3-15- نام درس: ارزيابي توان سرزمين

1401/09/27 14:09
فصل قبل

 

سرفصل درس:

تاريخچه ارزيابي سرزمين

تعاريف ارزيابي سرزمين

محدوديت منابع

ماهيت رشد نمايي

ظرفيت برد سرزمين *

ضرورت نگاه يکپارچه به سرزمين

نگرش سامانهاي (سيستمي) و اجزاي آن *

طبقهبندي اکوسيستمها

روشهاي جمعآوري و برداشت دادههاي اکولوژيکي

معايب و مزاياي روشهاي سنتي و دستي در مقابل روشهاي رايانهاي ارزيابي

کاربرد GIS و سنجشازدور در ارزيابي توان سرزمين

روشهاي طبقهبندي سرزمين و زون بندي سرزمين (روش جبر بولين، مک هارگ و...)

3-15-1-سرفصل: نگرش سامانهاي (سيستمي) و اجزاي آن

3-15-1-1- مطلب علمي: نگرش سيستمي

پايه و اساس ارزيابي توان سرزمين شناسايي اجزاي طبيعت و نظم و ارتباط ميان اين اجزاست. نظم طبيعت نشانگر وجود ناظمي توانمند و حکيمي قادر در آفرينش است. در واقع نظم طبيعت که تجلي وجود خداوند است، در مرتبة نازلة جهان هستي است.

هرچند هدف نهايي طبيعتشناسي از ديد قرآن افزودن معرفت انسانها به خداوند و تقرب به اوست، براي اهداف متوسط ميتوان يک رشته مسائل را ذکر کرد که پي بردن به آنها مقدمة رسيدن به آن هدف نهايي است. اينها مسائلي هستند که دربارة پديدههاي طبيعي در قرآن کريم مطرح شده که از جملة آن مسائل کشف نظم و انسجام و هدفداري در طبيعت است.

در بسياري از آيات قرآن وجود نظم و انسجام و هدفداري در طبيعت دليلي بر وجود آفرينندة حکيم و مدبّر ذکر شده است. اين آيات را ميتوان به چند دسته تقسيم کرد:

در برخي از آيات آمده است که آفرينش آسمانها و زمين به حق (داراي غايت) است و باطل و از روي لهو و لعب نيست؛ مانند:

 Pوَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَينَهُمَا لَاعِبِينَ مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَـکنَّ أَکثَرَهُمْ لَا يعْلَمُونَ O (دخان: 39-38)

«و ما آسمانها و زمين و اشياي ميان آنها را به بازيچه نيافريديم. ما آنها را جز به حق نيافريديم ولي بيشتر آنها نميدانند. »

در برخي از آيات آمده است که براي سير طبيعي حوادث، مهلت معيني است:

Pأَوَلَمْ يتَفَکرُوا فِي أَنفُسِهِم ۗ مَّا خَلَقَ اللَّـهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَينَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُّسَمًّي ۗ وَإِنَّ کثِيرًا مِّنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَکافِرُونَ O(روم: 8)

«آيا در پيش نفوس خود انديشه نکردند که خدا آسمانها و زمين و اشياي ميان آنها را جز به حق و براي مهلت معيني نيافريده است؟ بسياري از مردم به ديدار با پروردگارشان کافر هستند. »

در برخي از آيات آمده است که آفرينش اشيا و جريان امور طبيعت داراي اندازة معين و ميزان مشخص است:

P الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ O(الرّحمن: 5)

«خورشيد و ماه روي حساب در گردشاند.»

Pوَکلُّ شَيءٍ عِندَهُ بِمِقْدَارٍO (رعد: 8)

«و هر چيز نزد او مقدار معيني دارد.»

Pوَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن کلِّ شَيءٍ مَّوْزُونٍO(حجر: 19)

«و در آن از هر نوع گياه موزون آفريديم.»

درست به دليل وجود نظم است که قوانين طبيعي مفهوم پيدا ميکنند. دانشمندان علوم طبيعي هم اگر حداقل واقعاً به وجود نظم در طبيعت قائل نبودند، اينگونه به دنبال کشف قوانين طبيعت نميگشتند. از آيات مذکور و ديگر آيات مشابه ميتوان نتيجه گرفت که کشف نظم و انسجام در طبيعت (يعني قوانين طبيعي) و اتقان صنع باريتعالي يکي از مسائل عمدة طبيعتشناسي است.

3-15-2- سرفصل: ظرفيت برد سرزمين

3-15-2-1- مطلب علمي: تعريف ظرفيت برد

در يک مفهوم کلي ظرفيت برد در سطح اکوسيستمي يعني «سطح يا حدّي که در آن يک فرآيند يا متغير محيطي درون يک اکوسيستم معين ميتواند تغيير يابد، بدون اينکه ساختار و عملکرد آن اکوسيستم از حدود قابل قبول مشخصي فراتر رود» (Duarte et al, 2003).

ظرفيت برد طبيعي بر پاية تعريف اتحادية جهاني حفاظت از طبيعت و منابع طبيعي عبارت است از: «ظرفيت يک اکوسيستم که بتواند به تعداد معيني موجود زندة سالم، پناه بدهد؛ به طوري که توان توليد يا بهرهوري، سازشپذيري و توان تجديدپذيري آنها حفظ گردد.»

همچنين ظرفيت برد انساني عبارت است از ميزان حداکثر مصرف منابع و تخلية پسماند و پساب که بتوان تا بينهايت بدون اختلالي در يکپارچگي عملکرد و قدرت فرآوري اکوسيستم مربوط پديد آورد.( IUCN, 2000)

«در آيات مختلفي از قرآن مجيد ميخوانيم که هر چيزي محدود به حدي است که از آن حد تجاوز نميکند. در سورة طلاق آية 3 ميفرمايد:

 Pقَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکلِّ شَي‌ءٍ قَدْراًO

«خدا براي هر چيز مقدار و اندازهاي قرار داده است. »

و در سورة حجر آية 21 ميخوانيم:

Pوَ إِنْ مِنْ شَي‌ءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ O

«هر چيزي خزائنش نزد ما است و جز به مقدار معين آن را نازل نميکنيم.»

در آيات مورد بحث نيز خوانديم:

P وَ کلُّ شَي‌ءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ O

اينها همه اشاره به آن است که هيچ چيز در اين عالم بيحساب نيست. حتي موجوداتي را که گاهي در جهان طبيعت ما بيحساب و کتاب فرض ميکنيم، همة آنها دقيقاً حساب و کتاب دارند. چه ما بدانيم يا ندانيم و اصولاً حکيم بودن خداوند نيز مفهومي جز اين ندارد که همه چيز در آفرينش او برنامه و حد و اندازه دارد.

آنچه را از اسرار آفرينش امروز با کمک علوم دريافتهايم، اين حقيقت را کاملاً تأکيد ميکند. مثلاً خون انسان که حياتيترين ماده وجودي اوست و عهدهدار رساندن تمام مواد لازم به تمام ياختههاي بدن انسان است، از بيست و چند ماده ترکيب يافته. نسبت اين مواد و اندازه و کيفيت هر يک به قدري دقيق است که با کمترين تغيير سلامت انسان به خطر ميافتد و به همين دليل براي شناخت نارساييهاي بدن فوراً به سراغ آزمايش خون و اندازهگيري مواد قندي و چربي و اوره و آهن و ساير اجزاي ترکيبياش ميروند و از کمي و زيادي اين اجزا فوراً به علل نارساييهاي بدن و بيماريها پي ميبرند.

تنها خون انسان نيست که ترکيبي اين چنين دقيق دارد. اين دقت و محاسبه در سراسر عالم هستي موجود است. ضمناً با توجه به اين نکته روشن ميشود که آنچه را گاهي ما بينظميها و نابسامانيهاي عالم هستي ميپنداريم، در واقع مربوط به نارسايي علم و دانش ما است و يک موحد و خداپرست راستين هيچ گاه نميتواند چنين تصوري دربارة عالم داشته باشد و پيشرفت تدريجي علوم گواه اين واقعيت است.

و نيز اين درس را ميتوانيم بياموزيم که جامعة انسانيت که جزئي از مجموعة نظام هستي است، اگر بخواهد سالم زندگي کند، بايد اين اصل P کلُّ شَيءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ O بر سراسر آن حکومت داشته باشد. از هرگونه افراط و تفريط و از کارهايي که حساب و کتاب در آن نيست، بپرهيزد» (مکارم، ج10: 139-137).

در موضوع محيطزيست هم بايد دقت شود که در استفاده از منابع طبيعي بايد قاعدة ظرفيت برد را در نظر گرفت و همانگونه که خداوند متعال در اصل آفرينش اين قاعده را قرار داده است، ما هم بايد در استفاده از طبيعت از اين قاعده پيروي کنيم، وگرنه عواقب آن دامنگيرِ سرنوشت دنيا و آخرت ما خواهد شد.

از اينرو خداوند متعال بر استفادة درست و به اندازه از هر منبعي تأکيد دارد و استفادة بيش از حدّ ظرفيت را اسراف و گناه ميداند. بهگونهاي که در قرآن فرموده است:

Pو کلُوا وَاشْرَبُوا وَ لَاتُسْرِفُوا إِنَّهُ لَايحِبُّ الْمُسْرِفِينَO (اعراف: 31)

«بخوريد و بياشاميد. ولي اسراف نکنيد که خداوند اسرافکاران را دوست ندارد. »

يکي از مصاديق بارز اسراف تبذير است که گناه آن از اسراف بيشتر است و به معني اتلاف نعمتهاي خداوندي است. در قرآن کريم آمده است:

Pإِنَّ الْمُبَذِّرِينَ کانُوا إِخْوَانَ الشَّياطِينِ و َکانَ الشَّيطَانُ لِرَبِّهِ کفُورًاO (اسراء: 27)

«همانا تبذيرکنندگان، برادران شياطيناند و شيطان در برابر پروردگارش بسيار ناسپاس بود.»

براي مطالعه بيشتر: تفاوت ميان اسراف و تبذير

«با در نظر گرفتن ريشة اين دو لغت چنين به نظر ميرسد که وقتي اين دو در مقابل هم قرار گيرند،«اسراف» به معني خارج شدن از حد اعتدال بيآنکه چيزي را ظاهراً ضايع کرده باشد و يا غذاي خود را آنچنان گرانقيمت تهيه کنيم که با قيمت آن بتوان عدة زيادي را آبرومندانه تغذيه کرد. در اينجا از حد گذراندهايم، ولي ظاهراً ًچيزي نابود نشده است. اما «تبذير» و ريخت و پاش آن است که آنچنان مصرف کنيم که به اتلاف و تضييع بينجامد. مثل اينکه براي دو نفر ميهمان غذاي ده نفر را تهيه ببينيم. آن گونه که بعضي از جاهلان ميکنند و به آن افتخار مينمايند و باقيمانده را در زبالهدان بريزيم و اتلاف کنيم. ولي ناگفته نماند بسيار ميشود که اين دو کلمه درست در يک معني به کار ميرود و حتي براي تأکيد پشت سر يکديگر قرار ميگيرند. حضرت علي8 طبق آنچه در نهجالبلاغه نقل شده، ميفرمايد:

 ’الا ان اعطاء المال في غير حقه تبذير و اسراف و هو يرفع صاحبه في الدنيا و يضعه في الآخرة و يکرمه في الناس و يهينه عند اللَّه ’

«آگاه باشيد مال را در غير مورد استحقاق صرف کردن تبذير و اسراف است. ممکن است اين عمل انسان را در دنيا بلندمرتبه کند، اما مسلماً در آخرت پست و حقير خواهد کرد. در نظر تودة مردم ممکن است سبب اکرام گردد، اما در پيشگاه خدا موجب سقوط مقام انسان خواهد شد.»

در شرح آيات مورد بحث خوانديم که در دستورهاي اسلامي آن قدر روي نفي اسراف و تبذير تأکيد شده که حتي از زياد ريختن آب براي وضو حتي اگر در کنار نهر آب باشد، نهي فرمودهاند و نيز امام8 از دور افکندن هستة خرما نهي فرمودند.

دنياي امروز که احساس مضيقه در پارهاي از مواد ميکند، سخت به اين موضوع توجه کرده است تا آنجا که از همه چيز استفاده ميکند. از زباله بهترين کود ميسازند و از تفالهها وسايل مورد نياز و حتي از فاضلابها پس از تصفيه کردن، آب قابل استفاده براي زراعت درست ميکنند؛ زيرا احساس کردهاند مواد موجود در طبيعت نامحدود نيست که به آساني بتوان از آنها صرف نظر کرد. بايد از همه به صورت«دوراني» بهرهگيري نمود» (مکارم شيرازي، ج12: 98-97).

فصل بعد
نقدها و نظرات