2-6- شيوه‌هاي توجه دادن به فاعل حقيقي

1401/09/23 15:58
فصل قبل

 

يکي از روشهاي توجه دادن به فاعل حقيقي در هنگام تدريس بيان غيرمستقيم است؛ مانند توجه دادن دانشجويان به نظم آفرينش و هدفمندي آفرينش الهي و توجه ويژه به نعمتهاي بيکران الهي. روش ديگر بيان مستقيم است که به تناسب، در هنگام آموزش به يکي از نامها و صفات خداوند و نيز به اقرار دانشمندان به وجود خداي قادر حکيم اشاره ميشود.

2-6-1- شيوههاي غيرمستقيم

2-6-2- توجه به نظم و شگفتيهاي آفرينش (توحيدمحوري)

 يکي از مهمترين راههاي خداشناسي نگاه به نظم و شگفتيهاي آفرينش است که خودبهخود انسان را به سوي آفرينندهاي بيهمتا و حکيم رهنمون ميکند. در ميان انديشمندان اسلامي يکي از براهين اثبات خدا برهان نظم است که آن را اينگونه بيان ميکنند:

جهان طبيعت داراي نظم معيني است و هر نظمي به حکم عقل، نيازمند ناظمي آگاه و تواناست که آن را پديد آورده است؛ پس جهان طبيعت ناظمي آگاه و توانا دارد و آن خداوند متعال است. خداوند در قرآن کريم ميفرمايد:

Pإِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيلِ وَالنَّهَارِ لَآياتٍ لِّأُولِي الْأَلْبَابِO (آل عمران، 190)

«همانا در آفرينش آسمانها و زمين و در پي يکديگر آمدن شب و روز براي خردمندان نشانههايي است.»

امام صادق8 در حديثي به يکي از اصحاب خود به نام مفضّل فرمودند:

«اي مفضّل! نخستين عبرت و دليل بر خالق پديد آوردن اين جهان و گردآوري اجزا و نظمآفريني در آن است. زيرا اگر با انديشه و خرد در کار جهان نيک و عميق انديشه کني، آن را خانهاي مييابي که همة نيازهاي بندگان خدا در آن گرد آمده و آماده است. آسمان را همانند سقف بلند گردانيده و زمين را به سان فرش گسترانيده است و اينها، همه، دليل آن است که جهان هستي با اندازهگيري دقيق و حکيمانه و نظم و تناسب و هماهنگي آفريده شده و آفرينندة آن يکي است و او همان شکلدهنده و نظمآفرين و هماهنگکنندة اجزاي آن است» (طالبي، 1393).

2-6-3- اشاره به هدفمندي آفرينش (معادمحوري)

هرچه انسان در آفريدههاي خداوند بيشتر بيانديشد، شناخت او به هدفمندي آفرينش بيشتر خواهد شد. خداوند در قرآن کريم انسانها را اينگونه مؤاخذه کرده: «چرا در آيات و نشانههاي ما انديشه نميکنيد؟ ما آنها را بيهدف نيافريديم.» و انديشه در آفريدهها را نشانة رشد عقلي انسان ميداند. اين نوع انديشه انسان را متوجه معاد و جهان ديگر ميکند که هدف آفرينش در آنجا محقق ميشود. قرآن کريم در آيات فراواني به اين موضوع اشاره کرده است؛ مانند:

Pإِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِّأُولِي الْأَلْبَاب  الَّذِينَ يَذْکُرُونَ اللَّهَ قِيَماً وَ قُعُوداً وَ عَلي جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَکرُونَ في خَلْقِ السمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْت هَذَا بَاطِلاً سبْاحَنَک فَقِنَا عَذَاب النَّارِO (آل عمران، 190-191)

«همانا در آفرينش آسمانها و زمين و در پي يکديگر آمدن شب و روز براي خردمندان نشانههايي است. همانها که خدا را در حال ايستادن و نشستن و آنگاه که بر پهلو خوابيدهاند، ياد ميکنند و در اسرار آفرينشِ آسمانها و زمين ميانديشند و ميگويند: «خداوندا اين را بيهوده نيافريدهاي. منزّهي تو. ما را از عذاب آتش نگاه دار.»

کلاس درس محيطزيست ميتواند کلاس معرفتشناسي باشد. به عبارتي ديگر همانگونه که قرآن کتاب تشريع و کلام خداست و انسانها را به ايمان به توحيد و معاد دعوت ميکند، آفرينش هم کتاب تکوين و فعل خداست. توجه و تفکر در آفرينش (هستيشناسي) ميتواند انسان را به توحيد و معاد باورمند کند. مدرس محيطزيست اگر بتواند با اين شيوه آموزش بدهد، تدريس او جهتگيري الهي يافته و دانشجو را متوجه فاعل حقيقي ميکند.

2-6-4- تأکيد بر الطاف و نعمتهاي الهي

روش ديگر براي توجه دادن دانشجو به فاعل حقيقي آن است که استاد در ميان آموزش و در فرصتهاي مناسب مخاطب را به نعمتهاي الهي متوجه کند. در نگاه توحيدي همة هستي به ويژه محيطزيست براي انسانها نعمت به شمار ميآيد. در نعمتشناسي بايد به سه نکته توجه داشت:

نخست: فراواني نعمتها

 هر انسان عاقلي با کمترين تأمل متوجه خواهد شد که نعمتهاي الهي به اندازهاي است که نميتوان آنها شمرد. در قرآن نيز مکرّر بر اين نکته تأکيد شده است:

 Pقُل لَّوْ کانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّکلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ کلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًاO (کهف، 109)

«بگو: اگر درياها براي (نوشتن) واژههاي پروردگارم مرکّب شود، درياها پايان ميگيرد، پيش از آنکه واژههاي پروردگارم پايان يابد؛ هر چند همانند آن (درياها) را کمک آن قرار دهيم.»

همچنين دربارة ضعف انسان در شمارش نعمتهاي الهي ميفرمايد:

Pوَ إِن تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّـهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ اللَّـهَ لَغَفُورٌ رَّحِيمٌO (نحل، 18)

«و اگر بخواهيد نعمتهاي خدا را بشماريد، هرگز نميتوانيد آنها را سرشماري کنيد. همانا خداوند بخشاينده و مهربان است. »

سعدي گويد:

از دست و زبانِ که برآيد؟

کز عهده شکرش به درآيد

اميرمؤمنان علي8 در ناتواني انسان از حمد خدا و شمارش نعمتهايش ميفرمايد:

«خداوندي را سپاس که گويندگان هرگز به نهايت مدح و ثناي او نميرسند و شمارندگان نعمتهاي او را نميتوانند بشمارند»[1] (دشتي،1379، خطبه 1).

يکي از آثار ارزندة ديني و حديثي که استادان ميتوانند از آن بهره بگيرند «توحيد مفضّل» است که حضرت صادق8 آن را به شاگرد خود، مفضّل، آموخته و نعمتهاي بسيار و شگفتيهاي عظيمي از آفرينش الهي را ترسيم کرده است.

دوم: لزوم شکر نعمت

نکتة ديگري که استادان ميتوانند دربارة نعمتهاي الهي يادآور شوند، شکر نعمتهاي طبيعت است. بيشک طبيعت نعمت بزرگ خداوند است که او از روي لطف در اختيار انسان قرار داده است. شکرگزاري طبيعت، نعمت بيکران الهي، وقتي براي انسان محقق ميشود و به کمال ميرسد که در حفظ و شکوفايي آن به منزلة محيطزيست انسان و همة موجودات، کوشا باشد و در چارچوب احکام الهي بهگونهاي عقلاني از آن بهره ببرد. در اين صورت شکوفايي طبيعت جلوه ميکند و خداوند فراواني نعمتش را در اختيار او ميگذارد و خداي متعال از او راضي ميشود.[2] چنانکه تخريب محيطزيست و ناسپاسي در برابر اين نعمتها قطعاً کفران (ناسپاسي) نعمت به شمار ميآيد و عواقب دنيايي و عذاب اخروي را در پي خواهد داشت. البته شکر زباني هم لازم است که هم عبادت است و هم باعث ازدياد نعمتهاي الهي خواهد شد. خداوند در قرآن ميفرمايد:

Pفَاذْکرُونِي أَذْکرْکمْ وَاشْکرُوا لِي وَ لَاتَکفُرُونO (بقره: 152)

«پس به ياد من باشيد تا به ياد شما باشم و شکر مرا گوييد و [در برابر نعمتهايم] کفران نکنيد.»

Pوَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکمْ لَئِن شَکرْتُمْ لَأَزِيدَنَّکمْ وَلَئِن کفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌO (ابراهيم: 7)

«و همچنين به ياد بياوريد هنگامي را که پروردگارتان اعلام داشت: «اگر شکرگزاري کنيد، [نعمت خود را] بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسي کنيد، مجازاتم شديد است.»

در اين زمينه امام هادي8 ميفرمايند:

«ناسپاسي نعمتهاي الهي نشانة طغيان در برابر آنها و مسبب تغيير نعمتهاي الهي است» (حلواني، قرن 5)

اگر مدرس هنگام تدريس گاهي با گفتن جملهاي کوتاه، فراواني نعمتهاي خدا را يادآور شود و زبان به شکر بگشايد، دانشجو را به نعمتبخش حقيقي توجه داده است.

سوم: ناشناخته بودن بسياري از مخلوقات

در جوامع روايي شيعه روايات بسياري دربارة موجودات غيرزميني يا موجودات زميني ناشناخته يا تقريباً ناشناخته براي بشر امروزي وجود دارد که در يک تقسيمبندي ابتدايي ميتوان آنها را به چند دسته تقسيم کرد که عبارتاند از:

برخي آيات و روايات دربارة شگفتيهاي ناشناختة بدن انسان، طبيعت، جانوران، گياهان، برخي بيماريها، خواص بسياري از گياهان و يا درمان بيماريهاست که در کتابهاي توحيد مفضّل، طبّالرضا و يا احاديث پزشکي تأليف آيتالله ريشهري ميتوان يافت. در برخي از فصول کتاب به تناسب از اين دسته روايات و آيات استفاده شده است.

برخي از اين روايات ناظر به فرشتگان آسماني و فرشتگان زميني است که به دليل مسلّم بودن وجود آنها از ديدگاه دين اسلام و دينداران از ذکر آن روايات خودداري ميشود.

گروه ديگري از اين روايات دربارة جنها و انواع آنهاست که وجود آنها نيز اجمالاً از مسلّمات دين اسلام بوده و بينياز از بيان است.

بخش ديگري از اين روايات به موجودات انساننمايي که پيش از حضرت آدم8 بر روي زمين زندگي ميکردند، اشاره دارند.

شماري از اين روايات از وجود عوالمي پيش از عالم کنوني ما سخن گفتهاند و اين که در آنها نيز موجودات مکلّفي مانند انسان وجود داشتهاند و اين که پس از قيامتِ عالم فعلي دوباره عالمي از نو برپا خواهد شد و موجودات مکلّفي در آن خواهند بود.

از برخي روايات نيز استفاده ميشود که عوالمي غير از عالم ما وجود دارند. البته چندان روشن نيست که آيا مراد از اين عوالم، عوالم مادّي ديگري به موازات عالم ما هستند يا مقصود عوالم غيبي و غير مادّي هستند که عالم فرشتگان و نفوس مجرّده است.

گروهي ديگر رواياتي هستند که ظاهراً از وجود موجوداتي مادّي ولي فرازميني خبر ميدهند.

از برخي روايات نيز استفاده ميشود که در همين زمين ولي در وجه پنهان آن که براي ما مخفي است، موجودات مادّي ديگري زندگي ميکنند که غير از جنها هستند. دربارة اين روايات دو احتمال عمده را ميتوان مطرح کرد؛ احتمال نخست اين است که آنها موجودات مربوط به عالم مثال هستند که عالمي است غير مادّي ولي داراي شکل و رنگ و اندازه. احتمال دوم اين است که آنها موجوداتي با ابعاد سهگانه نباشند؛ مثلاً موجوداتي چهاربعدي يا پنجبعدي و يا حتّي با ابعاد اعشاري باشند. به هر حال اينگونه روايات که شمارشان نيز در نوع خود زياد است، براي بشر امروز هنوز معما هستند و خدا و حجج معصومش بهتر ميدانند.

نمونهاي از روايات ناظر به مطالب فوق:

جابربنيزيد گفت: از امام پنجم8 تفسير قول خداي عزّوجل را پرسيدم که ميفرمايد: «آيا درمانده شديم به آفرينش نخست؟ بلکه آنان هر روز در پوششي از آفرينشي تازهاند.» امام پاسخ فرمودند:

     «اي جابر تأويلش اين است که چون خداي عزّوجل اين خلق را پايان دهد و اين عالم را نيز و اهل بهشت در بهشت جا کنند و اهل دوزخ در دوزخ، خداي عزّوجل عالمي غير اين عالم از نو بيافريند و عالمي نو به پا ميکند بدون نر و مادهاي که او را ميپرستند و يگانه ميشناسند و زميني جز اين زمين براي آنها بيافريند که روي آن باشند و آسماني جز اين آسمان که بر آنها سايه کند. شايد تو پنداري که خداي عزّوجل فقط اين يک عالم را آفريده يا اينکه خداي عزّوجل آدمي جز شما نيافريده است! آري به خدا سوگند البته خداي تبارک و تعالي هزارهزار عالم و هزارهزار آدم [ابو البشر] آفريده و تو دنبال اين همه عالمها و اين همه آدمياني.»[3]

 ابوحمزه ثمالي ميگويد از عليبنالحسين8 شنيدم که فرمود: «همانا خدا محمد و علي و فرزندان پاکشان را از نور عظمت خود آفريد و آنان را قائم نمود اشباحي پيش از مخلوقات. سپس فرمود: تو گمان داري خدا خلقي جز شما نيافريده؟ آري سوگند به خدا البته خدا هزارهزار آدم و هزارهزار عالم آفريده و تو به خدا سوگند دنبال و آخر همة اين عالمهايي.»[4]

     توضيح: اين دو روايت دلالت بر اين دارند که اولاً پيش از اين عالم، عوالم مادّي ديگري وجود داشتهاند. ثانياً در آن عوالم نيز موجوداتي همانند انسان وجود داشته است. ثالثاً پس از عالم ما نيز عوالمي خواهد بود که در آنها نيز موجوداتي مکلّف چون انسان وجود خواهند داشت.

امام صادق8 فرمودند: البته که خداي عزّوجل از آن گاه که زمين را آفريده، هفت عالميان آفريده که از فرزندان آدم نيستند، آنان را از خاک روي زمين آفريده و در آن يکي را پس از ديگري در جهان خود جا داده. سپس خداي عزّوجل آدم ابوالبشر را آفريد و فرزندانش را از او آفريد. سوگند به خدا از روزي که خدا بهشت را آفريده، از ارواح مؤمنان تهي نبوده و دوزخ از آن زمان که آفريده شده، از ارواح کفّار و گنهکاران خالي نبوده است.[5]

شايد شما در نظر آريد که چون روز رستاخيز شود و خدا بدنهاي بهشتيان را با ارواح آنها در بهشت درآورد و بدنهاي کافران را با ارواحشان در دوزخ، خداي تبارکوتعالي در بلادش پرستيده نشود و خلقي نيافريند که او را بپرستند و يگانهاش دانند و بزرگش شمارند؟ آري سوگند به خدا که البته خلقي آفريند بينر و ماده که او را بپرستند و يگانه شناسند و بزرگ دارند و بيافريند برايشان زميني در زير پا و آسماني بالاي سر. آيا نيست که خدا عزّوجل ميفرمايد: «روزي که به جاي زمين زمين ديگر آيد و به جاي آسمانها آسمانهاي ديگر» (ابراهيم: 48) و خداي عزّوجل فرموده: «آيا درمانديم در آفرينش نخست بلکه آنها هرروزه در پوششي از آفرينشي تازهاند» (ق: 15)[6].

توضيح: اين روايت افزون بر اشاره به نکات روايات پيشين بيان ميکند که در همين زمين فعلي هفت گونه شبه انسان پيش از حضرت آدم8 بودهاند که همگي منقرض شدهاند.

4. امام صادق8 فرمودند: «براي خداي عزّوجل دوازده هزار عالم است که هر کدام آنها بزرگتر از هفت آسمان و هفت زمين است. هيچکدام از [اهل] اين عوالم براي خدا عالمي غير از عالم خودشان نميبينند و من حجت هستم براي همة اين عالمها.»[7]

توضيح: از ظاهر روايت چنين برميآيد که اولاً اين دوازدههزار عالم بالفعل وجود دارند. ثانياً در آنها اهل بينشي زندگي ميکنند؛ لکن به عوالم ديگر بينشي ندارند؛ اما چندان معلوم نيست که مراد از اين عوالم آيا عوالم مادّي است يا عوالم مجرّد و غير مادّي. ولي بيشتر به نظر ميرسد که منظور عوالم مادّي باشند؛ چون اولاً عوالم مجرّد، از يکديگر و از عالم مادّه خبر دارند. ثانياً نيازمندي اهل آن عوالم به حجّت معصوم نشان از مکلّف بودن آنها دارد و مادّيت از شروط فلسفي تکليف است.

اما با فرض مادّي بودن اين دوازدههزار عالم باز به وضوح معلوم نيست که آيا منظور از اين عوالم، سيارات مسکون و داراي حيات در کهکشان راه شيري است يا دوازدههزار کهکشان مسکون وجود دارند که کهکشان راه شيري يکي از آنهاست يا منظور از عالم مجموعهاي از ميلياردها کهکشان است و دوازدههزار عالم در عرض هم وجود دارند که همگي داراي موجودات زندهاند.

حتي محتمل است که منظور حضرت، عوالم موازي باشند که با همديگر تباين بُعدي دارند. البته اين احتمال تا حدودي ضعيف است، چون موجودات ابعاد بالاتر ميتوانند موجودات ابعاد پايينتر را مشاهده کنند، مگر اينکه مانعي در کار باشد. همچنين محتمل است که نسبت اين عوالم مثل نسبت عالم جنها به عالم انسانها باشد. والله و حججه اعلم.

اميرالمؤمنين8 فرمودند: پشت قاف عالمي است که جز من به آن نميرسد و من محيط هستم به فراتر از آن و علم من به آن مانند علم من است به اين دنياي شما و منم نگهبان و شاهد بر آن عالم و اگر بخواهم به سرعت پاسخ دهم، همگي دنيا و آسمانها و زمينهاي هفتگانه را در کمتر از چشم برهم زدني ميتوانم؛ به دليل اسم عظمي که نزد من است و منم آية عظماي خدا و معجزة باهر.[8]

در انتها بايد گفت بدون علوم وحياني علم بشر قطعاً ناقص است و استادان بايد بدانند اگر هزاران سال هم بگذرد، پاسخ بسياري از پرسشها را دانش تجربي نخواهد داد؛ زيرا دانستن احوالات بسياري از عوالم و مخلوقات از حيطة دانش تجربي خارج است.

2-6-5- شيوههاي مستقيم

2-6-5-1- طرح جملات خداباورانة دانشمندان محيطزيست در کلاس

بيان گفتارهاي خداباورانة انديشمندان علوم طبيعي در هنگام آموزش براي توجه دادن دانشجويان به فاعل حقيقي تأثير بسزايي دارد که به شماري از آنها اشاره ميکنيم. لينه، يکي از دانشمندان مشهور در علوم طبيعي، دربارة خداوند چنين ميگويد:

«خداي جاوداني، خداي ازلي و بزرگ، خداوند آگاه از آشکار و نهان، قادر متعال، از برابر چشمان من گذشت و من نتوانستم او را در برابر خود ببينم؛ ولي پرتو عظمت و قدرت او بر صفحة روحم تابيد و منعکس شد. در نتيجة اين انعکاس، روح من در بهت، شگفتي و حيرت افتاده است. من آثار او را در همة مخلوقات و موجودات مشاهده کردم و در تمام اين موجودات و مخلوقات، حتي در کوچکترين آنها، در آن موجوداتي که هرگز به چشم ديده نميشوند، چه قوّت و قدرتي به کار رفته! چه عقلي و چه کمال وصفناپذيري در آنها ديده ميشود». (فلاماريون، 1346: 42)[9]

ادوارد لوترکيل، جانورشناس و رئيس اسبق دپارتمان زيستشناسي دانشگاه سانفرانسيسکو، ميگويد:

«در سالهاي اخير در نتيجة مطالعات علمي دلايل جديدي براي اثبات آفريدگار به دست آمده که دلايل فلسفي سابق را تأييد و تقويت ميکند. البته دلايل گذشته براي ايمان به خدا کافي و براي کسي که تعصب را کنار ميگذاشت، بيش از اندازة نياز بود؛ ولي من به منزلة يک شخص مؤمن به خدا از دو جهت از اضافه شدن دلايل جديد به دلايل قديمي خشنودم. نخست اينکه دلايل مزبور از صفات خداوندي، مفاهيم روشنتري ارائه ميدهند و ديگر اينکه چشم عدهاي از دانشمندان باوجدان ولي بدبين را باز کرده و آنها را مجبور ميکند که به خدا ايمان بياورند. به تازگي در کشور ما (آمريکا) نهضتي در توجه به مذهب ايجاد شده و مذهب براي خود راه وسيعتري باز کرده است. اين راه نهتنها در خلاف جهت علوم نيست، بلکه درست به موازات راهي است که علوم در آن پيشرفت ميکنند و مسلّم است که دلايل علمي جديد که وجود آفريدگار را ثابت و ايجاب کنند در اينباره مؤثر بودهاند» (کلوور،1958).

همچنين ميتوان به بيان خداباورانة ديگري از والتر اوسکار لندبرگ، استاد اسبق فيزيولوژي و بيوشيمي در دانشگاه مينيسوتا اشاره کرد:

«ايمان به خدا ماية مسرّت و روشني قلب هر فرد بشر است اما دانشمندان که علاوه بر دلايل روحاني در نتيجه مطالعة پديدههاي طبيعي دلايل علمي نيز براي درک مفهوم آفريدگار به دست ميآورند، مسلماً مسرّت و حظّ بيشتري نصيبشان ميگردد» (همان: 65).

همچنين ادوارد لوتريکل گفتار زيباتري در اين زمينه دارد:

«خداوند به نسل کنوني بشر لطف بيشتري کرده و با اکتشافات مهمي که در علوم طبيعي صورت ميگيرد، ما را غرق رحمت خود ساخته، لذا بايد تمامي افراد انسان، اعم از دانشمند و عامي، به شکرانة اين موهبت بزرگ، ايمان خود را راسختر گردانند» (اصغري لفمجاني، 1384).

کلاوس تاپفر مدير اجرايي محيطزيست سازمان ملل ميگويد:

«ما ميخواهيم دربارة مسائل محيطزيستي با جهان اسلام همکاري نزديک داشته باشيم. من اعتقاد راسخ دارم که ارزشهاي معنوي جهان اسلام بستر مناسبي براي اجراي برنامههاي لازم جهت حفظ آفريدههاي خدا و تنوع محيطزيستي است» (همان)،

موريس استرانگ مشاور ارشد دبير کل اسبق سازمان ملل (کوفي عنان) در امور محيطزيستي ميگويد:

«آنچه انسان را از ديگر اجزاي طبيعت متمايز ميسازد، جنبة معنوي و اخلاقي اوست و من اعتقاد دارم تمدن ما تا پايان قرن آينده پايدار نخواهد ماند، مگر آنکه زندگي اقتصادي، امنيتي و سياسي ما با هدايت و انگيزهدهي متعاليترين ارزشهاي معنوي و اخلاقي صورت بگيرد و در خدمت آن باشد» (همان).

آلبرت وينچستر زيستشناس معاصر، ميگويد:

«هر کشف تازهاي که در دنياي علم به وقوع ميپيوندد، صدها مرتبه بر استواري ايمان ما ميافزايد و وسوسههاي نهاني را که کم و بيش در باطن معتقدات ما وجود دارد، از بين ميبرد و جاي آن را به افکار عالي خداشناسي و توحيدي ميبخشد» (همان).

پژوهش سهسالة يکهزار دانشمند از کشورهاي گوناگون جهان دربارة دين و محيطزيست در دانشگاه هاروارد نشان داد که «رويکرد به آموزههاي ديني تنها راهکار نهايي براي حفظ محيطزيست جهان است» (همايش اديان و محيطزيست، 1988).

2-6-5-2- بيان گزارههاي علمي با ذکر فاعليت خداوند

از ديگر روشهاي مستقيم توجه به فاعليت خداوند ذکر نام خدا يا اسماي الهي در هنگام تدريس است. در بسياري از گزارههاي علمي استادان ميتوانند مانند روش دانشمندان گذشته آشکارا به فاعل حقيقي اشاره کنند و دانشجو را به طور مستقيم متوجه آفريننده گردانند. البته در صورتي تأثير خواهد داشت که با اعتقاد راسخ و باور قلبي بيان شود. کاربرد اين روش پيش از اين در آثار و تأليفات دانشمندان مسلمان و حتي غيرمسلمان مرسوم بود تا آنکه پس از رنسانس نام خدا در مباحث علمي حذف شد.

براي نمونه «لاپلاس ادعا کرد منظومة شمسي پايدار است و بقاي آن نيازي به دخالت خداوند ندارد. وقتي ناپلئون از لاپلاس پرسيد که چرا در کتابش از خداوند ياد نکرده است، وي در پاسخ گفت: «عاليجناب من به اين فرض نياز ندارم». (گلشني، 1382)

نمونهاي ديگر رياضيدان و آبشناس ايراني ابوبکر محمدبنحسن (حسين) کرجي در کتاب «استخراج آبهاي پنهاني» دربارة توليد آب و باران چنين اظهارنظر ميکند:

«خدا آب را چنان آفريد که بيشتر شکافها و رگهاي درون زمين را پر کند و مازاد آن در دريا سرازير گردد؛ بنابراين بايد منبع و منشأ بيشتر آبها از برف و باران و تبديل آب به هوا و هوا به آب باشد». (کرجي، 1388)

نکته: ناگفته نماند که در صورتي ميشود مطلبي را به خداوند نسبت داد که اگر مطلب علمي قطعي است، استناد آن فعل به خداوند بياشکال باشد و فاعليت حقيقي ذکر شود.

در ادامه براي نمونه چند گزارة علمي مربوط به رشتة محيطزيست که با ذکر فاعل حقيقي (خداوند) بازنويسي شده است، ذکر ميشود تا استادان «گاهي» از آنها در کلاس درس استفاده کنند.

نمونههايي از درس زيستشناسي و شناخت جانوران شکاري

برخي پستانداران مانند دلفينها، حشرهخوارها و خفاشها داراي سيستم رديابي صوت هستند.

     * خداوند برخي پستانداران مانند دلفينها، حشرهخوارها و خفاشها را به سيستم رديابي صوت مجهز کرده است.

راستة سگسانان در ميان پستانداران قويترين قوة بويايي را دارند.

     * خداوند راستة سگسانان را در بين پستانداران به قويترين قوة بويايي مجهز کرده است.

دندانهاي گوشتبُر ويژگي شاخص گوشتخواران است.

     * قادر متعال دندانهاي گوشتبر را ويژگي شاخص گوشتخواران قرار داده است.

نمونههايي از درس پرندهشناسي

در پرندگان اغلب، نرها رنگيتر از مادهها هستند.

     * خداوند اغلب پرندگان نر را رنگيتر از مادهها آفريده است.

تفاوت شکل و اندازة منقار در پرندگان رقابت برونگونهاي را کاهش ميدهد.

     * خداوند از راه ايجاد تفاوت در شکل و اندازة منقار در پرندگان، رقابت برونگونهاي را کاهش داده است.

پرندگان آبزي و کنار آبزي داراي غدد چربي هستند.

     * خداوند پرندگان آبزي و کنار آبزي را به غدد چربي مجهز کرده است.

نمونههايي از درس بومشناسي دريا و درياچهها

71 درصد (بيش از 70 درصد) سطح زمين از درياها پوشيده شده است.

     * خداوند 71 درصد از سطح زمين را با آبها پوشانده است.

موجودات آبزي در سه دستة سطحزي (پلاژيک)، ميانزي (نريتيک) و کفزي (بنتيک) ديده ميشوند.

     * خداوند موجودات آبزي را در سه دستة سطحزي (پلاژيک)، ميانزي (نريتيک) و کفزي (بنتيک) آفريده است.

موجودات کفزي در دريا شکل پهن و سفرهمانندي دارند.

     * خداوند موجودات کفزي دريايي را به شکل پهن و سفرهمانند آفريده است.

نمونههايي از درس بومشناسي مهرهداران

موجودات زنده داراي انواع سازگاريهاي ريختي، فيزيولوژيکي و رفتاري هستند.

     * خداوند در نهاد موجودات زنده انواع سازگاريهاي ريختي، فيزيولوژيکي و رفتاري را قرار داده است.

موجودات مناطق بياباني آب را در بدن خود ذخيره ميکنند.

     * خداوند به موجودات مناطق بياباني توانايي نگهداري آب در بدن را بخشيده است.

پستانداران در مناطق سرد خواب زمستاني دارند.

     * خداوند به پستانداران مناطق سرد راهکار خواب زمستاني را داده است.

نمونههايي از درس آلودگي هوا

جوّ زمين داراي لايههاي گونهگون تروپوسفر، استراتوسفر، مزوسفر، ترموسفر و اگزوسفر است.

     * خداوند جوّ زمين را در لايههاي گونهگون تروپوسفر، استراتوسفر، مزوسفر، ترموسفر و اگزوسفر آفريده است.

وجود اوزون در لاية استراتوسفر سپري براي موجودات زنده در برابر اشعة فرابنفش خورشيد است.

     * خداوند با قرار دادن گاز اوزون در لاية استراتوسفر سپري براي موجودات زنده در برابر اشعة فرابنفش خورشيد پديد آورده است.

هواسپهرِ زمين نظامي پويا و پيوسته در حال دگرگوني است که فرآيندهاي فيزيکي و شيميايي پيچيدهاي در آن جريان دارد.

     * خداوند هواسپهر زمين را با نظامي پويا و پيوسته در حال دگرگوني آفريده است که فرآيندهاي فيزيکي و شيميايي پيچيدهاي در آن جريان دارد.

 نمونههايي از درس گياهشناسي

1. گياهان تنوع بالايي دارند.

     * در طبيعت که خداوند آن را آفريده، گياهان داراي تنوع بالايي هستند.

برخي گياهان گوشتخوار هستند.

     * خداوند برخي گياهان را گوشتخوار آفريده است.

گياهان مناطق خشک سازگاريهاي گوناگوني براي نگهداري آب دارند.

     * خداوند گياهان مناطق خشک را با سازگاريهاي گوناگون براي نگهداري آب آفريده است.

 

 


[1].الحمد للّه الذي لا يبلغ مدحته القائلون و لا يحصي نعمائه العادّون

 

[2].دانشنامه اسلامي کشاورزي– منابع طبيعي و محيطزيست، نشر اسوه، زير نظر حسن عالمي، 1390

 

[3].عَنْ جَابِرِ بْنِ يزِيدَ قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «أَ فَعَيينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ» فَقَالَ يا جَابِرُ تَأْوِيلُ ذَلِک أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَفْنَي هَذَا الْخَلْقَ وَ هَذَا الْعَالَمَ وَ سَکنَ أَهْلُ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أَهْلُ النَّارِ النَّارَ جَدَّدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَالَماً غَيرَ هَذَا الْعَالَمِ وَ جَدَّدَ عَالَماً مِنْ غَيرِ فُحُولَةٍ وَ لَا إِنَاثٍ يعْبُدُونَهُ وَ يوَحِّدُونَهُ وَ يخْلُقُ لَهُمْ أَرْضاً غَيرَ هَذِهِ الْأَرْضِ تَحْمِلُهُمْ وَ سَمَاءً غَيرَ هَذِهِ السَّمَاءِ تُظِلُّهُمْ لَعَلَّک تَرَي أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا خَلَقَ هَذَا الْعَالَمَ الْوَاحِدَ أَوْ تَرَي أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يخْلُقْ بَشَراً غَيرَکمْ بَلَي وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَي أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَلْفَ أَلْفِ آدَمٍ وَ أَنْتَ فِي آخِرِ تِلْک الْعَوَالِمِ وَ أُولَئِک الْآدَمِيينَ» (بحارالانوار، ج8: 375)

 

[4].عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِي قَالَ سَمِعْتُ عَلِي بْنَ الْحُسَينِ ع يقُولُ: «إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ مُحَمَّداً وَ عَلِياً وَ الطَّيبِينَ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ وَ أَقَامَهُمْ أَشْبَاحاً قَبْلَ الْمَخْلُوقَاتِ ثُمَّ قَالَ أَ تَظُنُّ أَنَّ اللَّهَ لَمْ يخْلُقْ خَلْقاً سِوَاکمْ بَلَي وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ أَلْفَ أَلْفِ آدَمَ وَ أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَنْتَ وَ اللَّهِ فِي آخِرِ تِلْک الْعَوَالِم» (بحارالانوار، ج25: 25)

 

[5]. بحار الانوار ، ج 54، ص 319 و 320

 

[6]. «لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْأَرْضِ مُنْذُ خَلَقَهَا سَبْعَةَ عَالَمِينَ لَيسَ هُمْ مِنْ وُلْدِ آدَمَ خَلَقَهُمْ مِنْ أَدِيمِ الْأَرْضِ فَأَسْکنَهُمْ فِيهَا وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ مَعَ عَالَمِهِ ثُمَّ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ أَبَا الْبَشَرِ وَ خَلَقَ ذُرِّيتَهُ مِنْهُ وَ لَا وَ اللَّهِ مَا خَلَتِ الْجَنَّةُ مِنْ أَرْوَاحِ الْمُؤْمِنِينَ مُنْذُ خَلَقَهَا وَ لَا خَلَتِ النَّارُ مِنْ أَرْوَاحِ الْکفَّارِ وَ الْعُصَاةِ مُنْذُ خَلَقَهَا عَزَّ وَ جَلَّ لَعَلَّکمْ تَرَوْنَ أَنَّهُ إِذَا کانَ يوْمُ الْقِيامَةِ وَ صَيرَ اللَّهُ أَبْدَانَ أَهْلِ الْجَنَّةِ مَعَ أَرْوَاحِهِمْ فِي الْجَنَّةِ وَ صَيرَ أَبْدَانَ أَهْلِ النَّارِ مَعَ أَرْوَاحِهِمْ فِي النَّارِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَي لَا يعْبَدُ فِي بِلَادِهِ وَ لَا يخْلُقُ خَلْقاً يعْبُدُونَهُ وَ يوَحِّدُونَهُ بَلَي وَ اللَّهِ لَيخْلُقَنَّ اللَّهُ خَلْقاً مِنْ غَيرِ فُحُولَةٍ وَ لَا إِنَاثٍ يعْبُدُونَهُ وَ يوَحِّدُونَهُ وَ يعَظِّمُونَهُ وَ يخْلُقُ لَهُمْ أَرْضاً تَحْمِلُهُمْ وَ سَمَاءً تُظِلُّهُمْ أَ لَيسَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يقُولُ يوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَ فَعَيينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ» (بحارالانوار، ج54: 320-319(

 

[7]. «إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اثْنَي عَشَرَ أَلْفَ عَالَمٍ کلُّ عَالَمٍ مِنْهُمْ أَکبَرُ مِنْ سَبْعِ سَمَاوَاتٍ وَ سَبْعِ أَرَضِينَ مَا يرَي عَالَمٌ مِنْهُمْ أَنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَالَماً غَيرَهُمْ وَ إِنِّي الْحُجَّةُ عَلَيهِمْ» (بحار، ج27: 41)

 

[8]. «إِنَّ مِنْ وَرَاءِ قَافٍ عَالَماً لَا يصِلُ إِلَيهِ أَحَدٌ غَيرِي وَ أَنَا الْمُحِيطُ بِمَا وَرَاءَهُ وَ عِلْمِي بِهِ کعِلْمِي بِدُنْياکمْ هَذِهِ وَ أَنَا الْحَفِيظُ الشَّهِيدُ عَلَيهَا وَ لَوْ أَرَدْتُ أَنْ أَجُوبُ الدُّنْيا بِأَسْرِهَا وَ السَّمَاوَاتِ السَّبْعَ وَ الْأَرَضِينَ فِي أَقَلَّ مِنْ طَرْفَةِ عَينٍ لَفَعَلْتُ لِمَا عِنْدِي مِنَ الِاسْمِ الْأَعْظَمِ وَ أَنَا الْآيةُ الْعُظْمَي وَ الْمُعْجِزُ الْبَاهِرُ» (بحارالأنوار، ج55: 91)

 

[9]. اين کتاب در موزة  اسناد مجلس شوراي اسلامي نگهداري ميشود و نسخه pdf در اينترنت موجود است.

 

فصل بعد
نقدها و نظرات