ارتباط هدف و کاربرد

1401/07/30 13:38
فصل قبل

 

در مورد اهداف و کاربرد علم سه ديدگاه وجود دارد:

علم براي علم. يک ديدگاه قديمي در مورد هدف فعاليت علمي، جستجوي دانش به خاطر خود دانش بوده است. غالباً گفته ميشود که فعاليت علمي جاذبه دارد؛ زيرا منبع لذت عقلاني ميشود و حس کنجکاوي ما درباره طبيعت، اسرار آن و زيباييهاي آن را ارضا ميکند. در اين ديدگاه پاداش فعاليت علمي در زيبايي توفيقات آن است، نه نتايج عملي آن. به زبان پوانکاره: «دانشمندان طبيعت را مطالعه نميکنند، چون مفيد است، بلکه آن را مطالعه ميکنند، زيرا از آن لذت ميبرند، و از آن لذت ميبرند زيرا زيباست. اگر طبيعت زيبا نبود، شناخت آن ارزش نميداشت و اگر شناخت آن ارزش نميداشت، زيستن ارزش نميداشت». بعضي دانشمندان بين علم محض و علم کاربردي تمايز قائلاند. از ديدگاه آنها، کاربرد علم ممکن است زيانآور باشد، ولي هيچ آسيبي در علم محض نيست؛اما اگر اين مطلب در مورد علم قديم، که سروکار چنداني با زندگي روزمره نداشت و آثار عملي يک کار علمي مدت طولاني وقت ميگرفت که خود را نشان دهد، مصداق داشت، در مورد علم جديد صادق نيست، زيرا در زمان ما کاربردهاي يک ايده نظري بهزودي آثار خود را نشان ميدهد و علم امروز، بذر فنّاوري تکنولوژي فرداست.

علم براي شناخت خدا و خدمت به خلق خدا. يک ديدگاه علمي قديمي ديگر درباره هدف از مطالعه طبيعت، ديدگاه اديان ابراهيمي در مورد طبيعت است. در اين ديدگاه فعاليت علمي به خاطر فهم آثار صنع الهي در طبيعت و استفاده از امکانات طبيعت براي رفاه انسانها و جوامع انساني است.

اين ديدگاه در دوره تمدن اسلامي حاکم بود؛ مثلاً ابوريحان بيروني در مقدمه کتاب «تحديد نهايات الاماکن لتصحيح مسافات المساکن» ميگويد: «چون کسي بر آن شود که حق و باطل را از يکديگر بازشناسد، ناگزير کارش به جستجوي احوال جهان و اينکه آيا هميشه بوده يا نوپديد است، ميانجامد و اگر خود را از اين جستجو بينياز شمارد، در راهي که پيشگرفته است، از آن بينياز نيست که در تدابيري که سامان جهان در يکپارچگي وعدم يکپارچگي بر آن گردش دارد، بينديشد و بر حقايق آن آگاه شود، تا از اين راه مدبر جهان و صفات او را بشناسد... و اين جستجو و نگرش همان است که خداي تعالي از بندگان خردمند خودخواسته است، در آنجا که گفته است ـ و گفتهاش راست و روشنگر است: «و يتفکرون في خلق السموات و الارض* ربنا ما خلقت هذا باطلا» . و اين آيه شريفه همه آنچه را که بهتفصيل بيان کردم، فرا ميگيرد و اگر آدمي درست بر آن کار کند، به همه دانشها و شناختها دست خواهد يافت.» در شروع علم جديد نيز اين بينش حاکم بود. هايزنبرگ برداشت کپلر از کاوش علمي را چنين بيان ميکند: «براي کپلر علم وسيله کسب منافع مادي براي انسان، يا ساختن يک فنّاوري براي زندگي بهتر در اين دنياي ناقص نبود... برعکس علم وسيله ارتقاي ذهن، و وسيله کسب آرامش در تفکر درباره کمال ابدي خلقت بود.»

در اين ديدگاه، بشر خليفه خداوند در زمين است و بايد توازني را که خداوند در خلقت برقرار کرده، حفظ کند و از ايجاد فساد و خرابي در زمين پرهيز نمايد. اين ديدگاه، از جهانبيني الهي نشئت ميگيرد.

علم براي سود. در قرن بيستم نگرش سومي در علم حاکم شد که هدف آن کسب دانش به خاطر منافع عملي و مادي آن است. اين ديدگاه هماکنون بر بسياري از حکومتها حاکم است و چون در زمان ما بخش عمدهاي از فعاليتهاي علمي با سرمايه گذاري از سوي دولتها اتفاق ميافتد، آثار آن مخصوصاً در غرب مشهود است. ديدگاه دوم عناصر مهم ديدگاه اول را در بر دارد، اما از آن فراتر ميرود، زيرا روي فعاليت علمي قيد ميگذارد. ولي طبق ديدگاههاي اول و سوم هيچ محدوديتي براي فعاليت علمي نبايد وجود داشته باشد و هر استفادهاي که از علم بتوان کرد، بايد کرد. تمامي آثار زيانبار علم براي جوامع انساني و انسانها و محيطزيست از اين نوع رويکرد به علم سرچشمه ميگيرد.

به نظر ميرسد تمامي نتايج نامطلوب علم ريشه در رواج جهانبيني حاکم بر محيطهاي علمي دارد که مشخصات زير را دارد: غفلت از انسان به علت توجه بيشازحد به تخصص، ناديده گرفتن ارزشهاي اخلاقي در فعاليت علمي، عطش قدرت و ثروت، ناديده گرفتن نقش مفروضات فوق علمي در علم، غفلت از مراتب بالاتر واقعيت، ناديده گرفتن دغدغههاي بنيادي انسان. درحاليکه علم قديم به دنبال خواندن کتاب طبيعت، بهعنوان صنع خداوندي بود، گرايش غالب در عصر ما در جهت پيشرفت دانش براي تقويت قدرت سياسي و اقتصادي بوده است و بشر و محيطزيست را بهعنوان چيزي که بايد مورد استثمار قرار گيرد، در نظر گرفته است.

در عصر ما دو ملاحظه عمده در ترويج علم و فناوري در غرب وجود دارد: «جستجوي علم به خاطر علم» و «جستجوي علم براي اهداف مادي و کسب قدرت بيشتر». غرب صنعتي بقول نيل پُستمن در دام تکنوپلي[1] افتاده است ـ اينکه هر کاري را که ميتوان کرد بايد کرد. بهعلاوه با ظهور علم کلان،[2] اهداف پژوهشهاي علمي و فناورانه بهطور روزافزون توسط صنعت و حکومتها تعيين ميشود که هدفشان حقيقت نيست، بلکه دانش براي قدرت است. ـ طبق آمار رسمي سازمان ملل، اکنون درصد قابل توجهي از عالمان و مهندسان در جهان غرب درگير توليد ابزارهاي مخرب براي محيطزيست و نابودکننده انسان هستند. براي نجات بشر از يک آينده هولناک لازم است که عالمان از اين حالت انفعالي و توجه صرف به توليد علم و فناوري به درآيند و بيشتر به فکر آينده بشر باشند. اين فراموش شده است که علم و فناوري بايد رفاه انسان را فراهم کنند و هدف عالمان بايد سعادت بشر باشد. اين مستلزم گذاشتن قيود روي بعضي خطوط پژوهشي است دانش علمي و فناوري براي بشر هم خير به بار آورده، هم شر و اينکه وزن شرور آينده بشر را تهديد ميکند. همچنين متذکر شديم که تمامي اينها ناشي از تبعيت علم از جهانبيني سکولار است. دانشمنداني که اين جهانبيني را دنبال ميکنند، قانع به نتايج کار خود هستند و از اين غفلت دارند که علم بايد در خدمت انسان باشد، نه اينکه باعث نابودي انسانها شود. اما در يک زمينه خداباورانه، علم با حکمت همراه است و به همين خاطر براي حل مسائل بشر و جوامع انساني به کار ميرود؛ اهدافي که باعث رضاي خداوند و رفاه انسانها ميشود. در اين ديدگاه طبيعت بهمنزله امانتي است که از خداوند به ما رسيده و ما بايد از آن نگهداري کنيم. تربيت دانشمندان متعهد و تشکيل جوامع سالم از اهداف اصلي جهانبيني اسلامي است.


 

 

 


[1]. Technopoly.

 

[2]. Big Science.

 

فصل بعد
نقدها و نظرات