کاربرد علم مهندسي نساجي براي مقاصد الهي و غيرالهي
1401/08/10 14:59فصل قبل
وقتي گفته ميشود کاربرد علم، ميتوان « به کار گرفتن علم توسط متخصص آن علم براي توليد محصول»، « محصول توليد شده» و « استفاده از محصول، توسط کاربر و مصرف کننده» را مدّ نظر قرار داد. در هر صورت کاربرد علم را از جهت الهي بودن و نبودن ميتوان به دو دسته الهي و غير الهي تقسيم کرد:
لازم بذکر است از آنجا که علم موهبت الهي به بشر است و ماهيت آن الهي است[1]، معمولاً آنچه که از علم صادر ميشود به خودي خود مطلوب بوده و با نگاه الهي سازگار است اما نوع استفاده آن و قصد استفاده کننده ميتواند کاربرد آن را غيرالهي کند؛ به عنوان نمونه توليد پوشاک به قصد راحتي کاربرد آن را الهي ميکند و توليد همين محصول به قصد شهوت، کاربرد آن را غير الهي ميکند. ناگفته نماند اگر براي دانشمندي نوع استفاده از محصولي که توليد ميکند، مهم نباشد و فقط به ساخت و فروش آن فکر کند، اين نگاه غير الهي محسوب ميشود.
معيارهاي کاربرد الهي:
از آنجا که دين الهي از سه بخش اصلي يعني «اخلاق»، « احکام» و «عقايد» تشکيل شده است براي آن که کاربرد يک علم الهي باشد، بايد با اين سه معيار هماهنگ باشد. اما از آنجا که «فطرت» به تعبير استاد شهيد مطهري « مادر مسائل و معارف اسلامي[2]» و زير بناي هر سه معيارِ «اخلاق، احکام و عقايد» است، فطرت به معيارها اضافه گرديد تا بيشتر مورد توجه قرار گيرد؛ همچنين از آنجا که در مباحث مربوط به فناوري و فناوري، هماهنگي با طبيعت و خلقت از اهميت ويژهاي برخوردار است، اين هماهنگي نيز به صورت يک معيار مستقل ذکر شده است، وگرنه در واقع اين معيار زير مجموعه عقايد الهي است.
البته تذکر اين نکته لازم است که در تمام يا اکثر موارد، کاربرد الهي علم با همه يا اکثر اين معيارها هماهنگ است و شايد نتوان مثالي پيدا کرد که فقط با يکي از اين معيارها هماهنگ باشد. در هر صورت با توجه به آن چه گفتيم، معيارهاي کاربرد الهي علم، پنج معيار، به شرح زير است:
1-ارزشهاي اخلاقي
ارزشهاي اخلاقي مانند نوع دوستي، مهرباني، خير رساني و غيره، همان فضايل و مکارم اخلاقي است که ريشه در فطرت انسان دارد[3] و آراسته شدن انسان به اين ارزشها هدف بعثت انبياء بوده است.
2-احکام الهي
منظور از احکام الهي، احکام فقهي يعني واجب، حرام، مستحب و مکروه است.
3-عقايد و جهان بيني الهي
منظور از عقايد و جهان بيني الهي، توحيد، نبوت، معاد، عدل و امامت است. اين عقايد بر ديدگاه ها، افکار، اهداف و عملکرد افراد اثر ميگذارد. بعنوان مثال کسي که توحيد را باور دارد، عبادت و پرستش خدا و مالکيت خداوند نسبت به همه هستي براي او يک اصل است و شخصي که نبوت و امامت را قبول دارد، دين مداري و حاکميت دين در همه شئون زندگي را پذيرفته است و آن کس که به معاد باور دارد، حرکت همه چيز را از خدا و به سوي خدا ميداند و براي نيک و بد اعمال خود جزايي قائل است و فردي که عدل را پذيرفته، نظام آفرينش را نظام احسن، حکيمانه و بدون خطا و ظلم ميداند. چنين کسي محصولاتي که توليد ميکند هماهنگ با اين باورها است.
4-هماهنگي با خلقت و تکوين الهي ( فساد نکردن در زمين)
منظور از هماهنگي با خلقت و تکوين آن است که کاربرد علم هم سو با طبيعت باشد و لااقل موجب تخريب يا نابودي آن نشود.
با توجه به آن که نظام آفرينش نظام احسن است و در آن خطايي راه ندارد، هماهنگي با اين نظام يکي از معيارهاي کاربرد الهي علم به حساب آمده است[4]. هر چه اين هماهنگي بيشتر باشد بهتر است و اگر هماهنگيِ کامل امکان پذير نيست لااقل باعث تباهي، خرابي و فساد آن نشود همانگونه که در دين از فساد در زمين نهي شده است..
5-فطرت
امور فطري در اينجا منظور علم دوستي، زيبايي دوستي، عدالت خواهي، خلاقيت و امثال آن است..
عدم هماهنگي با هر کدام از اين معيارها ميتواند، کاربرد علم را غير الهي نمايد. در اينجا براي روشن تر شدن بحث براي هر معيار مثالي ذکر ميشود:
هماهنگ با ارزشهاي اخلاقي مانند توليد منسوجات ويژه افراد معلول يا ناتوان جسمي يا کهنسالان.
ناهماهنگ با ارزشهاي اخلاقي مانند توليد منسوجات با طرحها و نقوش غير اخلاقي و مبتذل يا مغاير با ارزش هاي ديني و ملي.
هماهنگ با احكام الهي: توليد اکثريت قريب به اتفاق منسوجات مفيد که به قصد استفاده حلال باشد و مواردي که در احاديث، مورد تاکيد قرار گرفته است. نظير توليد پوشاك از پنبه[5]و پشم،[6] كرك يا پوست حيواني كه ذبح اسلامي شده است.
لازم به ذکر است در کشوري که حکومت اسلامي در آن تشکيل شده، رعايت قوانين مورد تاييد حاکم شرع (ولي فقيه) لازم است[7]. در زماني که مواد اوليه مرغوب يا مناسب داخلي موجود است توليد منسوج بايد با استفاده از مواد اوليه توليد داخل كشور انجام شود.[8]
ناهماهنگ با احكام الهي: توليد لباس ابريشم خالص براي مردان، توليد پوشاك از پشم، كرك يا پوست حيوان حرام گوشت يا مردار بدون آنکه به مصرف کنندگان مسلمان اعلان شود. توليد منسوج با استفاده از مواد اوليه قاچاق يا مواد غير قانوني(بر مبناي وجوب پيروي از قوانين حکومت اسلامي)
هماهنگ با عقايد و جهان بيني الهي، مانند: توليد سجاده، جانماز، چادر نماز و لباس احرام (متناسب با توحيد)، توليد منسوجات با رعايت حق الناس و نيز توليد خلعت آخرت (کفن) همراه با ادعيه وارد شده در متون ديني( متناسب با معاد)، توليد پوشاک همسو با سيره پيامبرa و امامانg ( متناسب با نبوت و امامت) و توليدمنسوجات سازگار با محيطزيست که با نظام احسن و عدل الهي هماهنگ است.
ناهماهنگ با عقايد و جهان بيني الهي: توليد لباس با نقوش و طرح هاي شيطان پرستي ( ناهماهنگ با توحيد) و با نقوش و طرحهاي ساير فرقه هاي خرافي و انحرافي (ناهماهنگ با نبوت و امامت) توليد مانتوهاي آستين کوتاه[9] و اندامي (ناهماهنگ با معاد).
هماهنگ با خلقت و تكوين الهي: توليد منسوجات دوستدار طبيعت با استفاده از الياف و رنگزاها و مواد طبيعي.
ناهماهنگ با خلقت و تكوين الهي: توليد منسوجاتي كه عوارض زيست محيطي دارند يا موجب ايجاد بيماري يا عوارضي در كاربر مي شوند، از جمله استفاده از حامل (كرير) سرطان زا در خطوط رنگرزي براي كاهش طول فرآيند، توليد منسوجاتي كه اثرات آلرژي زايي دارند و توليد شلوارهاي بسيار تنگ مانند ساپورت که پوشيدن طولاني مدت آن مضرّ است به قصد ضرر زدن يا با علم به اينکه معمولاً به صورتي استفاده ميشود که براي مصرف کننده زيان دارد.
هماهنگ با فطرت: توليد منسوجات با طرحهاي زيبا و نيز استفاده از منسوجات به ويژه منسوجات معماري در طراحي ساختمان ها (حس زيبا دوستي)، تحقيقات علمي مفيد در زمينه نساجي( علم دوستي)، توليد منسوجات هوشمند و با فناوري بالا، بهبود ويژگيهاي الياف از طريق فناوريهاي جديد (خلاقيت) .
ناهماهنگ با فطرت مانند: کپي برداري از طرحهاي ديگران( ضد خلاقيت) مخفي نگه داشتن نتايج تحقيقاتي که جامعه بشري به آن نياز دارد، تحريم کردن ديگران در دسترسي به يافتههاي جديد علمي مورد نياز ( ضد علم دوستي) به کارگيري برخي از مواد نانو که عوارض آن شناخته شده نيست در جوامع هدف، توليد کفپوش اکريليک که در اروپا توليد نميشود و به دليل داشتن ترکيبات سيانيدي بويژه در هنگام سوختن سمّي است(ظلم، ضدعدالت خواهي).
براي مطالعه بيشتر:
سؤال: گفته شد که کاربرد علم بايد هماهنگ با خلقت و تکوين الهي باشد يعني انسان بايد خود را با آفرينش هماهنگ نمايد اما از سوي ديگر خداوند در قرآن ميفرمايد ما عالم را مسخر و در اختيار انسان قرار داديم يعني انسان ميتواند طبيعت را با خود هماهنگ نمايد. آيا اين دو گزاره تناقض ندارند؟ بالاخره آيا انسان بايد طبيعت را با خود هماهنگ کند يا خود را با طبيعت هماهنگ نمايد؟
اگر معناي تسخير را بدانيم، اين تناقض برطرف ميشود. چون تسخير به معناى رام كردن، فرمانبردار كردن[10] و مقهور گردانيدن ، ذليل و کوچک کردن[11] و نيز تكليف بر انجام دادن كارى بدون اجرت[12] است. برخى گفتهاند: تسخير، يعنى مقهور ساختن فاعل به فعلش؛ به طورى كه فاعل مطابق خواسته تسخير كننده كار كند.[13] اما نکته اين است که وقتي قرآن ميفرمايد: آن چه در زمين و آسمان است همه را براي شما مسخر کرده است(جاثيه/45،13) تسخير کننده را خدا ميداند نه انسان يعني عالَم تابع اراده خدا است. بنا بر اين، همه موجودات، مسخّر فرمان خدا در طريق سود انسانها هستند خواه مسخّرِ فرمان انسان باشند يا نه.[14]به عبارت ديگر معناي تسخير آنچه در آسمانها و زمين است براي انسان، اين است که اجزاء عالم ماده همه بر طبق يک نظام جريان دارد، و نظامي واحد بر همه آنها حاکم است و بعضي را به بعضي ديگر مرتبط، و همه را با انسان مربوط و متصل ميسازد، و در نتيجه انسان در زندگي خود از همه موجودات بهره مند ميشود، و روز به روز دامنه بهره گيريِ جوامع بشري از موجودات زميني و آسماني گسترش مييابد، و آنها را از جهات گوناگون واسطه رسيدن به اهداف خود يعني مزاياي حياتي خود قرار ميدهد، پس به همين جهت تمامي اين موجودات مسخر انسانند[15]. تسخير جهان براى انسان بدين معنا نيست كه انسان آن را به فرمان خود درآورده، بر نظام آفرينش طورى حكومت كند كه بتواند اصول حاكم بر آن را تغيير دهد، بلكه او تنها مىتواند در محدوده نظام موجود، آسمان و زمين را براى هدف صحيح خويش وسيله قرار دهد و در خدمت خود درآورد. در نظامى كه ناظم آن خداوند است بىنظمى راه ندارد و اين نظام با حفظ اين شرايط در طول اراده الهى در اختيار انسان است.[16] پس نه تنها مسخّر بودن عالم براي انسان با لزوم هماهنگي توليد، علم و فناوري با خلقت و تکوين منافات ندارد، بلکه مؤيد آن هم ميتواند باشد.
[1].امام صادق g ميفرمايند: «العلمُ نورٌ يَقذفُهُ الله فِي قَلب مَن يَشاء» ( بحار الانوار،ج 1، ص 244).
[2]. فطرت، ص 9
[3]. شهيد مطهري: در انسان فطرتا و مستقل از هر تربيتي، يک سلسله دستورهاي اخلاقي وجود دارد که ميگويد خوب است اين طور عمل کند، بد است آن طور عمل کند. بايد چنين بود، بايد چنان بود (توحيد، ص 118).
[4]. انبياء و حکيمان به اين حقيقت دست يافته بودند که جهان، صورتِ يک عقلِ حکيم مطلق، که همان خدا است، هست و ما بايد با تعقّل و تدبّر در عالم، رمز و راز زندگي در جهان را بيابيم و بيش از آنکه عالم را تغيير دهيم تا مطابق ميلها و آرزوهاي ما باشد، بايد خود را تغيير دهيم تا مطابق حقايق حکيمانه عالَم گرديم. (فرهنگ مدرنيته و توهم ص 37).
[5]. درباره استفاده از لباس پنبهاي حضرت علي g ميفرمايند: « اِلْبَسُوا اَلثِّيَابَ مِنَ اَلْقُطْنِ فَإِنَّهُ لِبَاسُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ لِبَاسُنَا؛ لباس پنبهاى بپوشيد، زيرا آن، لباس پيامبر خدا a و لباس ما است. الکافي, ج6، ص450).
[6]. حضرت رسول (ص) ميفرمود: «خَمْسٌ لَا أَدَعُهُنَّ حَتَّى الْمَمَاتِ .... وَ لُبْسُ الصُّوفِ .... لِتَكُونَ سُنَّةً مِنْ بَعْدِي؛ پنج چيز را تا زنده ام ترک نمي کنم، ... يکي هم پوشيدن لباس پشمي... تا سنتي باشد بعد از من»
( بحار الأنوار، ج73، ص66 ).
[7]. اين مطلب طبق نظر بسياري از مراجع است و خوانندگان ميتوانند جهت آشنايي با ساير نظرات به کتب مربوط مراجعه نمايند.
[8]4. تصويبنامه هيئت وزيران در خصوص ممنوعيت خريد کالاهاي خارجي داراي توليد مشابه داخلي، مورخه 3/2/1393، به استناد اصل 138 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران.
[9]. پيامبر a ميفرمايند: زني که به خدا و قيامت ايمان دارد مچ دست خود را براي نامحرم آشکار نميکند (مستدرک وسائل ، ج14،ص243).
[10]. لغت نامه، ج4، ص5882، «تسخير».
[11]. الصحاح، ج2، ص680؛ لسان العرب، ج4، ص353، «سخر».
[12]. لسانالعرب، ج4، ص353؛ النهايه، ج2، ص350، «سخر».
[13]. الميزان، ج16، ص229.
[14]. تفسير نمونه، ج17، ص64 .
[15]. الميزان ، ج18، ص246، ترجمه موسوي همداني.
[16]. الميزان، ج16، ص228 ـ 229؛ تسنيم، ج2، ص614 ـ 615.