تدريس با مباني توحيدي

1401/08/09 12:55
فصل قبل

 

يکي از دلايل عدم توجه به فاعل حقيقي، وجود برخي مباني و پيش فرضهاي غيرالهي در علوم جديد است.

در علوم مختلف مدرس نظرياتي را که حاصل پژوهشهاي ديگران است تدريس ميکند و اين در حالي است که محقق در وادي پژوهش با عوامل غيرپژوهشي اما کاملاً مؤثر بر پژوهش مواجه خواهد شد که معمولاً به آنها توجه کافي نميشود. از جمله اين عوامل، «پيشفرض»هايي است که ناشي از محيط، جهان بيني و گفتمانهاي متفاوت است. براي همين بايد به اين مسئله پرداخت.

 براي انجام هر کاري انسان يک مبنا و پيش زمينه ذهني دارد اين پيش زمينه شامل جهان بيني افراد نسبت به خود و جهان پيرامون است که ميتواند جنبه توحيدي داشته باشد و ميتواند جنبه توحيدي نداشته باشد. اين مسئله شامل مطالب، گزارهها و نظريات علمي هم ميشود[1].

تحقيقات و سخنان علمي يک دانشمند لزوماً داري يکي از اين دو مبنا يا پيش فرض است:

الف) پديدهها را بايد به خدا نسبت داد

ب) پديدهها را نبايد به خدا نسبت داد.

 براي آنکه مسير علم مسير صحيحي باشد بايد مباني و پيش فرضهاي صحيحي را انتخاب کرد که به اعتقاد خداباوران پيش فرض صحيح، مباني توحيدي است.

بطور خلاصه ميتوان مباني و پيش فرض را چنين تعريف کرد:

 مباني، اصولي هستند که دانشمندان آن رشته، آن را پذيرفته و فرضيههاي خود را بر پايه آن اصول شکل ميدهند و يافتههاي علمي خود را با آن اصول تفسير ميکنند. اين عمل گاهي آگاهانه است و گاهي ناآگاهانه. يا به عبارتي  مباني گاهي آشکار  است و گاهي پنهان، که ما در اينجا به مباني پنهان پيش فرض ميگوييم. پيش فرضها بخشهاي نامرئي و ناپيداي سخنان و تفسيرها و توضيحات دانشمندان يک رشته علمي است.

در ادامه به بررسي برخي از مباني غيرالهي و مباني توحيدي مرتبط با رشته نساجي پرداخته ميشود.

خواص مواد

 در بيان غير الهي از علم، سخن از خاصيتي است که گويا اشياء از خود داشته اند. در اين پيشفرض الياف کولار داراي استحکام بالا «هست»، پنبه داراي خاصيت جذب رطوبت بالا «هست» و چنان از اين «هست»ها مستقلاً سخن ميگويند و قوانين آفرينش را بر پايه اين «هست»ها تشريح ميکنند که گويا اين خواص در ذات اين اشياء مستقلاً وجود دارد. در حالي که در نگاه ديني هرچند خاصيت اشياء به رسميت شناخته ميشود اما اين خواص را وابسته به خدا ميدانند. ماده به خودي خود خاصيتي ندارد و تمام اين خواص را خدا به اشياء داده است. در توحيد افعالي خواص در اشياء وجود دارد اما «باذن الله». آتش نميسوزاند مگر به اذن خدا. منسوجات طبيعي به خوبي رنگ را جذب ميکنند و اين جذب صورت نميگيرد مگر به اذن خدا. و اين است حقيقت «لا حول و لا قوه الا بالله». به همين دليل است که در بعضي موارد مانند داستان حضرت ابراهيم آتش خاصيت سوزانندگي خود را و يا چاقو خاصيت بُرّندگي خود را از دست داده و گلوي اسماعيل را نميبُرد.

 يک دانشمند بايد در عرصه علمِ خود به اين معرفت نايل بشود که «لامؤثّرفي الوجود الّا اللّه»، همه چيز را مستند به اراده حقّ بداند و نظام وجود را صورت فاعليّت حق تعالي ببيند.

ابزار شناخت

يکي ديگر از پيش فرضهاي غيرالهي اين است که علوم مختلف تنها محصول حس و تجربه انسان است و ابزار شناخت انسان به اين دو محدود ميشود[2]  اما برخي از متفکرين توحيدي علاوه بر حس و تجربه، عقل، وحي و شهود (الهام) را  نيز جزء ابزارهاي شناخت انسان محسوب ميکنند. حس و تجربه ابتدايي‏ترين مراحل شناخت محسوب مي‏شود، عقل و برهان عقلي مراتب ميانه به حساب مي‏آيد و از آن برتر، معرفت شهودي و شناخت عرفاني است و باز از آن برتر معرفتِ وَحْيانيِ انسان كامل معصوم است كه چنين معرفتي، سلطان همه شناختها و مَلَكه تمام معرفت‏ها است.

در نگرش الهي، علم صرفاً با مطالعه حاصل نميشود بلکه علاوه بر تلاش علمي صفاي باطن و عنايت خداوند نيز مؤثر است. معروف است که دانشمند بزرگ ابوعلي سينا هرگاه به مسئله علمي بر ميخورد که نميتوانست آن را حل کند به مسجد جامع ميرفت و دو رکعت نماز ميگزارد و آن مشکل برطرف ميشد[3]. اين عمل بوعلي سينا نشان ميدهد او ابزار شناخت را منحصر به حس و تجربه نميدانست  و الهام و عنايت خداوند را نيز لازم ميدانست.

قانون عليّت يا تصادفي بودن پديده ها

در نگاه الهي هر پديدهاي علتي دارد و محال است چيزي بدون علّت به وجود آيد اما در نگاه غير الهي ممکن است چيزي تصادفي (بدون علت) به وجود آيد. اما در واقع علت اينکه ما بعضي پديدهها را تصادفي و شانسي ميدانيم اين است که از علت وقوع آن آگاهي نداريم. پس تصادفِ حقيقي در عالم وجود ندارد و آنچه تصادف ناميده ميشود تصادف نسبي (نسبت به شخص ناآگاه) است. به عنوان مثال در مبحث کيفيت نهايي نخ  براي بررسي و کنترل آن از روشهاي آماري و مباحث کنترلي استفاده ميشود.

برخي از افراد دستيابي به کيفيت را امري احتمالي ميدانند و آن را به تصادف و مفاهيم آماري و احتمالاتي نسبت ميدهند. در حالي که اگر کسي بر همه پارامترهاي مؤثر بر کيفيت نخ مانند پارامترهاي ماشين، مواد اوليه، شرايط محيطي و کارگري احاطه تام و تمام داشته باشد، ميزان کيفيت محصول براي او قابل پيش بيني قطعي است. ولي بشر به دليل اينکه احاطه کافي بر اين مسائل ندارد آن را به کمک علم آمار واحتمال و روشهاي کنترلي حدس ميزند  ولي در مورد خداوند متعال که دانا به همه امور است، تصادف معنا ندارد.

 

 


[1].   لازم به ذکر است که عدم اشاره به فاعليت خداوند در مباحث علمي از سوي دانشمندان، لزوماً دلالتي بر عدم اعتقاد ايشان به خداوند ندارد ، بلکه ميتواند از باب مباني علمي باشد.

 

[2].  .در تحقيققات مربوط به علم منطق  اين معنا به خوبي واضح است که نتيجه گيري کلي و تأسيس  يک قانون عام، از مشاهدات موردي وتجربيات آزمايشگاهي فرع بر اقامه ي برهان عقلي است و هرگز به صرف حس و تجربه نميتوان قانوني فيزيکي يا غير آن  را اقامه کرد. هرگز از 1000 تجربه ي آزمايشگاهي نميتوان نتيجه گرفت که مورد هزار و يکم نيز از الگوي جاري در هزار مورد سابق تبعيت ميکند. مثلاًً کسي که آب را  در دماي معيني حرارت داده و ميبيند اين آب در دماي 100 درجه جوش ميآيد نميتواند بگويد به صرف اين تجربه، چنين قانوني را کشف کرده است که همه آبها در صد درجه جوش ميآيند، مگر اينکه يک برهان عقلي تشکيل دهد مثلاً به اين صورت: «اين آب در دماي الف و فشار ب به جوش آمد». «هر آبي خواص اين آب را دارد». «پس هر آبي در دماي الف و فشار ب به جوش خواهد آمد». اگر به عبارت «هرآبي مشابه  خواص اين آب را دارد» توجه کنيم ميبينيم که اين عبارت از تجربه ي محض خارجي بدست نيامده بلکه حکم کلي است که عقل صادر نموده است.

 

[3]. سيماي فرزانگان ص 171.

 

فصل بعد
نقدها و نظرات