تاريخ آموزش و پرورش ابتدايي در ايران قبل از اسلام
1401/08/14 10:14فصل قبل
در ايران قبل از اسلام رويه حاکم بر آموزش، نوعي نگرش خصوصي و درباري بوده است. درباره جوانب مختلف فرهنگ در ايران باستان و دوران پيش از اسلام اطلاعات لازم در دست نيست. اما آنچه مسلم است هر جامعه و فرهنگي به منظور تداوم و بقاي خود، همواره از تدابير و وسايلي براي آموزش و پرورش شهروندان خود مدد ميگيرد که ايران باستان نيز از اين قاعده مستنثني نيست. از اينرو کوشش ميشود نمايي از آموزش و پرورش ايران در دوران باستان ارائه گردد.
ايران از نظر فرهنگ و تعليم و تربيت يکي از کهن ترين و قديمي ترين تمدن هاي جامعه بشري است. سرزمين هاي هند، ايران و يونان قرنها قبل از ميلاد مسيح جزء جوامع متمدن آن دوران به حساب ميآمدند؛ به طوري که نظام آموزش و پرورش در ايران از زمان حکومت مادها يعني هفتصد سال قبل از ميلاد مسيح قدمت دارد. تاريخ تربيت مادها به دو مرحله سياسي و مدني تقسيم ميشود. مرحله اول از زمان مهاجرت آغاز ميشود که تربيت بيشتر جنبه مذهبي داشت و مرحله دوم از دوره مهم شاهي تا انقراض به دست کورش است. در اين دوران جريان تربيت بيشتر در خدمت تقويت وحدت ملي، تجهيزات و قواي نظامي و حفظ استقلال و افزايش استيلا بر ديگران بود.[1]
هخامنشيان در سال 550 (ق.م) در ايران به قدرت ميرسند. نظام آموزش و پرورش ايران و تشکيلات آن بنا به نوشته مورخين يوناني در دوره هخامنشيان به سه نوع تقسيم شده است. همچنين براي زمان و طول مدت آموزش در اين دوره ميتوان سه مرحله متفاوت قائل شد که به سبب رشد قواي جسمي و دماغي و نيز با توجه به روحيات و خصايص ملي و نيازهاي اجتماعي متغيير بوده است. نخستين مديران و برنامه ريزان آموزشي والدين بودند؛ پدر و مادر هر طفل مسئوليت داشتند که فرزندان خود را بر اساس موازين دين زرتشت تربيت کنند. پس ازخانواده، آتشکدهها و آتشگاهها مسئوليت تربيت کودکان را برعهده ميگرفتند. اين محافل که توسط پيشوايان مذهبي اداره ميشدند به تعليم کودکان جهت تحکيم بنيان عقايد مذهبي ميپرداختند. اين نوع سازمانهاي آموزشي به همگان اختصاص داشتند. در اين دوره سازمانهاي آموزشي آتشکده و آتشگاهها که اماکن مذهبي را تشکيل مي دادند گسترش يافته و در کنار خود مراکز آموزشي را بوجود مي آوردند. نوع سوم تربيت و برنامه ريزي آموزشي مختص شاهزادگان بوده است که در قلب کاخها قرار داشتند؛ هدف عمده تربيت در اين آموزشگاهها کاملا ازساير سازمانهاي تربيتي مجزا بوده است؛ اين نوع مدارس که برنامه هاي آموزشي خود را توسط سالخوردگان اجرا ميکردند، پرورش مديران را جهت اداره مملکت و تربيت شاهزادگان را جهت بدست گرفتن حکومت بعهده داشتند [2]
دردوره هخامنشيان با وضع قوانين و مقررات و صدور دستور سعي ميشده است کودکان را در يک قالب بريزند و همگي را برطبق عقيده و سليقه دولت پرورش دهند، اداره و کنترل متمرکز کشور پهناور ايران در آن زمان مستلزم استفاده از کارگزاراني بود که مورد اعتماد بوده و وظايف خود را بخوبي بشناسند و عامل به فرامين حکومتي باشند؛ از اينرو آموزشگاههاي ويژهاي به منظور تربيت فرزندان فرمانداران و مديران حکومتي تاسيس شده بود.[3]
[1]. تاريخ آموزش وپرورش ايران و اسلام، ص82.
[2]. سازمان و مديريت آموزش و پرورش ايران، ص124.
[3]. بررسي تاريخچه برنامه ريزي آموزشي از تاسيس دارالفنون تا انقلاب اسلامي ايران، ص120