معناي توجه به فاعل حقيقي

1401/10/21 14:35
فصل قبل

 

شکي نيست که منشأ نهايي همه ي پديدههاي طبيعي عالم و منشأ هر رويشي خداوند قادر است که در عقايد اسلامي از اين حقيقت به توحيد افعالي ياد ميشود و ذکر شريف «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ» در بر دارنده  ي همين معنا است. اما غالباً در گوشه هايي يا در اغلب ادبيات علميِ امروز متأسفانه اين فاعل حذف ميشود؛ حال يا تعمدي در کار است يا فرهنگ و ادبيات زبان علمي که امروزه انگليسي است اين ويژگي را دارد؛ دليل حذف شدن فاعل هرچه که باشد، نتيجه ي آن غفلت از فاعل حقيقي يعني خداوند متعال است. توجه به اين نکته ضروري است که برخي دانشمندان حوزه زيستشناسي و علوم طبيعي علي رغم تأکيد بر خدا باور بودن، معتقد هستند که در حوزه علوم تجربي نبايد سخن از خداباوري يا خداناباوري به ميان آورد، که البته اين مسأله همان سکولاريزم و مغاير با توحيد ناب است. حال اگر هنگام تدريس و تأليف، در بيان مطالب و گزارههاي علمي، به هر شکلي، خواه مستقيم و خواه غيرمستقيم، فاعل حقيقي ذکر شود؛ خود به خود آن مطلب، دل و ذهن را متوجه ي خدا ميکند؛ غفلت را ميزدايد و ايمان را تقويت ميکند. در بسياري از متون علمي و از جمله متون رشته  ي مهندسي کشاورزي هيچ نامي از فاعل حقيقي (خداوند متعال) نيست و گزارههاي علمي به صورت مجهول بيان ميگردد بهگونهاي که اگر از اول تا پايان کتاب مطالعه شود، نميتوان تشخيص داد نويسنده ي آن خداباور است يا خداناباور! و اين در حالي است که علم در معناي حقيقي خود تفسير کتاب آفرينش خداوند است و ذاتاً جهت الهي دارد.

يکي از راههاي بسيار مؤثر براي حفظ جهت الهي علم آن است که هنگام تدريس و بيان گزارههاي علمي، نقش خداوند به عنوان «فاعل حقيقي»، فراموش نشود و بر آن تأکيد گردد. توضيح آن که: هنگام تبيين يک مطلب علمي ميتوان آن را دو گونه بيان کرد، يکي بدون توجه به فاعل حقيقي و يکي هم با توجه به فاعل حقيقي؛ سادهترين و ابتداييترين مثال براي اين روش اين است که بجاي آن که گفته شود: “گياهان ميرويند” گفته شود: “خداوند گياهان را ميروياند.”[1]

 

آيت ا... جوادي آملي در اين باره ميفرمايند:

«بعضي افراد فکر ميکنند معني اسلامي شدن دانشگاهها به اين است که هر دانشکده نمازخانه داشته باشد، کلاس دختر و پسر از هم جدا باشد، حجاب رعايت گردد، حرفهاي خلاف در دانشگاه زده نشود، شبهاي جمعه دعاي کميل خوانده شود، شبهاي چهارشنبه دعاي توسل برگزار شود، در مناسبتهاي مذهبي مراسم عزاداري برپا شود و غيره. هر چند اين کارها خوب است اما معني اسلامي شدن دانشگاهها اين نيست. اين کارها از مسجد و حسينيه هم بر ميآيد. اسلامي شدن دانشگاهها به اين معني است که جهانبيني الهي بر علوم حاکم شده و علوم به تفسير خلقت خداوند بپردازند. مشکلي که وجود دارد اين است که متون درسي سکولار است و در آن خداوند نقشي ندارد. در متون علمي به جاي اين که گفته شود «خدا چنين کرد»، «خدا چنان کرد» همهجا گفته شده است»اينچنين بود»، «اينچنين شده است»، «اينچنين خواهد شد». در صورتي که بايد گفته شود که اولاً چه کسي اين کار را کرده است؟ و ثانياً براي چه اين کار را کرده است؟ اگر چنين ديدگاهي بر علوم حاکم شود، اين علوم افراد را به خداوند متعال متوجه خواهد نمود. در اين صورت ديگر لازم نيست به دانشجويان گفته شود در دعاي توسل و دعاي کميل شرکت کنند بلکه دانشجويان خود اهل توسل و اهل دعاي کميل ميشوند. لازم نيست دختر و پسر را از هم جدا نمود بلکه آنها خود بنا به آيه ي«قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ؛[2] به مؤمنان بگو چشمهاي خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگيرند، ...» حريمها را رعايت ميکنند.

همچنين مي فرمايند: «با سخنراني يا توصيه و بخشنامه و نمازخانه ساختن و تأکيد بر ظواهر شرعي نميتوان علوم دانشگاهها را اسلامي کرد هر چند ممکن است فضاي غالب و جو حاکم بر آن اسلامي شود و دانشجويان متديني از تحصيلات عالي دانشگاه فراغت يابند. اما بايد عنايت کرد که دانشي اسلامي است که مرکز يادگيري خود به نام دانشگاه را اسلامي خواهد کرد نه عکس آن».

در واقع براي توجه به فاعل حقيقي بايد در بيان علوم مختلف از شيوه ي قرآن کريم استفاده نمود. در قرآن کريم، خداوند در بيان نحوه ي خلقت آسمانها و زمين و موجودات، ضمن اين که مراحل مختلف شکلگيري آنها را از نظر علمي بيان ميکند اين افعال را به خود نسبت داده و ميگويد ما اينها را به اين صورت خلق نموديم. بهعنوان مثال در آيه ي 30 سوره  ي انبياء در مورد خلقت آسمانها و زمين ميفرمايد: «أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ کَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَا هُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلا يُؤْمِنُونَ؛ آيا کافران نديدند که آسمانها و زمين به هم پيوسته بودند، و ما آنها را از يکديگر باز کرديم؛ و هر چيز زنده‏اي را از آب قرار داديم؟! آيا ايمان نمي‏آورند؟!»

يا در آيه‌‌ي 14 سوره ي مؤمنون در مورد خلقت انسان ميفرمايد: «ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ»

«سپس نطفه را بهصورت علقه (= خون بسته)، و علقه را بهصورت مضغه (= چيزي شبيه گوشت جويده شده)، و مضغه را بهصورت استخوانهايي درآورديم؛ و بر استخوانها گوشت پوشانديم؛ سپس آن را آفرينش تازه‏اي داديم؛ پس بزرگ است خدايي که بهترين آفرينندگان است!»

نکته ي جالبتوجه آن که خداوند در قرآن، رويش گياهان را که مرتبط با رشته ي کشاورزي است در اکثر قريب به اتفاق موارد با ذکر فاعل حقيقي بيان کرده است و معمولاً هر جا از رويش گياه سخن به ميان آمده است، نفرموده است «گياه روييد» بلکه فرموده است: «ما گياه را رويانديم». اين مطلب انسان را متوجه ي اين نکته ميکند که در تدريس دروس کشاورزي بايد به صورت ويژه به فاعل حقيقي که خداوند است توجه نمود. دقت در آياتي که از باب نمونه ذکر ميشود، گوياي اين مطلب است.

«أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ لَکمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَا کانَ لَکمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَهَا أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يعْدِلُونَ[3]؛

(آيا بتهايي که معبود شما هستند بهترند) يا کسي که آسمانها و زمين را آفريده؟! و براي شما از آسمان، آبي فرستاد که با آن، باغهايي زيبا و سرورانگيز رويانديم؛ شما هرگز قدرت نداشتيد درختان آن را برويانيد! آيا معبود ديگري با خداست؟! نه، بلکه آن ها گروهي هستند که (از روي ناداني، مخلوقات را) همطراز (پروردگارشان) قرار مي‏دهند.»

«ثُمَّ شَقَقْنَا الأرْضَ شَقًّا *فَأَنْبَتْنَا فِيهَا حَبًّا *وَعِنَبًا وَقَضْبًا؛ [4]پس زمين را از هم شکافتيم *و در آن دانه‏هاي فراواني رويانديم *و انگور و سبزي بسيار،»

همچنين ميفرمايد: «وَ مَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلا يَعْلَمُهَا؛[5]هيچ برگي (از درختي) نمي‏افتد، مگر اين که از آن آگاه است»

  توجه به مکانيسم فيزيولوژيکي (هورمونهاي گياهي) و نيز عوامل ژنتيکي دخيل در ريزش برگها و مرگ برنامهريزيشده ي سلول (Program  cell death) در گياهان نمودي از فاعليت خداوند در عالم گياهان است.

 


[1]. درمورد آفات هم ميتوان آن را به خدا نسبت داد همانگونه که خداوند به خود نسبت داده است آنجا که در آيه ي 130 سوره اعراف ميفرمايد : «وَ لَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِينَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ؛ و ما نزديكان فرعون (و قوم او) را به خشكسالى و كمبود ميوه‏ها گرفتار كرديم، شايد متذكر گردند.» توجه داشته باشيم تمام نيروها و تأثيرات از خداوند است اما خداوند به اراده و خواست خود به برخي از موجودات (مانند انسان) در قسمتي از امور خود، اختيار داده است. به عبارتي انسان يکسري افعال اختياري دارد مانند عبادت کردن و گناه کردن. يکسري هم افعال غير اختياري دارد مانند تپش قلب و گردش خون. در مورد دسته ي دوم فاعليت خداوند واضح است. در مورد دسته  ي اول هم فاعليت خداوند به اين است که او به انسان نيرو و اختيار داده است و هرگاه بخواهد ميگيرد. جهت مطالعه ي بيشتر به کتاب عدل الهي تأليف شهيد مطهري مراجعه شود.

 

[2]. نور/30.

 

[3]. نمل/ 60 .

 

[4]. عبس / 26 تا 28 .

 

[5]. انعام/59 .

 

فصل بعد