پيوست ب

1401/10/20 16:48
فصل قبل

 

نقش پيشفرضهاي دانشمندان در فعاليتهاي علمي

يک دانشمند براي انتخاب حوزه فعاليت علمي خود با توجه به سليقه و پيشفرضهايي که دارد عمل ميکند. افراد  زيادي به اين مطلب اشارهکردهاند ازجمله آندره لينده، کيهانشناس برجسته معاصر روسي که خداباور هم نيست و جهان را خودزا ميداند، معتقد است که ايده جستجو براي يک نظريه فراگير در فيزيک جديد، از اعتقاد به خداي يگانه نشئتگرفته است، وي دراينباره ميگويد: «کل کيهانشناسي جديد عميقاً متأثر از سنت توحيدي است... اين ايده که ممکن است جهان را از طريق يک نظرية همهچيز نهايي بفهميم، ناشي از اعتقاد به خداي يگانه است.»

نقش و تأثير پيشفرضهاي دانشمندان در انتخاب آزمايش و گزينش مشاهدات

بهطور مثال هايزنبرگ که با توجه به ديدگاههاي فلسفياش با ايده تجزيهپذيري نامحدود اشياي اتمي مخالف بود، با ساختن دستگاههاي شتابدهنده قوي و قويتر مخالفت ميکرد. اين دستگاهها ميتوانست بهعنوان آزمايشگاهي جهت بررسي برخي تئوريهاي فيزيک ريز اتمي مورد استفاده قرار بگيرد، اما با اين اقدام هايزنبرگ، تحقيقات در اين زمينه براي سالها به تأخير افتاد.[1]

نقش پيشفرضهاي دانشمندان در نظريهپردازيهاي علمي

براي نمونه هويل، اختر فيزيکدان برجسته معاصر، که از بنيانگذاران نظريه جهان ماندگار در کيهانشناسي است، هرگاه شواهدي تجربي دال بر تأييد نظريه انفجار بزرگ مطرح ميشود، چون ميداند که در نظر گرفتن آغازِ زمان براي جهان، مستلزم وجود خدا است، براي فرار از تسليم شدن به اين نتيجه، به دنبال نظريههاي جايگزين و توجيهات ديگر ميرود. همينطور هاوکينگ، کيهانشناس شهير انگليسي، که متوجه است آغاز داشتن جهان مستلزم وجود خدا است، براي اينکه به اين نتيجه تن در ندهد، ميکوشد تا با ترفندهايي نظير استفاده از زمان موهومي، وجود تکنيکي در خلقت جهان (يعني آغاز زماني داشتن جهان) را منتفي معرف کند.[2]

نقش پيشفرضهاي دانشمندان در گزينش ملاکهاي ارزيابي و نقد نظريات علمي

تجارب سالهاي اخير نشان داده است که عقايد ديني در گزينش نظريههاي علمي مؤثر بودهاند. وقتي دانشمندي به دنبال اين است که از ميان نظريههاي موجود يکي را انتخاب کند، ذهنيات قبلي او در انتخابش مؤثر واقع ميشود؛ بهطور مثال پس از ارائه مکانيک کوانتومي و ارائه تعبير آماري اين فرماليسم، انيشتين به معارضه با برخي از مهمترين مباني تعبيري اين نظريه پرداخت و ديدگاههاي غير رئاليستي و غير موجبيتي مکتب کپنهاکي را مورد انتقاد قرارداد و فيزيکدانان کوانتومي را به کوتاهنظري و پرهيز از واقعيت و عقل متهم کرد.

علاوه بر ملاکهاي فوق، دانشمندان در مرحله اخذ و طرد نظريههاي علمي از ملاکهاي ديگري نيز بهرهمند ميشوند؛ بهطور مثال انيشتين سادگي و زيبايي، وحدت و جهانشمولي را از ملاکهاي يک نظريه معتبر معرفي ميکرد.[3]

نقش اصول متافيزيکي در طرح نظريات علمي

تاريخ علم حاکي از مواردي است که بعضي از اصول متافيزيکي نقش سرنوشتساز در اعلان بعضي نظريهها داشتهاند. مثلاً در نظريه نسبيت عام، که يک نظريه صرفاً فيزيکي به شمار ميآيد، انيشتين چنين اظهار ميکند که وقتي معادلات نسبيت عام را يافت، به مدت دو سال از انتشار آنها خودداري کرد، زيرا آنها را با اصل عليت عمومي در تعارض ميديد. تنها هنگاميکه شبهه تعارض براي او برطرف شد، وي به نشر آنها اقدام کرد. معناي اين کلام آن است که اگر اين شبهه براي او رفع نميشد، وي به انتشار نظريه نسبيت عام نميپرداخت و سرگذشت فيزيک به نحو ديگري رقم ميخورد.[4]

نقش جهانبيني در تعبير نظريات علمي

شواهد متعددي در اين زمينه در تاريخ علم قابل گزارش است؛ بهطور مثال در سالهاي اخير کشف شد که رابطه بين ثابتهاي طبيعت (از قبيل بار الکترون، ثابت پلانک و...) طوري تنظيم شده که اجازه بروز حيات را در زمين داده است. مثلاً اگر شدت نيروي ثقل، کمي قويتر از مقدار فعلي آن ميبود، انبساط جهان خيلي زودتر متوقف شده بود و در اثر انقباض، جهان بهصورت يک سياهچال درآمده بود؛ قبل از آنکه فرصتي براي تشکيل کهکشانها باشد.

از طرف ديگر اگر شدت نيروي ثقل، کمي ضعيفتر از مقدار فعلي آن ميبود، جهان سريعتر از آن منبسط ميشد که ماده جهان بهصورت ستارگان جمع شود. در هر دو حالت، امکان فراهم شدن شرايط بروز حيات، ازجمله تشکيل اتمهاي کربن، وجود نميداشت. به سخن ديگر، قوانين فيزيک چنان هستند که گويي تعبيه شدهاند تا تکوّن حيات را ممکن سازند. براي اين مطلب که به اصل آنتروپيک موسوم شده، دو نوع توضيح ارائه شده است:

فيزيکدانان خداباور، آن را حاکي از طراحي الهي دانستهاند؛ اما فيزيکدانان ملحد، براي توجيه آن به جهانهاي متعددي متوسل شدهاند که در هر يک از آنها ثابتهاي طبيعت متفاوتاند و در بين تريليونها تريليون جهان، يک (يا چند) جهان، ثابتهاي مناسب براي بروز حيات را دارند. البته فيزيک هيچ شاهدي براي اين جهانهاي مستقل از هم ندارد و نظريهپردازي فوق مبتني بر هيچ تجربه مستقلي نيست و تنها علاقه بعضي دانشمندان به فرار از خداباوري بوده که آنان را به اين نظريه سوق داده است.[5]

علاوه بر آنچه تاکنون از جناب دکتر گلشني در اين زمينه نقل شد، پيشفرضهاي ديگري نيز وجود دارد که مناسب است مدرسين محترم هنگام تدريس مدنظر قرار دهند. اين پيشفرضها عام بوده و اختصاص به نظريه يا آزمايش خاصي ندارد.

 


[1]. از علم سکولار تا علم ديني، ص 158.

 

[2]. همان، ص 163.

 

[3]. همان، ص 183

 

[4]. همان، ص 183.

 

[5]. همان، ص 160.

 

فصل بعد