درس:تحليل محتواي کتب درسي

1401/08/16 10:23
فصل قبل

 

سرفصل: بررسي معيار هاي مطلوب کتب درسي

مطلب درسي 1: سازگاري محتوا با واقعيتهاي اجتماعي

توجه به واقعيتهاي اجتماعي اساس برنامهريزي را تشکيل ميدهد ازجمله در برنامهريزيهاي اجتماعي، فرهنگي و آموزشي اين موضوع از اهميت ويژهاي برخوردار است.

برنامه درسي هنگامي مفيد خواهد بود که هماهنگ با واقعيتهاي فرهنگي زمان خود باشد. با تحليل فرهنگ و جامعه ميتوان به جستجوي محتوايي مناسب جهت يادگيري پرداخت که علاوه بر داشتن اعتبار علمي با ديد اجتماعي نيز سازگار باشد.

بدون شک در قرآن کامل ترين نمونه رعايت معيار مورد بحث است زيرا:

انديشه جهاني و جاودانه بودن قرآنکريم از اصول بنيادي مورد اتفاق همة مسلمانان از ظهور اسلام تا امروز بوده است. مسلمانان همواره بر اين باور بوده و هستند که قرآنکريم کتاب هدايت همة انسانهاست. در فهم معارف قرآن نه فرهنگ خاصي معتبر است که بدون آن دسترسي به اسرار قرآن امکان نداشته باشد و نه تمدّن مخصوصي مانع از بهرهمندي از الطاف قرآن ميگردد؛ نه عربيت شرط راهيابي به حقايق قرآن و نه عجميت مانع رسيدن به ذخاير معرفتي آن است. قائل شدن به جهاني بودن قرآن، مستلزم پاسخگويي قرآن به نيازهاي تمام دورانها ميباشد. اين خصوصيت به خاطر اين است که تنها کسي که انسان را به صورت کامل مي شناسد و از مصالح و مفاسد او به طور کامل آگاه است خالق اوست و اين کتاب از جانب همان خالق است. قرآن کريم در همين راستا خويش را اينگونه توصيف مي کند: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‏ هِيَ أَقْوَم‏؛ اين قرآن، به راهى كه استوارترين راه‏هاست، هدايت مى‏كند»[1]

مؤيّد اين مطلب، روايتي از حضرت امام رضا(ع) است که حضرت از پدرشان، امام موسيبن جعفر(ع) نقل ميفرمايند: «مردي از امام جعفر صادق(ع) پرسيد: چگونه است که قرآن هر چه بيشتر مورد بررسي قرار ميگيرد، بر تازگي آن افزوده ميشود؟ حضرت پاسخ دادند: زيرا خداوند، قرآن را براي زمان خاصي و مردم به خصوصي نازل نفرموده است. بنابراين، قرآن در هر زمان، جديد و تا روز قيامت براي هر قوم و گروهي از مردم تازه است.»[2]. بر پاية اين حديث، قرآن در هر زمان تازه است، نه اينکه مانند سنگ راکد باشد؛ بلکه مانند چشمة جوشان، همواره روان است؛ زيرا مظهر تام گوينده خود و نشانهاي کامل از اوست. اگر کتابي جاودانه باشد، بايد به صورتي با جهانيان سخن بگويد که همگان از فهم آن نصيبي داشته باشند.

پيشرفت علم و نياز انسان به معارف عميق، باعث ايجاد مسائل نو و نيازهاي جديد ميگردد؛ مسائلي که در زمانهاي پيش مطرح نبوده و چون قرآن کتاب هدايت براي همه انسانهاست، بايد تأمينکننده همه نيازها و مشکلات بشر باشد و به هر پرسش جديدي، پاسخي نو بدهد. تشبيه قرآن در بعضي از احاديث به خورشيد و ماه[3]. بدين جهت است که ماه و خورشيد مختص زمان و مکان خاصي نيست. قرآن چون چشمهاي جوشان و جويباري پر آب است که هر روز آب تازه از آن مي‌‌جوشد و معارف ناپيدايش آشکار ميگردد.

مطلب درسي 2: تناسب محتوا با ويژگيها و نيازهاي سني فراگيران

هر يک از مراحل رشد انسان با تغييراتي همراه است و ويژگيهايي را به همراه دارد اين تغييرات در ابعاد مختلف شخصيت صورت ميگيرد.

شناخت ويژگيهاي مشترک سني يادگيرندگان ميتواند راهنماي مناسبي جهت انتخاب و سازماندهي محتواي درس باشد. بهعنوانمثال: اطلاع از اين موضوع که کودکان پنج تا نه سال در حالت رشد تفکر عيني به سر ميبرند مؤلف کتاب درسي را آگاه ميسازد که ميبايست مطالب درسي کتاب را دقيقاً بر اساس مفاهيم قابلدرک و قابل تجربه در نظر بگيرند. ويژگيها، تواناييهاي ذهني و علايق کودکان را ميتوان به صورتهاي مختلف در سازماندهي محتواي کتابهاي درسي موردنظر قرارداد:

الف)انتخاب مفاهيم و مطالب قابلدرک

رسول اکرم حضرت محمد (ص) فرموده اند: «آن کس که نزد او کودکي هست بايد در پرورش او کودکانه رفتار کند[4]»

مولوي در مثنوي با زبان شعر به خوبي به اين مطلب اشاره مي کند:

چونکه با کودک سر و کارت فتاد  پس زبان کودکي بايد گشاد

ب)تعيين نوع موضوع و مثالهاي درسي مرتبط با توانايي و علايق کودکان.

در قرآن به رعايت توان مخاطب توجه شده و مي فرمايد: «لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا...» (خداوند هيچ کس را، جز به اندازه تواناييش، تکليف نميکند)[5]

ج) تعيين حجم محتوا و مقدار مطالب ارائهشده در يک صفحه، چنانکه بهعنوان مثال براي کودک دوره اول دبستان در هر صفحه کتاب درسي مقدار کمي از مطالب درج ميشود و بقيه صفحه به سفيد خواني و تصوير خواني اختصاص مييابد.

د) کوتاه بودن جملات کتاب و ساده و قابلدرک بودن واژهها در کتابهاي کودک.

ه) بزرگ بودن اندازه حروف و قطع کتاب در کتابهاي درسي و آثار نوشتهشده براي مخاطبين کودک.

و) استفاده از شخصيتهاي حيواني بهويژه پرندگان و حيوانات خانگي در تنظيم محتواي برخي از کتابهاي خاص.

سرفصل: بررسي معيار هاي مطلوب کتب درسي

مطلب درسي: تناسب محتوا با ويژگيها و نيازهاي جنسيتي فراگيران

محتواي برنامه درسي چه در قالب کتاب و چه از طريق ديگر مواد و رسانههاي آموزشي، هنگامي براي کليه مخاطبين مفيد و اثربخش خواهد بود که علاوه بر ويژگيهاي سني، ويژگيها و نيازهاي جنسيتي آنان را نيز مدنظر قرار دهد. در اين خصوص طرح موضوعات و مسائل مورد استفاده در کتاب بايد به گونهاي باشد که بتواند در آموزش و پرورش هر دو جنس مؤثر واقع گردد و شرايط آموزشي بهگونهاي نباشد که منجر به ظلم و بي عدالتي نسبت به يکي از دو جنس گردد.

نظر به نقش مهم خودپنداري مثبت در بهداشت رواني و رشد شخصيت فراگيران، برنامه درسي موظف است شرايطي فراهم آورد که نهتنها به بروز ديد منفي در يادگيرنده نسبت به جنسيت خود منتهي نشود بلکه از طريق کاربرد محتواي مناسب در تقويت حس ارزشمندي و خودپنداري مثبت نقشي سازنده داشته باشد. جهت رعايت اين معيار در کتب درسي ميتوان طريقه و شيوه ارائه نقش قهرمان و شخصيت مثبت داستان ها به گونه اي باشد که شامل زندگي نامه علما، دانشمندان و شعراي متعهد و پايبند به ارزش هاي هر دو جنس باشند.

آنچه ميان زن و مرد مطرح است از نگاه اسلام فقط تفاوت است، نه برتري، تفاوتي که ناظر به تفاوت در مسئوليت ها بوده، و کاملا حکيمانه است.

اگرچه جريانهاي فمنيسيتي در ابتدا تفاوتهاي شخصيتي زن و مرد را بر نميتافتند، اما امروزه حتي گرايشهاي جديد فمنيستي بر اصل تفاوت انسانها تأکيد داشته، و آن را پذيرفته اند.[6] اما اسلام از قرن ها پيش بر اين تفاوت ها و لزوم تقويت آنها تأکيد فرموده است. در آموزههاي اسلامي بنابر روايات معصومين(ع) تأکيد شده است که  تفاوتهاي جنسيتي زن و مرد را در آمادهسازي براي انجام وظايف و مسئوليتها از آغاز کودکي و در ادامه در دوران جواني درنظر بگيرند. مضمون برخي احاديث در مصادر و منابع اسلامي دراينباره قابل تأمل است؛ ازجمله: 

تأکيد به فراهم نمودن برخي کارهاي رقابتي براي پسران، توجه به روحيات عاطفي و توان جسمي دختران و زنان[7] و ياد دادن اصول خانهداري به آنها، پرهيز زنان و مردان از تشبه به يکديگر در پوشش[8] برشمردن وظايف مردانه و زنانه براي هرکدام مانند تمکين زن از مرد و خودآرايي زنان براي همسران[9] و سفارش به نيکو شوهرداري زنان[10] و از سوي ديگر مديريت مرد بر خانواده[11] و اينکه دختران از کودکي سرشار از احساس و عاطفهاند که تا دوران مادري و بزرگسالي ادامه دارد. اين موارد ازجمله دلايل رسميت داشتن نظام تفکيک جنسيتي در اسلام است.

در پاسخ به اين سؤال که ديدگاه اسلامي بر تفاوت هاي جنسيتي يا برابري جنسيتي در آموزش تأکيد دارد، بايد گفت: ديدگاه اسلامي تفاوت جنسيتي يا تساوي جنسيتي را به طور مطلق برنمي تابد. زن و مرد از ديدگاه اسلامي دو صنف از نوعي واحد هستند «خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا...» (و شما را از يک نفس آفريد، و همسرش را از (باقيمانده گِل) او خلق کرد)[12]. و لذا علاوه بر اشتراک در بسياري از ويژگي هاي جسمي، روحي، حقوق و تکاليف داراي تفاوت هايي نيز در اين موارد هستند. خداوند متعال هدف خود از تفاوت جنسيتي را ستم و فخرفروشي نمي داند؛ هيچ جنسي بر جنس ديگر برتري ندارد مگر باتقواتر باشد «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ» (اي مردم! ما شما را از يک مرد و زن آفريديم و شما را تيرهها و قبيلهها قرار داديم تا يکديگر را بشناسيد؛ (اينها ملاک امتياز نيست،) گراميترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست؛ خداوند دانا و آگاه است)[13]. و اين يعني نگاه توحيدي به مرد و زن که در کنار تفاوت هاي جنسيتي بايد مورد توجه نظام هاي آموزشي قرار گيرد. در حالي که در غرب در پروژه يکسان سازي انسان ها، برتري و اصالت با جنسيت مرد بوده و زن با روش هاي مردانه به مرد تشبيه مي شود. در اسلام حقِ زن بودن يعني احترام به ويژگي هاي جنسيتي او (و البته نه نگاه جنسي به او) و لذا نظام آموزشي بايد متناسب با ويژگي هاي جسمي و روحي هريک از دو جنس باشد.

سرفصل: بررسي معيار هاي مطلوب کتب درسي

مطلب درسي: اعتبار محتوا

مفاهيم، اصول، فرضيهها و روش ها بايد با ويژگيها، تواناييها و نيازهاي سني يادگيرندگان متناسب باشد

محتواي ارائهشده در هر يک از موضوعات علمي بايد مطابق و هماهنگ با حقيقت، يافتههاي معتبر علمي، نيازهاي روز و واقعي بشر باشد.

از بين معيار هاي فوق آنچه بيشتر نياز به توضيح دارد نياز هاي روز مي باشد. شهيد مطهرى براى نيازهاي روز و زمان، سه تفسير بيان مى‏كند كه در اينجا به چكيده آن اشاره مى‏شود[14].

1 - هرچه در يکزمان به وجود آمد، همين به وجود آمدنش نياز است، و بايد خود را با اين نياز، يعنى با پديدههايي كه در زمان پيدا شده، تطبيق داده و آنها را پذيرفت.

2 - مقصود از مقتضاي زمان و يا تقاضاى آن، تقاضاى مردم زمان است، يعنى مردمپسند و مطابق ذوق و سليقه مردم بودن، بايد ديد كه پسند اكثريت مردم چيست؟ ذوق عمومى چيست؟

3 - نياز زمان به اين معناست كه: احتياجات واقعى در طول زمان تغيير مى‏كند، يعنى بشر در هر زمان يك نوع تقاضايى دارد.

وى سپس با ردّ تفسير اول و دوّم، تفسير سوم را مى‏پذيرد و به شرح و بسط آن مى‏پردازد. بديهى است در موضوع مورد بحث نيز اگر گفته مى‏شود: محتواي درسي بايد هماهنگ با نياز هاي روز باشد تنها معناى سوم منظور است؛ چراکه محور فعاليت بشر احتياج اوست. بدين معنا كه انسان در اين دنيا يك سلسله احتياجات اوليه دارند؛ از قبيل خوراك، پوشاك، مسكن، پاسخ به نداى فطرت توحيدى، عبوديت، پرستش، نيازهاى فكرى، عقيدتى، ارزشهاي اخلاقى و... كه انسان توأم با آن آفريدهشده و بهناچار به دنبال آن حركت مى‏كند. اين احتياجات ثابت اند و با گذر زمان تغيير نمي کنند.

انسان براي تامين نياز هاي اوليه احتياج به ابزار دارد که اين ابزار و وسايل در هر عصرى ممكن است تفاوت كند و با پيشرفت و تكامل خود، راه وصول به نيازهاي اوليه را نزديکتر و ساده‏تر و گاهى نيز دقيقتر و پيچيده‏تر كند. نياز به ابزار را نياز ثانويه ناميده مي شود.

نتيجه آنکه: محتوايي اعتبار دارد که مطابق، هماهنگ و پاسخگوي نيازهاي اوليه و ثانويه انسان باشد.

البته در خصوص اعتبار محتوا نظريات مختلفي وجود دارد از جمله هيلدا تابا در توضيح معيار اعتبار محتواي درسي مينويسد: اعتبار، توجهات ويژه مختلفي را شامل ميشود و به آن بستگي دارد که محتواي درسي تا چه حد دانش علمي معاصر را منعکس ميسازد[15]. منظور اين افراد از دانش معاصر، نظرياتي است که در هر عصر و زمان مطرح مي شود و تاکيد آنان بر جديد و به روز بودنِ آن نظريه است؛ در حالي که طبق بيان بالا، معاصر بودن نظريه، دليلي براي ترجيح دادن آن نمي باشد مگر آنکه معتقد به وجود حقيقت مطلق باشيم در اين صورت نظريه معاصر با توجه به اين که معمولا از تجربيات قبلي بهره برده است ترجيح دارد از اين جهت که ممکن است به حقيقت نزديک تر باشد، نه فقط به اين خاطر که جديدتر و معاصر است. در اين راستا اگر دانش معاصر از فرضيه و نظريه فراتر باشد و يقين آور يا لااقل اطمينان بخش (يقين يعني اعتقاد ثابت مطابق با واقع، اطمينان يعني گمان نزديک به يقين که عقلا آن را مبناي عمل قرار مي دهند.) باشد در اين صورت اعتبار دارد.

مصداق کامل اعتبار محتوا و هماهنگي با نيازهاي حقيقي انسان، «قرآن» است، قطعاً قرآن براي عصر خاصي نيست. چراکه آيات قران با نيازهاي اوليه هماهنگ است و اين نيازها در طول زمان و براي همه انسان ها ثابت هستند. آيات و احاديث بسياري بهصراحت اين موضوع را تبيين کرده که قرآن هدايت براي تمامي انسانها در همه عصرها است. از جمله قرآن مي فرمايد: «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ» (ماه رمضان ماهي است که قرآن در آن فرو فرستاده شد درحالي که براي عموم مردم رهنمود است)[16]. همچنين از حضرت امام صادق(ع) سؤال شد: چگونه است که هر چه قرآن نشر و تدريس مى شود، چيزى جز تازگى نمى افزايد؟ حضرت فرمودند: علتش اين است که خداوند قرآن را براى زمان خاص و قوم و مردم خاص قرار نداد، بدين خاطر است که قرآن در هر زماني، جديد و براى هر قومى تا روز قيامت تازه است[17].

در روايتى ديگر از رسول خدا (ص) نقل شده است که: قرآن ظاهر و باطنى دارد، ظاهرش حكمت و باطنش علم است؛ ظاهرش نيكو و باطنش عميق است. براى قرآن ستارگانى است و بر آن ستارگان ستارگانى ديگر، عجايبش نامحدود، و غرايبش كهنه ناشدنى است؛ در قرآن چراغ‏هاى هدايت و علائم حكمت است[18]. اگر قرآن كتابى است كه در طول قرون و اعصار جريان مستمرى دارد و در هر زمان به سان خورشيد و ماه طلوع مجددى دارد، قطعاً برداشت‏ها و استفاده از آن نيز مستمر است و بديهى است كه استفاده از قرآن نيز در هر زمان بهموازات پيشرفت و ترقى علوم متفاوت خواهد بود.

6) اهميت محتوا:

محتوايي مهم و مقبول است که بتواند به شکل مطلوب روح تعقل و کاوشگري را در فراگير زنده نمايد. يکي از مشکلات آموزش و برنامه درسي در رشتههاي مختلف آن است که حجم دانش، اطلاعات و يافتههاي علمي بهطور انفجار آميزي در حال افزايش است تا آنجا که باگذشت زمان هررشتة علمي خود به رشتههاي متعددي تبديل ميشود و توسعه مييابد.

بنابراين متخصصان و مؤلفان برنامه درسي براي انتخاب محتواي آموزشي مناسب توجه به جنبههاي اساسي و بااهميت موضوعات علمي را پيشنهاد ميکنند. همچنين محتوا بايد رشد مهارتهاي ويژه يادگيري، فرآيندها و ايجاد نگرشها را مدنظر قرار دهد. هيلدا تابا در توضيح معيار اهميت محتواي آموزشي مينويسد: اهميت دانش به اين بستگي دارد که تا چه حد روح و روش کاوشگري را در دانشآموز ايجاد و تقويت ميکند.

اصولا انديشيدن جزء لاينفک زندگي بشر است. انسان در تمامي مراحل زندگي از سادهترين تا اساسيترين کارهايش نيازمند انديشه است و حتي کمال وي منوط به چگونگي تفکر اوست وليکن فکر و انديشهاي ارزشمند است که علاوه بر آنکه فهم عميق و خلاقانه در موضوع درسي مورد نظر در فراگير ايجاد مي کند، در نهايت جهانبيني صحيحي از هستي را براي آدمي به ارمغان آورد و موجب شود که وي در صراط مستقيم گام بردارد و به توحيد ناب الهي نائل و سرانجام از رضوان الهي بهرهمند شود. بديهي است که به هر ميزان انديشه، شناخت انسان را از خداوند افزايش دهد و منجر به عبوديت بيشتر وي گردد، از جايگاه والاتري برخوردار است. در قرآن و تعاليم انبياء نيز بدين امر بسيار تأکيد شده و حتي عقل و انديشه، لازمة دينداري معرفي گشته است . مکتب اسلام در کنار ترغيب انسانها به تفکر، راههاي ثمربخش، درست و ژرف انديشيدن را به او ميآموزد تا انديشة آدمي را در مسيري صحيح قرار دهد و عقول آنان را از حجابهاي مختلفي که موجب جمود ميشوند، خارج سازد و از اين طريق قواي مدرکة شان را پربارتر ساخته و از انحراف آنان جلوگيري نمايد زيرا ژرفانديشي همچون چراغي است که انسان را در مسير پرتلاطم زندگي به سرمنزل مقصود ميرساند و از طريق بهکارگيري صحيح عقل و انديشه است که راه گمراهي از رستگاري متمايز ميگردد. انسان موجودي است صاحب عقل و اراده و لذا از هدايتي متفاوت با ساير موجودات برخوردار است. يکي از ابزارهاي بسيار مهم در مسير هدايت آدمي، انديشه است. انسان بايد ژرف بينديشد تا قادر به تشخيص حق و باطل شده و در مسير حق و صواب سلوك نمايد . قرآن هم بسيار بر انديشه ورزي تأکيد مينمايد و همواره خداوند متعال مردم را بدين مهم ترغيب ميفرمايد. اين امر در آيات متعدد، مورد تاکيد قرار گرفته است. از جمله: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذينَ لا يَعْقِلُونَ؛[19] بدترين جنبندگان نزد خدا ، افراد کر و لالي هستند که انديشه نمي کنند».

و اين اهتمام تا بدانجاست که حتي هدف از نزول قرآن نيز انديشه و تدبر معرفي شده است: «كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ؛[20] اين کتابي است پربرکت که بر تو نازل کردهايم تا در آيات آن تدبّر کنند و خردمندان متذکّر شوند».

در جايي ديگر، خداوند از زبان دوزخيان، علت عذاب آنان را تعقل نکردن ذکر مي کند:«وَ قالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا في أَصْحابِ السَّعيرِ؛[21] و ميگويند: اگر ما گوش شنوا داشتيم يا تعقّل ميکرديم، در ميان دوزخيان نبوديم.

انسان در صورتي استحقاق دوزخ را پيدا مي کند که از انسانيت ساقط شده باشد؛ آدميت آدمي به دارا بودن و برخورداري از «انديشه» هست وگرنه جداي از عنصر «انديشه» اين موجود بهجز تعدادي اعضاء و جوارح مادي كه وجه اشتراك او با ساير حيوانات است چيز ديگري نخواهد بود، همانگونه كه، مولوي در اين بيت زيبا بدان اشاره نموده است:

اي برادر تو همه انديشهاي   مابقي خود استخوان و ريشهاي

در جمعبندي بحث چنين ميتوان گفت: محتواي متن درسي، در صورتي اهميت لازم را دارد که فراگير را به انديشه و تعقل پيرامون موضوع درسي وا دارد تا هم به فهم عميق علمي نايل شود و هم از ديدگاه اسلامي به يکي از بالاترين ارزشها که انديشه ورزي است، دست يابد.

 

 


[1]. اسراء/9.

 

[2]. «لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يَجْعَلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لَا لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ فَهُوَ فِي كُلِّ زَمَانٍ جَدِيدٌ وَ عِنْدَ كُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة»(بحارالانوار، ج 89، ص 15).

 

[3]. «ْ يَجْرِي كَمَا تَجْرِي الشَّمْسُ وَ الْقَمَر»(وسائل الشيعة،ج27، ص196).

 

[4]. «مَن کانَ عِندَهُ صَبِيٌّ فَليَتَصابَّ لَهُ»(وسائل الشيعه، ج 15، ص 203).

 

[5]. بقره/ 286.

 

[6]. در آمدي بر نظام شخصيتي زن در اسلام، ص100.

 

[7]. الکافي، ج5، صص510 و512؛ من لا يحضره الفقيه، ج3، ص482؛ وسائل الشيعة، ج20، ص168.

 

[8]. الکافي، ج5، ص550.

 

[9]. وسائل الشيعه، ج20، ص157«بَابُ وُجُوبِ تَمْكِينِ الْمَرْأَةِ زَوْجَهَا»؛ اعراف/ 189.

 

[10]. بحار الانوار، ج 77، ص 166.

 

[11]. نساء/ 34.

 

[12]. زمر/ 6.

 

[13]. حجرات/ 13.

 

[14]. مجموعه آثار شهيد مطهري، ج 21، ص 129.

 

[15]. کتاب معلّم (راهنماي تدريس) ادبيّات فارسي دوره راهنمايي تحصيلي پيش حرفهاي، ص 15.

 

[16]. بقره/ 185.

 

[17]. ل« لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يَجْعَلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لَا لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ فَهُوَ فِي كُلِّ زَمَانٍ جَدِيدٌ وَ عِنْدَ كُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة»(بحارالانوار، ج 89، ص 15).

 

[18]. «لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَظَاهِرُهُ حِكْمَةٌ وَ بَاطِنُهُ عِلْمٌ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِيقٌ لَهُ نُجُومٌ وَ عَلَى نُجُومِهِ نُجُومٌ لَا تُحْصَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تُبْلَى غَرَائِبُهُ فِيهِ مَصَابِيحُ الْهُدَى وَ مَنَازِلُ الْحِكْمَة»(بحارالانوار، ج 89، ص 17).

 

[19]. انفال/ 22.

 

[20]. ص/ 29.

 

[21]. ملک/ 10.

 

فصل بعد
نقدها و نظرات