى يَدَيْكَ رَجُلًا خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَ غَرَبَت‏»(الکافي، ج5، ص28)

 

[3]. «کلکمْ راعٍ وَ کلکمْ مَسْؤُولٌ عَنْ رَعِيتِهِ» (مجموعه ورام، ج1، ص6).

 

[4]. سوره نوح، آيه 13.

 

[5]. سوره اسرا، آيه 44.

 

[6]. ترجمه الميزان، ج 13، ص 152.

 

[7]. سوره بقره 138.

 

فصل بعد
نقدها و نظرات