درس: ادبيات کودکان و نوجوانان

1401/08/16 10:08
فصل قبل

 

سرفصل: اهداف ادبيات کودکان و رابطه آن با ويژگي هاي کودک و نوجوانان

مطلب درسي: بيان هدف

روش ادبيات بررسي کمبودها، کسري ها، بي عدالتي ها و نا هنجاري هاي اجتماعي و باز گويي راه حل هاي مناسب براي رفع آن ها است. ادبيات تلاش مي کند تا جامعه را با تيز بيني و نگاهي عميق موشکافي و بررسي کند. مشکلات و سختي ها و موانعي که بر سر راه آدميان است ابتدا شناخته و سپس اذهان جامعه را بدان ها متوجه سازد تا در رفع آن ها اقدام شود.

کتاب ها و آثار مخصوص کودکان چه به صورت آموزش مستقيم و چه به صورت آموزش غير مستقيم بايد جهان بيني اسلامي را مطرح کند.

جهان بيني اسلامي ، جهان هستي را متکي به خداوند و به سوي او مي داند و مي بيند. اگر ما بتوانيم بينش قرآني را در جامعه حاکم کنيم بسياري از مشکلات و محروميت ها حل مي شود و انسان به سوي بهتر زيستن حرکت مي کند.

ادبيات کودکان بايد از تمام زيبايي هاي معنوي و اصالت هنري برخوردار باشد .

نويسندگان ، شاعران و تصوير گران و هنرمنداني که آثار ويژه و مخصوص کودکان را به بوجود مي آورند؛ بايد علاوه بر رعايت موارد مذکور اهداف زير را نيز در آثار خويش لحاظ نمايند .

گسترش جهان بيني الهي در کودک

القاي اين طرز تفکر به کودک که خوب و بد اعمال بايد بوسيله عقل، فطرت و وحي الهي انتخاب شود.

گسترش شناخت کودک نسبت به جهان خلقت و محيطهاي مختلف اجتماعي

آماده ساختن کودک براي مبارزه با هر گونه بي عدالتي اجتماعي

درست انديشي و تقويت باورهاي الهي در کودکان

آماده سازي کودک جهت برخورد با مسائل و مشکلات

آماده سازي کودک براي شناختن ، دوست داشتن و ساختن جامعه اسلامي

کمک به کودک جهت شناخت گروههاي مختلف مردم مانند خوب، بد، خاکستري، مؤمن، منافق و داشتن معيار هاي لازم در برقراري ارتباط يا برخورد با اين گروهها .

کمک به کودک در شناخت استعداد ها و توانايي هاي خود

افزايش گنجينه لغات کودکان با برجسته نمودن کلمات کليدي مانند همکاري، همدلي، شجاعت، شهادت ، ايثار، محبت، راستگويي، ايمان ،تقوي

ارضاي حس کنجکاوي کودکان

ايجاد علاقه و عادت به مطالعه کتاب هاي مفيد در کودکان با لذت بردن و سرگرم شدن

تقويت فضايل اخلاقي خصوصا صرفه جويي و قناعت و پرهيز از اسراف و تبذير در همه ي شئون زندگي

تقويت بنيه علمي و فرهنگي و افزايش آگاهي هاي سياسي، اجتماعي کودکان و نوجوانان

آموزش مهارت خويشتنداري در برابر گناهاني چون غيبت، دروغ، نگاه به نامحرم،کسب مال حرام، اعتياد و غيره.

افزايش مهارت خودباوري و خلاقيت در کودکان و نوجوانان

توجه به سلامت جسم در کنار سلامت روح با انجام دستورات ديني چون مسواک زدن، بموقع خوابيدن، ورزش کردن و غيره.

نا گفته نماند موارد زير، اهداف مشترک غالب کتاب هايي است که در رابطه با ادبيات کودکان و نوجوانان نوشته شده است:

آماده ساختن طفل براي شناختن ، دوست داشتن و ساختن محيط

سرگرم کننده و لذت بخش بودن

علاقه مند کردن بچه ها به مطالعه

ارضاي حس کنجکاوي

ارضاي حس عاطفي

افزايش دانستني ها و گنجينه لغات

نتيجه گيري

اهداف ادبيات کودکان نمي تواند جداي از هدف هاي مردمي که آن را مي سازند باشد بنابراين در جامعه اسلامي، اهداف ادبيات کودکان هم مانند همه برنامه ها و هدف هاي ديگر بايد زاييده ارزش هاي الهي باشد .

اگر کودک از طريق آثار مخصوص خود ياد نگيرد که خوب و بد اعمال و رفتار و انديشه ها بايد بوسيله عقل، فطرت و وحي الهي انتخاب شود؛ لذت بردن، پر شدن اوقات فراغت و ارضاي حس کنجکاوي او در چارچوب معين و تعريف شده مذهب و ارزش هاي مذهبي نخواهد بود و راه براي انحراف و به هدر رفتن توانايي ها و انرژي و استعدادهاي خدادادي او باز خواهد بود و در نهايت اثرات سوء آن متوجه جامعه هم خواهد شد .

براي نمونه از بين اهداف ذکر شده هدف شماره 12 با در نظر گرفتن جهت گيري الهي توضيح داده مي شود:

علاقه مند کردن کودکان به مطالعه

هدف فوق، يکي از کارهاي مهم و زير بنايي است که از همان اوايل کودکي مي تواند نسلي آگاه، هوشيار و صالح به وجود آورد. وقتي که کودک طعم مطالعه را چشيد، به مرور زمان اين امر براي او کاري حياتي مي شود . پس بايد فرزندان خود را از همان اوايل کودکي با کتاب آشنا کنيم تا قبل از اين که روح ، مغز و فکر آنان در مسير ديگري به کار بيافتد و فطرت پاک و الهي آنان غبار آلود شود ، اهميت مطالعه را درک و انديشه هاي خوب و رفتار هاي مناسب را خود انتخاب کنند و از همه مهمتر خوب انديشيدن را ياد بگيرند که به مراتب از مصرف انديشه هاي خوب بهتر است[1].

راههاي مختلفي براي علاقه مند کردن کودکان به مطالعه وجود دارد. يکي از اين راه ها انتخاب زمان و موقعيت مناسب است . اعياد و مراسم مذهبي ، تولد ها و شهادت هاي ائمه و شخصيت هاي مذهبي، مناسبت ها و زمان هاي مناسب و مفيدي براي هديه دادن يک کتاب است.

در روزهايي که مصادف با ميلاد و شهادت معصومين (ع) است کتاب قصه و يا شعري را که راجع به همين مناسبت ها و متناسب با سن مخاطب باشد انتخاب مي کنيم و به آنان هديه مي دهيم که بخوانند يا برايشان مي خوانيم و يا همراه با هم مي خوانيم. اين امر باعث مي شود که بعد مذهبي و معنوي کودک افزايش يابد و آنچه را که مي آموزد در وجود او پايدار بماند .

اين حديث گرامي حضرت امير المومنين (ع) را بار ها شنيده ايم که مي فرمايند: «اثر علم در کودکي مانند نقش بر روي سنگ است[2]»

همچنين به فرزندشان امام حسن (ع) فرمودند: «قلب نوجوان چونان زمين كاشته نشده، آماده پذيرش هر بذرى است كه در آن پاشيده شود.پس در تربيت تو شتاب كردم، پيش از آن كه دل تو سخت شود، و عقل تو به چيز ديگرى مشغول گردد.»[3]

اصول و مباني ادبيات کودکان و نوجوانان

نويسنده و شاعر آثار ادبي کودکان و نوجوانان ، علاوه بر داشتن تخصص ادبي، لازم است، ويژگي هاي زير را دارا باشد:

الف) اصول تعليم و تربيت را در حد ضرورت بداند .

ب) از روان شناسي و رشد شخصيت کودک و نوجوان آگاهي لازم را داشته باشد .

ج) بايدها و نبايدهاي مذهبي و ارزش هاي مکتبي را در حد ضرورت بداند و آن را باور داشته باشد .

د) جنبه هاي گوناگون فرهنگي و ملي و آداب و سنن جامعه خود را در حد ضرورت بشناسد.

ه) نيازهاي ضروري جامعه خود را بداند.

در اين صورت مي تواند آثاري براي کودکان و نوجوانان بوجود آورد که با خواسته ها و نيازها، احساس و عاطفه، ذهن، زبان، زمان، تجربه هاي مخاطبان و ارزش ها و باورهاي مذهبي و ملي جامعه آنان متناسب باشد .

با توجه به مواردي که ذکر شد. نويسنده و شاعر آثار کودکان و نوجوانان بايد در رابطه با پديد آوردن اثر خود به اصول و مباني زير پايبند باشد:

توجه همزمان به عوامل عاطفي و منطقي

اهميت دادن به ارزش ها و باورهاي مذهبي و فرهنگي

در نظر گرفتن نيازهاي مخاطبان

توجه به فطرت انساني

بهره گيري از الگوها

برخورد مجموعه اي با تربيت انسان

توجه به تجربيات کودکان و نوجوانان

تناسب اثر با زبان کودکان و نوجوانان

در نظر گرفتن توانايي ذهني کودکان و نوجوانان

اکنون به شرح موارد ذکر شده مي پردازيم:

1- توجه همزمان به عوامل عاطفي و منطقي

در برقراري ارتباط و آموزش کودک بايد از عناصر زباني و ادبي سازگار با احساس و عاطفه اش بهره گرفت تا پيام مورد نظر در وجودش بنشيند.

خالق اثر بايد عامل منطقي را هم در کنار عامل احساسي ببيند و مورد توجه قرار دهد به عبارتي بايد پيام خود را با زبان احساس و در بستري منطقي پرورش دهد .تا تاثير آن بادوام تر بوده و سراسر وجود مخاطب را تحت تاثير قرار دهد. استاد شهيد مطهري در «کتاب آشنايي با قرآن» مي فرمايد :«يک وظيفه قرآن، ياددادن و تعليم کردن است. در اين جهت مخاطب قرآن عقل انسان خواهد بود و قرآن با زبان منطق و استدلال با او سخن مي گويد. اما به جز اين زبان ، قرآن زبان ديگري نيز دارد که مخاطب آن عقل نيست بلکه دل است و اين زبان دوم احساس نام دارد .آن که مي خواهد با قرآن آشنا گردد و بدان انس بگيرد ، مي بايست در حد ضرورت با اين دو زبان آشنايي داشته باشد و هر دو را کنار هم مورد استفاده قرار بدهد . تفکيک اين دو از هم مايه ي بروز خطا و اشتباه و سبب خسران و زيان خواهد بود. آنچه را که ما دل مي ناميم عبارت است از احساسي بسيار عظيم و عميق که در درون انسان وجود داردکه گاهي اسم آن را احساس هستي مي گذارند. يعني احساسي از ارتباط انسان با هستي مطلق . کسي که زبان دل را بداند و با آن انسان را مخاطب قرار دهد ، او را از اعماق هستي و کنه وجودش به حرکت در مي آورد . آن وقت ديگر تنها فکر و مغز انسان تحت تاثير نيست، بلکه سراسر وجودش تحت تاثير قرار مي گيرد.»[4]

پس استفاده از اين دو زبان ، به صورت دو بال لازم براي پرواز، ضروري است و افراط در استفاده از هر يک، موجب ضلالت و گمراهي است .

2- خدامحوري در زندگي

«وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ؛[5]من جنّ و انس را نيافريدم جز براي اينکه عبادتم کنند و از اين راه تکامل يابند و به من نزديک شوند»

در قرآن کريم خداوند هدف از خلقت انسان را عبادت قرار داده است. پس تنها با محور قرار دادن خداوند که خالق هستي است مي توان به هدايت دست يافت.

نويستده و پديدآورنده آثار مخصوص کودکان بايد تلاش و کوشش نمايد تا از طريق آثار خود بچه ها را در مسيري قرار دهد که هيچگاه خالق هستي را فراموش نکنند و راهي جز راه او را نياموزند و ارزش ها ، باورها و آرمان هاي راستين مکتبي را در فضاي هنري و با توجه به فرهنگ حاکم بر جامعه که برگرفته از بايدها و نبايدهاي الهي است بپذيرند و به آن پايبند باشند؛ در چنين صورتي است که از انحرافات و کج روي هاي جوامع بشري در امان خواهند بود.

با توجه به تاثير نويسنده در شکل گيري شخصيت و رفتار مخاطبان آثار خود، هرگز مجاز نيست هر آن چه را که دلش مي خواهد و يا بر سر قلمش مي آيد، بگويد و بنويسد. او بايد به آنچه ذکر شد پاي بند باشد و اين پاي بندي را هنرمندانه در آثار خود نشان دهد.

3- توجه به نيازهاي مخاطبان

آثار مخصوص کودکان و نوجوانان هنگامي با خواسته ها و نيازهاي آنان تناسب خواهد داشت که نويسندگان و پديدآورندگان آن دنياي کودکان و نوجوانان عصر خود را به خوبي بشناسند. ارتباط دنياي آنان را با دنياي بزرگسالان بدانند. نقش بچه ها را در ساختن آينده کشور در نظر بگيرند . خواسته ها و نيازهاي گوناگون آنان (نيازهاي اوليه که ثابت و لايتغيرند و نيازهاي ثانويه که تغيير پذيرند) را بشناسند. بهترين، منطقي ترين و مناسب ترين راه هاي رفع اين نيازها را با توجه به شرايط زمان و مکان انتخاب کنند .

احتياج به امنيت خاطر، چه مادي ، چه معنوي، چه عاطفي، چه اخلاقي، احتياج تعلق داشتن به گروه ، نياز به محبت ديدن ، نياز به مورد احترام واقع شدن احتياج به سرگرمي ، نياز به آماده شدن براي برخورد با مشکلات، نياز به حداکثر لذت بردن صحيح از زندگي و نياز به رشد و تکامل از جمله نيازهاي بچه هاست که بايد به آن توجه شود.

به طور کلي مي توان گفت در زندگي روزمره تنها احتياجات و نيازهاي مادي نيست که انسان ها براي رفع آن تلاش مي کنند .نيازها و احتياجات معنوي هم بايد برآورده شود . ادبيات و هنر يکي از مهمترين وسايلي است که مي تواند در رفع اين نيازها مؤثر باشد و احتياجات را تغيير داده و به درجات بالاتر ارزش هاي انساني و معنوي برساند . نويسنده کودک و نوجوان بايد بکوشد در آثار خود ، به طور غيرمستقيم و هنرمندانه آموزش هايي را مطرح کند که به تدريج مخاطب هايش را از نيازهاي کوچک و پيش پا افتاده، به سوي نيازهاي برتر و عالي تر رهنمون سازد تا جايي که همچون مجاهدين في سبيل الله باشد و در اين راه جز الله هيچکس را نبيند و نخواهد.

همچنان كه رسول خدا فرموده: «شما براى نيستى خلق نشده‏ايد بلكه براى‏ باقى بودن خلق شده‏ايد.»[6]

4- توجه به فطرت انساني

در اسلام عامل اصلي در تغيير انسان ها ، فطرت پاک الهي و خدايي آن ها است که ممکن است پرده هايي از غفلت و فراموشي بر آن افتاده باشد. در اين صورت بايد تلاش کرد تا اين پرده زدوده و انسان هدايت شود. انبياء و امامان مأموريت داشتند تا به انسان ها کمک کنند که پرده هاي غفلت و فراموشي را از روي فطرت پاکشان بردارند و آن ها را به راه راست هدايت کنند.

امام علي (ع) در نهج البلاغه اشاره مي کنند: که خداوند پيامبران را فرستاد تا به وسيله آنان به مردم هشدار دهد که به پيمان هاي فطري عمل کنند[7]. چرا که خداوند متعال انسان را به گونه اي آفريده است که بر اساس طبيعت و مقتضاي فطرت و ذاتش به سوي پروردگار و پرستش و بندگي او گرايش شديدي دارد و اگر از مسير فطرت منحرف نگردد، بي گمان راه اطاعت و عبادت حضرت حق را پيش مي گيرد و به تمام تعهداتي که به زبان فطرت با خدا بسته است, عمل مي کند.

اگر نويسنده بتواند با استفاده از روش هايي که مکتب ارائه داده است و با درک سيره پيامبران و امامان (ع) فطرت کودک را سالم نگه دارد، کار اساسي انجام داده است . پس وظيفه نويسنده اين است که نگذارد پرده هاي کدورت و جدايي از خدا روي فطرت پاک آن ها را بگيرد و اگر هم گرفته ، با روش هاي اسلامي و هنرمندانه آن ها را بردارد.

5- بهره گيري از الگوها

در اسلام الگوهايي و اسوه هايي وجود دارد که مسير مکتب را به بهترين نحو طي کرده اند؛ سراسر زندگي آنان براي ما درس است . شجاعت ، تقوي و پرهيزکاري ، صداقت ، امانت داري، مبارزه با ظلم، طرفداري از حق و حقيقت ، ايثار و مردانگي و فداکاري و وفاداري را در جاي جاي زندگي آنان مي توانيم ببينيم و از آن درس بگيريم با توجه به اينکه کودکان و نوجوانان همراه با شخصيت داستان و پابه پاي او جلو ميروند و از او تأثير مي پذيرند شايسته است که نويسنده کودکان و نوجوانان ازاين درياي الگوها بهره گيرد و زندگي قهرمانان راستين را دست مايه داستان هاي خود قرار دهد و گوشه هايي از زندگي اين رادمردان و زنان قهرمان را به تصوير بکشد . حتي مي تواند از زندگي دوران کودکي و نوجواني اين عزيزان بهره بجويد.

سراسر زندگي پيامبر خدا حضرت محمد (ص) و امامان معصوم (ع) درس است. با الگو گرفتن از دوران کودکي، دوران نوجواني و به طور کلي از همه زندگي آنان مي توان داستان هاي واقعي براي کودکان و نوجوانان نوشت. به عنوان مثال در امر به معروف و نهي از منکر داستان امام حسن و امام حسين (ع) در کودکي و برخوردشان با آن پيرمردي که وضوگرفتن را درست نمي دانست مي توان بهره گرفت. در عدالت و ايثار و شجاعت از حضرت علي (ع) داستان نقل کرد. از صحابه و ياران امام حسين در کربلا سخن گفت . وقتي در رابطه با حکومت عدل و عدالت سخن به ميان مي آيد جريان عقيل برادر حضرت علي (ع) و نحوه برخورد حضرت با برادرشان را ذکر کرد و اين که حضرت کوچکترين استفاده نا به جايي را از بيت المال نکرد و وقتي صحبت از فداکاري و تلاش مي شود، داستان فداکاري هاي ابوذر و استقامت بلال را به تصوير کشيد.

6- نگاه جامع به تربيت انسان

نويسنده اي که براي کودکان و نوجوانان مينويسد. بايد بداند که ما ميخواهيم انساني تربيت کنيم و بسازيم که مجموعه اي از خصوصيات باشد. خشم او، محبت او، فداکاري او، مبارزه ، نفرت ، دوست داشتن، تلاش و کوشش او همه در جاي خود باشد. آثار نويسندگان کودکان و نوجوانان بايد به گونه اي باشد که کودک را تک بعدي بار نياورد . اگر نويسنده از ترس مي گويد بايد در کنار آن از اميد هم بگويد، و بر عکس اگر از اميد مي گويد اشاره اي هم به ترس داشته باشد. اگر اين چنين عمل شود مخاطب نه در دره ترس سقوط مي کند و نه در قله ي اميدهاي دروغين به پرواز در مي آيد. بلکه او را در جاده ي مستقيم الهي قرار مي دهد . که خوف و رجاء هر دو براي حرکت انسان لازم است.

امام صادق عليه السلام در بيان وصيت لقمان مي فرمايند که: «چنان بايد از خدا بترسي که گويي اگر اعمال نيک ثقلين (جن و انس) را هم بياوري او تو را عقوبت خواهد کرد، و چنان بايد به او اميد ببندي که گويي اگر گناهان ثقلين را هم مرتکب شده باشي او تو را از رحمت خويش برخوردار خواهد کرد».[8]

7- توجه به تجربيات کودکان و نوجوانان

تجربه اندوزي هاي کودکان، از هنگامي که قدرت تشخيص پيدا مي کنند با تجربه هايي ساده و محدود آغاز، و با توجه به توانايي هاي شخصي، نوع زندگي و فرهنگ خانواده و جامعه ي آنان پيچيده ،گوناگون وگسترده مي شود. برخي از اين تجربه ها، فردي و برخي ديگر گروهي و همگاني است. دسته بندي اين تجربه ها، بر پايه ي ويژگيهاي گروههاي سني، زمينه ساز ورود آفرينندگان آثار ادبي به دنياي آنان است آثاري که با توجه به اين تجربيات شکل مي گيرد. همدلي مي آفريند و ماندگار مي شود[9]. به عنوان مثال سير رشد و تحول شناختي از مرحله حسي- حركتي به انتزاعي نمونه بارز اين تجربه اندوزي است.

8- تناسب اثر با زبان کودکان و نوجوانان

خداوند در قرآن مي فرمايد: «وَ مَا اَرْسَلْنَا مِن رَّسُول اِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ؛ ما ما هيچ پيامبري را، جز به زبان قومش، نفرستاديم تا (حقايق را) براي آنها آشکار سازد»[10]. اين آيه شريفه به اصل کلي و مهم يادگيري و آموزش تناسب مطلب با فهم مخاطب اشاره مي کند.

کودکان و نوجوانان در هر سني که باشند، از نظر فهم و درک معناي لغات داراي محدوديتهايي هستند. بنابراين بايد در آثار ويژه آنان محدوديتهاي درک معاني لغات رعايت شود. هرچه سن، تجربه و معلومات بچهها بيشتر باشد،گنجينه ذهني لغات آنان ، غني تر است . هر چند يکي از وظايف نويسنده اين است که با خلق اثرش گنجينه ذهني لغات بچه ها را افزايش دهد. اما براي اينکه مخاطبش به راحتي بتواند اثر مورد نظرش را بخواند ، بايد لغاتي را در برقراري ارتباط با بچه ها به کار گيرد که مطمئن باشد بچه ها معني آن لغات را به خوبي مي فهمند.

مسلما همه بچه هاي يک جامعه در وضعيتي کاملا مشابه زندگي نمي کنند که گنجينه لغات آنان هم يکسان باشد . بچه هشت ساله اي که در شهر زندگي مي کند ، با بچه هم سن خودش که در يک روستا زندگي مي کند ،از اين نظر همسان نيستند . فرزند يک تاجر به معني لغاتي آشنايي دارد که فرزند يک کارمند اصلا چنان لغاتي را يک بار هم نشنيده است . بر عکس فرزند کارمند معني دقيق لغاتي را مي داند که کودک يک خانواده مرفه از فهم آن لغات عاجز است .

تفاوت محيط ، آب و هوا و نوع زندگي و عواملي از اين قبيل هميشه در نوع تربيت ، پرورش، آموزش و در نتيجه در نوع گنجينه هاي ذهني بچه ها تأثير مي گذارد .

در محيط هاي دو زبانه وضع کاملا فرق مي کند و مشکل دو چندان مي شود . بنابراين نويسنده بايد لغت ها و واژگاني را به کار ببرد که مطمئن باشد همه بچه ها معني آن لغت ها را مي فهمند»[11].

9- در نظر گرفتن توانايي ذهني کودکان و نوجوانان

پيامبر اکرم صلي اله عليه و آله (ص) مي فرمايند: «ما پيامبران موظفيم با هرکس مطابق درک و فهم او صحبت کنيم.[12]».

چرا که هدف از سخن گفتن و انتقال پيام جز با رعايت اين تناسب محقق نخواهد شد.

بايد توجه داشت که «ذهن کنجکاو و خيال پرداز کودک و نوجوان همواره پاسخ پرسش هاي گوناگون و فراوان خود را مي جويد و برخي پاسخ ها را در مي يابد. اما دريافت برخي پاسخ ها از توان ذهني او فراتر است. بنابراين آفريننده ي آثار ادبي کودک و نوجوان ، با شناخت و پذيرش اين ناتواني ، وظيفه دارد که پاسخ هايي درست، ساده و متناسب با درک آنان بيابد . آن ها را در درون مايه هايي مناسب بگنجاند و در قالب هايي فراخور توان و شرايط مخاطبان ارائه دهد تا آنان جواب پرسش هاي خود را به طور غيرمستقيم بيابند و به تدريج با واقعيت هاي زندگي آشنا شوند، و زمينه پرورش عقلاني آنان براي شرايط گوناگون ذهني فراهم گردد .

آفرينش شخصيت هاي داستاني ، تمثيلي و تدوين زندگي اسوه ها و الگوهاي راستين، ويژه گروهاي سني، در اين زمينه راهگشاست[13].

 

 


[1]. برگرفته از کتاب تعليم و تربيت در اسلام، ص 24.

 

[2]. «اَلعِلمُ في الصِغَرِ کالنَّقش في الحجر»(بحارالانوار،ج1ص224).

 

[3]. همان، ج1، ص 224.

 

[4]. آشنايي با قرآن، ج 1، ص 36.

 

[5]. ذاريات/ 56.

 

[6]. «مَا خُلِقْتُمْ لِلْفَنَاءِ بَلْ خُلِقْتُمْ لِلْبَقَاءِ» (بحارالانوار ج 6، ص 249).

 

[7]. «لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ» (نهج البلاغه، خطبه اول، ص43).

 

[8]. «ِخَفِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خِيفَةً لَوْ جِئْتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَيْنِ لَعَذَّبَكَ وَ ارْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَوْ جِئْتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَيْنِ لَرَحِمَك‏»(الکافي، ج2، ص67).

 

[9]. ادبيات کودک و نوجوان: (شناسايي، ارزشيابي، ارزشگذاري)، صفحه 43.

 

[10]. ابراهيم/ 4.

 

[11]. قصه گوئي، اهميت و راه و رسم آن، ص20.

 

[12]. إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ‏ نُكَلِّمَ‏ النَّاسَ‏ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِم»(الکافي، ج1، ص23).

 

[13]. ادبيات کودک و نوجوان: (شناسايي، ارزشيابي، ارزشگذاري)، ص 43.

 

فصل بعد
نقدها و نظرات