پیشگفتار

1401/09/28 14:34
فصل قبل

 

کتاب حاضر حاصل بیش از 85 جلسه بحث و تبادل‌نظر اساتید حوزه و دانشگاه و یکی از مجموعه کتب طرح تدریس با جهت‌گیری الهی ـ فرهنگی است. این کتاب برای آن دسته از اساتید دانشگاه نوشته شده است که معتقدند معلّم و مدرّس علاوه ‌بر نقش آموزشی ـ و بلکه مقدم بر آن ـ نقش تربیتی نیز دارد. استاد می‌تواند نقش تربیتی خود را به دو شکل ایفا کند: نخست «رفتاری» و دیگری «گفتاری».

 به نظر می‌رسد تدریس با «جهت‌گیری الهی ـ فرهنگی» یکی از بهترین روش‌ها برای ایفای نقش تربیتی استاد به شکل گفتاری است؛ یعنی «آموزش دروس تخصصی به فراگیران(دانشجویان) به‌گونه‌ای که فراگیر، به خداشناسی، دین‌داری و خودباوری نزدیک‌تر شود». به دیگر سخن جهت‌گیری الهی در تدریس یعنی:

  • آموزش و فراگیری دانش برای رضای خدا و خدمت به جامعه باشد.
  • علم‌آموزی و بیان حقایق هستی برای شناساندن بیشتر خدا باشد و جهان به‌عنوان آیت و نشانه خدا مطالعه شود.
  • در توضیح و تبیین پدیده‌های هستی به نقش خدا به‌ عنوان «فاعل حقیقی» توجه شود.
  • علم به‌گونه‌ای آموزش داده شود که موجب خودشناسی و خودباوری شود.
  • دانشجو به‌گونه‌ای تربیت شود که دانش خود را برای خدمت به بشر و آرامش و آسایش و تعالی او به‌کار گیرد.
  • آموزش علم همراه با اخلاق الهی و تربیت اسلامی باشد.

در یک‌ کلام جهت‌گیری الهی در تدریس، یعنی آموزش و فراگیری دانش به منظور تحقق چهار هدف زیر باشد:

1-شناخت خدا و توجه به او

2- کاربرد صحیح علم

3- همراهی علم با اخلاق

4-خودباوری و استقلال جامعه اسلامی

ضرورت تدریس با جهت‌گیری الهی ـ فرهنگی این است که دانشجویان، علم و ایمان را هم‌زمان کسب نمایند و دانش‌آموختگان دانشگاه نسبت به زمان ورود به دانشگاه مؤمن‌تر و متدین‌تر باشند، بنابراین یکی از ضروری‌ترین اقدامات، تدریس با جهت‌گیری الهی ـ فرهنگی است. حضرت امام خمینیH درباره جهت‌دار شدن علم، خطاب به دانشگاهیان فرمودند: «باید بشر به فکر این باشد که به چیزهایی که برای تربیت و آموزش و تعلیم انسان است، جهت بدهد. چنانچه به دانشگاه‌ها جهت داده نشود، همان دانشگاه‌هایی می‌شود که در بین بشر [امروز] هست و از همان دانشگاه‌ها قوای مخرّبه بیرون می‌آید؛ و اگر جهت به آن داده بشود، دانشگاه‌ها کاری می‌کنند که مسلسل‌ها نمی‌تواند بکنند. خدمتی می‌توانند به بشر بکنند که هیچ‌کس دیگر نمی‌تواند این‌قدر خدمت بکند. عمده آن جهتی است که طرف آن جهت رفته می‌شود؛ و قرآن این را فرموده است: «إِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ» قرائت کن نه قرائت مطلق. بیاموز، نه آموزش مطلق. علم تحصیل کن، نه علم مطلق و تحصیل مطلق؛ علم جهت‌دار، آموزش جهت‌دار. جهت، اسم ربّ است، توجه به خداست، برای خدا و برای خلق خدا. قلم‌ها اگر در دنیا برای خدا و برای خلق خدا به کار بیفتند مسلسل‌ها کنار می‌رود و اگر برای خدا و برای خلق خدا نباشد، مسلسل‌ساز می‌شود. ابزار کوبنده‌ انسان با دست قلم‌دارها و دست علمایی که در دانشگاه‌ها هستند، وجود پیدا کرده است. و همه‌ ترقیات بشر هم با دست علما و بیان و قلم علما وجود پیدا کرده است. کوشش کنید در این آموزشی که به مردم می‌دهید جهت‌دار باشد». [1]

با توصیه و بخشنامه و نمازخانه ساختن و تأكید بر ظواهر شرعی نمی‏توان علومِ دانشگاهها را اسلامی كرد، هرچند ممكن است فضای غالب و جوّ حاكم بر آن اسلامی شود و دانشجویان متدینی از تحصیلات عالی دانشگاه فراغت یابند، اما باید عنایت كرد كه دانشی اسلامی است كه مركز یادگیری خود به نام دانشگاه را اسلامی خواهد كرد نه عكس آن»[2].

دانشگاه اسلامی آن نیست که تنها تعدادی ‌برنامه‌ دینی بیرون از سرفصل‌های رایج و مصوب، در آن اجرا شود، بلکه دانشگاهِ اسلامی آن است که کلاس‌های درس ـ که متن اصلی و برنامه محوری دانشگاه به شمار می‌آیند ـ علاوه بر بعد علمی، کلاس خداشناسی و تربیت الهی نیز باشند.

برای آنکه این موضوع بهتر تبیین شود طرح این پرسش مفید بلکه ضروری است: برنامه دانشگاه چیست؟ و فوق‌برنامه آن کدام است؟

بی‌شک، برنامه دانشگاه دو رکن اساسی دارد، آموزش و پژوهش. منظور از آموزش دروسی است که در کلاس‌ها تدریس می‌شود و همه دانشجویان را بدون استثنا شامل می‌شود. نمود بارز پژوهش نیز تحقیقات، پایان‌نامه‌ها و مقاله‌های استادان و دانشجویان است. در عمل آموزش، بخش بسیار بیشتری از فعالیت دانشگاه را به خود اختصاص می‌دهد. اموری مانند: مسابقات فرهنگی، سخنرانی‌های مذهبی، اردوها و امثال آن «فوق‌برنامه» به شمار می‌آیند. طبیعی است که در مقایسه با برنامه‌های آموزشی دانشگاه، فوق‌برنامه تعداد کمتری را پوشش می‌دهد (هم درصد بسیار کمتری از دانشجویان شرکت می‌کنند و هم تعداد فوق‌برنامه‌هایی که یک دانشجو شرکت می‌کند در مقایسه با درس‌هایی که طی چندین واحد در هر نیمسال شرکت می‌کند بسیار ناچیز است). پس برای اسلامی شدن دانشگاه باید تمرکز بر روی برنامه‌های دانشگاه باشد نه فوق‌برنامه‌ها، یعنی باید به دنبال آن باشیم که علمی که در دانشگاه آموزش داده می‌شود و کلاس‌هایی که برگزار می‌شود، جهت الهی داشته باشد.

 تا زمانی که کلاس‌های درس جهت الهی نداشته باشد، تمام فعالیت‌های دینی و اقدامات فرهنگی و آموزش‌های اسلامی (دروس معارف) تأثیر لازم را نخواهد داشت.

حضرت امام خمینیw در این رابطه می‌فرمایند: «آن‌ که اسلام می‌خواهد و آن مقصدی که اسلام دارد، این است که تمام علوم، (چه علوم طبیعی باشد و چه علوم غیرطبیعی باشد) تمام این‌ها مهار بشود به علوم الهی و برگشت به توحید بکند و هر علمی جنبه‌ الوهیت در آن باشد؛ یعنی انسان طبیعت را که می‌بیند خدا را در آن ببیند، ماده را که می‌بیند خدا را در آن ببیند، سایر موجودات را که مشاهده بکند خدا را در آن ببیند. اسلام برای آن آمده است که تمام موجودات طبیعی به الهیات و تمام علوم طبیعی به علم الهی برگردد»[3].

چند برنامه فرهنگی و دینی، در مقابل انبوهی از دروسی که احتمالا از جهت‌گیری الهی بی‌‌بهره‌اند، تأثیرگذار نیست یا اگر تأثیرگذار باشد، تأثیر آن پس از مدت اندکی از بین می‌رود. با توجه به آنکه در مقطع کارشناسی یک دانشجو حدود 140 واحد درسی را می‌گذراند و برای هر دو واحد، در شانزده جلسه کلاس شرکت می‌نماید، در نتیجه یک دانشجوی مقطع کارشناسی باید در هفت نیم‌سال یا بیشتر، حداقل در 1000 جلسه کلاس درس شرکت کند. اگر آموزش این دروس با جهت‌گیری الهی ـ فرهنگی همراه شود مسلماً تأثیر شگرفی بر باورهای دینی دانشجویان خواهد گذاشت. در ضمن گاهی بیان مطالب دینی ـ که نیاز به تخصص نداشته باشد ـ از زبان استاد درس تخصصی و غیر معارف تأثیر بیشتری دارد و در اعماق ذهن مخاطب جای می‌گیرد ازاین‌رو لازم است استادان محترم از این قابلیت خود برای خدمت به دین و اخلاق استفاده نمایند.

برای آنکه استادان بتوانند دروس خود را با جهت‌گیری الهی ـ فرهنگی ارائه کنند، باید در این زمینه تسهیل لازم را فراهم آورد تا استادان به این امر تمایل بیشتری نشان دهند. راهکاری که به‌طور مشخص در این زمینه اتخاذ شد «تدوین کتاب جهت‌گیری الهی ـ فرهنگی در تدریس» بود تا استاد در طول‌ ترم، هر از چندگاه، قبل از تدریس به کتاب مراجعه کند و آمادگی لازم را برای ارائه درس با جهت‌گیری الهی ـ فرهنگی پیدا کند. به این منظور گروهی از استادان گرایش‌های مختلف  رشته ریاضیات در مدت دو سال و نیم  با برگزاری جلسات متعدد کتاب حاضر را تدوین نموده‌اند. همان‌گونه که پیداست مخاطب این کتاب، مدرسان هستند نه دانشجویان و این کتاب، کتاب درسی نیست بلکه مکمّل آن است.

ناگفته نماند بسیارند استادانی که با توجه به سلیقه و تشخیص خود و با رعایت اصول علمی و دینی، با جهت‌گیری الهی ـ فرهنگی تدریس می‌کنند اما برای تسهیل کار آنان و دیگر علاقه‌مندان، کتاب حاضر آماده شد تا استادانی که معتقد به تدریس با جهت‌گیری الهی ـ فرهنگی هستند در صورت تمایل از مطالب آن استفاده نمایند.

این کتاب در چهار فصل تدوین ‌شده است که هر فصل، بخشی از اهداف مدنظر را تأمین می‌کند. قبل از آنکه هر بخش جداگانه توضیح داده شود، ذکر این نکته ضروری است که تدریس با جهت الهی نه تنها خللی در تدریس مطابق با سرفصل‌های مصوب ایجاد نمی‌کند بلکه با ذکر پیوند و گریزهای مرتبط موجب می‌شود مطلب درسی برای دانشجویان روشن‌تر شده و بهتر در ذهن آنها جای بگیرد.

 اصولاً ویژگی مهم این طرح آن است که استاد مطالب علمی خود را طبق روال معمول، آموزش می‌دهد، در عین حال قضایای علمی را در یک فضای خداباور (مثلا همراه با آیه، حدیث مرتبط یا گریزهایی که به علم و حکمت خداوند و نظم عالم هستی و امثال آن اشاره می‌کند) مطرح می‌کند.

فصل اول با نام «توجه دادن به خداوند و هدف آفرینش در هنگام تدریس» سعی دارد تا به استاد در تغییر نگاه دانشجو کمک کند. تغییر، از نگاه رایج به نگاه الهی و گشودن پنجره‌ای نو از تفکر. آنچه در این فصل بیان می‌شود یا از جمله مفاهیمی است که نادیده گرفتن آنها موجب شکل‌گیری ابهام در ذهن دانشجو شده یا جزء اموری است که بدیهی فرض شده، لذا از بیان آنها غفلت می‌شود و یا کنکاشی است در لایه‌های عمیق‌تر گزاره‌های علمی برای پرورش تفکر انتقادی در دانشجویان.

این فصل ضرورت و شیوه‌های توجه دادن به فاعل حقیقی را که همان خداوند متعال است بیان می‌کند تا استاد با استفاده از شیوه‌های پیشنهادی و روش‌هایی که خود انتخاب می‌کند در زمان تدریس، این مهم را محقق سازد.

فصل دوم تحت عنوان «تدریس با گریزها و پیوندهای الهی– فرهنگی»، پرحجم‌ترین فصل کتاب است و هدف از آن کمک به استاد است تا در خلال مباحث درسی و به‌تناسب، مطالب دینی و فرهنگی تاثیرگذار را در کلاس درس مطرح نماید.

در این فصل، مطالبی از دروس تخصصی رشته ریاضی انتخاب‌ شده و بعد از بیان مطلب درسی به‌صورت کوتاه، نکته دینی یا فرهنگی (که متناسب آن باشد) ذکر شده است.

 


[1]- صحیفه امام خمینی، ج 13، ص449.

[2]- منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، ص139.

[3]- صحیفه امام، ج8، ص435.

فصل بعد
نقدها و نظرات