سفال‌گري در تمدن اسلام و ايران

1401/07/26 12:38
فصل قبل

 

پس از گسترش دين اسلام به مرور هنر کاشيکاري يکي از مهمترين عوامل تزئين و پوشش براي استحکام بناهاي گوناگون بهويژه بناهاي مذهبي گرديد. يکي از زيباترين انواع کاشيکاري را ميتوان در بناي قبهالصخره به تاريخ قرن اول هجري مشاهده کرد. از اوايل دوره اسلام کاشيکاران و کاشيسازان ايراني هنر کاشيکاري را با خود تا دورترين نقاط ممالک تسخيرشده يعني اسپانيا نيز بردهاند. هنرمندان ايراني از ترکيب کاشيهايي با رنگهاي مختلف به شيوه موزاييک نوعي کاشي معرق را به وجود آوردند و خشتهاي کاشي ساده و يکرنگ دوره قبل از اسلام را به رنگهاي متنوع آميخته و نوعي کاشي هفترنگ ساختند. همچنين از ترکيب کاشيهاي ساده با تلفيق آجر و گچ نوعي کاشي معلّق[1] را پديد آوردند و به اين ترتيب از قرن پنجم هجري به بعد کمتر بنايي را ميتوان مشاهده کرد که با يکي از روشهاي سهگانه فوق و يا کاشيهاي گوناگون رنگين تزئين نشده باشد.

از اوايل دوره اسلامي تا قرن چهارم هجري، گچبري، نقاشي و سنگکاري بيشترين تزئينات بناهاي مذهبي و غيرمذهبي را در برگرفته و به نظر ميرسد بهرهگيري از تزئينات آجر تا قبل از حدود 300 هجري چندان متداول نبوده است. از بناهاي باقيمانده از دورههاي اوليه اسلامي که تزئينات آجرکاري داشتهاند ميتوان کاخ اوخيدر که در جنوب بغداد واقع شده و در سال 157 ه.ش بنا گرديده است را نام برد. دو مسجد يزد و جورجير[2] جمله مساجد باقيمانده اوليه متعلق به دوره آلبويه هستند که داراي تزئينات آجرکاري به شيوه مورب، لوزي و زيگزاگ ميباشند. حدود سال 300 هجري قمري تحولي در هنر آجرکاري پديد آمد که مهمترين نمونه آن را ميتوان در ساختمان مقبره اسماعيل ساماني يافت. هنرمندان در آجرکاري اين بنا از طرحهايي چون ديسک و مرواريد از نقوش متداول دوره ساسانيان استفاده کردهاند. در مشرقزمين ساخت يک نوع آجر معروف به کاشي يا کاشاني به اين شهر نسبت داده شده است. به اين ترتيب احتمال دارد که معماران ايراني از اوايل دوره اسلامي در پوشش آجر با لعاب يکرنگ پيشقدم و مبتکر بودهاند و در رنگآميزي کاشي رنگ آبي فيروزهاي را بر ساير رنگها برتر دانسته و مورد توجه قرار داده و همراه با تلفيق آجر از کاشيهاي فيروزهايرنگ استفاده کردهاند. تکههاي رنگين کاشي را به اشکال هندسي در اندازههاي مختلف ميان آجرهاي قالبزده و يا در بين آجرهاي تزئيني به صورت کتيبههاي کوفي قرار دادهاند.

در دوره مغول يک نوع ديگر سفال يعني کاشي معرق در ايران به وجود آمد. در اين طريقه قطعات کوچک به شکل و اندازههاي مختلف بريده ميشد و از آنها طرحهاي مختلف ترکيب ميگرديد. اين قطعات کوچک از روي نقشه کنار هم قرار ميگرفتند و بهوسيله گچ که از پشت ريخته ميشد به هم ميچسبيد و اين گچِ مايع درزها و منافذ را طوري پر ميکرد که طرح، يکپارچه جلوه ميکرد. اين سبک کمکم تکميل شد و سفالسازان ايران نه تنها آن را به کمال رسانيدند بلکه طرحها و رنگآميزيهاي جديدي ابتکار کردند که در قرنها بعد هم مورد استفاده قرار ميگرفت. از نمونههاي اوليه اين صنعت در دوره مغول مقبره الجايتو در سلطانيه[3] است.

در اواسط قرن سوم هجري که درخشندگي حکومت و قدرت خلفا رو به کاهش ميرفت، کارگاههاي سفالسازي بهطرف مصر و بهسوي طايفه فاطميه (348 تا 550 ه.ش) سوق يافتند که پس از پيروزي صلاحالدين بر فاطميه اين کارگاهها بهطرف شمال بينالنهرين و شهرهاي ايران که در آن زمان تحت حکومت سلجوقيان قرار داشت حرکت نمودند. در سامرا[4] در عراق و همچنين در کايرونا[5] در تونس کاشيهايي از قرن نهم کشف گرديده که با لعاب زرد و قهوهاي و گاهي لعاب قرمز، لعابکاري شدهاند. کشفيات و تزئينات مسجد سيد عقبا[6] از ساختههاي سفال کاران بغدادي است که به آن نواحي کوچ کردهاند. اينها همگي کاشيهاي ساخته شده از نوع لوستر ميباشند. صنعت لوستر اساساً از بينالنهرين برخاسته است. البته اين روش فقط براي تهيه و تزئين ظروف نبوده و کاشيهايي هم از آن مشاهده شده است.

در زمان جنگهاي صليبي مشهورترين و مهمترين منطقهاي که در آن کاشي توليد ميگرديد شهر کاشان بوده است. بنا به گفته برخي از محققين اصولاً لغت کاشي که به اينگونه سراميکها گفته ميشود از اسم همين شهر يعني کاشان گرفته شده است. در شهر کاشان مردي به نام ابوالقاسم زندگي ميکرده که نام او بر روي بسياري از کاشيهاي آن زمان حک گرديده و نوشتههايي از او درباره توليد کاشي در سال 680 ه.ش باقي مانده است. کاشيهايي که از تاريخ 587 تا 718 ه.ش در کاشان ساخته شده، همگي نوع لوستر قهوهايرنگ است و بر روي آنها نقوش برجسته آبي و فيروزهايرنگ مشاهده ميگردد. اين نوع کاشيها براي پوشش ديوار بهکار برده شده و داراي شکل ستارهاي و يا صليبي ميباشند که هرکدام از آنها داراي نقش مختلفي است.

پيشرفت اقتصادي ايران در سده چهارم در نهايت به سقوط فرمانروايي خلفاي عباسي و قدرت يافتن سلسلههاي ايراني کمک فراوان کرد. در اين دوره مصنوعات گلي و ظروف بدلچيني و کاشيهاي بسيار ظريف که از لعابهاي عالي پوشيده ميشد در ايران توليد ميگرديد و عاليترين اين فراوردههاي سفالي در ري، کاشان و اصفهان به عمل ميآمده است. در آن زمان ايران يک وزنه بسيار بااهميت در کليه صنايع توليداتي سفالگري و کاشيسازي بود که بعدها اروپاييان از آنها استفاده فراواني نموده و به مرور آنها را جزو کشفيات و اختراعات خود نام نهادند.

هنر کاشيسازي از اوايل قرن ششم هجري قمري وارد مرحله نويني گرديد و ساخت کاشيهاي گوناگون مانند کاشيهاي مربع، کوکبي، ستارهاي و چندضلعي و محرابي رايج شد. اينگونه کاشيها که براي تزيين بناهاي مذهبي مانند مساجد، مقابر يا مدارس و ديگر بناها مورد استفاده قرار گرفته نقوش تزييني و نوشتههاي گوناگون را در بر ميگيرد. قديميترين کاشي داراي تاريخ نيز متعلق به همين دوره و به تاريخ 600 هجري قمري است.

در قرن هفتم هجري موزاييککاري در زمان سلجوقيان در کنيا (ترکيه) و اطراف آن اهميت پيدا کرد و کامل گرديد. بهطور کلي عصر سلجوقي يکي از درخشانترين دوره صنايع اسلامي است که با پيروي از سنتهاي گذشته، هنرهاي مختلف مخصوصاً معماري بهحداعلاي شکوفايي خود رسيد. در هنر سفالسازي ساخت انواع ظروف سفالين مانند ظروف لعابدار يکرنگ، رنگارنگ با نقش قالبزده، طلايي و مينايي با نقش کندهکاريشده در مراکز مهم سفالسازي چون ري – کاشان – جرجان – نيشابور توسعه يافت.

هنر کاشيسازي معرق يا کاشي گل بته که نزد اروپاييان بيشتر به موزاييک شهرت دارد، از قرن هفتم هجري به تدريج زينتبخش معماري ايران، بهويژه بناهاي مذهبي گرديد. اهميت کاشي معرق نسبت به انواع ديگر کاشي، زيبايي فوقالعاده و رجه استحکام آن است و به همين دليل پس از گذشت ساليان سال بر روي بناها بر جاي ميماند

در اواخر دورههاي تيموري (749 تا 962 ه.ش) و صفويه (880 تا 1101 ه.ش) به تدريج تزيينات کاشي هفترنگ جايگزين کاشيکاري معرق گرديد. تحويل و رواج کاشي هفترنگ را تا حدودي ميتوان ناشي از دلايل اقتصادي و سياسي دانست. با توجه به اهميت معماري و احداث روزافزون بناهاي مذهبي و غيرمذهبي در دوره صفويه معماران بر آن شدند که در تزيين بناهاي گوناگون از شيوه تزييني کاشي هفترنگ بهره گيرند.

براي ساخت کاشي هفترنگ ابتدا طرحهاي موردنظر را روي کاشي ساده آماده ساخته و سپس نقشها و نگارهها را به رنگهاي مختلف درآورده و سرانجام لعاب داده و به کوره ميبرند که هريک از کاشيهاي مربع، خود شکل قسمتي از طرح تزييني را تشکيل ميداده است.

طرح اسليمي از جمله طرحهاي متنوع کاشي هفترنگ است که هنرمندان دوره صفويه به آن توجه فراواني داشتهاند. اين شيوه امکان هماهنگ ساختن با معماري اسلامي را به ميزان زياد فراهم ميآورد که از جمله پوشش گنبدهاي مزين به طرح اسليمي تناسب چشمگيري با ابعاد گنبد دارند. کاربرد کاشيکاري هفترنگ که از اواخر دوره تيموري در بناهاي مختلف معمول گرديد و تا دوره قاجاريه ادامه داشت ولي متأسفانه در دوره متأخر اين شيوه تزيين از نظر ساخت، رنگ و لعاب بهاستثناي چند مورد نادر، سير نزولي پيموده است. رنگهاي زرد و نارنجي روشن از جمله رنگهاي متداول دوره قاجاريه هستند.

در آغاز سده يازدهم ه.ق پس از زماني رکود، بهبود اقتصادي ايران آغاز گرديد. همچنين بعد از يک دوره طولاني سکون در توليد کاشيکاري، سفالسازي ايراني (ساختن چيني بدل، ميناکاري و کاشي براي ساختمانها) دوباره اين صنعت شکوفا شد. فرآوردههاي کاشيکاري زيبايي در کاشان، نائين، اصفهان، شيراز، کرمان، يزد، مشهد توليد ميشد.

 

 


[1]. در اين کاشيها نقوش، حرکت شطرنجي دارند.

 

[2]. مسجدي در باب الدشت اصفهان.

 

[3]. در استان زنجان.

 

[4]. .Samarra.

 

[5]. .Kairuna.

 

[6]. .Sidi Ogba.

 

فصل بعد
نقدها و نظرات