7-2-نمونه7: پيوند شيميايي

1401/07/27 15:47
فصل قبل

 

انرژي پيوند يا انرژي تفکيک عبارت است از تغييرات آنتالپي فرايندي که در طي آن اتمها به يکديگر پيوند حاصل کرده و مولکولها را تشکيل ميدهند (تشکيل پيوند) و يا مولکولهاي دو يا چند اتمي در حالت گازي تبديل به اتمهاي مربوطه ميشوند (انرژي تفکيک[1]) . با تدبير الهي اين تشکيل پيوند با آزاد شدن انرژي و رسيدن به پايداري بيشتر همراه است و شکستن پيوند با جذب انرژي همراه بوده و اجزاي حاصل را به ناپايداري بيشتر ميرساند.

در بين يونها و اتمها در يک ترکيب شيميايي پيوندهايي وجود دارد که باعث اتصال آنها به يکديگر ميشود. پيوند بين يونها در ترکيبات نمکي را پيوند يوني يا الکترووالانسي و پيوند بين اتمها را پيوند کووالانسي گويند.

1-7-2- پيوندهاي يوني (الکترووالانسي)

اگر گروهي از اتمها داراي بار مثبت يا منفي باشند، آنها را يون مينامند و خداوند متعال، در طبيعت هميشه يونهاي مثبت و منفي را کنار يکديگر قرار داده و تعداد آنها طوري است که سيستم در مجموع خنثي باشد. بين يونها نيروي بسيار قوي الکترواستاتيک برقرار است و اين باعث ميشود که محصول حاصل از ترکيب يونهاي با بار مخالف داراي نقطه ذوب و جوش بالايي باشند و هر چه باريونها بيشتر باشد يونها با نيروي الکترواستاتيک قويتري به هم متصل شده و استحکام بين آنها بيشتر ميشود، لذا تفکيک يونها نيز مستلزم صرف نيروي بيشتري ميشود[2]. بنابراين دو يون با بار مخالف، مکمل يکديگرند و اين يادآور کنار هم قرار گرفتن دو زوج در زندگي ديگر مخلوقات عالم ازجمله انسانها است. در قرآن کريم در مورد اصل زوجيت چنين آمده است: «وَمِن کلِّ شَيءٍ خَلقْناَ زَوْجَينِ لعَلکمْ تذَکرُونَ؛[3] از هر چيزي دو نوع ( نر و ماده) بيافريديم تا شايد متذکر( حکمت خدا) شويد.»

تذکر اين نکته در اينجا مناسب است که تفاوت بين دو زوج ازجمله زن و مرد به نحوي است که نواقص يکديگر را برطرف کرده و مکمل يکديگر ميباشند بهعنوانمثال زن و مرد هر دو از عقل و احساس لازم برخوردار هستند. به همين دليل هر دو از سوي شرع و عرف و قانون مکلّف به تکاليفي ميشوند که نياز به عقل و احساس دارد. مانند خداشناسي، تربيت فرزند و امثال آن. اما با اينکه هر دو کاملا عاقل و بااحساس هستند ولي اين به آن معنا نيست که از جهت عقل و احساس يکسان هستند بلکه با توجه به رسالتي که دست آفرينش بر عهده آنها گذاشته است، در اکثر موارد زنها درعين داشتن قدرت تعقل، احساسات و عاطفه ي قوي تري دارند که در مردان ضعيف تر است، به همين خاطر مردها در هنگام حوادث و بحرانها کنترل بيشتري روي احساسات خود دارند. طبق آنچه گذشت روشن ميشود که وقتي زن و مرد در کنار هم قرار ميگيرند و پيوند زناشويي ميبندند، ميتوانند امور مختلف زندگي مشترک را که برخي نياز به احساسات بالا دارد (مانند فرزند داري و مديريت در خانه ) و برخي به روحيه جنگندگي و سخت کوشي بالايي نياز دارد (مانند تأمين معيشت و امنيت خانواده) به نحو شايسته سامان دهند اين امر موجب يک رابطه پايدار بين آنها ميشود.

اين تاثير مثبت و متقابلي که زن و شوهر بر يکديگر ميگذارند نشأت گرفته از همين تفاوت هاست، چون يک اراده اي با روحيات و علايق و سلايق متفاوت، در کنار انسان قرار ميگيرد و تک رويها و منيّت انسان را تعديل ميکند. به همين خاطر کساني که هم جنس گرايي را جايگزين ازدواج، و نگهداري از حيوانات را جايگزين فرزندآوري ميکنند در حقيقت انسانهاي ضعيف النفسي هستند که تاب تحمل اراده اي در برابر اراده خويش را ندارند، و خود را بدين خاطر از تکامل نفس و رشد آن محروم ميسازند.

نکته ديگر آنکه همانطور که شکستن پيوند در اتمها با جذب انرژي همراه بوده و اجزاي حاصل را به ناپايداري بيشتر ميرساند، جداييهاي اجتماعي هم اين گونه است. به عنوان مثال طلاق در درون خانواده، و يا دو يا چند قطبي شدن جامعه هزينههاي مادي و معنوي زيادي بر جامعه تحميل ميکند از جمله اينکه خانواده و جامعه را به سمت ناپايداري سوق ميدهد. استحکام هر جامعه اي در گرو استحکام و قوت پيوند آحاد آن است، به همين خاطر اگر خانواده اصلاح شود و پيوندها در درون خانوادهها محکم شود جامعه نيز از استحکام برخوردار خواهد بود.

2-7-2 پيوند کووالانسي

هر اتمي براي تکميل لايه ظرفيتي خود و پايدارتر شدن، بايد الکترونهاي خود را با الکترونهاي اتمهاي ديگر به اشتراک بگذارد و الکترونهاي اتم مجاور را نيز به طور شراکتي تصاحب کند. لذا با اين اشتراک، هر دو اتم به حالت پايدار ميرسند[4] (مانند به اشتراک گذاشتن قابليتها وداراييهاي زن و مرد در يک زندگي مشترک طبق اصول اسلامي و انساني که باعث شکل گرفتن خانوادههاي خوشبخت شده و از بسياري از ناهنجاريهاي اجتماعي جلوگيري مينمايد). گاهي اشتراک الکترونها ميتواند تحت عنوان پيوند داتيو، يکطرفه باشد نظير خمس و زکات دهندگان و افراد خيّري که ميزان معيني از درآمد خود را به مستمندان اختصاص ميدهند و باعث پايداري جامعه ميشوند.  خداوند در وصف اين افراد ميفرمايد: «وَ الذَّينَ في أمَوَلهِمْ حَقُّ مَّعْلوُمٌ للِّسائلِ وَالمْحْرُوم[5]؛ و آنها که در اموالشان حق معلومي است، براي تقاضاکنندگان و محرومان.»

با توجه به بستر مشترک زندگي اجتماعي، هرگز جامعه اي که همه انسان هايش نسبت به سايرين بي تفاوت بوده و فقط به فکر خود هستند باقي نخواهد ماند، چون جامعه سرنوشت واحدي خواهد داشت و غرق شدن برخي از جامعه بقيه را هم غرق خواهد کرد، همانطور که سلولهاي سرطاني در بدن که با جذب و رشد خارج از چارچوبشان مانع تغذيه و رشد سلولهاي سالم ميشوند، اين خودخواهي شان در نهايت به مرگ تمام بدن منتهي شده و خود آنها را هم به کام مرگ خواهد برد. بنابراين نميشود سرنوشت خودمان را از سايرين جدا کنيم، کسب ثروتهاي شخصي از طريق قاچاق، يا صف کشيدن براي خريد و ذخيره ارز، و مانند آن که به قيمت فقير شدن ديگران تمام ميشود، هرگز مسير درستي براي رشد و تکامل مادي نيست، چرا که بازخورد آن به خود انسان بازخواهد گشت.

3-7-2- ساختار هندسي مولکولها

شکل هندسي مولکولها با تعداد زوج الکترونهاي پيوندي و غير پيوندي اتم مرکزي ارتباط دارد. اتمهاي متصل به يک اتم مرکزي به علت دافعه زوج الکترونها سعي دارند با داشتن بيشترين فاصله، کمترين دافعه را ايجاد کنند[6] و بر اين اساس، شکل مولکولها ميتواند خطي، مثلث مسطح، هرمي و ... باشد.  

آفريدگار جهان در آفرينش زمين و ديگر کرات آسماني نيز، وجود حداکثر جاذبه و حداقل دافعه را تدبير نموده است و همين مطلب باعث شده شکلهاي مختلفي در فضا مانند دب اکبر و دب اصغر و ... بوجود آيد) شکل 3-2(. توجه داشته باشيد در اين تشبيه کرات به اتمها و کل جهان به يک مولکول تشبيه شده است.

مهندسي يکسان عالم در بزرگترين اجرام آسماني تا ريزترين ذرات (وحدت تدبير) نشان از يکي بودن طراح (وحدت مدبر) دارد. اما اينکه چگونه از وحدت تدبير به وحدت مدبر پي ميبريم، ميتوان با مثالي توضيح داد؛ فرض کنيد متخصصان متوجه ميشوند چند بناي تاريخي ازنظر معماري نقاط مشترک زيادي دارند و در آنها از فنون و تدابير يکسان استفاده شده است، در اين صورت برداشت ميشود معمار اين بناها يکي است. اين برداشت در مثال فوق احتمالي و ظني است اما در جهان هستي آنقدر از اين موارد فراوان است که ميتوان يقين کرد که سازنده عالم و تدبيرکننده آن، يکي بيش نيست.

 

 


[1]. شيمي عمومي مورتيمر، ص 61 .

 

[2]. شيمي عمومي مورتيمر ص 107 و 109

 

[3]. سوره ذاريات، آيه 49

 

[4]. شيمي عمومي مورتيمر، ص107 .

 

[5]. سوره معارج، آيه 24.

 

[6]. مراجعه شود به شيمي عمومي مورتيمر، ص 122؛ اصول شيمي سيلبربرگ ص 390.

 

فصل بعد
نقدها و نظرات