فلزکاري در تمدن اسلام و ايران
1401/07/26 12:37فصل قبل
کتاب تاريخ علم در فرهنگ و تمدن اسلام و ايران[1] تاريخ فلزکاري ايران در دوره اسلامي را به سه دوره تقسيم ميکند.
الف) قرون اوليه اسلامي
ب) قرون مياني اسلامي
ج) قرون متأخر اسلامي
الف- قرون اوليه اسلامي
متأسفانه به دليل آنکه کمتر آثار فلزي اين دوران، طي کاوشهاي باستانشناسي بهدست آمده و يا منتشرشده، اطلاعات ما نسبت به اين آثار بسيار محدود است. علاوه بر اين ظروف يا ادوات فلزي شناخته شده يا نسبت داده شده به اين دوران نيز عموماً فاقد هرگونه کتيبه تاريخي بوده که بر اساس آنها بتوان ديگر آثار مشابه را مقايسه کرد. همچنين بسياري از آثار فلزي نيز در موزههاي مختلف دنيا موجود است که به دليل ويژگيهاي فني و تزئيني آنها، در نسبت دادن آن به دوره قبل، يعني ساسانيان و يا قرون اوليه اسلامي ترديدهاي بسياري وجود دارد. از اين روي مطالعه آثار فلزي اين دوران، همواره يکي از پرابهامترين و در عين حال پيچيدهترين مطالعات صورت گرفته
محسوب ميشود. در اين ارتباط لازم به ذکر است که پس از شکست و انقراض دولت ساساني توسط اعراب مسلمان و ايجاد ثبات در مناطق مسلمانشده، فلزکاران اين عصر اسلوب و روش فلزکاران ساساني را سرمشق کارهاي خود قرار دادند تا جايي که تفکيک اشياء فلزي اين دو دوره از يکديگر کار دشواري است. بر اين اساس بايد بيان گردد ايران اسلامي که خود وارث تکنيک بسيار پيشرفته هنر فلزکاري عصر ساساني و قبل از آن بوده است و پس از اسلام نيز هنرمندان فلزکار در حفظ حيات اين هنر يا صنعت بسيار کوشيدند و اشياء فلزي را بهگونهاي سمبليک و نمادين همپاي شرايط خاص اجتماعي، اقتصادي آن زمان جلوهگر ساختند.
ب- قرون مياني اسلامي
فلزکاري در دوره سلجوقي با حفظ ابهت، جلال و ظرافت خاص دوره ساساني، جنبههاي هنر اسلامي را نيز در بر دارد و حمايت و تشويق سلاجقه در تعالي اين هنر مؤثر واقع شده است. فلزکاري اين دوره از شکوفايي و توسعهاي ويژه برخوردار شد؛ اين فن هميشه در سطح بسيار والايي از کيفيت ساخت قرار داشت و اهداف هنري منحصر به فردي را برقرار کرد. اين اهداف اغلب حاصل شد، چون تعداد بيشماري از ظروف فلزي و مخصوصاً آنهايي که در مرکز خراسان اجرا گشت، داراي تاريخ، امضا و يا امضاهاي ريختهگران، گراوورسازان[2] و کارورزان چيرهدست اين آثار بود. مفرغ در خلال قرون پنج و شش هجري از فلزات کثيرالاستعمال بود. مفرغ را قالبريزي و کندهکاري ميکردند و گاهي هم با نقره و يا مس خاتمکاري و يا اينکه مشبککاري مينمودند و در بعضي موارد نيز حتي با تزئينات مينايي آن را ميآراستند.
از اين روي بايد بيان گردد که روش تزئيني بهکار رفته در آثار فلزي اين دوره، يک سبک جديدي را در موصل، ديار بکر و ايران به وجود آورد که در اواسط قرن ششم هجري به منتها درجه ترقي و کمال خود رسيد. اين روش عبارت است از منطبق کردن برنز و مس که با نقره و طلا آن را نشان ميکردند. مطبق، مرصع کردن و ترکيب و يا زرنشان و نقرهنشان کردن يکي از روشهاي مهم تزئيني است که در آلات و ادوات فلزي بکار گرفته ميشد و طريقهاش به اين نحو بود که شکلهاي موردنظر را روي فلز يا چوب که براي همين کار منظور شده بود، حک ميکردند و به اين ترتيب اشکال روي سطح آن اثر صنعتي ظاهر ميشد. به نظر ميرسد که شيوه جواهرنشان کردن فلزات، براي نخستين بار در شرق ايران و در خراسان بزرگ صورت گرفته است.
علاوه بر توليد ظروف فلزي برنزي يا مفرغي در طي اين قرون، ما شاهد توليد گسترده ظروفي از جنس طلا و نقره نيز هستيم که هماينک بسياري از آنها در آثار موزههاي مختلف داخل و خارج موجود است. ظروف نقرهاي شناختهشده اين دوران، برخلاف آثار مفرغي، از اشکال متنوعي برخوردار بوده که به عنوان نمونه ميتوان به قاشق، گلابپاش، کمربند، زيورآلات براق، فنجان، بطري، سيني، آفتابه، لگن و زنجيرهاي ظريف اشاره کرد.
ج- قرون متأخر اسلامي
با آنکه طي دوره ايلخاني در سنن باشکوه فلزکاري و دستاوردهاي سفالگري عصر سلجوقي وقفهاي ايجاد شد، اما در هر دو زمينه هنوز معيارهاي عالي برقرار بود و توليد در سطح وسيعي صورت ميگرفت. ولي در پايان قرن هشتم هجري از نظر توليد و تنوع تکنيک، کاهش چشمگيري در اين صنايع چهره نمود. ليکن اين عقيده که خاتمکاري نقره و طلا روي فلزات بعدها ناشناخته باقي مانده، واقعيت ندارد. آثار برنزي درجه اولي که صنعتگران اصفهان و تبريز براي خود تيمور ساختهاند، امروزه در موزه ارميتاژ محفوظ است.
لازم به ذکر است که در دوره تيموري فلزکاري ايراني بدون رکود و گسستن ادامه پيدا کرد، البته با يک دگرگوني چشمگير؛ اين رخداد عبارت بود از زيباتر و ظريفتر شدن پيکرهها و نوشتهها را به خط نسخ نوشتن. اين موضوع خود نشانگر فرهنگ سليقه و ذوق برتر هنرمند ايراني نسبت به عرب است. سرانجام آنکه آثار فلزي دوره تيموري از زمره آخرين شاهکارهاي سنتهاي اسلامي به شمار ميروند.
بعد از اين دوره و با روي کار آمدن دولت صفوي، صنعت فلزکاري بيش از پيش موردتوجه قرار گرفت. در اين ارتباط مشهور است که صنعت فلزکاري در روزگار صفويه شکوفايي بسيار يافت؛ اما آثار برجاي مانده از آن دوران اندک است و ما ميتوانيم از طريق آنها به دگرگوني که در اين تزئينات رخ داده و به آنها حالتي داده که حال و هواي سبک دوره صفويه را مينماياند، پي ببريم؛ زيرا در اين دوران نقش شاخ و برگهاي گياهي، چهرهها و تصاوير آدمي و جانوري بر آثار فلزي غلبه دارد که ما را به ياد تزئينات قاليها و نقاشيهاي کتب خطي مياندازد.
در دوره صفويه، فلزکاران در کارگاههاي خود بيشتر با مفرغ، مس و برنج سروکار داشتند؛ ولي در اين ميان استفاده از اشياء و زينتآلات فولادين بيشتر مورد توجه و پسند افراد جامعه بود. همين امر باعث شد تا هنرمندان صفويه هنر مشبکسازي فولاد را به اوج کمال خود و به مرز شاهکارهاي جهاني رسانيدند. از بيشترين آثار ساختهشده در اين دوره که در دسترس است ميتوان به ابزارآلات جنگي اشاره کرد و اين شايد به دليل شرايط و جنگهاي پيشآمده در آن دوران بوده است.
بدون شک هيچ دورهاي هم به لحاظ کاربردي و هم به لحاظ زيبايي به اندازه دوره صفوي به اين بخش از آثار فلزي نپرداخته است. جنگافزارهاي اين دوره همچون شمشير، سپر، کلاهخود و نوعي زره به نام چهارآينه و ...، با شيوههاي نو بهويژه در بهکارگيري انواع فلز و سنگهاي گرانبها براي تزئين رزمافزارها، تداوم يافت. ساخت اسلحه و ساير وسايل جنگ در اين دوره رونق زياد پيدا کرده و شمشير و کلاهخود و سپرهايي در اين دوره ساخته شده که علاوه بر استحکام، بسيار ظريف است.
[1]. مطالب اين بخش از کتاب سوم جلد چهارم تاريخ علم در فرهنگ و تمدن اسلام و ايران نوشته آقاي دکتر علياکبر ولايتي از صفحه 2119 تا صفحه 2151 اقتباس شده است.
[2]. گراور واژهاي فرانسوي است و به معناي قطعه فلزي که براي چاپ تصوير يا دستخط در چاپ مسطح بکار ميرود در اين روش نخست نوشته يا تصوير را به طريقهاي شبيه چاپ عکس بر روي اين قطعه فلز ثبت ميکنند. (فرهنگ فارسي معين)