پيشگفتار

1401/08/09 10:45
فصل قبل

 

کتاب حاضر که حاصل بيش از 70 جلسه بحث و تبادل نظر است براي آن دسته از اساتيد دانشگاه نگاشته شده است که معتقدند معلم و مدرس علاوه بر نقش آموزشي و بلکه مقدم بر آن، نقش تربيتي نيز دارد. استاد ميتواند نقش تربيتي خود را در دو قالب ايفا کند، يکي «رفتاري» و ديگري« گفتاري» يعني استاد ميتواند با رفتار يا گفتار خويش اثر تربيتي بر دانشجوي خود داشته باشد.

به نظر ميرسد تدريس با جهت گيري الهي- فرهنگي از بهترين روشها براي ايفاي نقش تربيتي استاد در قالب گفتاري است.

مي توان گفت تدريس با جهت گيري الهي- فرهنگي يعني «آموزش دروس تخصصي به فراگيران (دانشجويان) به گونهاي که فراگير به خداشناسي، دين داري و خودباوري نزديک تر شود».

به ديگر سخن، جهتگيري الهي در تدريس يعني:

آموزش و فراگيري دانش براي رضاي خدا باشد.

علم آموزي و بيان حقايق هستي براي شناساندن بيشتر خدا باشد و جهان بهعنوان آيت و نشانه خدا مورد مطالعه قرار گيرد.

در توضيح و تبيين پديدههاي هستي به نقش خدا بهعنوان فاعل حقيقي توجه شود.

علم بهگونهاي آموزش داده شود که موجب خودشناسي و خودباوري شود.

دانشجو به گونهاي تربيت شود که علم خود را براي خدمت به بشر و آرامش و آسايش و تعالي او بکار گيرد.

آموزش علم همراه با اخلاق و تربيت باشد.

در يککلام جهتگيري الهي در تدريس، يعني آموزش و فراگيري دانش در راستاي 4 هدف باشد:

شناخت خدا و توجه به او

 کاربرد صحيح علم

 همراهي علم با اخلاق

خودباوري و استقلال جامعه

ضرورت تدريس با جهتگيري الهي- فرهنگي اين است که دانشجويان، علم و ايمان را همزمان کسب نمايند و دانش آموختگان دانشگاه نسبت به زمان ورود به دانشگاه مؤمن تر و متدينتر باشند، بنابراين از ضروريترين اقدامات، تدريس با جهت گيري الهي- فرهنگي است.

 دانشگاه اسلامي آن نيست که تنها يک سري فوق برنامههاي ديني در آن اجرا شود، بلکه دانشگاهِ اسلامي آن است که کلاسهاي درس -که متن اصلي و برنامه محوري دانشگاه هستند - کلاس خداشناسي و تربيت الهي باشند.

 حضرت امام خميني قدس سره در اين خصوص خطاب به دانشگاهيان فرمودند: «بايد بشر به فکر اين باشد که به چيزهايي که براي تربيت و آموزش و تعليم ‏‎ ‎‏انسان است، جهت بدهد. چنانچه به دانشگاهها جهت داده نشود، همان‏‎ ‎‏دانشگاههايي ميشود که در بين بشر [امروز] هست، و از همان دانشگاهها قواي‏‎ ‎‏مخرّبه بيرون ميآيد. و اگر جهت به آن داده بشود، دانشگاهها کاري‏‎ ميکنند که مسلسلها نميتواند بکند. خدمتي ميتوانند به بشر بکنند که‏‎ ‎‏هيچکس ديگر نميتواند اين قدر خدمت بکند. مهم جهتي است که ما به سوي آن ميرويم. و قرآن اين را فرموده است: «‏‏إِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذي‏ ‏خَلَقَ‏» قرائت کن نه قرائت مطلق. بياموز، نه آموزش مطلق. علم تحصيل‏‎ ‎‏کن، نه علم مطلق و تحصيل مطلق؛ علم جهتدار، آموزش جهت دار.‏‎ جهت، اسم ربّ است، توجه به خداست، براي خدا و براي خلق خدا.‏‎ ‎‏

قلمها اگر در دنيا براي خدا و براي خلق خدا به کار بيفتند مسلسلها کنار‏‎ ‎‏مي رود. و اگر براي خدا و براي خلق خدا نباشد، مسلسلساز ميشود.‏‎ ‎‏ابزار کوبندة انسان با دست قلمدارها و دست علمايي که در ‎‏دانشگاهها هستند، وجود پيدا کرده است. و همة ترقيات‏‎ ‎‏بشر هم با دست علما و بيان و قلم علما وجود پيدا کرده است. کوشش‏‎ ‎‏کنيد که در اين آموزشي که به مردم ميدهيد، جهتدار باشد.[1]

براي آنکه اين موضوع بهتر تبيين شود طرح اين سؤال مفيد است: برنامه دانشگاه چيست؟ و فوقبرنامه آن کدام است؟

بيشک، برنامه دانشگاه، دروسي است که در کلاسها تدريس ميشود و همه دانشجويان را بدون استثناء پوشش ميدهد؛  اما اموري مانند مسابقات فرهنگي، سخنرانيهاي مذهبي، اردوها و امثال آن، فوقبرنامه است. طبيعي است که در مقايسه با برنامههاي آموزشي دانشگاه، فوقبرنامه مقدار کمتري را پوشش ميدهد (هم درصد بسيار کمتري شرکت ميکنند و هم تعداد فوقبرنامههايي که يک دانشجو شرکت ميکند در مقايسه با درسهايي که طي چندين واحد در هر ترم شرکت ميکند بسيار ناچيز است).

حضرت امام خميني e در خصوص لزوم جهت الهي علوم چنين مي‌‌فرمايند:« آنکه اسلام ميخواهد و آن مقصدي که‏‎ ‎‏اسلام دارد، اين است که تمام علوم، (چه علوم طبيعي باشد و چه‏‎ ‎‏علوم غيرطبيعي باشد) تمام اينها مهار بشود به علوم الهي و برگشت به‏‎ ‎‏توحيد بکند و هر علمي جنبة الوهيت در آن باشد. يعني انسان طبيعت‏‎ ‎‏را که ميبيند خدا را در آن ببيند، ماده را که ميبيند خدا را در آن ببيند،‏‎ ‎‏ساير موجودات را که مشاهده بکند خدا را در آن ببيند. اسلام براي‏‎ ‎‏آن آمده است که تمام موجودات طبيعي به الهيت و تمام‏‎ ‎‏علوم طبيعي به علم الهي برگردد ».[2]

پس براي اسلامي شدن دانشگاه بايد تمرکز بر روي برنامههاي دانشگاه باشد نه فوقبرنامهها يعني بايد به دنبال آن باشيم که علمي که در دانشگاه آموزش داده ميشود و کلاسهايي که برگزار ميشود، جهت الهي داشته باشد.

تا کلاسهاي درس جهت الهي نداشته باشد، تمام فعاليتهاي ديني و اقدامات فرهنگي و آموزشهاي اسلامي (دروس معارف) تأثير لازم را نخواهد داشت.

چند کار فرهنگي و ديني، در مقابل انبوهي از دروسي که احياناً از جهت گيري الهي غافل شدند، تأثيرگذار نيست يا اگر تأثيرگذار باشد؛ تأثير آن پس از مدت اندکي از بين ميرود؛ با توجه به آنکه در مقطع کارشناسي  يک دانشجو حدود 145 واحد درسي را بايد طي کند و براي هر دو واحد، 16 جلسه 100 دقيقهاي بايد شرکت نمايد، در نتيجه يک دانشجو بايد در مقطع کارشناسي در طول 8 ترم 1160 جلسه کلاس درس شرکت کند؛ اگر تدريس اين دروس با جهت گيري الهي- فرهنگي همراه شود تأثير شگرفي بر باورهاي ديني دانشجويان خواهد گذاشت.

در ضمن گاهي بيان مطالب ديني - که نياز به تخصص نداشته باشد -  از زبان استاد درس تخصصي و غير معارف تأثير بيشتري دارد و در اعماق ذهن مخاطب جاي ميگيرد. از اين رو لازم است اساتيد محترم از اين قابليت خود براي خدمت به دين و اخلاق استفاده نمايند.

براي آن که اساتيد بتوانند دروس خود را با جهتگيري الهي- فرهنگي ارائه کنند بايد در اين زمينه تسهيل لازم را انجام داد تا اساتيد به اين امر تمايل بيشتري نشان دهند. راهکاري که بهطور مشخص در اين زمينه اتخاذ شد «تدوين کتاب جهتگيري الهي- فرهنگي در تدريس دروس دانشگاهي» بود تا استاد در طولترم، هر از چندگاه، قبل از تدريس به کتاب مراجعه کند و آمادگي لازم را براي ارائه درس با جهتگيري الهي- فرهنگي پيدا کند.

 همانگونه که پيداست مخاطب اين کتاب، مدرسين هستند نه دانشجويان و اين کتاب، کتابِ درسي نيست بلکه مکمل آن است.

براي تدوين اين کتاب – که مشابهاي نداشت- نياز به کار جمعي و رعايت يک سري اصول بود که در اينجا به پارهاي از آنها اشاره ميشود:

مطالب درسي و ديني با ذکر منبع آورده شود،

حتي الامکان ازمطالب وبسايتهاي اينترنتي به عنوان منبع استفاده نشود و به کتاب ارجاع شود.

در موارد مقتضي، قبل از هر مطلب براي آن شناسنامه (نام درس، سر فصل مربوطه و عنوان مطلب درسي) ذکر شده باشد تا خواننده بتواند به راحتي موضوع مورد نظر خود را پيدا کند.

مطلب درسي کوتاه و گويا باشد (به اندازهاي باشد که براي استاد اين رشته نياز است نه بيشتر).

مطلب ديني کوتاه و گويا باشد (به اندازهاي باشد که فرصت زيادي از کلاس را به خود اختصاص ندهد).

در بخش مطلب ديني حتي الامکان از واژهها و ادبيات آن رشته  استفاده شود.

مطالبي که براي جهت گيري ديني- فرهنگي آورده ميشود، متنوع باشد از قبيل: معرفت ديني، خداشناسي، اخلاقي، تربيتي، تاريخي و آموزنده.

جمله ربط بين مطلب درسي و مطلب ديني وجود داشته باشد تا استاد هنگام تدريس بتواند بين اين دو مطلب ارتباط برقرار کند.

مطلب درسي به گونهاي نوشته شده باشد که اگر يک فردي که متخصص اين رشته هم نيست آنرا مطالعه کرد؛ ارتباط بين آن و مطلب ديني را متوجه شود.

توضيحات ديني (يعني توضيحاتي که براي خواننده کتاب لازم و مفيد است و اما فرصت مطرح کردن آن در کلاس درس وجود ندارد) در بخشي تحت عنوان، جهت مطالعه بيشتر، آورده شود.

ترجمه روان آيات و احاديث آورده شود.

در صورت امکان، براي فهم بهتر مطلب از تصوير استفاده شود.

ناگفته نماند بسيارند اساتيدي که با توجه به سليقه و تشخيص خود و رعايت نمودن اصول علمي و ديني با جهت گيري الهي- فرهنگي تدريس ميکنند اما براي تسهيل کار آنان و ديگر علاقمندان، کتاب حاضر آماده شد تا اساتيدي که معتقد به تدريس با جهت گيري الهي- فرهنگي هستند در صورت تمايل از مطالب آن نيز استفاده نمايند.

شيوه بکار گرفته شده در اين کتاب به اين صورت است که شش فصل در نظر گرفته شده است که هر فصل بخشي از اهداف مورد نظر را تأمين ميکند.

 قبل از آنکه هر بخش جداگانه توضيح داده شود، ذکر اين نکته ضروري است و بايد کاملاً مورد توجه قرار گيرد که هرگاه درسي همراه با جهتگيري الهي ارائه ميشود استاد بايد سرفصلهاي مصوب آن درس و مطالب علمي مربوطه را بدون کم وکاست تدريس نمايد.

 اصولاً ويژگي مهم اين طرح آن است که استاد مطالب علمي خود را طبق روال مطرح ميکند فقط قضاياي علمي را در يک فضاي خداباور (همراه با آيه يا حديث مرتبط يا گريزهايي که به علم و حکمت خداوند و نظم عالم هستي و امثال آن اشاره ميکند) قرار ميدهد.

فصل اول با نام « توجه به فاعل حقيقي در بيان مطالب درسي» ضرورت و شيوههاي توجه دادن به فاعل حقيقي را (که خداوند متعال است) بيان ميکند تا استاد با استفاده از شيوههاي پيشنهادي و روشهايي که خود انتخاب ميکند در زمان تدريس، اين مهم را محقق سازد.

فصل دوم تحت عنوان« گريزها و پيوندهاي الهي- فرهنگي مرتبط با مطالب درسي»، پرحجم ترين فصل کتاب است و سعي دارد به استاد کمک کند تا در خلال مباحث درسي و به تناسب آن، مطالب ديني و فرهنگي در کلاس درس مطرح نمايد.

در اين فصل، چند درس از دروس تخصصي رشته مهندسي نساجي (مقطع کارشناسي) انتخاب شده، سپس در هر درس تعدادي از سرفصلهاي مصوب تعيين گرديده و بعد از بيان مطلب درسي بصورت کوتاه، نکته ديني يا فرهنگي (که متناسب آن باشد) ذکر شده است.

فصل سوم تحت عنوان « نمونههايي از خودباوري » سعي دارد با ذکر نمونههايي از خودباوري که مرتبط با اين رشته است به استاد کمک کند تا روحيه خودباوري را در دانشجو تقويت نمايد.

فصل چهارم تحت عنوان « تاريخ علم نساجي در ايران و اسلام » خاطر نشان ميسازد ايرانيان و مسلمانان نيز در پيدايش و گسترش علم نساجي سهم داشته اند و سعي دارد تا به استاد کمک کند روحيه خودباوري را در دانشجو ايجاد کند.

فصل پنجم تحت عنوان « تعريف و بازتعريف » سعي دارد تا به استاد در تغيير نگاه دانشجو کمک کند. تغيير، از نگاه رايج به نگاه الهي؛ البته  نسبت به اهداف و کاربرد علم نساجي.

فصل ششم با نام « حلقههاي مفقوده» برخي از ضعفهايي که مستقيم يا غير مستقيم خودباوري را تحت الشعاع قرار ميدهد، براي مطالعه اساتيد ذکر نموده است.

مؤلفان اذعان مي دارند اين اثر محصول كار جمعي از دانش آموختگان رشته نساجي و حوزه علميه است. اميد است اين کتاب کار، زمينه ساز مساعدي براي اساتيد محترم در راستاي بسط بيشتر پيوندهاي فرهنگي با دروس اين رشته گردد و باعث ارتقاء کيفيت و جذابيت تدريس آنها شود. مسلماً رهنمودهاي خوانندگان محترم ميتواند به غناي علمي کتاب بيافزايد.

خواهشمند است نظرات، پيشنهادها و انتقادات خود را از طريق سايت «Wikielahi.ir» در اختيار ما قرار دهيد.

 

 


[1].  دانشگاه و دانشگاهيان از ديدگاه امام خميني e ص5.

 

[2]. دانشگاه و دانشگاهيان از ديدگاه امام خميني e ص4 .

 

فصل بعد
نقدها و نظرات