نمونه‌هايي ازخودباختگي:

1401/08/10 14:29
فصل قبل

 

الف) استفاده از فرمولها و واژگان غير پارسي

معمولاً فرمولها و واژگان اغلب با واژگان غير پارسي آورده ميشود که پيشنهاد ميگردد با واژگان پارسي جايگزين شود. البته اين ايراد به همين کتاب هم وارد است که دليل عمده آن عدم وجود واژگان معادل مناسب بود.

در جريان ترجمه متون غربي در علم نساجي علاوه بر علم و فرهنگ غربي، الفاظ غير پارسي جايگزين الفاظ فارسي شد به صورتي که امروزه حتي برخي اساتيد و بزرگان اين علم هم از کلمات غربي استفاده ميکنند و اصل فارسي آن به فراموشي سپرده شده است. به جاست که اساتيد اين فن تلاش کنند هنگام تدريس، کلمات فارسي را جايگزين الفاظ غير فارسي کنند تا به تدريج هويت ايراني خود در اين زمينه به دست آوريم. مثلاًً ميتوان از کلمههاي فن ، شيوه يا روش به جاي کلمه غربي تکنيک استفاده کرد. 

در الياف طبيعي كه از قديم وجود داشته اكثر نامها غير لاتين است و اغلب موارد لاتين نيز به اين دليل است كه تنها منبع توليدكننده آن، كشورهاي غربي هستند. مايه افتخار است كه در قديم الياف را به فارسي نامگذاري نموده اند كه برخي نام هاي غربي نيز از آنها مشتق شده است و مايه تأسف است كه براي قريب به اتفاق الياف بشرساخت و مدرن هيچ معادل فارسي درنظر گرفته نشده و چارچوبي هم براي رفع اين اشکال لحاظ نشده است و الياف بشرساخت و مدرني توليد کشورمان نداريم که براي آن نام فارسي داشته باشيم.

ب) استفاده از پوشاک و منسوجات خارجي

آنجا كه در جامعه ما، استفاده از لباس خارجي و نوع پوشش كشورهاي بيگانه مرسوم شده، اين مسئله علاوه بر بعد اقتصادي، تبعات و پيامدهاي فرهنگي مختلفي را به دنبال دارد. يك ملت ابتدا لباس يك فرهنگ بيگانه را پذيرش ميكنند، در مراتب بعدي به صورت يك فرآيند ناخودآگاه خود را ملبس به اخلاقيات، باورداشتها و هنجارهاي فرهنگ بيگانه مينمايند و بدون آنكه خود متوجه گردد، به ابزاري براي تبليغ فرهنگ بيگانه و بازار مصرفي كشورهاي غرب تبديل ميشود. اين نوع پوشش (به سبك كشورهاي بيگانه) مطمئناً با فرهنگ بومي و محلي متضاد بوده و آن را دگرگون كرده و باعث اضمحلال فرهنگ و اخلاق ملي ميشود. در حالي كه لباس و پوشش بومي و محلي، از ورود لباس هاي مستهجن غربي جلوگيري كرده و اخلاق ملي و امنيت جامعه را تقويت و از ناهنجاري و جرايم اخلاقي جلوگيري مينمايد.

قبل از انقلاب اسلامي

بعد از قاجاريه اتفاقهاي نويني در پوشاک ايران رخ داد و اين تغييرات پيامدهاي گوناگوني از جمله فرهنگي، اجتماعي و سياسي را به دنبال داشت. علل اين دگرگونيها، جوانان از اروپا برگشته بودند. آنها که با آداب و رسوم غرب آشنا شده بودند، زندگي سنتي پدران خود را متعلق به گذشتهها تلقي ميکردند. به سبک اروپاييان لباس ميپوشيدند و خانمها را به عريان بودن تشويق ميکردند.

بوميسازي و توليد وطني پوشاک و طرحهاي ملي در دورهي قاجار و  بخصوص در دوران پهلوي در ارتباط با اروپاييان دچار دگرگوني ميگردد و نوع لباسها و طرح آنها به نحوي تغيير ميکند. چيزي که در آن عصر با عنوان«فرنگي شده» شناخته ميشد. پوششهاي رواج يافته از دوران طاغوت کپيبرداري از نظام اروپايي و جامعهي صنعتي شده و بيبند و بار بود که با نظام سنتي و در عين حال ارزشي جامعهي ايراني در تعارض بود. بدين ترتيب ميتوان چنين گفت که جامعهي ايران و مردمان اين مرز و بوم با تاريخ کهن، انديشهي اسلامي غني و فرهنگ پوياي خود، الگوهاي مناسبي از پوشش و لباس را در دورههاي مختلف ايجاد ميکردند ولي اين ميراث و سنت در اثر ارتباط با اروپاييان و غربيها، رفتهرفته فراموش شده است.[1]

بعد از انقلاب اسلامي

به دليل عدم توجه به فرهنگ خودباوري و ناديده گرفتن استعدادها و ظرفيتهاي صنعت نساجي محصولات ايراني با مارکهاي جذاب خارجي به فروش ميرسند که اين مشکل بايد با برنامه‌‌ريزي و فرهنگسازي برطرف شود.

با تأسف بسيار بايد گفت بعضي از فروشندگان فقط به منظور کسب درآمد بيشتر، منسوجات و پوشاک عالي و مرغوب که دست رنج هموطنان و جوانان همين مرز و بوم است را به عنوان کالاهاي خارجي تحويل ملت ميدهند و با اين کار جز به اشتغال جوانان اين کشور آسيب نميرسد و در اين جا است که به قول افلاطون بايد گفت: اگر در کارخانهاي بسته شود در زنداني باز خواهد شد، پس بايد هوشيار بود. البته هيچ کس منکر وجود اجناس خارجي در بازار نيست، همان گونه که حتي جنسهاي تاناکورايي که از ضايعات يا مردگان و بيمارستانهاي کشورهاي خارجي وارد ايران ميشوند و پس از شستشو و اتو و غيره در فروشگاههاي تاناکورايي ايران به فروش ميرسند که مشکلات بهداشتي زيادي ايجاد ميکنند در کشور وجود دارند و جاي بحث و تأسف بسيار زيادي براي کشور عزيزمان دارد.

وجود منابع معتبر درسي تأليف اساتيد داخلي

هر منبع علمي صرفنظر از اينکه مؤلف يا مترجم آن خداباور باشد يا نباشد، اثري علمي و قابلبررسي است؛ اما از ميان دو اثري که از نظر علمي هموزن هستند و نويسنده يکي خداباور و ديگري خداناباور است،  ميتوان به دانشجويان اثري را بهعنوان منبع و مرجع پيشنهاد داد که  نشانههاي خداباوري در آن ديده شود يا لااقل از خداباور بودن پديدآورنده آن مطمئن بود. چراکه خداباور بودن ميتواند در روح متن و مطلب تأثير بگذارد و معمولاً افکار و انديشههاي افراد، آگاهانه و يا ناخودآگاه، در تأليفات و حتي ترجمههاي آنها اثر دارد. ضمن اينکه اين عمل باعث مطرح کردن شخصيتهاي علمي موحّد در مجامع علمي و استفاده بيشتر از تأليفات آنان ميشود. همچنين اگر مؤلفين، ايراني باشند در ايجاد روحيهي خودباوري در دانشجويان بسيار مؤثر است.

 

 


[1]. مقاله گذري تاريخي بر پوشش و حجاب در ايران، 1391.

 

فصل بعد
نقدها و نظرات