طراحي بافت پارچه

1401/08/09 14:52
فصل قبل

 

هدف از طراحي، ايجاد طرحهاي متناسب با نوع مصرف است. به طور عمده اين مرحله را ميتوان به دو بخش تقسيم کرد:

ايجاد طرحهاي نو و خلاقانه

ايجاد طرحهاي مشابه

در اين راستا يک مهندس ابتدا بايد اطلاعات کامل و جامع نسبت به مشخصات پارچه و پياده سازي آن در تمام مراحل توليد داشته باشد.

گذشتگان ما در كنار زحمت بسيار، علاوه بر توليد بافتههاي فاخر و ماندگار، كلماتي فاخر و پارسي آفريده اند (مثل پوشال، گرت، بامي، ميتيز). واژگاني كه اغلب ساخته دست اندركاران اين هنر-صنعت كهن بوده و برگرفته از زبان اصيل پارسي است. در تدريس اين بخش به مدرس پيشنهاد ميشود علاوه بر شماتيك ماشين بافندگي، دستگاه بافندگي دستي و سنتي و قسمتهاي آن توضيح داده شود و به نحوه بافت برخي پارچههاي كهن و واژگان بافندگي سنتي اشاره گردد.

نكته ديگر اين كه اكثر اين دست بافتهها بطور مشاركتي بين افراد خانواده توليد ميشده و در حين توليد نيز امور فرهنگي از جمله خواندن اشعار محلي يا اشعار شعراي بزرگ يا دل سرودهها رواج داشته است. اين امور بخشي از اقتصاد خانواده را رقم ميزده و آنچه را ميبافته و بعد ميپوشيده اند را ديده و تجربه ميکردند و نسل جوان نيز با مفهوم اقتصاد و كارگروهي و هنر خو ميگرفته اند.

نکته فرهنگي ديگر اين که فرمول بافتها همگي با حروف اختصاري لاتين نشان داده ميشود که شايد بهتر باشد در مواردي که کاربرد بين المللي نداشته و مربوط به داخل است با علائم پارسي نشان داده شود.

در بحث بافت، شرط اجراي بافت، در هم رفتگي تار و پود يا ترکيب روريز تاري و پودي است که يک ساختار را تشکيل ميدهد. اين در هم تنيدگي که موجب قوام و استحکام دو طرف ميشود، در مسايل اجتماعي هم  به صورت پررنگي وجود دارد.

به عنوان مثال دو جنس زن و مرد مکمل يکديگر بوده، و وقتي در کنار يکديگر قرار ميگيرند موجب تکميل طرف مقابل شده و يکديگر را تعديل و اصلاح ميکنند. چرا که انسان زماني رشد ميکند که در برابر اراده اش يک اراده ديگر نيز وجود داشته باشد، اين تلاقي اراده هاست که گذشت و همکاري و تعاون و مانند آن را به انسان ميآموزد. فلسفه کنار هم قرار گرفتن دو جنس با سلايق و علايق متفاوت همين است، تا انسان مجبورشود گاهي از منيّت خود عبور کند، اما کساني که تاب اين رشد را ندارند و ارادهاي در عرض اراده خويش را نميپذيرند همجنس گرايي را جايگزين ازدواج ميسازند، چرا که انسان با هم جنس خودش بطور طبيعي چالش کمتري خواهد داشت اما رشدي در آن نيست.

همچنين زماني که تار و پود در کنار يکديگر قرار گرفتند، يک ساختار را تشکيل ميدهند، مانند آجرهاي که يک ديوار را تشکيل داده اند، در چنين ساختاري اگر به يک جزء فشاري وارد شود، اين فشار روي تمام آن ساختار تأثير ميگذارد، در مباحث اجتماعي نيز چنين است، فشاري که به يکي از اعضاي خانواده وارد ميشود روي تمامي نقشهاي اين فرد در جامعه و خانواده تأثير خواهد گذاشت.

اين کيفيت ساختار خانوادگي و اجتماعي از يک طرف استحکام انسان را در برابر اين فشارها تبيين ميکند، يعني هر چه انسان در خانواده و دوستان، ساختار قوي تري تشکيل داده باشد در برابر فشارها آسيب کمتري خواهد ديد، و از طرف ديگر اين موضوع فهميده ميشود که اگر فرد و يا جامعه، انساني را تحت فشار قرار داد بايد متوجه عواقب آن باشد که اين فشار صرفاً متوجه خود آن فرد نيست، بلکه بر روي خانواده، و جامعه نيز تأثير گذار خواهد بود.

به عنوان نمونه، گسترش بي حجابي در جامعه اگرچه به ظاهر يک شخص را تحريک کرده و تحت فشار قرار ميدهد اما در باطن ممکن است منجر به دلسردي او از همسرش شده و ساختار خانواده اش را متزلزل نمايد.

براي ارائه بافت، روشهاي مختلفي وجود دارد ولي پايه آن، ساده ترين روش يعني از طريق كاغذ شطرنجي يا چهارخانه و استفاده از خانه پر و خالي با رعايت قراردادها و قواعد آن است. اين مبنا براي آشنايي با مباني بافت است و از يك جا به بعد آنچه حرف اول را ميزند، ديگر تجربه و ذوق و تلفيق دانسته هاست و اين مثل آن است که در زندگي انسان نيز راههاي متعددي براي رسيدن به اهداف عالي و درجات والاي انساني وجود دارد اما زرنگ ترين افراد کساني هستند که مناسبترين مسير را انتخاب کنند يعني با استفاده از خانههاي پر زندگي، قوانين و قراردادهايي را پيدا کنند تا خانههاي خالي را به صورت مناسب طراحي کنند. به قول زنده ياد سهراب سپهري:

زندگي بافتن يک قالي است

نه همان نقش و نگاري که خودت ميخواهي

نقشه را اوست که تعيين کرده است

تو در اين بين فقط ميبافي

نقشه را خوب ببين

نکند آخر کار

قالي زندگي ات را نخرند...

بافتهاي اصلي؛ ويژگيها و انواع آن

ويژگيهاي بافتهاي اصلي:

از هيچ بافتي مشتق نشده و وجودي كاملاً مستقل و مجزا دارند.

شکل زير و رو رفتن تارها و پودها در کل راپورت از نظم خاصي تبعيت ميکند.

راپورت بافت آنها مربع است (تعداد تار و پود راپورت بافتشان يکسان است).

به تعداد تارهاي راپورت بافتشان، به اهرم بالابرنده ورد نياز است.

بافتهاي تافته، سرژه و ساتين بافتهاي اصلي اند و ساير بافتها از اين سه بافت مشتق ميشوند. در اين ميان بافت تافته ساده ترين، در عين حال پرکاربردترين و گسترده ترين[1] و در شرايط يکسان مستحکم ترين بافت پارچه است[2].

همچون احکام رسالههاي فقها که همگي از متن قرآن و احاديث استخراج شده و ريشه در آن دارند. قرآن و احاديث مبناي اصلي اين احکام بوده  که همه احکام الهي مشتق از آن هستند.

همچنين در عرصه اجتماع بافت اصلي خانواده است که ساير بافتهاي اجتماعي بر آن بنا شده است، بافت برابر که از يک تار و يک پود يکسان تشکيل شده باشد ساده ترين بافت است که کمترين تأثير را از بيرون ميپذيرد، همچنين اگر اين ارتباط زن و شوهر هم برابر و دو طرفه باشد اين بافت در عين سادگي بسيار مقاوم خواهد بود، بنابراين هرگز يک جامعه سالم بر بافت خانوادهاي ويران بنا نخواهد شد، و براي اصلاح جامعه، بايد خانواده را اصلاح کرد.

نخ کشي در  ميلميلکهاي وردها (گرت ها)

دو قرارداد براي نخ کشي در  ميلميلکهاي وردها در نظر گرفته ميشود که يکي مربوط به تعيين ميلميلک و ورد آغاز نخ کشي است و ديگري مربوط به ترتيب شماره گذاري وردهاست که معمولاً بر مبناي فاصله با بافنده تعيين ميشود.

مواردي را که در نخ کشي ميلميلکهاي وردها در حد امکان ميبايست رعايت کرد عبارتند از:

استفاده از حداقل تعداد ورد

استفاده از ميلميلکهاي مناسب نمره نخهاي تار

تقسيم مساوي نخهاي تار بين وردها

استفاده از وردهاي مجزا براي مواردي که از دستههاي مختلف نخ تار استفاده ميشود

نزديکتر به بافنده قرار دادن ورد پرنخ يا پربار

انتخاب ساده ترين و در ذهن ماندني ترين ترتيب نخ کشي در مواقع وجود چند حق انتخاب[3]

قراردادها را ميتوان به برخي احکام شرعي تشبيه کرد که شرايط اوليهاي دارند. مثلاًً ترتيب در برخي از آنها شرط شده است. قواعد وضو، غسل، نماز و... شايد مثل اينجا قراردادهايي باشند که ما را در مسير درست قرار داده و به هدف اصلي برسانند که هدف اصلي در تمامي آنها قرب الي الله باشد.

استفاده از حداقل ورد لازم (مورد1) اشاره به صرفه جويي و بهره گيري از حداقل امکانات براي رسيدن به حداکثر بهره وري است. انسان نسبت به آنچه استفاده ميکند پاسخگوست و کسي کامل تر است که با بهترين بهره وري از مواهب طبيعت، بيشترين بهره دهي و ثمررساني را داشته باشد. چنانکه در روايات آمده که پيامبر اعظمa کم خرج بوده و بسيار به ديگران کمک ميکردند (و به عبارتي پربازده)[4].

مورد2، استفاده مناسب از هر چيزي و برخورد متناسب با آن در همه جا، لازم هست. مثلاًً اسلام در تربيت فرزند و برخورد با کودکان سفارش به رفتار مناسب با روحيه آنان کرده ، نميتوان با يک بچه 4ساله برخورد افراد بزرگسال را داشت چون اين براي او قابل هضم و درک نيست و سبب از بين رفتن شخصيت و جايگاهش ميشود. همانطور که رسول اکرم a فرمودهاند: « آن کس که نزد او کودکي هست بايد در پرورش او کودکانه رفتار کند.»[5]

 چون که با کودک سر و کارم فتاد            هم زبان کودکان بايد گشاد[6]

مورد 3 بر تساوي و تقسيم عادلانه و اين که در فرآيند جمعي، مساوات و عدالت اهميت خاص دارد، اشاره دارد که اين امر براي رسيدن به توازن و پايداري مؤثر است. اگر اين اتفاق نيفتد، نظام و شيرازه جامعه از هم ميپاشد. همان طور که علي g ميفرمايند: عدالت وسيله سنجشي است که خداوند براي مردم نهاده تا حق در جامعه استوار گردد[7].

مورد 4 براين اشاره دارد که در تقسيم بندي، همسانان در دسته و گروه خود قرار گيرند. اين مورد در فعاليتهاي فرهنگي ميتواند اهميت خاص داشته باشد. چنانچه براي انجام اين امور شايسته است دسته بندي لازم صورت گيرد.

مورد 5 به اين اشاره دارد که در ورد پر نخ به دليل فراواني بيشتر نخ، احتمال نخپارگي بيشتر است. بنابراين نزديکتر به بافنده قرار گيرد تا در صورت نخپارگي، رفع آن راحت تر و سريع تر انجام شود. انسان نيز هرچه مسئوليت و حجم امورش بيشتر شود، چون ممکن است بيشتر دچار اشتباه شود، بايد خود را به خدا نزديکتر کند تا از کمک او بيشتر بهرهمند شود. شايد براي همين امر است که وظايف مسئولان نظام اسلامي سنگينتر و پاسخگويي آنان به نسبت مسئوليتشان بيشتر است که نمونههاي بارز آن در نهج البلاغه آمده است.

در پايان بحث اين نتيجه به دست ميآيد که نخ کشي تابع راپورت بافت است، همچون نيت در اعمال انسانها که الاعمال بالنّيات.

مشتق نمودن بافتهاي اصلي

مشتق نمودن بافت عبارت از ايجاد تغييراتي در بافت بمنظور گسترش طرح يا خصوصيات پارچه با حفظ اصالت آن است.[8] اين موضوع مشابه احکام شيعه است که تعصب در ظاهر احکام نداشته و مقتضيات زمان را در نظر گرفته و تغييراتي را با حفظ اصالت آن و تشخيص مراجع شيعه جايز ميداند.

بافت ريپس

اگر در ايجاد بافت تافته، تار يا پود تکرار شود، بافت ريپس ايجاد ميشود. بافت ريپس تاري (طولي) بطور ثابت دو تار داشته ولي تکرار در پود دارد و تعداد پود آن افزايش مييابد. تکرار پود موجب افزايش تعداد پود راپورت و توسعه آن در مسير عمودي  ميشود. ولي بافت ريپس پودي(عرضي) بطور ثابت دو پود داشته ولي تکرار در تارها دارد و تعداد تارها افزايش مييابد. تکرار تار موجب افزايش تعداد تارهاي راپورت و توسعه آن در مسير افقي  ميشود.[9]

فرآيند ايجاد بافت ريپس را ميتوان به پيشرفت و رشد انسان شبيه کرد که ميتواند در مسير عمودي و به سمت بالا و بصورت تعالي فرامادي بوده يا اين که در مسير افقي و زميني و بصورت رشد مادي باشد.

شايسته است به جاي ريپس معادلي پارسي براي بافت مذکور در نظر گرفته شود. (پيشنهاد: بافت جفتي يا غيره )

از کاربردهاي متداول اين بافت در کناره پارچه است. جالب اين است که کناره ترکي از کنارههاي معروفي است که زمينه پارچه، سرژه و کناره اش ريپس است و از ابتکارات بافنده يزدي به نام رضا ترک است. [10]

زندگي انسانها نيز کناره و زمينهاي دارد که چنانچه تعريف درستي از هدف زندگي داشته باشند برخي امور چون خودشناسي و خداشناسي و عبادات و غيره، جزو زمينه زندگي و امور روزمره جزو کناره زندگي محسوب ميشوند.

بافندگي تاري پودي

براي تشکيل پارچه، نخهاي پود در بين نخهاي تار قرار ميگيرد. بدين منظور نخهاي تار به دو دسته تقسيم شده، دهنهاي از نخهاي تار تشکيل ميگردد و نخ پود در داخل آن دهنه قرار ميگيرد و توسط دفتين به لبه پارچه کوبيده ميشود. نخ تار معمولاً در مقايسه با نخ پود از استحکام و تاب بالاتري برخوردار است چون تحت تنش بيشتري در دهنه بويژه در زمان دفتين زدن واقع ميشود، در حالي که نخ پود ميتواند تک لا بوده يا از استحکام و تاب کمتري نسبت به نخ تار برخوردار باشد.

همانند زن و مرد که هر دو مثل تار و پود در کنار هم ميتوانند خانوادهاي آرام را تشکيل دهند و مکمل همديگر باشند. مرد در کنار زن براي تشکيل يک زندگي مسالمت آميز در برابر همه ناملايمات و ضربههاي زندگي مقاومت ميکند.

مرد به عنوان قوام دهنده زندگي در مقابل مشکلات بايد تحمل بيشتري داشته باشد تا بتواند نقش خود را در زندگي به خوبي ايفا کند و جلوي مشکلات و ضربههايي که ممکن است در زندگي مشترک بوجود بيايد را بگيرد تا زن بتواند وظايف اصلي خود را که حفظ نظام درون خانواده و تربيت فرزندان است به خوبي انجام دهد. همانطور که در روايت داريم: « مرد سرپرست و مدير خانواده است و زن سرپرست و مدير داخل خانه.»[11]

و زن در خانواده مانند پود پارچه، نقش پوشانندگي داشته و کاستيهاي همسر و خانواده را جبران ميکند.

نخ پارگي در ماشين بافندگي

از مسائل مهم در فرآيند بافندگي، نخ پارگي است که دو اشکال عمده در فرآيند نساجي ايجاد ميکند، يکي افت کيفيت پارچه و ديگري کاهش راندمان کار به دليل توقف دستگاه بافندگي. نخ پارگي به دلايل مختلف در ماشينهاي بافندگي بروز ميکند، اين دلايل را ميتوان به دو دسته متمايز تقسيم نمود: گروه اول که به دليل آماده نبودن نخ براي بافندگي است و اين نشانگر آن است که براي داشتن پارچه سالم، مسئولين بافندگي ميبايست توجه کافي و کامل به قسمت مقدمات بافندگي داشته باشند. گروه دوم عدم وجود شرايط سالم و مناسب براي بافندگي (تنظيم نبودن دستگاه) است.

از معضلات مهم اجتماعي امروز ما اختلافات خانوادگي است که تأثيرات نامطلوبي در تربيت فرزندان و حفظ بافت خانواده دارد. اين معضل ريشه در دو عامل دارد يکي فراهم نبودن مقدمات يعني عدم آمادگي زوجهاي جوان و ديگري نبود شرايط اجتماعي مناسب است که ادامه زندگي را براي جوانان سخت ميکند.

عمليات بافندگي:

عمليات بافندگي شامل بازشدن نخ تار، تشکيل دهنه، قرار گرفتن نخ پود، کوبيدن نخ پود (دفتين زدن) و پيچيدن پارچه است که در ادامه گريزهايي در مورد برخي فرآيندهاي مهم بافندگي آورده شده است.

دهنه زير و رو

انواع دهنه از نظر شکلي عبارتند از:

الف) دهنه زير: با پايين آوردن قسمتي از نخهاي تار و قرار گرفتن قسمت ديگر در سطح ماشين ايجاد ميگردد. در اين دهنه نخهايي که پايين آورده شده تا دهنه تشکيل شود تحت کشش بيشتر از نخهايي هستند که در سطح ماشين قرار دارند.

امروزه از اين نوع دهنه استفاده نميشود زيرا گذشته از مشکلاتي که از نظر مکانيکي براي تشکيل دهنه زير وجود دارد براي بافنده نيز اشکالات عمدهاي هنگام کار و بر روي ماشين پيش ميآيد.

ب)دهنه رو: با بالا آوردن قسمتي از نخهاي تار و قرار گرفتن قسمت ديگر در سطح ماشين ايجاد شود. در اين دهنه نخهايي که بالا آورده شده تا دهنه تشکيل شود تحت کشش بيشتري از نخها قرار گرفته در سطح ماشين هستند.

ج)دهنه رو و زير: براي تشکيل اين دهنه کافي است همزمان قسمتي از نخهاي تار به بالا و يا رو و قسمت ديگر به پايين يا زير کشيده شوند. نتيجه بر خلاف دهنه رو يا زير ، ارتفاع دهنه بوسيله هر دو دسته نخ ايجاد ميشود و براي زمان تشکيل دهنه رو-زير به مراتب کمتر از زمان تشکيل دهنه رو يا زير است. اين دهنه مزاياي زيادي دارد، از جمله کشش نخها، يکسان است و زمان کمتري براي تشکيل دهنه نياز است که با وجود استفاده از آن ميتوان سرعت ماشين را به مراتب افزايش داد.[12]

در زندگي روزمره نيز گرايش صرف به فراماديات و رهبانيت همچون دهنه رو و گرايش صرف به ماديات همچون دهنه زير است. تعالي واقعي انسان در گرو تقويت توأم بعد مادي و معنوي و تعادل است و اين تعادل همچون دهنه رو و زير، هم کيفيت بهتري به زندگي و تعالي انسان ميبخشد و هم اين که موجب افزايش سرعت انسان در سيرالي الله است. امام صادق g فرمودند: تلاش در بدست آوردن روزي حلال را رها نساز، زيرا که آن کمک به دين داري توست[13].

دهنه منظم و نا منظم

اگر کليه وَردهايي که بالا ميروند و يا کليه وردهايي که به پايين ميآيند در پايين ترين يا بالاترين نقطه حرکت خود در يک ارتفاع قرار گيرند، دهنه نامنظم ايجاد ميشود. چون فاصله وردها از لبه پارچه فرق ميکند، لذا وقتي در يک ارتفاع قرار گيرند زاويه قرار گيري نخها نسبت به يکديگر فرق ميکند.

در صورتي که به طريقي وردها را بالا و پايين ببريم که نخهاي بالا برده يا پايين آورده شده در يک سطح قرار گيرند، دهنه منظم ايجاد ميشود. در اينجا گر چه نخها نسبت به لبه پارچه زاويه يکساني دارند ولي به اجبار وردهاي بالا و يا وردهاي پايين با يکديگر در يک سطح نخواهند بود. اگر از کنار به رديف نخهاي تار در دهنه نگاه کنيم دو دهنه نامنظم در يک سطح نيستند ولي کشش وارده بر نخهاي تار يکسان است و بالعکس در دهنه منظم کشش وارده بر نخ تار بدليل اختلاف ارتفاع وردها يکسان نيست.[14]

فرهنگ تشريفات در زندگيهاي امروزي مشابه دهنه منظم است که گر چه ظاهري خوشايند و منظم دارد ولي اغلب موجب اعمال فشارهاي زياد و نامتعادل بر اعضاي خانواده است.

اولويت بندي در نيازهاي زندگي و اهميت بيشتر به مسائل اصلي، مثل تغيير ارتفاع وردها در دهنه نا منظم، سبب داشتن زندگي متعادل ميشود.

انواع مکانيزم تشکيل دهنه ( بادامکي ، دابي ، ژاکارد)

در نوع بادامکي بر تعداد ورد کمتري ميتوان کنترل داشت و بدليل همين تعداد کمتر ورد، امکان بالا بردن سرعت بيشتر است.

در نوع ژاکارد ميتوان بر کليه نخهاي تار بطور جداگانه کنترل داشت و طرح گسترده تري بر روي پارچه ايجاد کرد ولي ميبايست سرعت را پايين آورد.

همانطور که بين گستردگي طرح بافت و سرعت آن رابطه معکوس وجود دارد، زندگي انسان هم هر چه از تجملات و وابستگي به دور باشد براي رسيدن به پيشرفت معنوي سرعت بيشتري خواهد داشت.[15]

دفتين زدن

از مراحل مهم بافندگي، دفتين زدن است که بعد از مرحله تشکيل دهنه صورت ميگيرد. در اين مرحله نخ پود در داخل دهنه قرار گرفته و توسط شانه و دفتين به لبه پارچه کوبيده ميشود و بصورت صاف در فاصله معيني از آخرين پود قرار ميگيرد.[16]

اين هدايت گري شانه و دفتين براي ممانعت از کجي و انحراف پارچه در زندگي بشر نيز ضرورت دارد، هر چه که ميل دروني به انحراف در او باشد نيازمند يک عامل بيروني براي هدايت گري است، حکمت آمدن انبيا يا کتب آسماني نيز همين است تا تمايلات بشر را تعديل کرده و او را از کجيها و انحرافات باز دارند. اما طبيعتاً با توجه به اينکه رشد در سايه اختيار محقق ميشود، پيروي از اين واسطههاي هدايت کننده، اختياري است و بشر ميتواند با ناديده گرفتن آنها مسير انحراف را بپيمايد.

مکانيزم اتومات ماشين بافندگي

مکانيزمهاي اتوماتيک، مکانيکي يا الکتريکي هستند. از الکترونيک نيز در کنترل، تعيين و ثبت علل توقف ماشين کمک گرفته ميشود. استفاده از اين دستگاهها فقط در راندمانهاي بالا و توليد کيفيتهاي بسيار عالي مورد توجه است. هزينه زياد آنها، هزينه سرمايه گذاري را افزايش ميدهد که فقط از راه توليد بيشتر  و مرغوبتر قابل جبران است.[17]

نکته قابل توجه اين که هر چند فناوري پيشرفت کرده و بسياري از اعمال ماشين بافندگي خودکار شده است ولي هنوز انسان اين اشرف مخلوقات، جايگاه غير قابل جايگزين در فرآيند توليد دارد. شايد هنوز مکانيزمي نباشد که بتواند جايگزين تواناييهاي توأم انسان همچون توان و دقت همراه با تفکر و تحليل شود.

 اصل و اساس انسان، تفکر و روح است و هر چه علم پيشرفت کند نميتواند روح را خلق نمايد. حتي کمتر از آن را هم نميتواند خلق کند. همانطور که خداوند در قرآن ميفرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ  وَإِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَيْئًا لَا يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ  ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ[18]؛ کساني را که غير از خدا ميخوانيد، هرگز نميتوانند مگسي بيافرينند، هر چند براي اين کار دست به دست هم دهند! و هرگاه مگس چيزي از آنها بربايد، نميتوانند آن را باز پس گيرند! هم اين طلبکنندگان ناتوانند، و هم آن مطلوبان (هم اين عابدان، و هم آن معبودان!»

  تشکيل حاشيه يا کناره پارچه

در دو طرف زمينه پارچه که نمود اصلي پارچه را تعيين ميکند، معمولاً حاشيهها يا کنارهها با تراکم بيشتر نسبت به زمينه پارچه تشکيل ميشود. همچنين کنارهها ميتواند توسط بافت لنو يا گاز يا روش ذوبي و غيره تشکيل شود. کناره موجب ميشود لبههاي پارچه محکم شده و ضمن نگه داشتن بهتر سر نخهاي پود در مرحله پيچش، بسته بهتر و يکنواخت تري را ايجاد کند. معمولاً در توليد پوشاک کنارهها از زمينه برش ميخورند.[19]

 اين مسئله مشابه زندگي انسان است که زمينه و حاشيههايي دارد که وجود اين حاشيهها يا کنارهها به افزايش کيفيت زمينه زندگي کمک ميکند. به عنوان مثال ائمه اطهار g توصيه کردند که انسانها از لذات حلال بهره جويند از جمله آن که بر گردش و گردشگري و سفر تأکيد خاص شده است. اينها گر چه حاشيه زندگي اند ولي در زمينه و اصل زندگي که تعالي انسان است نقش بسزايي دارند.

 

 


[1]. چون  امکان بافت با انواع نخ و انواع سيستمهاي بافندگي را دارد.

 

[2]. تکنيک بافت پارچه، ج1 ،ص31.

 

[3]. تکنيک بافت پارچه، ج1، صص21و-22.

 

[4].«-قَليلُ المؤونَه و کثيرُ المعونَه» (بحارالانوار، ج42 ، ص234).

 

[5]. « مَن کان عِندَه صبيٌ فليُتَصابُ له » وسائل الشيعه، ج21، ص486.

 

[6]. مثنوي معنوي، مولوي

 

[7]. « اِنَّ العَدلَ ميزانُ اللّه‏ سُبحانَهُ الَّذى وَضَعَهُ فِى الخَلقِ و َنَصَبَهُ لاِقامَةِ الحَقِّ فَلا تُخالِفهُ فى ميزانِهِ وَ لا تُعارِضهُ فى سُلطانِهِ » (ميزان الحکمة، ج 6، ص 78).

 

[8]. تکنيک بافت پارچه، ج1، ص57.

 

[9]. تکنيک بافت پارچه، ج1 ،ص57 و 59.

 

[10]. همان، ص63.

 

[11].-« كلُّ بني آدمَ سَيِّدٌ ، والرجلُ سيِّدُ أهلِه ، والمرأةُ سيِّدَةُ بيتِها» (كنز العمال، ج 6، ص 22، ح 14669.)

 

[12]. مکانيزم و فناوري ماشينهاي بافندگي ،ص 121 - 124.

 

[13].«لا تدع‏ طلب‏ الرزق من حلّه فانّه عون لك على دينك» ( وسائل الشيعه ج 17 ص 34 ) .

 

[14]. مکانيزم و فناوري ماشينهاي بافندگي ،ص 121 - 124.

 

[15]. مکانيزم و فناوري ماشينهاي بافندگي ،ص 133.

 

[16].همان، ص 229.

 

[17]. مکانيزم و فناوري ماشينهاي بافندگي ،ص 349.

 

[18]. سوره حج، آيه 73

 

[19]. مکانيزم و فناوري ماشينهاي بافندگي ،ص 32.

 

فصل بعد
نقدها و نظرات