2-4- دلايل توجه به فاعل حقيقي هنگام تدريس
1401/09/23 15:56فصل قبل
در مجامع علمي برخي بر اين باورند که گفتن اسم خدا و يا ذکر خدا (فاعل حقيقي) در هنگام درس لزومي ندارد و يا باعث تقدسزدايي ميشود؛ اگرچه باور دارند آفرينندة اصلي همة پديدهها و عامل اصلي هر فعاليتي در عالم حتي فعاليتهاي ذهني انديشمندان هم از قدرت الهي نشات گرفته است. در مقابل برخي ديگر باور دارند که بيان فاعليت خدا در هنگام تدريس، يکي از عوامل تأثيرگذار در جهتگيري الهي- فرهنگي علوم دانشگاهي است. از جمله دلايل لزوم بيان فاعليت خدا در هنگام تدريس ميتوان به نکتههاي زير اشاره کرد:
2-4-1- اسلامي شدن دانشگاه
براي آنکه جامعة اسلامي به سعادت و کمال مطلوب برسد، بايد دانشگاه اسلامي شود و اسلامي شدن دانشگاه وابسته به اسلامي شدن متون و کلاسهاي درسي است و يکي از بهترين و مهمترين راهها براي اين امر، آن است که در بيان مطالب درسي و گزارههاي علمي به فاعل حقيقي که خداوند است، توجه کنيم. همانگونه که در هنگام بيان معارف ديني از قول خدا بحث ميکنيم، ميتوان در علوم تجربي هم از فعل خدا بحث کرد. دربارة اسلامي شدن دانشگاهها، انديشمندان اسلامي راهکارهايي ارائه دادهاند. به نظر ميرسد نظرية آيتالله جوادي آملي کاملترين باشد. ايشان دانشگاههاي اسلامي را اينگونه ترسيم ميکنند:
«در حوزههاي علميه به فهم و تفسير آنچه خدا گفته، مشغولاند و قول خدا را محور و موضوع تلاش علمي خويش قرار دادهاند، ديني و اسلامي است. از سوي ديگر در کنار حوزههاي علميه، دانشگاههاي اسلامي همت خود را صرف ادراک و فهم فعل تفسير جهان خلقت قرار داده است. اگر تفسير قول خدا، علم اسلامي را به دست ميدهد، تفسير فعل خدا نيز علم اسلامي محسوب ميشود. پس داشتن دانشگاه اسلامي منوط به داشتن علوم اسلامي است و اين علم زماني فراهم ميشود که اولاً علم را به حريم هندسة معرفت ديني راه دهيم و چتر دين را بر سر آن بگسترانيم و ثانياً طبيعت را خلقت بدانيم و ميان طبيعتشناسي و الهيات وفاق و آشتي برقرار کنيم و از سير افقيِ فقط در مسير علم دست برداريم و هرگونه فکر ناب، انديشه سَره، عقل صِرف و رهاورد علم را موهبت الهي بدانيم که به انسان عطا کرده است» (جوادي آملي، 1393).
2-4-2- توجه به هدف آفرينش
اديان الهي هدف از آفرينش انسان را بندگي خدا و تقرب به او ميدانند. شرط لازم براي تحقق اين هدف، توجه و ياد خداوند است. از اينرو اگر در کلاسهاي درس متناسب با مطالب درسي به خدا به منزلة فاعل حقيقي توجه شود و گاهي نام خدا آورده شود، دانشجو را متوجه خدا و توحيد ميکند. در پيشگفتار بيان شد که جهتگيري الهي يعني توجه به خدا در همه حال به ويژه در آموختن دانش که از بزرگترين نعمتهاي الهي است.
ثانياً ياد خدا عامل غفلتزدايي در انسان است. هر جامعهاي که از ياد او غافل شود، در دنيا و آخرت به سختي خواهد افتاد؛ اگرچه از مادّيات فراوان برخوردار باشد. جامعة دانشگاهي هم به طريق اولي بايد از غفلت مصون باشد تا دانش او آبادگر شود، نه ويرانگر. خداوند در قرآن کريم ميفرمايد،
Pوَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْکا وَ نَحْشُرُهُ يوْمَ
الْقِيامَةِ أَعْمَيO (طه، 124)
و هر کس از ياد من دل بگرداند، همانا زندگي تنگ [و سختي] خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور ميکنيم.
2-4-3- تقويت ايمان
ياد خدا و تقواي الهي عامل برکات و نزول نعمات و زمينهساز زندگي طيّبه خواهد شد. خداوند متعال در قرآن کريم ميفرمايد:
Pوَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَي آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ...O (اعراف، 96)
و اگر مردمي که در شهرها و آباديها زندگي ميکنند، ايمان ميآوردند و تقوا پيشه ميکردند، برکات آسمان و زمين را بر آنها ميگشاديم.
اگر استاد هنگام تدريس دانشجو را متوجه علم خداوند، قدرت خداوند و يا يکي از صفات او کند، در تقويت ايمان همراه علم قطعاً مؤثر خواهد بود. به ويژه در رشتة محيطزيست که با تنوع طبيعت و عظمت آفريدهها همراه است، چه زيباست که خداوند را با اذکار مناسب ياد کنيم. در اينجا به چند نمونه اشاره ميکنيم:
«اي آنکه در خشکي و دريا راه اوست، اي آنکه در کرانههاي هستي نشانههاي اوست. »[1]. (قمي،1384 )
«اي آنکه بزرگياش در آسمان است. اي آنکه نشانههايش در زمين است. اي آنکه دلايلش در هر چيز است. اي آنکه شگفتيهايش در درياست. اي آنکه گنجينههايش در کوههاست. اي آنکه آفرينش را آغاز کند، سپس بازش گرداند. اي آنکه همة امور به سوي او بازگردد. اي آنکه لطفش را در هر چيز نمايان ساخته. اي آنکه آفرينش هر چيز را نيکو پرداخته. اي آنکه توانش در آفريدگان کارگر افتاده است».[2] (قمي، 1384)
«اي آغاز و انجام هر چيز. اي پرستيده و دارندة هر چيز. اي پروردگار و سازندة هر چيز. اي آفريننده و برآورندة هر چيز. اي گيرنده و گشايندة هر چيز. اي آغازکنندة هر چيز. اي پديدآورنده و اندازهبخش هر چيز. اي هستيبخش و جنبانندة هر چيز. اي زندهکننده و ميرانندة هر چيز. اي آفريننده و ميراثبر هر چيز.[3]». (قمي، 1384)
[1].يَا مَنْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ سَبِيلُهُ يَا مَنْ فِي الْآفَاقِ آيَاتُهُ
[2].يَا مَنْ فِي السَّمَاءِ عَظَمَتُهُ يَا مَنْ فِي الْأَرْضِ آيَاتُهُ يَا مَنْ فِي کُلِّ شَيْءٍ دَلائِلُهُ يَا مَنْ فِي الْبِحَارِ عَجَائِبُهُ يَا مَنْ فِي الْجِبَالِ خَزَائِنُهُ يَا مَنْ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ يَا مَنْ إِلَيْهِ يَرْجِعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ يَا مَنْ أَظْهَرَ فِي کُلِّ شَيْءٍ لُطْفَهُ يَا مَنْ أَحْسَنَ کُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ يَا مَنْ تصرف فِي الْخَلائِقِ قُدْرَتُهُ
[3].يَا أَوَّلَ کُلِّ شَيْءٍ وَ آخِرَهُ يَا إِلَهَ کُلِّ شَيْءٍ وَ مَلِيکَهُ يَا رَبَّ کُلِّ شَيْءٍ وَ صَانِعَهُ يَا بَارِئَ کُلِّ شَيْءٍ وَ خَالِقَهُ يَا قَابِضَ کُلِّ شَيْءٍ وَ بَاسِطَهُ يَا مُبْدِئَ کُلِّ شَيْءٍ وَ مُعِيدَهُ يَا مُنْشِئَ کُلِّ شَيْءٍ وَ مُقَدِّرَهُ يَا مُکَوِّنَ کُلِّ شَيْءٍ وَ مُحَوِّلَهُ يَا مُحْيِيَ کُلِّ شَيْءٍ وَ مُمِيتَهُ يَا خَالِقَ کُلِّ شَيْءٍ وَ وَارِثَهُ