سفالگري در ايران باستان

1401/07/26 12:36
فصل قبل

 

صنعت سفال‌‌گري و کاشيکاري ايران به علت جنبههاي گوناگون اقتصادي، فرهنگي و مذهبي از گذشته بسيار دور مورد توجه بوده، در هر دوره با وضعيت سياسي منطقه و کشور، تحول يافته است. نمونههاي سفاليني که از محوطههاي باستاني ايران کشف شده ارتباط اين فن را با فرهنگ، اقتصاد و مذهب از يک طرف و ابتکار، ذوق و سليقه شخصي و قومي سفالگران از طرف ديگر نشان ميدهد. در هزاره پنجم پيش از ميلاد با اختراع چرخ سفالگري تحولي چشمگير در توسعه آن، بهويژه توسعه اقتصادي، به وجود آمد.

در طي ادوار تاريخي، اهميت فلزکاري تا حدودي سفالکاري را تحتالشعاع قرار داده، صنعتگران با توجه به جنبههاي اقتصادي به فعاليت ميپرداختند، ولي عليرغم توسعه فلزکاري، ساخت ظروف سفالين با اشکال گوناگون براي استفاده روزمره و طبقات کمدرآمد ادامه پيدا کرد. از اواسط دوره اشکانيان نوآوريهايي در فن سفالگري به وجود آمد. يکي از آنها ساخت نوعي لعاب معروف به لعاب قليايي به رنگهاي سبز و آبي تيره بود که براي پوشش ظروف سفالين و همچنين تابوتهاي سفالين مورد استفاده قرار ميگرفت[1].

در هزاره دهم و يازدهم قبل از ميلاد ساکنين زاگرسِ ايران از آسيابهاي سنگي،‌‌هاون و ظروف سفالي زبر[2] به عنوان اولين اشياء سراميکي استفاده نمودهاند اما در هزاره پنجم قبل از ميلاد ظروف نقشدار و ظريف[3]، ويژه مناطق شمال ايران با روکشهاي گچدار استفاده نمودهاند بهطوريکه ظروف سفال با تصاوير پيچيدهي مربوط به هزاره هفتم قبل از ميلاد در مناطق کردستان به دست آمدهاند.

حفاريهاي سالهاي 1312 تا 1316 ه.ش در دو تپه سيلک[4] در پنج کيلومتري کاشان نقش مهمي را در شناسايي ايران باستان ايفا کرده است. ساکنان اين منطقه در دو دورهيکي شش تا هشت هزار سال قبل و ديگري حدود سه هزار سال پيش به مدت چند قرن زندگي ميکردهاند. ظروف سفالي بسياري براي مصارف خانه بهوسيله زنها با دست ساخته و شکل داده ميشده است تا اينکه چرخ سفالگري در حدود شش هزار سال قبل اختراع و بکار گرفته شد. در اين زمان به دليل کاربرد دستگاه مزبور، اشياء سفالي مرغوبتري پا به عرصه وجود گذارد. در دورههاي بعدي تهيه مصنوعات سفالي به تخصص و همچنين جاي بخصوصي نياز داشت به همين دليل در بسياري از کارگاهها، محلي از قبيل کوزهپزخانه و غيره براي توليد اين چنين اشيا به وجود آمد، مثلاً در جعفرآباد شوش در حدود شش هزار و پانصد سال قبل ساخت کورههاي کوزهگري که بايستي حرارت زيادي ايجاد ميکردند آغاز گرديد. تهيه اين کورهها مقدمهاي براي ايجاد کورههاي فلزگدازي بود.

در تپه يحيي در 225 کيلومتري جنوب کرمان در هفت هزار سال قبل محصولي شبيه به بشکه (از جنسي شبيه استاتيت) توليد ميشده که فرآوردههاي آن در مناطق بينالنهرين و هندوستان مورد معامله واقع ميشده است. همچنين در هفت هزار سال قبل نه فقط مواد خام بلکه فرآوردههاي آنها و حتي محصولات سفالي مورد معامله قرار ميگرفته است. بدينگونه که در منطقه ابليس علاوه بر ظروف ساخته شدهي محلي، ظروف وارداتي نيز استفاده ميشده است.

ضمن پژوهشهاي دقيقي که در حفاري قشرهاي سيلک سوم در سالهاي اواخر 7000 سال قبل تا اوايل 6000 سال قبل و ويرانه حصار در نزديکي دامغان به عمل آمده دگرگونيهاي صنعت سفالسازي به خوبي نمايش داده شده است. در اين دو منطقه وسايل گچي و همينطور ظروف سفالي که بهوسيله کارگاههاي دستي و سرانجام دستگاههايي با گردش سريع ساخته ميشده بهدستآمده است. وجود دستگاههاي پيشرفته سفالسازي حاکي از آن است که صنعتگران متخصص با آنها کار ميکردهاند و ظروف و وسايل سفالي بهمقدار زياد توليد و در اختيار مصرفکنندگان قرار ميگرفته است. اينگونه دستگاههاي سفالسازي در بيشتر نقاط ايران پيدا شدهاند.

حسنلو در نزديکي سَلدوز و جنوب غربي درياچه اروميه قرار گرفته و محدودهاي را تشکيل ميدهد که در حدود سه هزار سال قبل حکومت مانيها در آن تأسيس گرديد و هنر و فرهنگ قسمت غربي ايران را بهخوبي مشخص ميسازد. در مقبرههايي که در حوالي آن يافته شده، جسدها در سطح صافي همراه با مقداري اشياء زينتي و سفالي که در آن زمان مرسوم بوده دفن شدهاند. سفالهايي که مشاهده گرديدهاند اغلب سياهرنگ و گاهي نيز از قطعات قرمز رنگي تشکيل شده که بر روي آنها برجستگيهاي زيادي ديده ميشود و فرم ظروف مزبور بيشتر به شکلهاي حيوانات و يا انسان است. همچنين در لرستان مقدار زيادي مصنوعات سراميکي کشف گرديده است که تحت تأثير صنعت ريختهگري برنز آن منطقه قرار گرفته است.

سراميکهايي که در زيويه (تهران) از 2700 سال قبل به دست آمده بسيار جالب و با اهميت است. اين ظروف معمولاً داراي لوله خروجي عمودي استوانهاي شکل براي مايعات است. مواد تشکيلدهنده آن عبارت است از خاک رسي که قبلاً شسته و پاک شده و بسيار نرم بوده است که در درجه حرارت مناسبي پخته و داراي روکش درخشنده (لعاب) صيقلي قرمز رنگي است. همچنين روي اين ظروف تزئيناتي از قبيل خراش و يا شيارهاي کندهکاريشده مختلفي نقاشي گرديده است. در اين نمونه ظرف از جنس خاک رس قرمز رنگ به صورتي کاملاً ظريف ساخته و صيقل داده شده و روي آن لعابي به رنگ سبز مايل به آبي به کار رفته است.

دورهي هخامنشيان، ازآنجاکه توجه صنعتگران به ساخت ظروف تجملي از طلا و نقره معطوف شده بود، سفالگري تقريباً کمتر مورد توجه قرار گرفته بود. مختصر فعاليتي که در اين زمينه صورت ميگرفته بيشتر مصروف توليد آجرهاي لعابدار ميشود که نمونههايي از آن در کاخ آپادانا و کاخ شوش مورد استفاده قرار گرفته بود و ضمن کاوشهاي باستانشناسي به دست آمده است.

در زمانهاي منتهي به 2300 سال قبل يک نوع لعاب سبز مخصوص در شوش به وجود آمده است که ماده اصلي آن از اکسيد مس تشکيل ميشده و در بسياري از ظروف سفالي که بر روي سهپايه صدفيشکل واقع شده مورد استفاده قرار ميگرفته است. در دوره اشکانيان صنعت لعابدهي پيشرفت قابلملاحظهاي کرد و به خصوص استفاده از لعاب يکرنگ براي پوشش جدار داخلي و سطوح خارجي ظروف سفالين معمول گرديد، همچنين غالباً قشر ضخيمي از لعاب بر روي تابوتهاي دفنشده اجساد کشيده ميشده است. بنا به اعتقاد عدهاي از محققان، صنعت لعابسازي در زمان اشکانيان در نتيجه ارتباط تجاري و سياسي بين ايران و شرق آسيا به چين راه يافته و سفالگران چين در زمانهاي بين 2200 الي 2000 سال قبل، از فنون لعابدهي رايج در ايران براي پوشش ظروف سفالين استفاده ميکردهاند ولي همانطور که در بالا ذکر گرديد عليرغم توسعه فن لعابدهي به علت ناشناخته ماندن معماري دوره اشکانيان در ايران، گمان ميرود در اين دوره هنرمندان استفاده چنداني از لعاب براي پوشش خشت و آجر نکرده و نقاشي ديواري را براي تزئين بناها ترجيح دادهاند.

در دورهي ساساني، سفالگري ايران پيشرفت زيادي نکرد و علت اصلي آن نيز در ارتباط با شرايط و عواملي بود که کم و بيش از دورهي قبل وجود داشت؛ زيرا همانگونه که گفته شد حدود 3000 سال پيش صنعتگران بيشتر متوجهي توليد مصنوعات فلزي گرانبها شدند و از سفال فقط در مواردي معدود و براي توليد محصولاتي محدود استفاده به عمل ميآمد.

در دوره ساسانيان علاوه بر هنر کاشيسازي هنر موزاييکسازي نيز متداول گرديد. مخصوصاً پوشش دو ايوان شرقي و غربي بيشاپور[5] از موزاييک به رنگهاي گوناگون و تزئينات گل و گياه و نقوش از اشکال پرندگان و انسان را در بر ميگيرد.

 

 


[1]. پيشينه سفال و سفالگري در ايران، ص 108.

 

[2]. .Rough ceramics

 

[3]. .Fine ceramics

 

[4]. .Sialk

 

[5]. منطقهاي در کازرون فارس.

 

فصل بعد
نقدها و نظرات