6-2-نمونه6: ترموشيمي

1401/07/27 15:46
فصل قبل

 

ترموشيمي، علمي است كه به مطالعه گرما و انرژي در طي يك واكنش شيميايي ميپردازد .

1-6-2- گرما و انرژي پيوند

انرژي به معناي توانايي انجام کار است و گرما خود نوعي انرژي است که از ديرباز براي بشر شناخته شده است[1]. انسان توانسته است از انرژي گرمايي براي رفاه خود استفاده نمايد. انرژي گرمايي به عنوان تابعي از دما، در واقع از انرژي جنبشي و پتانسيل ذرات ماده ناشي ميشود. خداوند حکيم جهان را طوري تدبير نموده که هرقدر ارتعاشات ذرات سريعتر باشد، دماي ماده و در نتيجه انرژي گرمايي آن بيشتر است.

اين انرژي حرارتي ميتواند در شرايطي ذخيره شده، و سپس آزاد شود، به عنوان نمونه برگ سبز گياه آنکه حاوي کلروفيل است، با جذب نور خورشيد و طي فرآيند فتوسنتز از ترکيب آب و کربندياکسيد موادي مانند گلوکز، سلولز، پروتئينها، ليپيدها و موادي ديگر ساخته و اکسيژن نيز آزاد ميکند. بنابراين ميتوان نتيجه گرفت که منشأ انرژي گرمايي و تابشي آتش، نور خورشيد است.

بهاينترتيب به هنگام تشکيل چوبهاي درختان مقداري از انرژي آفتاب نيز در دل آنها ذخيره ميشود و به هنگاميکه چوبها را بهاصطلاح ميسوزانيم همان انرژي ذخيره شده آفتاب آزاد ميشود، زيرا بار ديگر کربن با اکسيژن هوا ترکيب شده و گاز کربن دياکسيد را تشکيل ميدهد و از واکنش اکسيژن و هيدروژن مقداري آب آزاد ميشود.

به همين خاطر قرآن کريم منشأ آتش را چوب سبز ميداند، نه چوب خشک: «اَلذَّي جَعَلَ لکمْ مِنَ الشَّجَرِ الَاخْضَرِ نارا فَإِذا أَنتُمْ مِنْهُ تُوقِدُون؛[2] همان کسي که براي شما از درخت سبز، آتش آفريد و شما به وسيله آن، آتش ميافروزيد.»

چنين نظم و برنامه ريزي پيشيني اي از قدرت خداوند نشأت گرفته است، همانگونه که ميفرمايد: «أفرَأيتْمُ الناَّرَ التَّي توُرُونَ أ أنَتْمْ أنَشَأْتمْ شَجَرَتهَا أمْ نحَنُ المُنْشِؤُنَ[3]«؛ آيا درباره آتشي که ميافروزيد فکر کردهايد؟! آيا شما درخت آن را آفريدهايد يا ما آفريدهايم؟

انرژي موردنياز براي فعاليتهاي انسان و ديگر جانداران، از انرژي ذخيره شده در گياهان تأمين ميشود و ازآنجاکه انرژي گياهان هم از طريق خورشيد تأمين ميشود، منشأ همه انرژيهاي ياد شده را ميتوان خورشيد دانست. در شکل1-2 انواع سوختهايي که از درخت سبز و در نهايت از خورشيد به دست ميآيند را نشان ميدهد.


[1]. کتاب شيمي عمومي مورتيمر، ص 52.

 

[2]. سوره يس، آيه 80.

 

[3]. سوره واقعه، آيات 68-72.

 

فصل بعد
نقدها و نظرات