پيشگفتار

1401/10/18 16:14
فصل قبل

 

کتاب حاضر حاصل بيش از 80 جلسه بحث و تبادلنظر اساتيد و صاحبنظران حوزه و دانشگاه و يکي از مجموعه کتب طرح جهتگيري الهي- فرهنگي در تدريس است. اين کتاب براي آن دسته از استادان دانشگاه نوشته شده است که معتقدند معلّم و مدرّس علاوه بر نقش آموزشي و بلکه مقدم بر آن نقش تربيتي نيز دارد. استاد ميتواند نقش تربيتي خود را به دو شکل ايفا کند: نخست «رفتاري» و ديگري «گفتاري».

 به نظر ميرسد تدريس با «جهتگيري الهي- فرهنگي» يکي از بهترين روشها براي ايفاي نقش تربيتي استاد به شکل گفتاري است؛ يعني «آموزش دروس تخصصي به فراگيران (دانشجويان) بهگونهاي که فراگير به خداشناسي، دينداري و خودباوري نزديکتر شود». بهعبارتديگر سخن جهتگيري الهي در تدريس يعني:

آموزش و فراگيري دانش براي رضاي خدا و خدمت به جامعه باشد.

علمآموزي و بيان حقايق هستي براي شناساندن بيشتر خدا باشد.

 جهان بهعنوان آيت و نشانه خدا مطالعه شود.

در توضيح و تبيين پديدههاي هستي به نقش خدا بهعنوان «فاعل حقيقي» توجه شود.

علم بهگونهاي آموزش داده شود که موجب خودشناسي و خودباوري شود.

دانشجو بهگونهاي تربيت شود که دانش خود را براي خدمت به بشر و آرامش و آسايش و تعالي او به کار گيرد.

آموزش علم همراه با اخلاق الهي و تربيت اسلامي باشد.

در يککلام جهتگيري الهي در تدريس، يعني آموزش و فراگيري دانش بهمنظور تحقق چهار هدف زير باشد:

شناخت خدا و توجه به او.

کاربرد صحيح علم.

همراهي علم با اخلاق.

خودباوري و استقلال جامعه اسلامي.

ضرورت تدريس با جهتگيري الهي– فرهنگي اين است که دانشجويان، علم و ايمان را همزمان کسب نمايند و دانشآموختگان دانشگاه نسبت به زمان ورود به دانشگاه مؤمنتر و متدينتر باشند، بنابراين يکي از ضروريترين اقدامات، تدريس با جهتگيري الهي- فرهنگي است. حضرت امام خميني (قدس سره) در اين باره خطاب به دانشگاهيان فرمودند: «بايد بشر به فکر اين باشد که به چيزهايي که براي تربيت و آموزش و تعليم انسان است، جهت بدهد. چنانچه به دانشگاهها جهت داده نشود، همان دانشگاههايي ميشود که در بين بشر [امروز] هست و از همان دانشگاهها قواي مخرّبه بيرون ميآيد؛ و اگر جهت به آن داده بشود، دانشگاهها کاري ميکنند که مسلسلها نميتواند بکنند. خدمتي ميتوانند به بشر بکنند که هيچکس ديگر نميتواند اينقدر خدمت بکند. عمده آن جهتي است که طرف آن جهت رفته ميشود؛ و قرآن اين را فرموده است: «إِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذي خَلَقَ» قرائت کن نه قرائت مطلق؛ بياموز، نه آموزش مطلق؛ علم تحصيل کن، نه علم مطلق و تحصيل مطلق؛ علم جهتدار، آموزش جهتدار، جهت اسم رب است، توجه به خداست، براي خدا و براي خلق خداست. قلمها اگر در دنيا براي خدا و براي خلق خدا به کار بيفتند مسلسلها کنار ميرود و اگر براي خدا و براي خلق خدا نباشد، مسلسل ساز ميشود. ابزار کوبندهي انسان با دست قلمدارها و دست علمايي که در دانشگاهها هستند، وجود پيداکرده است؛ و همهي ترقيات بشر هم با دست علما و بيان و قلم علما وجود پيداکرده است. کوشش کنيد در اين آموزشي که به مردم ميدهيد جهتدار باشد.»

دانشگاه اسلامي آن نيست که تنها تعدادي برنامه ديني بيرون از سرفصلهاي رايج و مصوب، در آن اجرا شود، بلکه دانشگاهِ اسلامي آن است که کلاسهاي درس که متن اصلي و برنامه محوري دانشگاه به شمار ميآيند، علاوه بر بعد علمي، کلاس خداشناسي و تربيت الهي نيز باشند.

براي آنکه اين موضوع بهتر تبيين شود طرح اين پرسش مفيد بلکه ضروري است: برنامه دانشگاه چيست؟ و فوقبرنامه آن کدام است؟

بيشک، برنامه دانشگاه دو رکن اساسي دارد، آموزش و پژوهش. منظور از آموزش دروسي است که در کلاسها تدريس ميشود و همه دانشجويان را بدون استثنا شامل ميشود. نمود بارز پژوهش نيز تحقيقات، پاياننامهها و مقالههاي استادان و دانشجويان است. در عمل آموزش، بخش بسيار بيشتري از فعاليت دانشگاه را به خود اختصاص ميدهد. اموري مانند مسابقات فرهنگي، سخنرانيهاي مذهبي، اردوها و امثال آن «فوقبرنامه» به شمار ميآيند. طبيعي است که در مقايسه با برنامههاي آموزشي دانشگاه، فوقبرنامه تعداد کمتري را پوشش ميدهد (هم درصد بسيار کمتري از دانشجويان شرکت ميکنند و هم تعداد فوقبرنامههايي که يک دانشجو شرکت ميکند در مقايسه با درسهايي که طي چندين واحد در هر نيمسال شرکت ميکند بسيار ناچيز است). پس براي اسلامي شدن دانشگاه بايد تمرکز بر روي برنامههاي دانشگاه باشد نه فوقبرنامهها، يعني بايد به دنبال آن باشيم که علمي که در دانشگاه آموزش داده ميشود و کلاسهايي که برگزار ميشود، جهت الهي داشته باشد.

 تا زماني که کلاسهاي درس جهت الهي نداشته باشد، تمام فعاليتهاي ديني و اقدامات فرهنگي و آموزشهاي اسلامي (دروس معارف) تأثير لازم را نخواهد داشت.

حضرت امام خميني (رحمة الله عليه) در اين رابطه ميفرمايند: «آنکه اسلام ميخواهد و آن مقصدي که اسلام دارد، اين است که تمام علوم، (چه علوم طبيعي باشد و چه علوم غيرطبيعي باشد) تمام اينها مهار بشود به علوم الهي و برگشت به توحيد بکند و هر علمي جنبه الوهيت در آن باشد؛ يعني انسان طبيعت را که ميبيند خدا را در آن ببيند، ماده را که ميبيند خدا را در آن ببيند، ساير موجودات را که مشاهده بکند خدا را در آن ببيند. اسلام براي آن آمده است که تمام موجودات طبيعي به الهيت و تمام علوم طبيعي به علم الهي برگردد.»

چند برنامه فرهنگي و ديني، در مقابل انبوهي، از دروسي که احتمالاً از جهتگيري الهي بيبهرهاند، تأثيرگذار نيست يا اگر تأثيرگذار باشد، تأثير آن پس از مدت اندکي از بين ميرود. با توجه به آنکه در مقطع کارشناسي يک دانشجو حدود 140 واحد درسي را ميگذراند و براي هر دو واحد، در شانزده جلسه کلاس شرکت مينمايد، درنتيجه يک دانشجوي مقطع کارشناسي بايد در هفت نيمسال يا بيشتر، حداقل در 1000 جلسه کلاس درس شرکت کند. اگر آموزش اين دروس با جهتگيري الهي– فرهنگي همراه شود مسلماً تأثير شگرفي بر باورهاي ديني دانشجويان خواهد گذاشت. در ضمن گاهي بيان مطالب ديني که نياز به تخصص نداشته باشد از زبان استاد درس تخصصي و غير معارف تأثير بيشتري دارد و در اعماق ذهن مخاطب جاي ميگيرد. ازاينرو لازم است استادان محترم از اين قابليت خود براي خدمت به دين و اخلاق استفاده نمايند.

براي آنکه استادان بتوانند دروس خود را با جهتگيري الهي– فرهنگي ارائه کنند، بايد در اين زمينه تسهيل لازم را فراهم آورد تا استادان به اين امر تمايل بيشتري نشان دهند. راهکاري که بهطور مشخص در اين زمينه اتخاذ شد «تدوين کتاب جهتگيري الهي– فرهنگي تدريس» بود تا استاد در طولترم، هرازچندگاه، قبل از تدريس به کتاب مراجعه کند و آمادگي لازم را براي ارائه درس با جهتگيري الهي– فرهنگي پيدا کند. به اين منظور گروهي از استادان گرايشهاي مختلف رشته فيزيك در مدت دو سال و نيم با برگزاري جلسات متعدد کتاب حاضر را تدوين نمودهاند.

 همانگونه که پيداست مخاطب اين کتاب، مدرسان هستند نه دانشجويان و اين کتاب، کتابِ درسي نيست بلکه مکمّل آن است.

ناگفته نماند بسيارند استاداني که با توجه به سليقه و تشخيص خود و با رعايت اصول علمي و ديني، با جهتگيري الهي– فرهنگي تدريس ميکنند، اما براي تسهيل کار آنان و ديگر علاقهمندان، کتاب حاضر آماده شد تا استاداني که معتقد به تدريس با جهتگيري الهي– فرهنگي هستند در صورت تمايل از مطالب آن استفاده نمايند.

اين کتاب در شش فصل تدوين شده است که هر فصل بخشي از اهداف مدنظر را تأمين ميکند. قبل از آنکه هر بخش جداگانه توضيح داده شود، ذکر اين نکته ضروري است که تدريس با جهت الهي نهتنها خللي در تدريس مطابق با سرفصلهاي مصوب ايجاد نميکند بلکه با ذکر پيوند و گريزهاي مرتبط موجب ميشود مطلب درسي براي دانشجويان روشنتر شده و بهتر در ذهن آنها جاي بگيرد.

 اصولاً ويژگي مهم اين طرح آن است که استاد مطالب علمي خود را طبق روال معمول، آموزش ميدهد، درعينحال قضاياي علمي را در يک فضاي خداباور (مثلاً همراه با آيه، حديث مرتبط يا گريزهايي که به علم و حکمت خداوند و نظم عالم هستي و امثال آن اشاره ميکند) مطرح ميکند.

فصل اول با نام «تدريس با توجه به فاعل حقيقي» سعي دارد تا به استاد در تغيير نگاه دانشجو کمک کند. تغيير، از نگاه رايج به نگاه الهي و گشودن پنجرهاي نو از تفکر. آنچه در اين فصل بيان ميشود يا ازجمله مفاهيمي است که ناديده گرفتن آنها موجب شکلگيري ابهام در ذهن دانشجو شده يا جزء اموري است که بديهي فرض شده، لذا از بيان آنها غفلت ميشود و يا کنکاشي است در لايههاي عميقتر گزارههاي علمي براي پرورش تفکر انتقادي در دانشجويان.

اين فصل ضرورت و شيوههاي توجه دادن به فاعل حقيقي را که همان خداوند متعال است بيان ميکند تا استاد با استفاده از شيوههاي پيشنهادي و روشهايي که خود انتخاب ميکند در زمان تدريس، اين مهم را محقق سازد.

فصل دوم تحت عنوان «تدريس با گريزها و پيوندهاي الهي– فرهنگي» پرحجمترين فصل کتاب است و هدف از آن کمک به استاد است تا در خلال مباحث درسي و بهتناسب، مطالب ديني و فرهنگي تأثيرگذار را در کلاس درس مطرح نمايد.

در اين فصل، مطالبي از دروس تخصصي رشته فيزيك انتخاب شده و بعد از بيان مطلب درسي بهصورت کوتاه، نکته ديني يا فرهنگي (که متناسب آن باشد) ذکرشده است.

در فصل سوم تحت عنوان «تدريس با خودباوري» کوشش شده است با ذکر نمونههايي از خودباوري که مرتبط با اين رشته است به استاد کمک شود تا روحيه خودباوري را در دانشجو تقويت نمايد.

فصل چهارم تحت عنوان «تاريخ علم فيزيك در اسلام و ايران» يادآوري ميکند که ايرانيان و مسلمانان نيز در پيدايش و گسترش علم فيزيك سهم داشتهاند. بيان اين موضوع نقش مهمي در ايجاد روحيه خودباوري در دانشجويان دارد.

فصل پنجم تحت عنوان «تعريف و بازتعريف» نيز با هدف کمک به استاد در تغيير نگاه دانشجو تنظيم و تدوين شده است. تغيير، از نگاه رايج به نگاه الهي؛ البته نسبت به اهداف و کاربرد علم فيزيك.

و درنهايت در فصل ششم تعدادي از فيزيکدانان برجسته جهان که نگاه خداباورانه دارند به همراه آثار و نظراتشان معرفي ميشوند.

مؤلفان اميد دارند اين اثر که محصول کار جمعي دانشآموختگان رشته فيزيك و حوزه هست زمينهساز بسط بيشتر پيوندهاي الهي- فرهنگي دروس اين رشته و باعث ارتقاي کيفيت و جذابيت تدريس آن شود. مسلماً رهنمودهاي خوانندگان محترم ميتواند به غناي علمي کتاب بيفزايد.

خواهشمند است نظرات، پيشنهادها و انتقادات خود را از طريق سايت «WikiElahi.ir» در اختيار ما قرار دهيد.

نقش تربيتي استاد در قالب رفتاري

همانگونه که در پيشگفتار کتاب بيان شد، معلم و استاد علاوه بر نقش آموزشي نقش تربيتي نيز دارد بلکه به دليل تقدّم تربيت و اخلاق بر دانش (به معناي اطلاعات)، نقش تربيتي وي مهمتر و مقدّم بر نقش آموزشي است. همچنين گفته شد که نقش تربيتي معلم و استاد ميتواند در قالب رفتاري يا گفتاري باشد. ازآنجاکه رسالت اين کتاب کمک به مدرّسان محترم در ايفاي نقش تربيتي در قالب گفتاري است، ازاينرو در کتاب حاضر فقط به مباحث گفتاري پرداختهشده است و بخش رفتاري به کتابها و منابع مربوطه (مانند آداب تعليم و تربيت يا اخلاق حرفهاي) که در اين زمينه وجود دارد يا ميتواند تأليف شود، واگذارشده است اما چون بخش رفتاري بسيار مهم و تأثيرگذار است و بدون آن گفتار معلم و استاد کم تأثير يا بيتأثير ميشود و حتي ممکن است گاهي نتيجه عکس بدهد؛ برخي نکات بهصورت فهرستوار ذکر ميشود. اميد آنکه خداوند متعال به خوانندگان عزيز توفيق عمل عنايت فرمايد.

برخي از وظايف معلمان و استادان که عمل به آن در تربيت دانشجويان اثر دارد:

حسن خلق و خوشرفتاري.

تواضع.

عدالت (ظلم نکردن به دانشجو).

رعايت تساوي و مواسات بين دانشجويان در ياددادن و حتي نگاه کردن به آنها.

دوري از مواضع تهمت.

نظم در ورود و خروج.

حضور در کلاس بامطالعة قبلي.

اخلاص در عمل (اخلاص در تدريس و...).

رعايت احکام شرعي.

سخاوت علمي (انفاق علم).

خوشزباني و عفت کلام.

آراستگي.

جرئت علمي (مقلّد نبودن در مسائل علمي).

آزادانديشي (جزمانديش نبودن).

شجاعت علمي (اعتراف به اشتباه، اعتراف به درست بودن نظر دانشجو در جاي خود، گفتن «نميدانم» در مواقع لزوم).

پاک و باصفا بودن (داشتن معنويت).

صداقت.

اهل عمل بودن.

وارستگي (دنياپرست نبودن).

ادب.

استمرار علمآموزي (بهروز بودن اطلاعات رشته تخصصي خود).

پرهيز از جدل و ستيز در بحث.

اطمينان از صلاحيت علمي خود براي تدريس درس مربوطه.

عشق و علاقه به علم و معلّمي.

دوست داشتن دانشجويان خود و دلسوزي نسبت به آنان.

توجه به حالات روحي و مشکلات احتمالي دانشجويان در حدّ امکان.

اطلاع از نام و مشخصات دانشجو.

در نظر گرفتن استعداد دانشجويان هنگام تدريس.

احترام به دانشجو و اهميت دادن به افکار و نظرات او.

خودداري از قبول انواع هدايا مگر درصورتيکه دانشجو انتظار بيجايي نداشته باشد و استاد مطمئن باشد بر قضاوت و نمره دهي او تأثيري ندارد.

ارجاع دادن به استاد بهتر در صورت لزوم.

ياد کردن ساير اساتيد و همکاران به نيکي.

تکريم و احترام نسبت به دانشمندان ازجمله دانشمندان رشته خود.

تقبيح و تحقير نکردن علومي که خود در آنها تخصص ندارد.

وقار و متانت.

تعيين و تنظيم نحوه نشستن خود و دانشجويان.

احترام ويژه به شاگردان بافضيلت و قدرداني از امتيازات آنها.

استفاده از بهترين قواعد و روش تدريس و تفهيم.

توجه به فضا، هوا، دما و نور کلاس.

رعايت تناسب صدا با محيط درس.

مراعات کلاسهاي مجاور.

آماده کردن کلاس براي مدرّس بعدي (پاک کردن تخته سفيد و...).

اهميت دادن به نظم دانشجويان در ورود و خروج، رعايت سکوت و... .

حوصله و مدارا در پاسخگويي به سؤالات دانشجويان.

ايجاد روحيه پژوهشگري و تحقيق در دانشجويان بهجاي روحيه حفظ کردن.

تربيت عقلاني دانشجو و پرورش عقل وي در کنار آموختن علم.

اعلان پايان کلاس با دعا يا صلوات.

توقف در کلاس بعد از پايان درس.

اساتيد محترم ميتوانند جهت مطالعه بيشتر به کتابهاي مربوطه ازجمله ترجمه کتاب «مُنيه المُريد» تأليف شهيد ثاني که با نام آداب تعليم و تربيت در اسلام توسط حجتالاسلاموالمسلمين دکتر سيد محمدباقر حجتي ترجمه شده است؛ مراجعه نمايند.[1]

مؤلفان اميد دارند اين اثر -که محصول کار جمعي دانشآموختگان دانشگاه (رشته فيزيک) و حوزه علميه هست- مقدمه رشد ديني و اخلاقي جوانان و دانشجويان گردد. مسلماً رهنمودهاي خوانندگان محترم ميتواند به غناي علمي کتاب بيفزايد.

 


[1]. لازم به ذکر است، بيشتر موارد بالا، از کتاب مذکور استخراجشده است.

 

فصل بعد