ضرورت توجه به فاعل حقيقي
1401/10/18 16:14فصل قبل
بعدازآنکه وجود واجبالوجود بهعنوان فاعل حقيقي پذيرفته شد، اين سؤال مطرح ميشود چرا بايد به فاعل حقيقي توجه نمود؟ و توجه به فاعل حقيقي و ذکر آن در کلاس درس چه ضرورتي دارد؟ بايد گفت که اين امر فوايد بسيار زيادي دارد که برخي از آنها عبارتاند از:
1- تقويت ايمان به خدا و تسليم در برابر او
هرگاه در هنگام تدريسِ قوانينِ فيزيکيِ حاکم بر جهان، به نقش خداوند بهعنوان واضع اين قوانينِ دقيق و پيچيده توجه شود، ايمان دانشجو به علم، قدرت و حکمت خداوند بيشتر و تسليم او در برابر فرمان خدا افزون ميشود.
قرآن کريم نيز در آيه 28 سوره فاطر تسليم و خشوع واقعي را مختص دانشمندان ميداند. جالب است که اين آيه در ادامه آيهاي آمده که به بيان شگفتيها و نظم موجود در عالم ميپردازد و نشان ميدهد منظور از علماء، دانشمنداني هستند که در اين علوم به تفکر ميپردازند.
«أَلَم ْتَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ ثَمَراتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوانُها وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بيضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها وَ غَرابيبُ سُودٌ * وَ مِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَ الْأَنْعامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ کذلِک إِنَّما يخْشَي اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ إِنّ َاللَّهَ عَزيزٌ غَفُورٌ؛[1] آيا نديدي خداوند از آسمان آبي فرو فرستاد که بهوسيله آن ميوههايي رنگارنگ (از زمين) خارج ساختيم و از کوهها نيز (به لطف پروردگار) جادههايي آفريده شده سفيد و سرخ و به رنگهاي مختلف و گاه به رنگ کاملاً سياه! و از انسانها و جنبندگان و چهارپايان انواعي با رنگهاي مختلف، (آري) حقيقت چنين است: از ميان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او ميترسند خداوند عزيز و غفور است! »
همانگونه که گفتيم توجه به نقش خداوند و تفکر در آفرينش او تسليم و خشوع در برابر خدا و ايمان به او را افزايش ميدهد.
2- ذکر و ياد خدا
توجه کردن و توجه دادن به فاعل حقيقي در هنگام تدريس، ذکر و ياد خداست و ميدانيم ذکر و ياد خدا درهرحال نيکو است. چنانچه خداوند ميفرمايد: «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ؛[2] (خردمندان) آنها که در هر حالت، ايستاده و نشسته و خفته خدا را ياد کنند و دائم در خلقت آسمان و زمين بينديشند»
و همچنين در حديث آمده است که حضرت موسي g به خداوند گفت: گاهي در حالتي هستم که شأن تو را بالاتر از آن ميدانم که در آن حال تو را ياد کنم. خداوند فرمود: «در همه احوال مرا ياد کن.»[3]
مسلماً ياد خدا در حال تعليم و تعلّم و در مکان مقدسي مانند کلاس درس از بهترين کارهاست.
3- دوري از شرک پنهان
شرک به دو دسته تقسيم ميشود شرک آشکار و پنهان. شرک آشکار آن است که انسان بهطور علني و آگاهانه چيزي را منشأ اثر بداند، آنهم بدون وابستگي به خداوند، امّا شرک پنهان آن است که انسان درعينحال که خدا را منشأ حقيقي ميداند، چيزي را منشأ اثر بداند و از وابستگي آن چيز به خدا غفلت نمايد.
همانگونه که پيدا است توجه به فاعل حقيقي، انسان مؤمن را از گرفتار شدن در دام شرک پنهان حفظ ميکند. خداوند ميفرمايد:
«إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ؛[4]شرك (به خدا)، قطعاً ستمى بزرگ است».
4- الگوبرداري از قرآن
در موارد متعددي از قرآن، خداوند متعال پديدههاي طبيعي را به خود نسبت ميدهد. ازجمله مواردي که خداوند در اکثريت قريب بهاتفاق، آن پديده را به خود نسبت ميدهد، روياندن گياهان و ريزش باران است. بهعنوانمثال ميفرمايد: «أَمَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ؛[5] (آيا آن شريکان انتخابي شما بهترند) يا کسي که آسمانها و زمين را آفريده؟! و براي شما از آسمان، آبي فرستاد که با آن، باغهايي زيبا و سرور انگيز رويانديم ...»
در اين آيه با آن که ريزش باران در نگاه سطحي مربوط به عوامل جوّي مانند ابر است يا روييدن گياه مربوط به عواملي مانند کشاورز است اما خداوند آنها را به فاعل حقيقي، يعني خودش نسبت داده است. همچنين در سوره بقره، تعليم شخص باسواد را که فاعل ظاهري آن معلّم است، به خود نسبت داده و ميفرمايد: «... وَ لا يأْبَ کاتِبٌ أَنْ يکْتُبَ کَما عَلَّمَهُ اللَّهُ ...؛[6] و کسي که قدرت بر نويسندگي دارد، نبايد از نوشتن، همانطور که خدا به او تعليم داده است خودداري کند.»
توجه به فاعل حقيقي در قرآن منحصر به دو مورد فوق نيست و در موارد زيادي مشاهده ميشود ازجمله در سوره کهف که خداوند ميفرمايد: «فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمً؛[7] در آنجا بندهاي از بندگان خاص ما را يافتند که او را رحمت و لطف خاصي از نزد خود عطا کرديم و هم از نزد خود وي را علم آموختيم.»
اصولاً اسلام سعي دارد توجه به فاعل حقيقي را به گونههاي مختلف به پيروان خود آموزش دهد. بهعنوانمثال نشستن و برخاستن عملي است که ما با کمک دستوپا و ماهيچههاي آن انجام ميدهيم، اما در دستورات ديني به ما ياد دادهشده در نماز هر بار که ميايستيم، بگوييم: «بحول الله و قوته اقوم و اقعد»؛ يعني «به نيرو و قدرت خدا برميخيزم و مينشينم.» شخص مسلمان اين جمله را که آشکارا به فاعل حقيقي توجه ميدهد، در روز هفده بار تکرار ميکند.
5- جلوگيري از علمزدگي
توجه به فاعل حقيقي در هنگام آموختن و آموزش دادن علاوه بر آنکه باعث ميشود دانشجو و مدرّس به نقش خداوند توجه کنند، آثار و برکات ديگري نيز دارد ازجمله آنکه از توجه صرف به علم و احساس بينيازي از خدا، وحي و دين (همان علمزدگي) جلوگيري ميکند.
علمزدگي از آفات مهم علوم سکولار است و باعث شده بسياري از کساني که علم را جداي از دين ميدانند گمان کنند علم بهتنهايي پاسخگوي همه نيازهاي انسان است؛ درحاليکه علوم تجربي به خاطر محدوديتهايش، نميتواند تصويري کامل از جهان به دست آورد و بسياري از دغدغههاي اساسي انسان را بدون پاسخ ميگذارد. علم هنوز نتوانسته بسياري از سؤالات مربوط به جهان ما را پاسخ دهد چه برسد به جهان يا جهانهاي ديگر[8] ، البته اگر وجود داشته باشند. حالآنکه تفکر درباره موضوعاتي از قبيل «جهان ما چگونه و چرا شکل گرفته؟»، «در اين جهان چه ميکنيم؟»، «هدف حيات چيست؟» و «به کجا ميرويم» که خارج از قلمرو علم تجربي هستند ميتواند تأثيري درازمدت بر رفتار انسان و تصميمگيريهاي او ازجمله تصميمات درباره فعاليت علمي داشته باشد.[9]
از طرف ديگر علمزدگي مطلق يعني علم بدون دين و اخلاق ميتواند نتايج اسفباري را به بار آورد. بهطور مثال پيشرفتهايي که در زمينه علم پزشکي توسط آلمانها در جنگ جهاني دوم به دست آمده به قيمت آزمايشهاي پزشکي فراوان روي اسراي جنگي در آن زمان بوده است. يا مسابقه تسليحات اتمي و نابود کنندهاي که بين برخي کشورها وجود دارد چيزي نيست جز استفاده از علم و تکنولوژي بدون در نظر گرفتن اخلاقيات.
برتراند راسل[10] فيلسوف، رياضيدان و مورخ بريتانيايي و همچنين دارنده جايزه نوبل ادبيات، علم را براي بشر برکتزا ميداند، ولي آثار بد علم ناشي از اين است که علم خودش نميتواند جلوي هواهاي نفساني انسانها را بگيرد و لذا او در مورد تهديد علم براي نابودي تمدن بشري هشدار ميدهد.[11]
[1]. فاطر: 27 و 28.
[2]. آل عمران: 191.
[3]. « َقَالَ مُوسَى يَا رَبِّ إِنِّي أَكُونُ فِي حَالٍ أُجِلُّكَ أَنْ أَذْكُرَكَ فِيهَا فَقَالَ يَا مُوسَى اذْكُرْنِي عَلَى كُلِّ حَالٍ»(بحارالانوار، ج3، ص329)
[4]. لقمان:13.
[5]. نمل: 60.
[6]. بقره 282.
[7]. کهف: 65.
[8]. جهانهاي موازي.
[9]. ر.ک: مقاله علم و انسانيت، اطلاعات شماره 26276، دوشنبه 20 مهر 1394.
[10]. Bertrand Russell
[11]. مقاله علم و انسانيت، اطلاعات شماره 26276، دوشنبه 20 مهر 1394.