مقدمه

1401/10/18 16:14
فصل قبل

 

با يک نگاه دقيق عقلي و فلسفي ميتوان فهميد از آنجا که تنها علت هستيبخش خداوند است، پس فاعل حقيقي و تأثيرگذار حقيقي فقط اوست، و نقش ساير علتها، در حد زمينهسازي و مهياکردن شرايط براي جاري شدن فيض الهي است.

بنابراين تأثيرگذاري تمام علتهاي طبيعي و غيرطبيعي  در حد زمينهسازي و بسترسازي براي تأثيرگذاري فاعل حقيقي است، همانطور که جملهاي معروف در فلسفه به اين حقيقت اشاره نموده است که: «لا موثر في الوجود الا الله» يعني هيچ تأثيرگذار حقيقي در عالم نيست مگر  خداوند متعال، و بقيه علل و عواملي که مشاهده مي کنيم عوامل «إعدادي» به معناي عوامل بستر ساز هستند.

عوامل مذکور در همين بسترسازي و زمينهسازي نيز نيازمند آن فاعل حقيقي هستند،  مقتضاي اصول مسلّم عقلي، و نيز باورهايي چون يکتايي خالق و يگانگي مدبر که از باورهاي مسلّم ديني ماست، بدين معناست که تنها خالق مستقل، و تنها مدبري که در تدبير کنندگي و تأثيرگذارياش بينياز از غير است خداوند متعال است.  تأثيرگذار حقيقي يکي بيش نيست و بقيه همانطور که در اصل وجودشان به او وابسته هستند، در اوصاف و افعالشان نيز وابسته به اويند.

بنابراين تمام آنچه ما در جهان ميبينيم، و تمام تأثيرگذاريها و تأثيرپذيريهايي که در عالم مشاهده ميکنيم در حقيقت جلوهگري خداوند است، اراده اوست که در قالب وقايعي در حوزههاي شيمي و فيزيک و علوم طبيعي و مانند آن تبلور مييابد؛ نميشود در کنار اين وقايع، فاعل حقيقي و اراده کنندهي واقعي را در وراي آنها نديد؛ نميتوان اين وقايع را بريده و جداي از فاعل حقيقي ديد.

براي تدريس با جهتگيري الهي لازم است مدرّس علاوه بر آنکه خود به فاعل حقيقي توجه ميکند، دانشجويان را نيز هر از چند گاهي به اين امر توجه دهد. اگر چنين شود دلها متوجه خدا ميشود و درس دادن و درس خواندن در حکم عبادت خواهد بود. همچنين در بخشهاي ديگر اين فصل سعي ميشود تا به مدرسيني که قصد دارند با جهتگيري الهي تدريس کنند، شيوههاي توجه دادن به فاعل حقيقي پيشنهاد داده شود.

فاعل حقيقي بودن خداوند متعال براي افرادي که در جوامع ديني زندگي ميکنند امر مسلّمي است که متکي بر اثبات خالقيت خداوند است، انديشمندان الهي براي اثبات اين مطلب دلايل متعددي آوردهاند؛ دلايلي مانند برهان فطرت، علت و معلول، وجوب و امکان، حدوث و قِدَم، نظم و تدبير و ... . برخي از اين دلايل فلسفي و برخي مانند نظم و تدبير قابلفهم براي عموم افراد است.

بهراستي نظم هدفمند جهان هستي که بخشي از آن را قوانين فيزيک تبيين ميکند، بهخوبي گوياي آفريدگاري دانا و توانا است. بهعنوان نمونه قانون بقاي جرم و انرژي ميگويد که ماده و انرژي نه آفريده شده و نه نابود ميشود. طبق رابطه  E = mc2ماده و انرژي ميتوانند به همديگر تبديل شوند. (كه m جرم ماده و c سرعت نور است.) ولي آيا ميزان جرم و انرژي کنوني خودبهخود ايجادشده يا خالقي داشته؟ بايد گفت نظر بسياري از نظريهپردازان و کيهانشناسان اين است که نه جرم و نه انرژي هيچيک نميتوانند از هيچ به وجود آيند.

فصل بعد