3-3- نام درس: زيستشناسي حياتوحش
1401/09/26 12:31فصل قبل
3-3- نام درس: زيستشناسي حياتوحش[1]
سرفصل درس:
اهميت شناخت و مطالعه حيوانات وحشي *
منشأ و تکامل پستانداران
تعريف حياتوحش
مفاهيم گونه
زيرگونه
جمعيت
سامانمند (سيستماتيک)
تاکسونومي
نامگذاري دو اسمي
ويژگيهاي پستانداران
طبقهبندي پستانداران و بررسي اجمالي راستههاي پستانداران جهان
مناطق جغرافياي جانوري
زيستگاهها و پستانداران موجود در هر کدام از زيستگاههاي کشور
راستههاي زوج سمان و فرد سمان:
نحوه شناسايي و مرفولوژي گونهها، طبقهبندي داخلي راستهها، انواع شاخ در علفخواران، فيزيولوژي دستگاه گوارش، زيستگاههاي مطلوب، سازگاري و عادات غذايي، پراکندگي محلي و جهاني، ساختار اجتماعي، قلمرو طلبي، چرخه زندگي، روابط متقابل با گونههاي ديگر، رابطه با انسان، وضعيت حفاظتي و اقدامات حفاظتي انجام شده براي هرگونه، راستههاي گوشتخواران، گاوهاي دريايي و آببازان: *
نحوه شناسايي، سازگاريها، پراکندگي، رفتار، چرخه زندگي، روابط متقابل با گونههاي ديگر، عادات غذايي، وضعيت حفاظتي) *
آشنايي اجمالي با ساير راستههاي پستاندار موجود در ايران: راستههاي خرگوش شکلان، جوندگان، حشرهخواران و خفاشها *
آشنايي با برخي از راستههاي پرندگان قابل شکار( راسته مرغابي سانان و راسته ماکيانسانان)
3-3-1- سرفصل: آشنايي اجمالي با ساير راستههاي پستاندار موجود در ايران (خفاشها)
3-3-1-1- مطلب علمي: معرفي راستة خفاشها
خفاشها تنها گروهي هستند که در ميان پستانداران قدرت پرواز دارند. آنها شبگرد هستند و از راه پژواک صوت، رديابي ميکنند. تنشان مو دارد. خفاشها بچهزا هستند. آنها پرده بالي و دمي دارند و نقش مهمي در کنترل حشرات در محيط ايفا ميکنند. (ضيايي، 1387)
جالب است که امام علي8 به خوبي ويژگيهاي خفاش را پيش از پيدايش دانش پرندهشناسي توصيف کردند. در حالي که اين دانش در آن هنگام مطرح نبوده است. ايشان در اين خطبه چند ويژگي خاص خفاش يعني شبگرد بودن، قابليت پرواز، جنس بالها و بچهزايي را توصيف کردهاند:
«گفتنيهاي خفاش از زيباييهاي صنعت پروردگاري و شگفتيهاي آفرينش او، همان اسرار پيچيدة حکمت، در آفريدن خفاشان است. روشني روز که همهچيز را ميگشايد، چشمانشان را ميبندد و تاريکي شب که هر چيز را به خواب فرو ميبرد، چشمان آنها را باز ميکند. چگونه چشمان خفاش کمبين است که نتواند از نور آفتاب درخشنده روشني گيرد؟ نوري که با آن راههاي زندگي خود را بيابد و در پرتو آشکار خورشيد، خود را به جاهايي رساند که ميخواهد. روشني آفتاب خفاش را از رفتن در تراکم نورهاي تابندهاش باز ميدارد و در خلوتگاههاي تاريک پنهان ميسازد که از حرکت در نور درخشان ناتوان است. پس خفاش در روز پلکها را بر سياهي ديدهها اندازد و شب را چنان چراغي برميگزيند که در پرتو تاريکي آن، روزي خود را جستجو و سياهي شب ديدههاي او را نميبندد. به دليل تاريکي زياد، از حرکت و تلاش باز نميماند. پس آن گاه که خورشيد پرده از رخ بيفکند، سپيدة صبحگاهان بدمد، لانة تنگ سوسمارها از روشني آن روشن گردد، شبگرد پلکها بر هم نهد و بر آنچه در تاريکي شب به دست آورده، قناعت کند. پس پاک و منزه است خدايي که شب را براي خفاشان چنان روز روشن و مايه به دست آوردن روزي قرار داد و روز را چنان شب تار مايه آرامش و استراحت آنها انتخاب کرد.»
در ادامه آن حضرت دربارة بالهاي خفاش ميگويد:
«بالهايي از گوشت براي پرواز آنها آفريد تا به هنگام نياز به پرواز از آن استفاده کنند. اين بالها چنان لالههاي گوش هستند بيپر و رگهاي اصلي. اما جاي رگها و نشانههاي آن را به خوبي مشاهده خواهي کرد. براي شبپرهها دو بال قرارداد. نه آن قدر نازک که در هم بشکند و نه چندان محکم که سنگيني کند. پرواز ميکنند در حالي که فرزندانشان به آنها چسبيده و به مادر پناه بردهاند. اگر فرود آيند با مادر فرود ميآيند و اگر بالا روند با مادر اوج ميگيرند. از مادرانشان جدا نميشوند تا آن هنگام که اندام جوجه نيرومند و بالها قدرت پرواز کردن پيدا کند و بداند که راه زندگي کردن کدام است و مصالح خويش را بشناسد. پس پاک و منزه است پديدآورندة هر چيزي که بدون هيچ الگويي باقيمانده از ديگري همه چيز را آفريد» (دشتي، 1379، خطبة 155).
همچنين امام صادق8 در درسهاي خود به مفضّل که از شاگردان و ياران امام8 در سدة دوم هجري بود، دربارة ردهبندي خفاشها سدهها پيش از پيدايش دانش ردهبندي[2] توضيح داده است:
«اي مفضّل تأمّلکن در خلقت خفاش که [خداوند] آن را در ميان پرندگان و چهارپايان (پستانداران) قرار داده و به چهارپايان نزديکتر است زيرا که دو گوش پهن دارد، دندان و مو دارد، باردار ميشود، فرزند ميزايد و شير ميدهد، ... و اينها همه بر خلاف آفرينش پرندگان است، بر خلاف ساير پرندگان در شب بيرون ميآيد و غذايش از جانوران در هواست. (پشه، شبپره و...)». (طالبي، 1393)
شکل 7. خفاش نعل اسبي (Rhinolophus ferrumequinum)
گونهاي از خفاشهاي ايران.
3-3-2- سرفصل: اهميت شناخت و مطالعه حيوانات وحشي
3-3-2-1- ارزش اقتصادي
جانوران در کنار منافع بومشناختي، زيباشناختي، ژنتيکي، گردشگري، آموزشي، علمي- پژوهشي ارزشهاي ديگري مانند ارزش اقتصادي براي انسان دارند. اين توجيه با توجه به اين موضوع پايهگذاري شده که بسياري از گونههاي وحشي براي ما سودمند هستند؛ از اين رو دور از عقل است که پيش از داشتن فرصت آزمودن و بهرهبرداري، آنها را منهدم کنيم. (بوتکين و کلر، 1387) اين منافع اقتصادي شامل ارزش غذايي (گوشت و شير)، حملونقل (براي جابهجايي بار يا انسان)، پوشاک (پشم، کرک و پوست) و يا جنبههاي درماني (عسل و داروهاي گياهي و جانوري) ميشود. قرآن کريم سدهها پيش، اين منافع اقتصادي را در آيات زير به انسانها گوشزد کرده است:
Pأَوَلَمْ يرَوْاْ أَنَّا خَلَقْنَا لَهُم مِّمَّا عَمِلَتْ أَيدِينَآ أَنعَاماً فَهُمْ لَهَا مَالِکونَ، وَذَلَّلْنَاهَا لَهُمْ فَمِنْهَا رَکوبُهُمْ وَمِنْهَا يأْکلُونَ، وَلَهُمْ فِيهَا مَنَافِعُ وَمَشَارِبُ أَفَلَا يشْکرُونَO (يس: 73-71)
«آيا نديدند که با قدرت خود براي آنها چهارپاياني آفريديم که مالک آن هستند؟ آنها را برايشان رام گردانيديم. از آنها سواري ميگيرند و از آنها تغذيه ميکنند.»
Pأللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَکمُ الْأَنْعَامَ لِتَرْکبُواْ مِنْهَا وَ مِنْهَا تَأْکلُونَO (غافر: 79)
«خداوند کسي است که چهارپايان را براي شما آفريد تا بعضي را سوار شويد و از بعضي تغذيه کنيد.
Pوَ إِنَّ لَکمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيکمْ مِمَّا فِي بُطُونِهِ مِنْ بَينِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَبَنًا خَالِصًا سَائِغًا لِلشَّارِبِينَO (نحل: 66)
«براي شما در چهارپايان عبرتي است. از درون شکم آنها از ميان غذاهاي هضم شده و خون، شيري خالص و گوارا به شما مينوشانيم.»
Pوَ إِنَّ لَکمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيکمْ مِمَّا فِي بُطُونِهَا وَلَکمْ فِيهَا مَنَافِعُ کثِيرَةٌ وَمِنْهَا تَأْکلُونَO (مؤمنون: 21)
«براي شما در چهارپايان عبرتي است و از آنچه در درون آنهاست شما را سيراب ميکنيم و براي شما در آنها منافع بسياري است و از گوشت آنها ميخوريد.»
شکل 8. گوشت چهار پايان مصرفي ( غالباً گاو و گوسفند ) توسط انسان
گوشت گوسفند
با جستجو در سيرة امام صادق ميتوان مطالب بسيار شگفتانگيزي دربارة جانوران و ارزش اقتصادي آنها يافت که داراي ارزش علمي بالايي هستند. چنانکه آن حضرت دربارة آفرينش چارپايان ميفرمايد:
«در بدن چهارپايان بنگر که همچون جسم انسان از گوشت، استخوان، رگ و عصب پديد آمده و به آنان نيز همانند انسان گوش و چشم داده شده تا بتوانند نيازهاي آدمي را برآورند. اگر کور و کر بودند، انسانها از آنها بهرهمند نميشدند و با آنها نيازشان رفع نميگرديد. اما از فکر، ذهن، انديشه و عقل محروم شدهاند تا در برابر کارهاي سختي که انسان از آنها ميکشد و بارهاي گراني که بر آنها مينهد، شانه خالي نکرده و از انجام کار و بردن بار امتناع نورزند» ( طالبي،1393).
3-3-2-2- ارزش زيباشناختي
يکي از ارزشهاي جانوران جنبة زيباشناسي آنهاست. توجيه زيباشناختي بر اين نکته تأکيد ميکند که ذيگونگي بر کيفيت حيات ميافزايد و برخي از زيباترين و جذابترين جنبههاي موجوديت ما را فراهم ميآورد. تاريخ هزارسالة تصاوير و نقاشيهايي که قدمتش به غارها بازميگردد، خود شاهد گويايي بر نقش تنوع و طبيعت بر موجوديت انسان است. (بوتکين و کلر، 1387)
نکتة قابل توجه آن است که سدهها پيش قرآن کريم به اين جنبة جانوران يعني محور زيباشناختي اشاره کرده است:
Pوَ لَکمْ فِيهَا جَمَالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَO (نحل: 6)
«در چهارپايان براي شما زيبايي است؛ آن گاه که شامگاه آنها را از چرا برميگردانيد و هنگامي که [صبحگاه] آنها را به چرا ميبريد.»
از اين آيه ميتوان برداشت کرد که زيبايي طبيعت و ديدن حرکت دستهجمعي جانوران براي افراد پالايش روحي و آرامش ميآورد. علامه طباطبايي در تفسير آيه به اين نکتهاي زيباشناختي اشاره ميکند:
«کلمة ’جمال‘ به معناي زينت و حسن منظر است و در مجمعالبيان گفته: ’تريحون‘ از ’اراحه‘ است که به معناي برگرداندن رمه و گله از چراگاه به منزل در هنگام غروب براي آسايش است و لذا آن مکاني را که احشام در آن آسايش ميکنند، ’مراح‘ گويند و کلمة ’تسرحون‘ از مادة ’سروح‘ است که به معناي بيرون شدن احشام از مراح (اصطبل) به چراگاه در هنگام صبح است. گفته ميشود: ’سرحت الماشيه سرحا و سروحا و سرحها اهلها.[3]
خداي تعالي ميفرمايد: براي شما در انعام و چهارپايان دو منظرة خوش و زيبايي است. يکي در هنگام بيرون کردن انعام به طرف صحرا در صبح و ديگري در هنگام برگرداندن آنها به طرف منزل در عصر» (موسوي، 1374).
شکل 9. نمايي از زيباشناسي طبيعت
(بازگشت گوسفندان از چراگاه)
3-3-2-3- ارزش پزشکي (دارويي) حياتوحش
امروزه از جانوران و گياهان بسياري در درمان بيماريهاي گوناگون استفاده ميشود. براي نمونه از گونة «آرماديلو» در درمان جزام؛ از ترکيبات درخت بيد براي توليد آسپرين و از ترکيب تاکسول درخت سرخدار در درمان بيماري سرطان خون استفاده ميشود( بوتکين و کلر، 1387). چه زيبا در قرآن کريم به اين ارزش درماني اشاره شده است:
Pأَوْحَي رَبُّک إِلَي النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يعْرِشُونَ، ثُمَّ کلِي مِن کلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُکي سُبُلَ رَبِّک ذُلُلًا يخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِّلنَّاسِ إِنَّ فِي ذَلِک لَآيةً لِّقَوْمٍ يتَفَکرُونَO (نحل: 69-68)
«پروردگار تو به زنبورعسل وحي (الهام غريزي) فرستاد که از کوهها و درختان و داربستهايي که مردم ميسازند خانههايي برگزين. سپس از همة ثمرات تناول کن و راههايي را که پروردگارت براي تو تعيين کرده به راحتي بپيما. از درون شکم آنها نوشيدني خاصي خارج ميشود، به رنگهاي گوناگون که در آن شفاي مردم است. در اين امر نشانة روشني است، براي گروهي که ميانديشند.»
در تفسير اين آيه آمده است:
«شايد هنوز بسياري از افراد فکر ميکنند، برنامة کار زنبوران عسل اين است که شيرة گلها را مکيده و در دهان خود جمع و در کندو ذخيره ميکنند. در حالي که چنين نيست. آنها شيرههاي گلها را به بعضي از حفرههاي درون بدن خود ميفرستند و در آنجا که حکم يک کارخانة کوچک مواد شيميايي دارد، تغيير و تحولهاي مختلفي پيداکرده، شهد گلها به عسل تبديل ميگردد و مجدداً زنبور، عسل ساخته شده را از بدن خود بيرون ميفرستد. عجيب اين که سورة نحل از سورههاي مکي است و ميدانيم در منطقة مکه نه گل و گياه و نه زنبوران عسل وجود ندارد؛ ولي قرآن با اين دقت و ظرافت از آن سخن ميگويد و با تعبير جالبي ’يخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ‘ يعني ’از درون زنبوران مايعي خارج ميشود به رنگهاي مختلف‘ حتي به ريزهکاريهاي ساختن عسل نيز اشاره کرده است. رنگ عسل، بر حسب آنکه زنبور بر چه گل و ثمرهاي نشسته و از آن بهرهگيري کرده باشد، تفاوت ميکند. اين تنوع رنگها علاوه بر اينکه گوياي تنوع سرچشمههاي به دست آوردن عسل است، تنوعي براي ذوقها و سليقهها نيز محسوب ميشود. مواد و ويتامينهاي موجود در عسل بسيار است و شامل برخي مواد معدني نظير آهن، فسفر، پتاسيم، يد و منيزيم است» (مکارم شيرازي، 1371).
اين نکته امروز ثابت شده است که عسل طبيعي، هرگز فاسد نميشود و اين مايع شفابخش در خدمت درمان، بهداشت و زيبايي انسانهاست؛ يعني از غذاهايي است که ويتامينهاي موجود خود را هرگز از دست نميدهد؛ حتي اگر زمان بسياري از توليدش بگذرد و هميشه تازه و زنده به دست ما ميرسد.[4]
نکتة جالبي که از آيات قرآن برداشت ميشود، اين است که:
«منظور قرآن از به کار بردن واژه ’شراب‘ تنها عسل نيست، بلکه همة مايعاتي است که از بدن زنبور خارج ميشود که شامل عسل، موم، زهر و ژل سلطنتي به طوري که علم امروز هم خواص درماني ساير فرآوردههاي زنبوري را تأييد ميکند» (مکارم شيرازي، 1371).
3-3-2-4- ارزشهاي تفرّجي حياتوحش
در ردهبندي جانوران، خانوادة اسب جزء «فرد سمان» طبقهبندي ميشود که داراي يک انگشت در اندامهاي حرکتي خود هستند. لذا به دليل حداقل وجود انگشت در انتهاي اندامهاي حرکتي، سرعت حرکت بالاست؛ زيرا کمترين اصطکاک را با زمين دارد و قرآن کريم چه مدّبرانه اين خانواده را نمونة سوارکاري (مرکب) معرفي کرده است و راستههاي ديگر جانوران براي سوارکاري معرفي نشدهاند. در قرآن کريم آمده است:
Pوَ الْخَيلَ وَ الْبِغَالَ وَ الْحَمِيرَ لِتَرْکبُوهَا وَ زِينَةً وَ يخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَO (نحل: 8)
«همچنين اسبها و استرها و الاغها را آفريد؛ تا بر آنها سوار شويد و زينت شما باشد و چيزهايي ميآفريند که نميدانيد.»
شکل 12. اسبسواري در ترکمنصحراي ايران
3-3-3- سرفصل: سازگاري
3-3-3-1- مطلب علمي: سازگاريهاي حرکتي
جانوران بسته به زيستگاه خود، سازگاريهاي گوناگوني پيدا کردهاند. در اين ميان گونههايي از سازشهاي حرکتي را در پستانداران که متکاملترين رده هستند، ميتوان ديد؛ مثلاً فُکها بر روي شکم حرکت ميکنند، چون به بالة شنا مجهز هستند. برخي مانند کانگوروها (پستاندار کيسهدار) بر روي دو پا حرکت ميکنند؛ چون بايد جنين را در کيسة شکمي نگه دارند و برخي مانند زوج سمان و فرد سمان بر روي چهار پا حرکت ميکنند؛ چون براي يافتن خوراک و فرار از دشمن به اندامهاي حرکتي خود متکي هستند.
البته در ديگر ردههاي جانوري نيز اين سازگاريهاي حرکتي ديده ميشود. براي نمونه در گروه خزندگان، مارها با شيوه خزيدن حرکت ميکنند و گروه پرندگان که حرکت آنها روي زمين بر روي دو پاست و سدهها پيش خداوند در قرآن کريم به زيبايي مستقيماً به اين سازگاريها اشاره کرده است:
Pواللَّهُ خَلَقَ کلَّ دَآبَّةٍ مِّن مَّآءٍ فَمِنْهُم مَّن يمْشِي عَلَي بَطْنِهِ وَمِنْهُم مَّن يمْشِي عَلَي رِجْلَينِ وَمِنْهُم مَّن يمْشِي عَلَي أَرْبَعٍ يخْلُقُ اللَّهُ مَا يشَآءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَي کلِّ شَيءٍ قَدِيرٌO (نور: 45)
«و خداوند همة جنبندگان را از آب آفريد، پس برخي از آنها بر روي شکم خود، برخي بر روي دو پا و برخي از آنها بر روي چهار پاي خود راه ميروند. خداوند هر آنچه بخواهد ميآفريند.»
3-3-4- سرفصل: فيزيولوژي دستگاه گوارش
3-3-4-1- مطلب علمي: نقش گردش خون در جذب غذا
دانش فيزيولوژي مدرن ثابت کرده هنگامي که انسان غذا ميخورد، در ابتدا يک واکنش شيميايي ميان غذا و آنزيمهاي دهان، معده و روده پديد ميآيد بهگونهاي که مواد غذايي به شکل مولکولي از طريق پرزهاي بيشمار ميکروسکوپي روده، جذب دستگاه گردش خون ميشوند. دستگاه گردش خون اين مواد را به اندامهاي گوناگون بدن ميرساند. خون نقشي اساسي در هدايت و جمعآوري مواد هضمشدة غذايي بازي ميکند. اين مفهوم ارزشمند علمي در زمان پيامبر اسلامa شناخته نشده بود. گردش خون را هاروي در سدة دهم، سالها پس از نزول قرآن، کشف کرد. قرآن کريم در طرح موضوع توليد شير در بدن جانوران به خون هم اشاره ميکند:
Pوَ إِنَّ لَکمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُّسْقِيکم مِّمَّا فِي بُطُونِهِ مِن بَينِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَّبَنًا خَالِصًا سَائِغًا لِّلشَّارِبينَO (نحل: 66)
«براي شما در چهارپايان عبرتي است که از آنچه در شکمهايشان هست از ميان سرگين و خون، شير سالم و گوارا به نوشندگان بنوشانيم.»
در تفسير آيه به اين نکته اشاره شده است که:
«به طوري که ملاحظه ميکنيد، توليد شير نتيجة جذب مواد غذايي به وسيلة خون و ارتباط مستقيم خون با غدههاي پستانها است، ولي جالب اين که نه بوي خاص فرث و نه رنگ مخصوص خون هيچکدام به شير منتقل نميشود، بلکه با رنگ و عطر و بوي تازهاي از نوک پستان تراوش ميکند.
جالب توجه اينکه دانشمندان ميگويند براي توليد يک ليتر شير در غدد شيري حداقل بايد پانصد ليتر خون از اين عضو عبور کند تا بتواند مواد لازم براي آن يک ليتر شير را از خون بگيرد و براي توليد يک ليتر خون در عروق، بايد مواد غذايي زيادي از رودهها بگذرد و اينجاست که مفهوم Pمِنْ بَينِ فَرْثٍ وَ دَمٍO کاملاً مشخص ميگردد»[5] (مکارم شيرازي، ج11).
3-3-5- سرفصل: عادات غذايي
3-3-5-1- تغذيه نوزاد پستانداران
شير در غدد شيري پستانداران با رساندن مواد غذايي هضم شده از راه جريان خون توليد ميشود. غدد فوق اين ترکيبات را از خون گرفته و توليد شير ميکند که غذاي اصلي نوزاد پستانداران است. اتفاق اوليه در فرآيندِ در حال انجام، اتصال محتواي روده و خون در ديوارة روده است. مفهوم باارزشي که بيش از يک هزار سال پس از زمان پيامبر اسلامa با استفاده از علوم شيمي و فيزيولوژي کشف گرديد، يعني سيستم گوارش. در قرآن کريم آمده است:
Pوَ إِنَّ لَکمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُّسْقِيکم مِّمَّا فِي بُطُونِهِ مِن بَينِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَّبَناً خَالِصاً سَآئِغاً لِّلشَّرِبِينَO (نحل: 66)
«براي شما در چهارپايان عبرتي است که از آنچه در شکمهايشان هست از ميان سرگين و خون، شير سالم و گوارا به نوشندگان بنوشانيم.»
قرآن مجيد چنانکه در آيات بالا خوانديم با زيبايي و شگفتي بسيار به جريان توليد شير در بدن جانوران اشاره ميکند و ميگويد:
«شير از ميان ’فرث‘ (غذاي هضمشده داخل معده) و دم (خون) خارج ميشود. ’فيزيولوژي امروز‘ اين مطلب را ثابت کرده است که هنگامي که غذا در معده هضم و آمادة جذب ميگردد، در سطحي بسيار وسيع و گسترده در داخل معده و رودهها در برابر ميليونها رگهاي مويين قرار ميگيرد و عناصر مفيد و لازم آن را جذب کرده و به درخت ريشهداري که نوک انتهايياش در نوک غدد شيري خلاصه ميشود، ميرساند.
مادر غذا ميخورد، عصارهاش به خون وارد ميگردد، شاخ و برگهاي انتهايي دستگاه خون و عروق در مجاور شاخ و برگهاي انتهايي دستگاه گردش خون ’جنين‘ قرار ميگيرد و تا بچه در شکم مادر است، بدين طريق او را تغذيه ميکند؛ اما همين که از مادر جدا شد، نوک عقربة اين قطبنماي تغذيهکننده متوجه نوک سينه مادر ميشود. در اين حالت مادر ديگر نميتواند خون خود را به خون نوزاد برساند. از اين رو بايد تغيير حالت و تصفيهاي انجام پذيرد که محصول جديد را براي کودکش گوارا و سازگار سازد. اينجاست که شير به وجود ميآيد، از ميان ’فرث‘ و ’دم‘ يعني از ميان آنچه ميخورد و تبديل به فرث و بعد از آن تبديل به خون ميشود.
و اتفاقاً ترکيب شير نيز چيزي است حد وسط ميان خون و فرث؛ نه خون تصفيه شده است و نه غذاي هضم شده؛ از دومي فراتر ميرود و به اولي نميرسد!
... به طوري که ملاحظه ميکنيد، توليد شير نتيجة جذب مواد غذايي به وسيلة خون و ارتباط مستقيم خون با غدههاي شيري است؛ ولي جالب اينکه نه بوي خاص فرث و نه رنگ مخصوص خون هيچکدام به شير منتقل نميشود، بلکه با رنگ و عطر و بوي تازهاي از نوک غدد شيري تراوش ميکند.
جالب توجه اينکه دانشمندان ميگويند براي توليد يک ليتر شير در غدد شيري حداقل بايد پانصد ليتر خون از اين عضو عبور کند تا بتواند مواد لازم براي آن يک ليتر شير را از خون بگيرد و براي توليد يک ليتر خون در عروق بايد مواد غذايي زيادي از رودهها بگذرد و اينجاست که مفهوم Pمِنْ بَينِ فَرْثٍ وَ دَمٍO کاملاً مشخص ميگردد»[6] (مکارم شيرازي).
[1]. سرفصل مصوّب وزارت علوم، تحقيقات و فناوري
[2].Taxonomy
[3]. مجمع البيان، ج 6: ص 349، ط تهران.
[4]. علت اين موضوع را دانشمندان وجود «پتاسيم» ميدانند که در آن به طور فراوان وجود دارد و مانع رشد ميکروبهاست. علاوه بر آن داراي مقداري مواد ضدعفونيکننده مانند «اسيدفرميک» نيز هست؛ لذا هم خاصيت جلوگيري از رشد ميکروب دارد و هم ميکروبکش است. به همين دليل مصريان باستان که از اين خاصيت عسل آگاه بودند، براي موميايي کردن مردگان خود از آن استفاده ميکردند. عسل علاوه بر خاصيت آنتيباکتريال، رفع خستگي، برطرفکنند نفخ شکم، تقويت انرژي، تقويت قلب، درمان بيماريهاي ريوي، درمان رماتيسم، ناراحتيهاي عصبي و رفع سرفه سودمند است. (پاکنژاد، 1360)
[5]. اقتباس از کتاب شيمي حياتي و پزشکي و کتاب اولين دانشگاه و آخرين پيامبر تأليف سيدرضا پاکنژاد، ج6: 77-71
[6]. اقتباس از کتاب شيمي حياتي و پزشکي، و کتاب اوّلين دانشگاه و آخرين پيامبر جلد 6 صفحات 71 تا 77.