شيوه‌هاي توجه دادن به فاعل حقيقي

1401/10/21 14:36
فصل قبل

 

براي توجه دادن به فاعل حقيقي در هنگام تدريس روشهاي مختلفي وجود دارد که اساتيد ميتوانند با در نظر گرفتن اصول علمي و ديني و با استفاده از خلاقيت خود از آن شيوهها بهرهمند شوند. در اين جا برخي از شيوههاي پيشنهادي ذکر ميشود. اميد آن که مفيد واقع شود.

تدريس کشاورزي به عنوان خلقت خداوندي

اگر استاد در طول مدت تدريس خود به دانشجويان خاطرنشان کند که ما در اين کلاس خلقت خداوندي و کتاب آفرينش الهي را مطالعه ميکنيم و مطلب را به خوبي براي دانشجويان تبيين کند، اين سخن ميتواند توجه به فاعل حقيقي را در تمام مباحث کلاس ساري و جاري نمايد.

علامه جوادي آملي ميفرمايند: «ما دانشي به نام دانش طبيعي نداريم ما هرچه داريم خلقت شناسي داريم خلقت شناسي هم نميشود الهي نباشد ديني نباشد وقتي ثابت شد کلّ عالم کار خداست يک زمينشناس [يا مهندس کشاورزي يا ...] که در دانشگاه دارد تدريس ميکند او مفسّر [آفرينش الهي] است. الان ما که در حوزه  ي قرآن تدريس و تفسير ميکنيم، چرا تفسير ما اسلامي است؟ براي اينکه ميگوييم خدا چنين گفت. آن استاد دانشگاه هم ميگويد خدا چنين کرد. علم او اگر اسلامي تر از علم ما نباشد کمتر نيست ما خلقت شناسي داريم مگر ميشود خلقت شناسي باشد و اسلامي نباشد؟!»[1]

اصولاً علم جديد در محيطي خداباور شکل گرفت. دانشمنداني نظير گاليله و نيوتن و فيلسوفاني نظير لايب نيتس[2]مطالعه ي طبيعت را مطالعه ي آثار صنع الهي ميدانستند و آن را عبادت پروردگار تلقي ميکردند.

گاليله[3] ميگفت: خداوند، هم نگارنده ي کتاب تکوين است و هم مؤلف کتاب تشريع.[4]خداوند در وقايع طبيعت کمتر از جملات مقدسِ انجيل ظاهر نميشود (يعني همانگونه که خداوند را ميتوان در انجيل ديد در طبيعت هم ميتوان ديد) و نيوتن[5]ميگفت: سيستم زيباي خورشيد و سيارات و ستارگان تنها ميتواند از تدبير و حاکميت يک موجود دانا و توانا (خداوند متعال) به وجود آيد. لايب نيتس هم ميگويد: در علوم ما عجايب خداوندي را ميبينيم، همچنين قدرت و حکمت و نيکويي او را مشاهده ميکنيم.[6]

توجه دادن به قدرت، لطف و حکمت خدا

شيوه  ي ديگر براي توجه دادن به فاعل حقيقي آن است که مدرّس هرگاه به مطلبي مرتبط با عجايب خلقت يا نعمتها و الطاف خاص خداوند رسيد با يک کلام کوتاه دلها را متوجه ي خدا کند.

به طور مثال براي ورود گياه گوجهفرنگي به فاز زايشي، حتماً ميبايست يک تنشي به گياه وارد کرد که گياه بتواند گلدهي را آغاز کند. اينکه چگونه گياه متوجه ميشود الان ميبايست وارد فاز گلدهي شود، بسيار حايز اهميت است. قطعاً با حکمتي که درون ماده ي ژنتيکي يک گياه وجود دارد، چنين چيزي امکانپذير است و يا در گياه بابونه، اگر اين گياه جوانه بزند و شرايط آبوهوايي بهگونهاي باشد که شرايط براي رشد اين گياه فراهم نباشد، آنگاه در طي دو روز ميتواند سريعاً گل دهد، اين در حالي است که در شرايط عادي حداقل 3 ماه زمان براي گلدهي نياز است.

پيامبر ميفرمايند مهيا کردم براي هر نعمتي «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ» را، و براي هر شگفتي «سُبْحانَ اللّهِ» [7]را مدرس نيز ميتواند با گفتن اين دو ذکر يا هر جمله ي ديگري به اين مهم جامه ي عمل بپوشاند. [8]

تصريح به نام خداوند در بيان گزاره‌هاي علمي

شيوه ي ديگر آن است که مدرّس هنگام بيان مطالب درسي و تبيين گزارههاي علمي بجاي ذکر جمله ي مجهول از جمله ي معلوم استفاده کند و فاعل حقيقي را که خداوند است به زبان آورد[9].

البته تذکر اين نکته لازم است که بايد از ناشي گري ادبي پرهيز کرد چرا که گاهي استعمال فعل مجهول مناسبتر است و مهم سياق کلام و تلقي نهايي مخاطب است که به معناي توحيد افعالي باشد. نميشود در هر جايي و يا به مقدار زياد تصريح به فاعليت حقتعالي کرد بلکه ميبايست در بستر و زمينهاي سخن گفته شود که اين فاعليت موردتوجه و پيشفرض باشد از اين رو لازم نيست ادبيات تصنعي به کار بريم. خروج از روال عادي خطر حساسيت بيمورد مخاطب را به دنبال دارد. در کلمات انبياء الهي نيز توجه به فاعل حقيقي به نحوي ظريف گنجانده شده است. اما با اين همه لازم است گاهي در اثناي سخن به فاعليت خداوند تصريح شود تا درس جهت الهي به خود بگيرد.

در زير چند جمله ابتدا بدون ذکر فاعل حقيقي و بعد با ذکر فاعل حقيقي بهعنوان نمونه آورده ميشود:

بدون توجه به فاعل حقيقي: بذر گياهان در توليدمثل جنسي (چه به صورت خود گشني و چه به صورت دگرگشني) به دليل تقسيم ميوز شکل ميگيرد و در اين حالت نتاج حاصله، از لحاظ ژنتيکي دقيقاً مانند والدين نيست و اين باعث ميشود در هر نسل، گياهان جديد با هم فرق داشته باشند.

با توجه به فاعل حقيقي: در توليدمثل جنسي (چه به صورت خود گشني و چه به صورت دگرگشني) خداوند متعال بذر گياهان را با تقسيم ميوز شکل ميدهد در اين حالت نتاج حاصله، از لحاظ ژنتيکي دقيقاً مانند والدين نيست و اينگونه خداوند در هر نسل ميان گياهان جديد تفاوت برقرار ميکند.

**********

بدون توجه به فاعل حقيقي: مقاومت به خشکي در گياهان يک صفت کمّي و پليژنيک است که در آن گياهان با روشهاي مختلف ميزان آب مصرفي خود را کاهش ميدهند.

با توجه به فاعل حقيقي: خداوند گياهان را با صفت کمّي و پليژنيک مقاوم به خشکي خلق کرده که ميتوانند با ميزان آب بسيار اندک در سالهاي خشک و بدون باران دوام بياورند و به زندگي خود ادامه دهند

**********

بدون توجه به فاعل حقيقي: گياهاني که به روش طبيعي گردهافشاني ميکنند وقتي ثمر ميدهند که توليدمثل داشته و زايا شدن آنها به آميزش دو جنس بستگي دارد امّا آميزش هر نوعي با نوع ديگر متفاوت است و آميزش گياهان از راه گردهافشاني و با شيوه ي خاص است.

با توجه به فاعل حقيقي: خداوند گياهان را نيز مانند حيوانات از دو جنس مخالف نر و ماده آفريده که در بسياري از مواقع با هم آميزش کرده و محصول توليد ميکنند[10] لذا گياهاني که به روش طبيعي گردهافشاني ميکنند وقتي ثمر ميدهند که توليدمثل داشته و زايا شدن آنها به آميزش دو جنس بستگي دارد امّا آميزش هر نوعي با نوع ديگر متفاوت است و آميزش گياهان از راه گردهافشاني و با شيوه ي خاص است.

بايد به دو نکته توجه داشت يکي آن که فقط مطالبي به اين شيوه ذکر شود که از جهت علمي قطعي و مسلم باشد تا ناخواسته مطلب غيرواقعي به خداوند متعال نسبت داده نشود. دوم آن که: پديدههايي مانند انقراض گونههاي گياهي و موجودات زنده و گرمايش جهاني و تغيير اقليم زماني که در اثر رفتارهاي غلط انسانها رخ ميدهد يا پديدههايي مانند اصلاح گياهان زراعي، توليد محصولات مهندسي ژنتيک و گياهان تراريخته که انسان آگاهانه در آنها نقش دارد، نبايد به خداوند متعال نسبت داده شود[11]

بيان جملاتي از دانشمندان خداباور مرتبط با  رشته کشاورزي

بيان گفتارهاي خداباورانه ي  انديشمندان علوم طبيعي، در هنگام تدريس قطعاً براي توجه دادن دانشجويان به فاعل حقيقي تأثير به سزايي دارد که به مواردي از آنها اشاره ميشود:

لينه[12]که يکي از مشهورترين دانشمندان زيستي است در مورد خداوند چنين ميگويد :

«خداي جاوداني، خداي ازلي و بزرگ، خداوند آگاه از آشکار و نهان و قادر متعال از مقابل چشمان من عبور کرده و من نتوانستم او را در مقابل خود ببينم ولي پرتو عظمت و قدرت او بر روي صفحه ي روحم تأييد و منعکس گرديد. در نتيجه اين انعکاس، روح را در بهت، تعجب و حيرت انداخته است. من آثار او را در تمام مخلوقات و موجودات مشاهده نمودم و در تمام اين موجودات و مخلوقات، حتي در کوچکترين آنها، در آن موجوداتي که هرگز به چشم ديده نميشوند، چه قوت و قدرتي به کار رفته؟ چه عقلي و چه کمال غيرقابل وصفي در آنها ديده ميشود.[13]

ادوارد لوترکيل[14] جانورشناس و رئيس اسبق گروه زيستشناسي دانشگاه سانفرانسيسکو[15] ميگويد:

«در سالهاي اخير در نتيجه ي مطالعات علمي، دلايل جديدي براي اثبات آفريدگار به دست آمده که دلايل فلسفي سابق را تأييد و تقويت ميکند. البته دلايل گذشته براي ايمان به خدا کافي و براي کسي که تعصّب را کنار ميگذاشت، بيش از اندازه مورد نياز و لزوم بودند ولي من به عنوان يک شخص مؤمن به خدا از دو جهت از اضافه شدن دلايل جديد به دلايل قديمي خشنودم. نخست اين که دلايل مزبور از صفات خداوندي، مفاهيم روشنتري ارائه ميدهند و ديگر اين که چشم عدّهاي از دانشمندان با وجدان ولي بدبين را بازکرده و آنها را مجبور ميکنند که به خدا ايمان بياورند. به تازگي در کشور ما (آمريکا) نهضتي در توجّه به مذهب ايجاد شده و مذهب براي خود راه وسيعتري باز نموده است. اين راه نهتنها در خلاف جهت علوم نيست، بلکه درست به موازات راهي است که علوم در آن پيشرفت ميکنند و مسلّم است که دلايل علمي جديد که وجود آفريدگار را ثابت و ايجاب ميکنند در اين مورد مؤثر بودهاند. [16]

همچنين «رابرت موريس پيچ» معاون اسبق قسمت الکترونيک آزمايشگاه اداره دريانوردى ايالات متّحده مى گويد:

«هنگامى که انسان، ارتباطى را ـ که بايد ميان آدمى و خدا موجود باشد ـ مورد مطالعه قرار دهد و نيز در شرايطى تحقيق کند ـ که آدمى بايد تحقيق کند ـ تا اين ارتباطات برقرار شود و همچنين به طور جدّى و از دل و جان براى برقرارى اين شرايط اقدام کند، ارتباط با خدا چنان تأثير عظيمى در زندگى او مى گذارد که ديگر جاى هيچگونه شکّى در ذهن او باقى نمى ماند. در آن زمان خدا به صورت واقعيّت شخصى در مى آيد و اين واقعيّت، چنان عظيم و نزديک به جان آدمى است که ايمان به خدا را به صورت علم و معرفت مثبت در مى آورد».[17]

 ميتوان به بيان خداباورانهاي ديگري از والتر اسکار لند برگ، [18] استاد اسبق فيزيولوژي و بيوشيمي در دانشگاه مينهسوتا[19] اشاره کرد.

«ايمان به خدا مايه ي مسرّت و روشني قلب هر فرد بشر است. امّا دانشمنداني که علاوه بر دلايل روحاني (دلايل عقلي و فطري)، درنتيجه ي مطالعه ي پديدههاي طبيعي، دلايل علمي نيز براي درک مفهوم آفريدگار به دست ميآورند، مسلماً مسرّت و حظ بيشتري نصيبشان ميگردد”

توجه دادن دانشجو به اين که رشته ي  کشاورزي فرصتي براي خودشناسي و خداشناسي است.

استاد مي تواند علاوه بر آن که تأکيد ميکندگياه يک موجود زنده و تجلي قدرت فاعل حقيقي است، بر اشتراکات زيستي بين گياه و انسان نيز تأکيد داشته باشند. اين مطلب به طورخاص در مورد دروس ژنتيک، بيوشيمي و زيست شناسي صدق ميکندکه مباني آن ها در موردکليه  ي موجودات زنده تا حد زيادي مشترک است. بنابراين آشنايي دانشجويان رشته  ي کشاورزي با علوم ژنتيک و بيوشيمي در واقع فرصتي براي شناخت عميق تر و بيشترخود انسان نيز محسوب ميشود و تحصيل در رشته ي کشاورزي را فرصت ارزشمندي براي خودشناسي و نهايتاً خداشناسي به دانشجويان معرفي کند.

تدريس با پيش‌فرض‌هاي توحيدي

يکي ديگر از دلايل عدم توجه به فاعل حقيقي وجود برخي پيشفرضهاي غير الهي در علوم جديد است. يک محقق در وادي پژوهش با علل غيرپژوهشي اما کاملاً مؤثر بر پژوهش مواجه خواهد شد که معمولاً به آنها توجه کافي نميشود، براي همين در بحث اثربخشي پژوهش و روششناسي، بايد به اين مسئله پرداخت مانند بحث مکان و محيط و مانند آن، و از آن جمله عوامل «پيشفرض»هايي است که ناشي از محيطها و جهانبينيها و گفتمانهاي متفاوت است.

پيشفرض، بخشهاي نامرئي و ناپيداي علم است که در شکلگيري محتواي علم و رشد رشته ي علمي مؤثر است و گزارههاي علمي بر اساس آن ساخته ميشود. تحقيقات و سخنان علمي يک دانشمند لزوماً داراي يکي از اين دو پيشفرض است:

الف) پديد آورنده ي طبيعت، خدا است و پديدههاي طبيعي را بايد به خدا نسبت داد.

ب) پديد آورنده ي طبيعت، خدا نيست و پديدههاي طبيعي را نبايد به خدا نسبت داد.

بطورخلاصه مي توان مباني و پيشفرض را چنين تعريف کرد:

مباني، اصولي هستند که دانشمندان آن رشته آن را پذيرفته و فرضيه هاي خود را بر پايه ي آن اصول شکل ميدهند و يافته هاي علمي خود را با آن اصول تفسير ميکنند. اين عمل گاهي آگاهانه است و گاهي ناآگاهانه. يا به عبارتي مباني گاهي آشکار است و گاهي پنهان، که ما در اين جا به مباني پنهان پيشفرض مي گوييم. پيشفرض ها بخش هاي نامرئي و ناپيداي سخنان و تفسيرها و توضيحات دانشمندان يک رشته  ي علمي است.

براي آن که مسير علم مسير صحيحي باشد بايد پيشفرض صحيحي را انتخاب کرد که به اعتقاد خداباوران پيشفرض صحيح، پيشفرض توحيدي است.

«در آموزش دانشگاهي ما، به صورت ظاهر فقط بعد علمي قضايا منتقل ميشود. اما در واقع جريانهاي نهان فلسفي همراه با آموزشهاي آکادميک منتقل ميشوند و اينها هستند که در شکلگيري تفکر سکولاريستي نقش عمده داشته و دارند.» [20]

ناگفته نماند درتوجه به توحيد افعالي و ارائه ي پيشفرض هاي توحيدي براي پديده هاي مختلف علمي، نبايد دچار ساده انگاري وکلي گويي شويم و نبايد اجازه دهيم که دانشجو نيز در اثرسخنان ما دچار ساده انگاري شود و درحين توجه به اراده ي حقتعالي در اداره ي هستي، از نقش آگاهي و اختيار انسان غافل شود. در واقع در ارائه ي پيشفرض هاي توحيدي بايستي ضمن اين که همه ي امور هستي را مستند به اراده ي پروردگار و فاعل حقيقي مي دانيم، نقش آگاهي و اختيار انسان را نيز در نظر بگيريم. اين مطلب به طور خاص در بسياري از مباحث تخصصي رشته هاي کشاورزي و منابع طبيعي از قبيل انقراض گونه هاي گياهي و موجودات زنده، پديده ي تغيير اقليم وگرمايش جهاني، اصلاح گياهان زراعي، توليد محصولات مهندسي ژنتيک وگياهان تراريخته و ... که انسان آگاهانه يا نا آگاهانه در آن ها نقش داشته است، اهميت زيادي پيدا ميکند.

در اين جا برخي از محورهاي مربوط به پيشفرضها که مرتبط با علوم کشاورزي است به عنوان نمونه ذکر ميشود:

1-  محور خاصيت اشياء

1 ـ 1 ـ پيش‌فرض غيرتوحيدي: خواص ذاتي اشياء

آيا خواص مواد جزء ذات آنها است؟ در نگاه الهي و غيرالهي سخن از خاصيت اشياء است. اما اين که اين خاصيت از کجا نشأت گرفته است، مورد اختلاف خداباوران و خداناباوران است. خداناباوران و حتي برخي خداباوران مدعياند اين خواص، جزء ذات اشياء است و نياز به علت ندارد مثل رويش بذر در خاک.

1 ـ 2 ـ پيش‌فرض توحيدي: خواص خدادادي اشياء

خداباوران معتقدند خواص اشياء ذاتي باشد يا نباشد، توسط خداوند در آنها قرار داده شده است[21]. در توحيد افعالي، خواص در اشياء وجود دارد اما «بِإِذْنِ اللّهِ» تنها خداوند است که صفات او جزء ذات اوست. آتش نميسوزاند مگر به اذن خدا و اين است حقيقت «لا حَوْلَ وَلا قُوَّهَ اِلا بِالله». به همين خاطر است که در بعضي موارد مانند داستان حضرت ابراهيم آتش خاصيت سوزانندگي خود را از دست ميدهد و يا چاقو خاصيت بُرّندگي خود را از دست داده و گلوي اسماعيل را نميبُرد.

برخي باکتريهاي گرمادوست در دماي بيش از 70 درجه سانتيگراد زنده و فعال هستند[22] باکتري هاي گرمادوست براي گريز از گرما داراي قابليت پوشينه سازي[23]  هستند. همانگونه که خداوند از طريق اسباب و علل عادي، چنان قرار داده است که آنزيمهاي اندونوکلئاز محدودکننده[24]که  دي.ان.اي ويروسهاي مهاجم را بريده و قطعهقطعه ميکند و حتي هر رشته ي  دي.ان.اي ديگري در هر موجود زنده ي ديگري هم در معرض آن آنزيم قرار بگيرد، توسط همين آنزيم بريده و قطعه قطعه ميشود و از بين ميرود اما همين آنزيم بر روي دي.ان.اي خود باکتري چنين اثري ندارد. زيرا سلول، براي مصون ماندن در مقابل حملهي آنزيمي که خود توليد ميکند مکانيسم متيلاسيون DNA را به کار ميبرد به اين ترتيب آنزيم، ديگر قادر به شناسايي تواليهاي DNA و حمله به آن نميباشد.[25] در نگاه الهي خداوند (از طريق اسباب و علل طبيعي) اين خاصيت را به باکتريها داده است.

يک مدرّس بايد در تدريس خود دانشجو را به اين معرفت برساند که«لَا مُؤْثِرَ فِي الْوُجُودِ اِلَّا اللَّه» [26] و همه چيز را مستند به اراده ي حق بداند.

2- راه‌هاي شناخت

پيش‌فرض غيرتوحيدي: تنها راه شناخت، حس و تجربه

در نگاه غيرتوحيدي راههاي شناخت به حس و تجربه و نهايتاً عقل محدود ميشود. در اين نگاه نظام هستي فقط در عالم طبيعت و دنياي مادي خلاصه ميشود. از اين رو براي شناخت آن فقط به حواس مادي نياز است و از طرفي هر چيز غير مادي انکار ميشود يا اثبات آن غير ممکن دانسته ميشود. حتي اگر از استدلال هم براي اثبات يک مطلب استفاده شود فقط در محدوده ي مسائل مادي و محسوس پذيرفته است.

پيش‌فرض توحيدي: راه‌هاي شناخت حس، عقل و وحي

در نگاه توحيدي، ابزار معرفت به حس و تجربه محصور نيست، بلکه افزون بر حس و تجربه، عقل، شهود و وحي را نيز شامل ميشود. به طور خلاصه در نگاه الهي شناخت چهار راه اصلي دارد: حس، عقل، شهود (الهام)، وحي[27]

يکي از انواع امدادهاي غيبي، الهامات و اشراقاتي است که احياناً به دانشمندان ميشود و ناگهان دري از علم به روي آنها گشوده ميشود و اکتشافي عظيم رخ ميدهد.

ممکن است بسياري از افراد گمان کنند که «اين سخن که برخي از دانشها از طريق الهام به بشر القاء ميشود امروز کهنه شده است و طرفداراني ندارد در جهان امروز مبدأ و منشأ دانش را صرفاً حواس ظاهره به وسيله ي مشاهده ي عيني و تکرار مشاهده و تجربه ميدانند و به جز آن به چيزي معتقد نيستند» ولي اينگونه نيست. امروزه برخي از دانشمندان، بسياري از فرضيهها را نوعي الهام به دانشمند تلقّي ميکنند.

انيشتين[28] نابغه ي قرن اخير هنگامي که نظريات معروف خود را بيان ميکرد همه با تعجب از او ميپرسيدند اينها را از کجا ميگويي و چگونه به وجود چنين قوانيني پي بردي؟ او در جواب ميگفت: «Ideas come from God» يعني «اين ايدهها از طرف خداوند ميآيد”[29]

الکسيس کارل[30]درکتاب انسان موجود ناشناخته يکي از طرفداران نظريه ي اشراق و الهام است. او ميگويد :

«به يقين اکتشافات علمي تنها محصول و اثر فکر آدمي نيست. نوابغ علاوه بر نيروي مطالعه و درک قضايا، از خصايص ديگري چون اشراق و تصوّر خلاقه برخوردارند، به وسيله ي اشراق چيزهايي را که بر ديگران پوشيده است مييابند و روابط مجهول بين قضايايي که ظاهراً با هم ارتباطي ندارند ميبينند و وجود گنجينههاي مجهول را به فراست در مييابند و بدون دليل و تحليل آن چه را دانستنش اهميت دارد ميدانند[31]... دانشمندان را به دو دسته مي توان تقسيم کرد: يکي منطقي و ديگري اشراقي ... علوم، ترقي خود را مرهون اين دو دسته از متفکر است.»[32]

اعتقاد به دريافت علم با عنايت خداوند و در قالب الهام آن قدر در بين دانشمندان مسلمان رايج بود که گفته ميشود هر گاه مشکل علمي براي بوعلي سينا پيش ميآمد به مسجد جامع ميرفت و دو رکعت نماز ميخواند و آن مشکل علمي براي او مرتفع ميشد.[33]

3- روياننده ي حقيقي: خدا يا انسان

در نگاه غيرتوحيدي عوامل طبيعي از جمله انسان عامل رويش گياه هستند و عامل ديگري بنام خدا وجود ندارد يا در مورد آن سکوت ميشود اما در نگاه الهي رويش گياهان در حقيقت کار خدا است؛ انسان و ساير عوامل طبيعي فقط زمينه ي رويش را فراهم ميکنند. خداوند در قرآن به اين حقيقت تصريح کرده و ميفرمايد:

«أَفَرَأَيْتُمْ مَا تَحْرُثُونَ *أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ[34]؛ آيا هيچ درباره ي آن چه کشت ميکنيد انديشيدهايد؟! *آيا شما آن را ميرويانيد يا ما ميرويانيم؟!»

آري ايـن خداوند است که در درون دانه، يک سلول زنده بسيار کوچک آفريده که وقتي در محيط مـسـاعـد قـرار گرفت در آغاز از مواد غذايي آماده در خود دانه استفاده ميکند، جوانه ميزند، و ريـشـه ميدواند، سپس با سرعت عجيبي از مواد غذايي زمين کمک ميگيرد و گاه از يک تخم صدها يا هزاران تخم برمي خيزد.

در ايـن آيه براي تأکيد روي اين مسئله که انسان هيچ نقشي در مسئله ي  نمو و رشد گياهان جـز زمينهسازي مانند افـشاندن دانه ندارد، ميافزايد: «لَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَاهُ حُطَامًا فَظَلْتُمْ تَفَکَّهُونَ [35]؛ هر گاه بخواهيم آن را مبدّل به کاه در هم کوبيده مي‏کنيم که تعجّب کنيد!

آري! ميتوانيم با تندباد سمومي بفرستيم که آن را قبل از بستن دانهها خشک کرده درهم بشکند، يا آفتي بر آن مسلط کنيم که محصول را از بين ببرد، و نيز ميتوانيم سيل ملخها را بر آن بفرستيم.

آيـا اگـر زارع حـقيقي شما بوديد اين امور امکان داشت؟ پس بدانيد همه  ي اين برکات از جاي ديگر است.

4- محور: آفرينش يا پيدايش

پيش‌فرض غيرتوحيدي: پيدايش

در نگاه غيرتوحيدي، طبيعت به صورت تصادفي و بيهدف پديد آمده و آفريدگار ندارد به طور مثال طبق برخي نظريهها طبيعت موجوداتي را انتخاب ميکند که از نظر زيستي سازگار با آن باشند تا در نظام طبيعت بقاء داشته باشند. در اين نگاه طبيعت تنها عامل و آخرين فاعل ذکر شده است.

پيش‌فرض توحيدي: آفرينش

ولي در نگاه توحيدي طبيعت به خودي خود و به صورت مستقل اثر ندارد و تنها يک فاعل مياني (واسطه) است و فاعل نهايي و حقيقي خداوند متعال است. در اين نگاه تمام عالم از جمله طبيعت آفريده ي خداست و با نظمي هدفمند به وجود آمده است. دانشمندي که نگاه توحيدي دارد سراسر هستي را از جمله تمام گياهان و جانداران را خلقت ميداند و حتي اگر از آفرينش به عنوان طبيعت نام ميبرد مانند منکران خدا آن را در مقابل خلقت قرار نميدهد.

به تعبير علامه جوادي آملي: اگر خواستيم علوم تجربي و متون درسي دانشگاهها اسلامي گردد بايد اولاً عنوان «طبيعت» برداشته شود و به جاي آن عنوان «خلقت» قرار گيرد؛ يعني اگر عالمي بحث ميکند که فلان اثر در فلان ماده معدني هست يا فلان گونه گياهي چنين خواص و آثاري دارد، با تغيير عنوان ياد شده اينگونه ميانديشد و آن را تبيين ميکندکه اين پديدهها و موجودات چنين آفريده شدهاند. ثانياً عنوان خالق که مبدأ فاعلي است ملحوظ باشد؛ يعني آفريدگارِحکيم صحنه ي خلقت را چنين قرار داده است که داراي آثار و خواص ويژهاي باشند. ثالثاً هدف خلقت که پرستش خدا وگسترش عدل و داد است به عنوان مبدأ غايي (هدف) منظور شود...». [36]

5- محور: نظام هستي

در اين محور ربوبيت خداوند بحث ميشود برخلاف محور قبلي که موضوع آن خالقيت خداوند است.

پيش‌فرض غيرتوحيدي: نظام تصادفي

در برخي منابع علمي گزارههايي بيان ميشود از جمله اين که: بعضي از گياهان به صورت تصادفي در کنار گياهان ديگر روييدهاند يا برخي انتخابات طبيعي و جهش هاي خود بخودي بي نظم و غيرقابل پيش بيني هستند.

اين نوع نگاه به طبيعت مبتني بر پيشفرضي غيرتوحيدي است که رفتارها در طبيعت تصادفي است و خالق دانا و حکيمي ندارد و يا اگر خالق دارد، در رفتارهاي طبيعت دخالتي ندارد.

پيش‌فرض توحيدي: نظام احسن

در نگاه الهي هيچ پديده اي تصادفي وجود ندارد و قانون عليت حاکم است بنابراين پديده هايي که از نظر ما غيرقابل پيشبيني است و گرنه براي کسي که بر همه ي عوامل تأثير گذار آگاهي دارد قابل پيشبيني است. همچنين در نگاه الهي نظام هستي به بهترين شکل ممکن طراحي شده است چرا که خالق اين عالم، حکيم، عالم و تواناي مطلق است و در کار او نقصي وجود ندارد جمله ي «در جهان هستي شر مطلق وجود ندارد و هر چيز در جاي خود زيباست»؛ مبتني بر يک پيشفرض توحيدي است که جهان را خداوند حکيم و دانا به بهترين شکل آفريده است و اداره ميکند.

در تدريس کشاورزي با جهتگيري الهي بايد به اين پيشفرض توحيدي توجه داشت که آن چه در عالم وجود دارد فعل خداي دانا و توانا است و از او شرّي يا خطايي صادر نميشود بلکه آن چه او انجام ميدهد بهترين است از اين رو نظام جهان، نظام احسن است.

ممکن است گفته شود اگر نظام عالم، نظام احسن است پس شرها و آفات و نقصها چيست؟ در جواب بايد بگوييم: اين امور در نگاه ابتدايي شر است و در نگاه عميقتر شر نيست و يا به عبارت دقيقتر اين امور شر مطلق نيست بلکه شر نسبي است يعني نسبت به يک يا چند موجود شر است اما نسبت به کل جهان هستي شر نميباشد؛ به عنوان مثال دماي پايين يا سرماي ديررس بهاره يا زودرس پاييزه در توليد برخي محصولات کشاورزي يک عامل خسارت زا است اما در نگاه عميقتر باعث کاهش خسارت بسياري از آفات محصولات ديگر (مانند سن گندم) ميشود يا رستنيهاي ناخواسته که ما آنها را علفهاي هرز ميناميم اگرچه باعث کاهش ارزش محصولات کشاورزي ميشوند اما باعث جذب حشرات مفيد و پناهگاهي براي دشمنان طبيعي آفات ميشوند و از بسياري از آنها (مانند علف هرز فرفيون يا شير سگ[37]) ترکيبات دارويي و صنعتي توليد ميشود همچنين آفات براي يک مزرعه شر هستند اما براي کل اکوسيستم مفيد هستند.[38]

خود تدبيري يا خدا تدبيري جهان هستي؟

موضوع ديگري که در ارتباط با جهان هستي مورد بحث قرارگرفته مربوط به تدبير و اداره ي جهان است. سه عقيده در اين جا وجود دارد. اول: طبيعت شعور و هدفي ندارد و نيروي ماوراء مادي نيز وجود ندارد که آن را اداره کند. دوم: خدا جهان را آفريده وسپس آن  را رها کرده و عالم بر اساس يکسري قوانين در جريان است. مانند ساعتي که پس از ساخته شدن، آن را رها ميکنند ولي ساعت به کار خود ادامه ميدهد. به عبارتي پس از ساخت ساعت ديگر ارتباطي بين ساعت ساز و ساعت وجود ندارد (تدبير جهان به روش خداي ساعت ساز). سوم: خدا هم خالق جهان است و هم آن را اداره ميکند يعني هم خالق جهان است و هم رَبِّ الْعالَمِين است. در اين نگاه، آفرينش جهان نظير خلق کردن صورت ذهني (مثلاً تصوّر گل سرخ) توسط انسان است. تا زماني که انسان آن صورت ذهني را تصور ميکند آن تصوير وجود دارد ولي به محض اين که توجه ي خود را از آن تصوير قطع کند، تصوير از بين ميرود. به عبارتي رابطه ي جهان هستي با خداوند مانند رابطه ي انسان با صورت ذهني (بلکه بالاتر از آن) است، اگر يک لحظه خداوند توجه اش را از مخلوقات قطع کند، هستي از وجود به عدم ميرسد.

در اين نگاه که نگاه قرآني است عالم هستي تحت اراده و اداره  ي خداوند است و برگي از درخت نميافتد مگر آن که خداوند به آن علم و احاطه دارد. در اين نگاه قوانين فيزيکي و مادي که در جهان حاکم است مستقل عمل نميکنند بلکه تحت اراده ي  خداوند هستند، به بيان ديگر جزءجزء عالم را دستي تدبير ميکند که همان رَبِّ الْعالَمِين است.

بر اين اساس اين بينش که گياهان بدون هيچ حکمتي رشد ميکنند و توليدمثل انجام ميدهند، صحيح نيست. به طور مثال براي ورود به فاز زايشي در گياه گوجهفرنگي، حتماً ميبايست يک تنشي به گياه وارد کرد که گياه بتواند گلدهي را آغاز کند. اين که چگونه گياه متوجه ميشود الان ميبايست وارد فاز گلدهي شود، بسيار حايز اهميت است. قطعاً با حکمتي که درون ماده ي ژنتيکي يک گياه وجود دارد، چنين امکانپذير است و يا در گياه بابونه، اگر اين گياه جوانه بزند و شرايط آب وهوايي طوري باشد که شرايط براي رشد اين گياه فراهم نباشد، آنگاه در طي دو روز ميتواند سريعاً به گل برود، اين در حاليست که در شرايط عادي حداقل 3 ماه زمان براي گلدهي نياز است.

اين که انسان مؤمن در مواقعي مانند خشکسالي از خداوند طلب باران ميکند يا نماز باران ميخواند ناشي از اين پيشفرض است که در وراي همه ي قوانين طبيعي خداوند حضور دارد و خواست او بر همه چيز غالب است.

«وَهُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ الْغَيْثَ مِنْ بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَيَنْشُرُ رَحْمَتَهُ وَهُوَ الْوَلِيُّ الْحَمِيد؛[39]

او کسي است که باران سودمند را پس از آن که مأيوس شدند نازل مي‏کند و رحمت خويش را مي‏گستراند؛ و او ولي و (سرپرست) و ستوده است.»

هرگاه با دقت در جهان پيرامون خود بنگريم ميبينيم که برنامه ريزي و تدبيري در جهان وجود دارد که نشان از برنامه ريز و مدبّر دانا و حکيم دارد. مدرس رشته ي کشاورزي ميتواند هنگام تدريس، دانشجويان را به نمونههايي از تدبير خداوند در کشاورزي آشنا کند. به عنوان نمونه بسياري از اطباي طب سنتي معتقد بوده و هستند که درمان بيماريهايي که در يک منطقه پديد ميآيد با گياهان همان منطقه ممکن است.[40]  اين مطلب به خوبي نشان دهنده  ي آن است که خداوند با توجه به نيازهاي هر منطقه ويژگيهاي لازم را در گياهان آن جا قرار داده است. يا مثلاً در مزرعه ي چغندر قند وجود کرم برگ خوار چغندر قند و کرم غوزه پنبه باعث ايجاد رقابت بين گونهاي شده و خسارت اين دو بر روي محصول کاهش مييابد. يا وجود زنبورهاي گرده افشان در مزارع يونجه باعث افزايش عمل تريپينگ و باروري و لقاح و در نهايت افزايش ميزان بذر خواهد شد و صدها و هزاران مورد ديگر که ممکن نيست همه ي آنها به صورت تصادفي اتفاق افتاده باشد و نشان از برنامه ريزي و تدبير دارد.

آن گاه که خداوند را رَبِّ الْعالَمِين بدانيم و همه ي جهان را از لحظه ي پيدايش تا مراحل تکامل تحت اراده و تدبير او بدانيم در اين صورت «تکامل» نهتنها با خداباوري منافاتي ندارد بلکه تکامل چيزي جز ربوبيّت خدا نيست. با توجه به اين حقيقت، نظريه ي تکاملي که بيان ميکند: «اولين سلول در وضعيت اوليه ي کره ي زمين تحت شرايط گازي و دمايي و مکاني خاص با ترکيب بعضي مواد به وجود آمده است» اگر اين فرض مطابق واقع باشد در صورتي قابلقبول است که مبتني بر اين حقيقت باشد: «تمام اين تغيير و تحولات و مکانيسم هايي که در تشکيل اولين سلول دخالت داشتهاند با اراده  ي آفريدگار جهان بوده است».

تأثير و عدم تأثير انبياء در پيشرفت علم

علي رغم آن که انبياء نخستين، علم آموز بشر بوده و نخستين کساني بودهاند که به کشاورزي، نوشتن و ... پرداخته و با تشويق و تأکيد زمينه  ي رشد بشريت را فراهم نمودهاند، در متون علمي امروز به نقش انبياء هيچ توجهي نميشود و متأسفانه بسياري از کساني که در علوم مختلف از جمله کشاورزي کتاب نوشتهاند به اين مقوله ي  اساسي که انبياء در ابعاد مختلف زندگي بشري نقش داشتهاند، توجه نکردهاند. شايسته است مدرسين محترم هنگام تدريس توجه دانشجويان را به اين نکته معطوف دارند.

در احاديث متعدد به نقش انبياء در پيدايش و گسترش کشاورزي تصريح شده است که در فصل مربوط به تاريخ کشاورزي به برخي از آنها اشاره ميشود از جمله اين حديث که امام صادق (ع) فرمودند: همه ي پيامبراني را که خداوند مبعوث کرد کشاورز بودند به جز ادريس که خياط بود. [41]

در پايان اين بخش تذکر سه نکته لازم است:

 اول آن که بدون شک در علمي مانند کشاورزي پيشفرضهاي بيشتري وجود دارد که از اساتيد محترم انتظار ميرود هنگام مطالعه و تدريس به اين مهم توجه داشته باشند و آنها را استخراج نمايند.

 دوم آن که با توجه به اين که بسياري ازکتاب ها و جزوه هايي که از طرف استادان گرامي به عنوان منبع درسي به دانشجويان ارائه يا معرفي ميشود، به وسيله ي خود آن استادان تأليف شده است، لازم است که جهت گيري الهي فرهنگي نهتنها درتدريس، بلکه درتأليف نيز مورد ملاحظه قرارگيرد. درتدوين جزوه وکتاب و حتي در پايان نامه ها و رساله هاي تحت راهنمايي استادان، استفاده از آيات و احاديثي که با ابعاد مختلف علم کشاورزي ارتباط داشته باشد، نقش مهمي درتأليف با جهت گيري الهي فرهنگي دارد. به عنوان مثال آيه20 ي سوره ي عنکبوت[42]که کلمه ي «فَانْظُرُوا» به تحقيق درحيطه ي علوم کشاورزي و کلمات «قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ» به تحقيق در منابع طبيعي و کلمات «کَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ»به بحث پيدايش و تکامل موجودات زنده اشاره دارد و يا آيات24تا 32 سوره عبس که اشارات کاملي به اغلب گرايش هاي علوم کشاورزي و منابع طبيعي از جمله صنايع غذايي«فَلْينْظُرِ الْإِنْسانُ إِلي طَعامِهِ؛ انسان بايد به غذاي خويش (و آفرينش آن) بنگرد.»آبياري «أَنَّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا؛ ما آب فراوان از آسمان فرو ريختيم»،خاک شناسي«ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا؛ سپس زمين را از هم شکافتيم»،زراعت«فَأَنْبَتْنا فِيها حَبًّا؛ و در آن دانه‏هاي فراواني رويانديم»،باغباني«وَ عِنَباً وَ قَضْباً؛ و انگور و سبزي بسيار»،«وَ زَيتُوناً وَ نَخْلًا؛ و زيتون و نخل فراوان»، «وَ حَدائِقَ غُلْباً؛و باغ هاي پر درخت»،«وَفاکهَةً وَأَبًّا؛ و ميوه و چراگاه،» دامپروري «مَتاعاً لَکمْ ولِأَنْعامِکمْ؛ تا وسيله‏اي براي بهره‏گيري شما و چهارپايانتان باشد.» و غيره  دارد به همراه تفاسير مختلف ارائه شده براي اين آيات مي تواند در بسياري از متون تخصصي رشته هاي کشاورزي و منابع طبيعي استفاده شود.

    سوم آن که تدريس با پيشفرضهاي توحيدي در صورتي بر ذهن و دل دانشجو اثر ميگذارد که مدرّس نسبت به رعايت نکات اخلاقي در رفتار و گفتار خود دقت نمايد از اين رو در ادامه به اين نکته مهم پرداخته ميشود.

رفتار صحيح استاد شرط تأثير گذاري شيوه‌هاي پيشنهادي

همانگونه که بيان شد، معلم و استاد نهتنها نقش تربيتي دارند بلکه به دليل تقدّم تربيت و اخلاق بر دانش (به معناي اطلاعات)، نقش تربيتي وي مهمتر و مقدّم بر نقش آموزشي است. همچنين گفته شد که نقش تربيتي معلم و استاد ميتواند در قالب رفتاري يا گفتاري باشد. از آن جا که رسالت اين کتاب کمک به مدرّسان محترم در ايفاي نقش تربيتي در قالب گفتاري است، از اين رو در کتاب حاضر فقط به مباحث گفتاري پرداخته شده است و بخش رفتاري به کتابها و منابع مربوطه (مانند آداب تعليم و تربيت يا اخلاق حرفهاي) که در اين زمينه وجود دارد يا ميتواند تأليف شود، واگذار شده است اما چون بخش رفتاري `بسيار مهم و تأثير گذار است و بدون آن گفتار معلم و استاد کم تأثير يا بيتأثيرميشود و حتي ممکن است گاهي نتيجه ي عکس بدهد؛ برخي نکات به صورت فهرستوار ذکر ميشود. اميد آن که خداوند متعال به نويسندگان و خوانندگان عزيز توفيق عمل عنايت فرمايد.

برخي از وظايف معلمان و استادان که عمل به آن در تربيت دانشجويان اثر دارد:

حسن خلق و خوش رفتاري

تواضع

عدالت (ظلم نکردن به دانشجو)

رعايت مساوات بين دانشجويان

دوري از مواضع تهمت

نظم در ورود و خروج

حضور در کلاس با مطالعه ي قبلي

اخلاص در عمل (اخلاص در تدريس و...)

رعايت احکام شرعي

سخاوت علمي (انفاق علم)

خوش زباني و عفت کلام

آراستگي

جرأت علمي (مقلّد نبودن در مسائل علمي)

آزاد انديشي (جزم انديش نبودن)

شجاعت علمي (اعتراف به اشتباه، اعتراف به درست بودن نظر دانشجو در جاي خود، گفتن «نميدانم» در مواقع لزوم)

پاک و با صفا بودن (داشتن معنويت)

صداقت

اهل عمل بودن

وارستگي (دنيا پرست نبودن)

ادب

استمرار علمآموزي (به روز بودن اطلاعات رشته  ي تخصصي خود)

پرهيز از جدل و ستيز در بحث

اطمينان از صلاحيت علمي خود براي تدريس درس مربوطه

عشق و علاقه به علم و معلّمي

دوست داشتن دانشجويان خود و دلسوزي نسبت به آنان

توجه به حالات روحي و مشکلات احتمالي دانشجويان در حدّ امکان

اطلاع از نام و مشخصات دانشجو

در نظر گرفتن استعداد دانشجويان هنگام تدريس

احترام به دانشجو و اهميت دادن به افکار و نظرات او

ارجاع دادن به استاد بهتر در صورت لزوم

ياد کردن ساير اساتيد و همکاران به نيکي

تکريم و احترام نسبت به دانشمندان از جمله دانشمندان رشته ي خود

تقبيح و تحقير نکردن علومي که خود در آنها تخصص ندارد

وقار و متانت

تعيين و تنظيم نحوه ي  نشستن خود و دانشجويان

احترام ويژه به شاگردان با فضيلت و قدرداني از امتيازات آنها

استفاده از بهترين قواعد و روش تدريس و تفهيم

توجه به فضا، هوا، دما و نور کلاس

رعايت تناسب صدا با محيط درس

مراعات کلاسهاي مجاور

آماده کردن کلاس براي مدرّس بعدي (پاک کردن تخته سفيد و...)

اهميت دادن به نظم دانشجويان در ورود و خروج، رعايت سکوت و...

حوصله و مدارا در پاسخگويي به سؤالات دانشجويان

ايجاد روحيه ي پژوهشگري و تحقيق در دانشجويان به جاي روحيه  ي حفظ کردن دروس

تربيت عقلاني دانشجو و پرورش عقل وي در کنار آموختن علم

اعلان پايان کلاس با دعا يا صلوات

توقف در کلاس بعد از پايان درس

اساتيد محترم ميتوانند براي مطالعه ي بيشتر به کتابهاي مربوطه از جمله ترجمه ي کتاب «مُنية المُريد» تأليف شهيد ثاني که با نام «آداب تعليم و تربيت در اسلام» توسط حجه الاسلام و المسلمين دکتر سيد محمد باقر حجتي ترجمه شده است؛ مراجعه نمايند.[43]

 

 


[1]. نگاه کنيد به: منزلت عقل در هندسه معرفت ديني، ص141؛ و نيز سخنراني آيت الله جوادي آملي در جمع اساتيد دانشکده روانشناسي دانشگاه تهران، 14 دي1390.

 

[2]. Leibniz.

 

[3]. Galileo.

 

[4].  از علم سکولار تا علم ديني، ص 18.

 

[5]. Newton.

 

[6]. خداباوري و دانشمندان معاصر غربي، صص 13 و 14.

 

[7]. «أَعْدَدْتُ لِكُلِّ هَوْلٍ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَ لِكُلِّ هَمٍّ وَ غَمِّ ما شاءَ اللَّهُ وَ لِكُلِّ نِعْمَةٍ الْحَمْدُ لِلَّهِ و....؛ مهيا کردم براي هر هراسي «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» را و  براي هر غم و اندوهي «ما شآءَ اللَّهُ» را، و  براي  هر نعمتي «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ» را، و  براي هر راحتي «الشُکرَ لِلّه» را، و  براي هر شگفتي «سُبْحانَ اللّهِ» را، و براي هر گناهي «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ» را و  براي هر مصيبتي «إِنَّا للّه و إِنّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ» را، و  براي هرتنگي «حَسْبِيَ اللّه» را و  براي هر قضا و قدر «تَوَکلْتُ عَلَي اللَّهِ» را، و  براي هر دشمن «اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ» را  و براي هر طاعت و معصيت «لا حَوْلَ وَلا قُوَّهَ اِلا بِالله اَلعَلِيِّ العَظيمِ» را (بحارالانوار، ج84، ص6).

 

[8]. تذکر اين نکته در اين جا بيمناسبت نيست که استاد در کلاسهاي رشته ي کشاورزي ميتواند به دانشجويان خاطر نشان کند به دليل اهميت بالاي يافتههاي علمي در درک قدرت و عظمت خداوند و ارتباط مستقيم رشته  ي کشاورزي با مخلوقات خداوند، تحصيل در رشته  ي کشاورزي موهبتي است که بايد قدر آن را دانست.

 

[9]. در درس روش تحقيق براي دانشجويان تحصيلات تکميلي گفته مي شود که افعال بايد مجهول باشند. اين مسئله با آن چه در اين جا گفته شد تقريباً متفاوت است.

 

[10]. البته بدون دخالت آميزش نيز ممکن است ميوه تشکيل شود که به اين روش آپو ميکسي (بکر باري ) مي گويند.

 

[11]. البته در اين گونه موارد هم اذن الهي دخيل است اما خداوند بنا به خواست و مشيت خود به انسانها تا حدي که منجر به «جبر» نشود، اختيار داده است.

 

[12]. Linnaeus.

 

[13]. «خدا در طبيعت»، ص89.

 

[14]. Edward Lutherchel.

 

[15]. San Francisco.

 

[16]. دائرة المعارف القرن العشرين، ج1، ص503.

 

[17]. دائرة المعارف القرن العشرين، ج1، ص503.

 

[18]. Walter Oscar Land Berg.

 

[19]. Minnesota.

 

[20]. از علم سکولار تا علم ديني، صص 155-151.

 

[21]. به عبارت ديگر خداباوران خاصيت اشياء را منکر نيستند اما اين خاصيت را استقلالي نميداند و به ماده ي «ممکنالوجودي» باور دارد و نه ماده ي «واجبالوجودي.»

 

[22]. Madigan MT, Bender KS, Buckley DH, Sattley WM, Stahl DA. Brock Biology of Microorganisms, 15th Edition (2018) published by Pearson Education. pp 192--193.

 

[23]. encapsulation.

 

[24]. Restriction enzyme.

 

[25]. Brown TA. Gene cloning and DNA analysis : an introduction. 6th Edition (2010). published by wiley-blackwell. Pp 50--53

 

[26]. در عالم هستي هيچ مؤثري جز خدا وجود ندارد.

 

[27]. وحي و الهام تفاوت اساسي ندارند، فقط در الهام حقيقتي در قلب و روان فردي که شايستگي دريافت ن حقيقت را دارد القا مي شود بدون آنکه ارتباط کلامي و يا از طريق دستگاه شنوايي ارتباطي برقرار شود.(رباني گلپايگاني، وحي شناسي، ص33).

 

[28]. Einstein.

 

[29]. Einsteina life, Denis Brain, Join Wiley and Sons Inc, P60- 61

 

[30]. Alexis Carl.

 

[31]. به نقل از مجموعه آثار شهيد مطهري، ج3، ص353.

 

[32]. توحيد، ص 127 و 128.

 

[33]. وفيات الاعيان، ج2، ص158.

 

[34]. واقعه/ 63 و 64 .

 

[35]. واقعه/ 65 .

 

[36]. منزلت عقل در هندسه معرفت ديني، ص 141.

 

[37]. نام علمي: Euphorbia

 

[38]. توجه داشته باشيم برخي از شرهايي که در عالم وجود دارد فعل خدا نيست بلکه نتيجه  ي اعمال و رفتارهاي بد انسانهاست به عنوان مثال سرطان و برخي بيماريهاي ديگر نتيجه ي عواملي مانند سبک غلط زندگي ميباشد که همه ي  فعل انسان است نه خدا.

 

[39]. شوري / 28 .

 

[40]. بوعلي سينا در كتاب «قانون» مي گويد: وَ کُلٌّ يُداوَي عَلَي نَبْتِ بَلَدِه؛ يعني: هر مريضي را بايد با همان گياهي كه در شهرش روئيده مي شود معالجه كرد. (کتاب نور ملكوت قرآن، جلد دوم، ص 274 تاليف علامه سيد محمد حسين حسيني طهراني) .

 

[41]. «مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً إِلَّا كَانَ زَارِعاً إِلَّا إِدْرِيسَ فَإِنَّهُ كَانَ خَيَّاطا» (عوالي الئالي، ج3، ص204).

 

[42]. « قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللّهُ يُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللّهَ عَلى کُلِّ شَيْء قَدِير؛ بگو: در زمين بگرديد و بنگريد خداوند چگونه آفرينش را آغاز كرده است؟ سپس خداوند (به همين‏گونه) جهان آخرت را ايجاد مى‏كند؛ يقيناً خدا بر هر چيز توانا است.»

 

[43]. لازم به ذکر است بيشتر موارد  بالا  از کتاب مذکور استخراج شده است.

 

فصل بعد