کاربرد علم مواد و متالورژي براي مقاصد الهي و غير الهي
1401/07/26 12:53فصل قبل
در صنعت، محصولات متنوعي بر پايه علم مواد و متالورژي توليد ميشود وقتي گفته ميشود کاربرد علم، ميتوان «به کار گرفتن علم توسط متخصص آن علم براي توليد محصول»، «محصول توليدشده» و «استفاده از محصول، توسط کاربر و مصرفکننده» را مدنظر قرار داد. در هر صورت کاربرد علم را از جهت الهي بودن و نبودن ميتوان به دو دسته تقسيم کرد:
الف) محصولاتي که کاربرد مشترک الهي و غير الهي دارند
اين دسته اکثريت قريب به اتفاق محصولات را در بر ميگيرد.
لازم به ذکر است ازآنجاکه علم، موهبت الهي به بشر است و ماهيت آن الهي است، معمولاً آنچه از علم صادر ميشود به خودي خود مطلوب بوده و با نگاه الهي سازگار است اما نوع استفاده آن و قصد استفاده کننده ميتواند کاربرد آن را غير الهي نمايد. به عنوان نمونه ساخت هواپيماهاي بدون سرنشين به قصد امداد و نجات، خاموش کردن آتش، مرزباني و شناسايي بيشتر حوادث غيرمترقبه، کاربرد الهي محسوب ميشود. در مقابل ساخت همين نوع هواپيما به قصد استفاده از آن براي بمباران افراد بيگناه کاربرد غير الهي به شمار ميآيد. ناگفته نماند اگر براي دانشمندي نوع استفاده از محصولي که توليد ميکند مهم نباشد و فقط به ساخت و فروش آن فکر کند، اين نگاه غير الهي محسوب ميشود.
ب) محصولاتي که فقط کاربرد غير الهي دارند
مانند
مواد و قطعات انواع دستگاهها و کارخانههاي تهيه سلاحهاي کشتارجمعي
ابزارآلات قمار
معيارهاي کاربرد الهي
ازآنجاکه دين الهي از سه بخش اصلي يعني «اخلاق»، «احکام» و «عقايد» تشکيل شده است براي آنکه کاربرد يک علم الهي باشد، بايد با اين سه معيار هماهنگ باشد؛ اما ازآنجاکه «فطرت» به تعبير استاد شهيد مطهري «مادر مسائل و معارف اسلامي[1]» و زير بناي هر سه معيارِ «اخلاق، احکام و عقايد» است، فطرت به معيارها اضافه گرديد تا بيشتر مورد توجه قرار گيرد؛ همچنين ازآنجاکه در مباحث مربوط به تکنولوژي و فناوري، هماهنگي با طبيعت و خلقت از اهميت ويژهاي برخوردار است، اين هماهنگي نيز به صورت يک معيار مستقل ذکر شده است، وگرنه در واقع اين معيار زير مجموعه عقايد الهي است. البته تذکر اين نکته لازم است که در تمام يا اکثر موارد، کاربرد الهي علم با همه يا اکثر اين معيارها هماهنگ است و شايد نتوان مثالي پيدا کرد که فقط با يکي از اين معيارها هماهنگ باشد. در هر صورت با توجه به آنچه گفتيم، معيارهاي کاربرد الهي علم، پنج معيار، به شرح زير است:
ارزشهاي اخلاقي
ارزشهاي اخلاقي مانند نوعدوستي، مهرباني، خيررساني و...، همان فضايل و مکارم اخلاقي است که ريشه در فطرت انسان دارد[2] و آراسته شدن انسان به اين ارزشها هدف بعثت انبياء بوده است.
احکام الهي
منظور از احکام الهي، احکام فقهي يعني واجب، حرام، مستحب و مکروه است.
عقايد و جهانبيني الهي
منظور از عقايد و جهانبيني الهي، توحيد، نبوت، معاد، عدل و امامت است. اين عقايد بر ديدگاهها، افکار، اهداف و عملکرد افراد اثر ميگذارد بهعنوان مثال کسي که توحيد را باور دارد، عبادت و پرستش خدا و مالکيت خداوند نسبت به همه هستي براي او يک اصل است و شخصي که نبوت و امامت را قبول دارد، دينمداري و حاکميت دين در همه شئون زندگي را پذيرفته است و آن کس که به معاد باور دارد، حرکت همهچيز را از خدا و بهسوي خدا ميداند و براي نيک و بد اعمال خود جزايي قائل است و فردي که عدل را پذيرفته، نظام آفرينش را نظام احسن، حکيمانه و بدون خطا و ظلم ميداند. چنين کسي اعمالي که درزمينه تخصص خود انجام ميدهد، هماهنگ با اين باورها است.
هماهنگي با خلقت و تکوين الهي (فساد نکردن در زمين)
منظور از هماهنگي با خلقت و تکوين آن است که کاربرد علم هم سو با طبيعت باشد و لااقل موجب تخريب يا نابودي آن نشود.
با توجه به آنکه نظام آفرينش نظام احسن است و در آن خطايي راه ندارد، هماهنگي با اين نظام يکي از معيارهاي کاربرد الهي علم به حساب آمده است[3]. هر چه اين هماهنگي بيشتر باشد بهتر است و اگر هماهنگيِ کامل امکانپذير نيست لااقل باعث تباهي، خرابي و فساد آن نشود همانگونه که در دين از فساد در زمين نهي شده است.
فطرت
امور فطري در اينجا منظور علم دوستي، زيبايي دوستي و عدالتخواهي است
عدم هماهنگي با هرکدام از اين معيارها ميتواند، کاربرد علم را غير الهي نمايد. در اينجا براي روشنتر شدن بحث براي هر معيار مثالي ذکر ميشود.
هماهنگ با ارزشهاي اخلاقي:
مانند برخي مواد توليدي در ساخت تجهيزات پزشکي جهت حفظ جان انسانها همچون بيومواد که در ساخت انواع قطعات کاشته شده در بدن بکار ميرود: نظير ايمپلنتهاي دنداني و استخواني، استنتهاي حافظهدار، دريچههاي مصنوعي قلب، سيمهاي ارتودنسي، آلياژ تيتانيوم بکار رفته در فيمور و ...
ناهماهنگ با ارزشهاي اخلاقي:
مانند توليد مواد ترقههاي آزاردهنده
هماهنگ با احکام الهي:
مانند تمام وسايل و قطعات مفيد که به قصد استفاده حلال توليد شود.
ناهماهنگ با احکام الهي:
مانند مواد و قطعات بکار رفته در ساخت سلاحهاي کشتارجمعي.
هماهنگ با عقايد:
مانند ساخت وسايل عبادت نظير تسبيح، قبلهنما، رکعتشمار (در راستاي توحيد و دينمداري)
ناهماهنگ با عقايد:
مانند ساخت انواع بت (مغاير با توحيد)، ساخت عروسکهاي مغاير با فرهنگ اسلامي (ناهماهنگ با دينمداري)
هماهنگ با خلقت مانند:
ساخت برخي مواد در راستاي حفظ طبيعت خدادادي (محيطزيست) است مانند پنلهاي سلول خورشيدي، ليوانهاي يکبارمصرف کاغذي، فيلترهاي بکار رفته در صنعت و خودرو. اين وسايل از آن جهت که موجب کاهش آلودگي زيستي و صرفهجويي در ذخاير طبيعي ميگردد جز اين دسته به شمار ميآيد.
ناهماهنگ با خلقت مانند:
صنايع آلودهکننده محيطزيست مثل صنايع شيميايي و سيمان.
هماهنگ با فطرت:
مانند ساخت انواع ترازو (حس عدالتخواهي)، زيورآلات فلزي و صنايعدستي فلزي (زيبايي دوستي)، ساخت دستگاهها و لوازم آزمايشگاهي (علم دوستي).
ناهماهنگ با فطرت:
مانند شوکرهاي آزاردهنده که از مواد پيزوالکتريک ساخته شده و معمولاً استفاده غيرانساني دارد (ظلم)، ساخت صنايع هنري نامتوازن (ضد زيبايي دوستي)، عدم انتشار دستاوردهاي علمي مربوط به مواد موردنياز مبرم و فعلي مردم نظير راديو داروها (ضد علم دوستي)
جهت مطالعه بيشتر
آيا مسخّر بودن عالم براي انسان با لزوم هماهنگي علم و فناوري با خلقت و تکوين منافات دارد؟ به عبارت ديگر گفته شد که کاربرد علم بايد هماهنگ با خلقت و تکوين الهي باشد يعني انسان بايد خود را با آفرينش هماهنگ نمايد اما از سوي ديگر خداوند در قرآن ميفرمايد ما عالَم را مسخر انسان و در اختيار او قرارداديم يعني انسان ميتواند طبيعت را با خود هماهنگ نمايد. آيا اين دو گزاره تناقض ندارند؟ آيا انسان بايد طبيعت را با خود هماهنگ کند يا برعکس خود را با طبيعت هماهنگ نمايد؟
جواب خير است. اگر معناي تسخير را بدانيم، اين شبهه برطرف ميشود. چون تسخير به معناى رام كردن، فرمانبردار كردن[4] و مقهور گردانيدن كسى يا چيزى[5] و نيز تكليف بر انجام دادن كارى بدون اجرت[6] است. برخى گفتهاند: تسخير، يعنى مقهور ساختن فاعل به فعلش؛ بهطورى كه فاعل مطابق خواسته تسخيرکننده كار كند[7] اما نکته اين است که وقتي قرآن ميفرمايد: آنچه در زمين و آسمان است همه را براي شما مسخر کرده است (جاثيه/45،13) تسخيرکننده را خدا ميداند نه انسان يعني عالَم تابع اراده خدا است؛ بنابراين، همه موجودات، مسخّر فرمان خدا در طريق سود انسانها هستند خواه مسخّرِ فرمان انسان باشند يا نه و به اين ترتيب لام در «لکم» بهاصطلاح لام منفعت است[8]
به عبارت ديگر معناي تسخير آنچه در آسمانها و زمين است براي انسان، اين است که اجزاء عالم ماده همه بر طبق يک نظام جريان دارد و نظامي واحد بر همه آنها حاکم است و بعضي را به بعضي ديگر مرتبط و همه را با انسان مربوط و متصل ميسازد و در نتيجه انسان در زندگي خود از همه موجودات بهرهمند ميشود و روز به روز دامنه انتفاع و بهرهگيري جوامع بشري از موجودات زميني و آسماني گسترش مييابد و آنها را از جهات گوناگون واسطه رسيدن به اغراض خود يعني مزاياي حياتي خود قرار ميدهد، پس به همين جهت تمامي اين موجودات مسخر انساناند[9]
تسخير جهان براى انسان بدين معنا نيست كه انسان آن را به فرمان خود درآورده، بر نظام آفرينش طورى حكومت كند كه بتواند اصول حاكم بر آن را تغيير دهد، بلكه او تنها مىتواند در محدوده نظام موجود، آسمان و زمين را براى هدف صحيح خويش وسيله قرار دهد و در خدمت خود درآورد. در نظامى كه ناظم آن خداوند است بىنظمى راه ندارد و اين نظام با حفظ اين شرايط در طول اراده الهى در اختيار انسان است[10] پس نه تنها مسخّر بودن عالم براي انسان با لزوم هماهنگي علم و فناوري، با خلقت و تکوين منافات ندارد، بلکه مؤيد آن هم ميتواند باشد.
[1]. فطرت، ص 9.
[2]. شهيد مطهري: «در انسان فطرتاً و مستقل از هر تربيتي، يک سلسله دستورهاي اخلاقي وجود دارد که ميگويد خوب است اينطور عمل کند، بد است آنطور عمل کند. بايد چنين بود، بايد چنان بود.» (توحيد، ص 130).
[3]. انبياء و حکيمان به اين حقيقت دست يافته بودند که جهان، صورتِ يک عقلِ حکيم مطلق که همان خدا است و ما بايد با تعقّل و تدبّر در عالم، رمز و راز زندگي در جهان را بيابيم و بيش از آنکه عالم را تغيير دهيم تا مطابق ميلها و آرزوهاي ما باشد، بايد خود را تغيير دهيم تا مطابق حقايق حکيمانه عالَم گرديم. (فرهنگ مدرنيته و توهم، ص 36).
[4]. لغتنامه دهخدا، مدخل «تسخير».
[5]. الصحاح، ج2، ص680؛ لسان العرب، ج6، ص203، «سخر».
[6]. لسانالعرب، ج 6، ص203؛ النهايه، ج 2، ص 350، «سخر».
[7]. الميزان، ج16، ص229.
[8]. تفسير نمونه، ج 17، ص 64.
[9]. الميزان، ج 18، ص 246.
[10]. همان، ج16، ص228 ـ 229.