5-1- توجه به محيط‌زيست در اسلام

1401/09/27 15:27
فصل قبل

 

دين اسلام که آخرين و جامعترين دين آسماني است، همة اصول و قواعد کلي مربوط به سعادت دنيا و آخرت انسانها را در کتاب آسماني قرآن بيان کرده است.

«يکي از وظايف پيامبر اکرمa افزون بر ابلاغ آيات قرآن کريم به مردم، تبيين آيات است و امامان معصوم% نيز اين رسالت را ادامه دادند و پيروان خويش را به تحقيق و اجتهاد و پويايي تشويق کردند؛ چنانکه امام رضا8 فرمودند:

«برماست بيان اصول وبر شماست پرداختن به فروع »[1] (حرعاملي، ج27: 62)

اين سخن اختصاصي به فقه، اصول و علوم ديني ندارد و بيان کلي است. ايشان ميفرمايند ما در هر رشتهاي از علوم، قوانين اوليه را القا ميکنيم و شما فروعات آن را استخراج کنيد. حديث امام رضا8 ناظر به همة علوم نافع است و دانش محيطزيست نيز از علوم نافع به شمار ميرود و ما موظفيم براي زندگي سالم و بهرهمندي از محيطزيست مناسب، فروعات اين علم را از قوانين کلي مطرح شدة آن استخراج کنيم. (جوادي آملي،1394)

 در اين بخش، برخي از ريشههاي نگرش به مفاهيم محيطزيستي به روش قرآن کريم و احاديث امامان معصوم% و نيز برخي قواعد فقهي دربارة محيطزيست بررسي شده است.

5-1-1- قرآن کريم

قرآن مجيد منبعي سرشار از ايدهها و ايدهآلهاي زيستمحيطي است. با بررسي اين کتاب مقدس مشخص ميشود آيات گوناگوني از آن به طبيعت و اجزاي آن اشاره کرده است. در اينجا کوشش شده به برخي از اين آيات اشاره شود.

در قرآن کريم در زمينة حفظ محيطزيست داستان کشتي نوح8 شاخص است. نوح نبي8 نهتنها جانوران اهلي (قابل مصرف براي انسان) بلکه همة گونهها چه وحشي و چه اهلي را به دستور خداوند در کشتي خود جاي داد تا بقاي همه تضمين شود؛ زيرا بقاي انسان به بقاي ديگر موجودات وابسته است:

Pفَاسْلُک فِيهَا مِن کلٍّ زَوْجَينِ اثْنَينِO (مؤمنون، 27)

«از هر يک از انواع حيوانات يک جفت در کشتي سوار کن.»

امروزه ميدانيم دفن مردگان نقش بزرگي در حفظ محيطزيست و جلوگيري از انتشار بيماريها در آبوهوا دارد. خداوند در قرآن کريم به دفن جسد هابيل اشاره کرده است. قابيل با الگو گرفتن از کلاغي که خداوند او را به دفن جسمي در خاک مأمور کرده بود، فهميد که بايد جسد برادرش را در خاک مخفي کند:

Pفَبَعَثَ اللَّـهُ غُرَابًا يبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيرِيهُ کيفَ يوَارِي سَوْءَةَ أَخِيهِO (مائده، 31)

«سپس خداوند زاغي را فرستاد که در زمين، جستجو (و کندوکاو) ميکرد؛ تا به او نشان دهد چگونه جسد برادر خود را دفن کند.»

خداوند در قرآن کريم به طبيعت و جنبههاي آن تأکيد فراواني کرده تا آنجا که نام بسياري از پديدههاي طبيعي و موجودات زنده در قرآن به کار رفته است. نگرش قرآن به طبيعت ميتواند الگوي کاملي براي ديدگاه انسان به طبيعت به ويژه دانشمندان و دانشجويان علم محيطزيست باشد. دلايلي براي اين توجه الهي به طبيعت در قرآن وجود دارند که عبارتاند از:

طبيعت داراي مفهوم و نظمي درخور است و اگر انسان ساختار پديدههاي طبيعي را کنکاش کند؛ به وجود آفرينندهاي آگاه پي ميبرد. قرآن کريم انديشة نادرست اعراب جاهليت مبني بر چندخدايي و بتپرستي را از راه اشاره به طبيعت به منزلة مجموعهاي منظم و پرمعنا به چالش ميکشد تا به وجود خداوند يکتا آگاه شوند. قرآن کريم بيشتر آيات خود را در قالب برهان نظم بيان ميکند. براي نمونه خداوند متعال ميفرمايد:

Pأَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنزَلَ لَکم مِّنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَّا کانَ لَکمْ أَن تُنبِتُوا شَجَرَهَا أَإِلَـهٌ مَّعَ اللَّـهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يعْدِلُونَ أَمَّن جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِي وَجَعَلَ بَينَ الْبَحْرَينِ حَاجِزًا أَإِلَـهٌ مَّعَ اللَّـهِ بَلْ أَکثَرُهُمْ لَا يعْلَمُونَO (نمل، 61-60)

«[آيا بتهايي که معبود شما هستند بهترند] يا کسي که آسمانها و زمين را آفريده؟ و براي شما از آسمان، آبي فرستاد که با آن، باغهايي زيبا و سرورانگيز رويانديم. شما هرگز قدرت نداشتيد درختان آن را برويانيد. آيا معبود ديگري با خداست؟ نه. بلکه آنها گروهي هستند که [از روي ناداني، آفريدهها را همتراز (پروردگارشان) قرار ميدهند.] يا کسي که زمين را مستقر و آرام قرار داد و ميان آن نهرهايي روان ساخت و براي آن کوههاي ثابت و پابرجا ايجاد کرد و ميان دو دريا مانعي قرار داد [تا با هم مخلوط نشوند؛ با اين حال] آيا معبودي با خداست؟ نه. بلکه بيشتر آنان نميدانند [و جاهلاند!]»

خداوند در قرآن کريم به بسياري از پديدههاي طبيعي سوگند ياد کرده است. هنگامي که خداوند به چيزي سوگند ميخورد شکوه و اسرار نهفته در آن را آشکار ميکند. مقايسة سوگندهاي قرآني با آنچه پيش از نزول قرآن يا همزمان با آن در ميان اعراب دورة جاهليت مرسوم بوده، ميتواند از سويي شاهد اين مدّعا باشد؛ همچنان که عظمت، زيبايي، شگفتي و تازه بودن آنها را نيز نشان ميدهد.

مهمترين متون ادبي عرب در دورة جاهليت، ديوان شاعران آن دوره است. آنچه از سوگند در اين اشعار به چشم ميخورد، سوگند به شمشير، شراب، زن و... است؛ اما سوگندهاي قرآن کريم داراي موضوعات و مضامين تازه است؛ مانند سوگند به خورشيد
Pوَالشَّمْسِ وَضُحَاهَاO، سوگند به ماه Pوَالْقَمَرِ إِذَا تَلاَهَاO، سوگند به روزPوَالنَّهَارِ إِذَا جَلاَّهَاO، سوگند به شبPوَالَّيلِ إِذَا                                                         
 يغْشَاهَاO، سوگند به آسمان Pوَالسَّمَآءِ وَ مَا بَنَاهَاO، سوگند به زمين
Pوَ الْأَرْضِ وَ مَا طَحَاهَاO (شمس، 1-6) و يا سوگند به ستاره Pوَالنَّجْمِ إِذَا هَوَيO، (نجم، 1) که نمونههايي در اينباره هستند.

قرآن کريم از راه بيان موضوع آفرينش مخلوقات که آنها را نشانه يا «آيت» خود معرفي کرده، به آنها ارزش ميدهد. بسياري از مصاديق واژة «آيت» که در قرآن تکرار شده، آفريدهها هستند که بايد به آنها توجه کنيم. براي نمونه آية:

Pخَلَقَ اللَّهُ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِ إِنَّ فِي ذَلِک لَآيةً لِّلْمُؤْمِنِينَO (عنکبوت، 44)

«خداوند آسمانها و زمين را به حق آفريد. همانا در اين آفرينش براي اهل ايمان نشانة قطعي است. »

از سويي آيات قرآن اين احساس را در درون انسان ايجاد ميکند که خدا در ميان ما است و درک اينکه «به هر طرف که روکني، روي او بيني» آسانتر ميشود.

Pوَ لِلَّـهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَينَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّـهِ إِنَّ اللَّـهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌO (بقره، 115)

«مشرق و مغرب، از آن خداست و به هر سو رو کنيد، خدا آنجاست. همانا خداوند بينياز و داناست.»

بر پاية نگرش قرآني، همة موجودات تسبيحگوي پروردگار هستند. در نتيجه بنا بر آيات زير طبيعت داراي ارزش است:

Pسَبَّحَ لِلَّهِ مَا في السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَکيمُO (حديد، 1)

«آنچه در آسمانها و زمين است خدا را تسبيح ميگويند و اوست عزيز حکيم. »

Pتُسَبِّحُ لَهُ السَّمَوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ وَإِن مِّن شَيءٍ إِلَّا يسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَکن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ کانَ حَلِيماً غَفُوراًO (الاسراء، 44)

«آسمانهاي هفتگانه و زمين و هرکه در آنهاست، تسبيح خداوند را ميگويند و هيچ چيز نيست مگر آنکه با ستايش از او به پاکي ياد ميکند، ولي شما تسبيح آنها را نميفهميد. همانا او بردبار و آمرزنده است.[2]»

شاعران مسلمان نيز در اشعار خود به تسبيح مخلوقات اشاره کردهاند، مانند اين شعر از مولانا:

اندر اين عالم هزاران جانور

ميزيد خوشعيش بي زير و زبر

شکر ميگويد خدا را فاخته

بر درخت و برگ شب ناساخته

حمد ميگويد خدا را عندليب

کاعتماد رزق بر توست اي مجيب

باز دست شاه را کرده نويد

از همه مردار ببريده اميد

همچنين از پشه گيري تا به پيل

شد عيالالله و حق نعمالمعيل

 

برخي آيات دربارة طبيعت اين نکته را به انسان تأکيد ميکنند که او صاحب طبيعت نيست. بلکه خداوند، طبيعت و فراتر از آن را در تسخير او به منزلة اشرف مخلوقات قرار داده تا به هدف آفرينش برسد. آية زير در راستاي اين مفهوم است:

Pوَ سَخَّرَ لَکم مَّا فِي السَّمَوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً مِّنْهُ إِنَّ فِي ذَلِک لَآياتٍ لِّقَوْمٍ يتَفَکرُونَO (جاثيه، 13)

«و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، همه از اوست که براي شما رام کرد، همانا در اين تسخير براي کساني که فکر کنند، قطعاً نشانههايي است.»

«معناي تسخير آنچه در آسمانها و زمين است براي انسان اين است که اجزاي عالم مشهود همه بر طبق يک نظام جريان دارد و نظامي واحد بر همة آنها حاکم است و بعضي را به بعضي ديگر مرتبط و همه را با انسان مربوط و متّصل ميسازد و در نتيجه انسان در زندگي خود از موجودات عُليا (آسماني) و سفلي (زميني) منتفع ميشود و روز به روز دامنة انتفاع و بهرهگيري جوامع بشري از موجودات زميني و آسماني گسترش مييابد و آنها را از جهات گوناگون، واسطة رسيدن به اغراض خود يعني مزاياي حياتي خود قرار ميدهد؛ پس به همين جهت تمامي اين موجودات مسخّر انسانند» (موسوي،1374).

خداوند متعال با نهي از فساد در زمين به اهميت محافظت از طبيعت اشاره ميکند. از جمله آياتي که براي نهي از تخريب محيطزيست ميتوان استدلال کرد، آيات زير است:

Pوَ لا تُفسِدُوا فِي الأرضِ بَعدَ إِصلاحِهَا...O (اعراف، 56)

 «زمين را پس از اصلاح، فاسد نکنيد.»

P...وَ لا تُلقُوا بِأيدِيکُم إِلَي التَّهلُکَهٍ ...O (بقره، 195)

«با دستان خود خويشتن را به هلاکت نيفکنيد.»

در وجه استناد به آيات کريمة فوق بر کسي پوشيده نيست که آلوده کردن هوا، آب و خاک يکي از مصاديق فساد در زمين به شمار ميآيد؛ زيرا هر سه از عناصر حياتي انسان هستند و آلودگي آنها چهبسا به نابودي انسانها بينجامد. البته در تفاسير منظور از فساد گناهاني است که انسانها در زمين مرتکب ميشوند که به نزول عذاب ميانجامد. بيترديد، تخريب محيطزيست از گناهان زميني به شمار ميآيد و حتي مصداق حقالنّاس به آيندگان است.

بر پاية آيات قرآن، زمين در روز محشر گواهي کردار بشر خواهد بود و به هنگام قضاوت شهادت ميدهد. خداوند در قرآن کريم با آية زير به اين موضوع اشاره کرده است:

Pيوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَاO (زلزال، 4)

«روزي که زمين اخبار خود را باز خواهد گفت.»

در تفسير اين آيه آمده: «زمين در آن روز تمام خبر خود را باز ميگويد. آنچه از خوبيها و بديها و اعمال خير و شر بر صفحة زمين واقع شده است، همه را برملاء ميسازد و يکي از مهمترين شواهد اعمال انسان در آن روز همين زميني است که ما اعمال خود را بر آن انجام ميدهيم و شاهد و ناظر ما است. در حديثي از پيغمبر اکرمa ميخوانيم: «آيا ميدانيد منظور از اخبار زمين در اينجا چيست؟» و فرمودند:

«منظور از خبر دادن زمين اين است که اعمال هر مرد و زني را که بر روي زمين انجام گرفته، خبر ميدهد. » (مکارم شيرازي، 1371)

5-1-2- سيرة نبوي و امامان معصوم

رسول مکرّم اسلامa در دوران پيامبري خويش به ويژه در سيزده سالي که مدينه را مرکز فرمانروايي خود قرار داد، اقدامهاي گستردهاي دربارة سرسبزي و خرّمي و همچنين گسترش کشاورزي در قلمرو نفوذ خود و شکوفايي حکومت اسلامي انجام داد. افزون بر آن، اهميت و جايگاه طبيعت را به افراد بشر نشان داد؛ بهگونهاي که در تحقق رهنمودهاي آن حضرت انسان ميتواند براي هميشه کرة زمين را بانشاط، سرسبز و خرّم نگه دارد. به طور خلاصه، سخنان ايشان دربارة طبيعت، وظايف انسان در برابر آن، فقه و احکام و اخلاق منابع طبيعي، جاودان، مؤثر و سرنوشتساز است. (عالمي، 1390)

براي شناخت سيرة پيامبرa لازم است به اختصار با اوضاع و احوال و انديشههاي مردم حجاز در آن زمان آشنا شويم. آشنايي با فضايي که سخنان و کارهاي پيامبر اسلامa در آن تحقق يافته است؛ بر عمق شناخت و باور به جامعيت آن ميافزايد.

نبود فرهنگ شهرنشيني و زندگي قبيلهاي ويژگيهاي مشخصي داشت. از جمله ميتوان خوي تجاوز، تعصب و دشمنيهاي ديرينة قبيلهاي را نام برد که اين فرهنگها تأثير فراواني بر تخريب مراتع و جنگلها، ناامني در کشاورزي، سوزاندن مزارع، تخريب و پر کردن چاهها و نابودي دامها در پي داشت. گاهي به دليل تقدس برخي درختان، راهي جز پرستش آنها نميديدند. به همين دليل دامداري رونق بيشتري داشت؛ با توجه به اوضاع نابسامان حجاز در زمان پيامبرa ايشان اقدامهاي شايستهاي انجام دادند که ميتواند نقشة راهي براي آباداني محيطزيست کرة زمين باشد که به اختصار به آنها اشاره ميکنيم:[3]

الف: فرهنگسازي

بر پاية شماري از روايات، پيامبر اسلام هم مانند ديگر پيامبران، چوپان بود، کشاورزي ميکرد و به طور مستقيم در کار درختکاري شرکت ميکرد. از امام صادق8 نقل شده است که فرمودند:

اميرالمؤمنين علي8 بيل ميزد و زمين را آماده ميکرد و رسول خداa هستهها را ميکاشت. آن حضرت تماشاي گياهان را دوست داشت و از نگاه به سيب سرخ و ترنج سبز و خرّم به دليل زيبايي آنها خشنود ميشد. (عالمي، 1390)

خاک: پيامبر اسلامa براي خاک ارزش ويژهاي قائل بودند تا آنجا که بر خاک سجده ميکردند و آن را وسيلة طهارت قرار ميدادند و ميفرمودند:

«زمين را براي من، هم سجدهگاه و هم وسيلة طهارت قرار دادهاند. هر کجا باشم، بر خاک آن تيمم ميکنم و نماز ميخوانم» (نوري طبرسي،1408ه.ق).

دربارة اهميت زمين گفتار گهرباري از نبي مکرّم اسلامa نقلشده است که فرمودند:

«...از زمين محافظت کنيد که به منزلة مادر شماست و هر که روي زمين کار بد يا خوبي کند، از آن خبر ميدهد» (مجلسي، ج7).[4]

آب: آن حضرت آب را ماية حيات ميدانست. دربارة ابرها، بادها، بارانها، رودها، درياها، اقيانوسها، نوشيدن آب، تقسيم آبهاي کشاورزي، آبياري و سهم عظيم آب در سرسبزي و خرّمي و نشاط کره زمين سخن ميگفت. (عالمي،1390) آن حضرت مردم را از آلوده کردن آبها حتي در هنگام جنگها نهي ميکردند. امام صادق8 ميفرمايد:

 «رسول خداa از مدفوع کردن در کنار جوي آب نهي کردند، چرا که مردم از آن رنج ميبرند يا در نهر آب که موجب رنجش مردم ميشود يا زير درختي که ميوه دارد»[5] (طوسي، ج1: 353).

همچنين آن حضرت فرمودهاند:

«از آلوده کردن آب دشمنان بپرهيزيد»[6] (کليني، ج3: 65).

بايد گفت که امروزه بر اثر آلوده کردن آب درياها سلامت آبزيان و انسانها به خطر افتاده است. بيماري نظير ميناماتا[7] در ژاپن نمونهاي بارز از تراژدي آلودگي آبها توسط انسان و اثرات مضر آن بر چرخه حيات ميباشد.

ب: قانونمند کردن کشاورزي

پيامبر اسلامa براي حفظ منابع طبيعي و رونق کشاورزي و جلوگيري از تخريب اراضي و اتلاف جانوران احکام و قوانيني، به ويژه در زمينة آب و زمين، براي مردم به منزلة حکم شرع بيان کردند؛ مانند:

تبيين دقيق حريم قناتها، چاهها و چشمهها و جلوگيري از خشکاندن چاههاي ديگران و مشخص کردن حريم درختان.

نهي مردم از سوزاندن، غرق کردن و از ميان بردن مزرعهها و درختان حتي در حال جنگ.

بيان احکام خريد و فروش زمين، آب و انواع محصولات کشاورزي

بيان احکام مزارعه، مساقات، اجارة زمينها و احکام فقهي زمينهاي غصبشده.

بيان احکام احياي زمينهاي موات[8]و مقررات و وضعيت آنها.

بيان مسائل مربوط به انفال، احکام فقهي آنها.[9] (عالمي،431)

ج: استقامت در اجراي قانون

پيامبر اسلامa در اجراي احکام و قوانين مرتبط به محيطزيست پيشقدم بودند. بيترديد قانون خوب و عادلانه شرط لازم براي پيشرفت و حفظ منابع خدادادي است، اما شرط کافي نيست. قانون براي عمل است و خود به تنهايي تأثير ندارد.

د: اجراي عدالت:

به طور کلي اجراي عدالت براي کساني که از منابع طبيعي، زمين، آب، مراتع و جنگلها استفاده ميکنند، اهميت بسزايي دارد که بر پاية آيات و رواياتِ اهلبيت% بايد حقوقي مانند زکات و خمس بپردازند و رعايت عدالت در بهرهوري و مصرف انجام دهند تا به تخريب و مصرف بيرويه نينجامد. (عالمي، 1390: 434)

ه: تکيه بر فضايل اخلاقي

اخلاق در حفظ جان انسانها و پاکيزه نگه داشتن جامعه و محيطزيست جايگاه ويژهاي دارد. حرص و طمعورزي از صفات پست انساني است که ميتواند به نابودي جامعه و محيطزيست بينجامد. مهرباني با جانوران و گياهان و استفادة درست از آنها سيرة انبيا و اولياي الهي به ويژه نبي مکرّم اسلامa بوده است. احاديث فراواني در اين زمينه وجود دارد که به برخي از آنها در فصل چهارم اشاره خواهد شد. (عالمي، 1390) براي نمونه از پيامبر خداa پرسيدند:

«مگر با دلسوزي و خدمت به جانوران نيز پاداش داريم؟»

آن حضرت فرمودند: «براي سيراب کردن هر جگرتشنهاي پاداش است» (متقي الهندي، ج6: 420).

سعدي در حکايتي آورده است:

يکي در بيابان سگي تشنه يافت

برون از رمق در حياتش نيافت

کُلَه دَلو کرد آن پسنديدهکيش

چو حَبل اندر آن بست دستارِ خويش

به خدمت ميان بست و بازو گشاد

سگِ ناتوان را دمي آب داد

خبر داد پيغمبر از حالِ مرد

که داور گناهان از او عفو کرد

2-1-3- فقه و محيطزيست

با نگاهي گذرا به منابع فقهي پي ميبريم که در فقه اسلامي ظرفيتهاي بسياري براي قانونگذاري و اجراي قوانين محيطزيست وجود دارد که ميتوان با بهرهبرداري از اين ظرفيتها به پيريزي قوانين اجتماعي بر پاية احکام اسلامي ياري رساند. همچنين بايد مکلفان با عنايت به احکام شريعت اسلامي خود را در معرض تکليف حفاظت از محيطزيست و اجتناب از تخريب آن ببينند.

افزون بر اين، بر پاية فقه اسلامي اگر فعاليت بخش دولتي و خصوصي در دريا، هوا، خاک و زمين موجب ايجاد عارضه و آسيب زيستمحيطي گردد، آسيبرسان ضامن است و بايد از عهدة جبران خسارتهاي رسيده برآيد و اگر اين فعاليت به دولت و يا سازمانهاي دولتي به دليل کوتاهي در نظارت و يا به دليل سوء مديريت و يا ضعف برنامهريزي قابل انتقال باشد، از نظر فقهي مسئوليت به صورت تضامني و يا به صورت جداگانه قابل طرح و پيگيري است و هر کسي در اين زمينه کوتاهي کند، خلافکار به شمار ميآيد و شرعاً ضامن است. در اينجا به برخي از اصول و قواعد فقهي که در محيطزيست کاربرد دارند، اشاره ميکنيم.

5-1-3-1- قواعد فقهي کاربردي در حفظ محيطزيست

5-1-3-1-1- قاعده لاضرر و لاضرار

«قاعده لاضرر» به اين معناست که هرگونه ضرر و اضرار در اسلام غير شرعي است. (مشکيني، 1393: 203) از اين قاعده به قاعدة ضرر، قاعدة ضرر و ضرار، قاعدة لاضرر و لاضرار و قاعدة نفي ضرر نيز تعبير ميشود. براي اثبات اين قاعده به ادلّه­ي قرآني، روايي و عقلي استدلال شده است. معروفترين حديثي که به آن استدلال شده، داستان «سمرةبن جندب» است که در ذيل آن عبارت «لا ضرر و لا ضرار» آمده است. شيخ کليني در کتاب اصول کافي از ابنمسکان و او از زراره نقل ميکند که امام باقر8 فرموده است:

در زمان رسول خداa شخصي به نام سمرهبنجندب در جوار خانة فردي از انصار، درخت خرمايي داشت که آمد و رفت وي از درون زمين آن مرد انصاري بود. سمرةبن جندب براي رسيدگي به آن درخت و کارهايش به دفعات و سرزده به زمين مرد انصاري ميرفت و به اين ترتيب ايجاد مزاحمت ميکرد تا اينکه صاحبخانه به سمره گفت: تو بيخبر و بياجازه به خانهام ميآيي و ايجاد مزاحمت ميکني. از اين پس هنگام آمد و شد اجازه بگير. سمره گفت: چنين نميکنم.

مرد انصاري به حضرت رسولa شکايت برد. حضرت به سمره فرمود: از اين پس اذن بگير. سمره نپذيرفت. حضرت فرمود: از اين درخت صرف نظر کن و من در برابر آن، درختي با همان اوصاف در جاي ديگر به تو ميدهم. سمره نپذيرفت. حضرت فرمود: ده درخت در برابر آن ميدهم. باز هم قبول نکرد. فرمود: درختي در بهشت به تو ميدهم. سمره باز هم نپذيرفت تا اينکه حضرت فرمود:

تو مرد سختگير و آسيبرساني هستي و مؤمن نبايد به کسي زيان برساند. پس از آن دستور داد تا آن درخت را از ريشه کندند و جلوي سمره انداختند.[10]

نکتة قابل توجه در اين جريان تاريخي، اهميت دادن پيامبر اسلامa به آسايش مردم و آزار نرساندن به آنهاست. هرچند درخت باارزش است و آن حضرت حاضر شدند در دنيا چند برابر و يا درختي در آخرت براي سمره تضمين کنند؛ آزار نرساندن به مؤمنين در اولويت است و اگر گياهان داراي ارزش و اهميت هستند، به دليل سود رساندن آنها به انسان، اشرف مخلوقات، است و داراي ارزش ذاتي نيستند. پس ميتوان نتيجه گرفت زيان رساندن به گياهان زيان رساندن به انسان است؛ به همين دليل حفاظت از محيطزيست در اسلام داراي ارزش و اهميت است. فقيه گرانقدر امام خمينيH در کتاب الرسائل فرق بين ضرر و ضرار را چنين بيان کرده است:

«غالب استعمالات ضرر و مشتقات آن مالي يا نفسي [جاني] است، ولي کاربرد ضرار و مشتقاتش در تضييق[11]، اهمال، حرج، سختي شايع و رايج است. پس ضرار به معناي اخير غلبه دارد. در قرآن مجيد هم هرجا کلمه ضرر استعمال شده به معناي ضرر مالي و جاني آمده است؛ ولي هرجا کلمة ضرار آمده به معناي تضييق و ايصال حرج[12] است؛ مانند آيه شريف:

Pلَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَ لَا مَوْلُودٌ لَّهُ بِوَلَدِهِO[13]

«نه مادر (به دليل اختلاف با پدر) حق ضرر زدن به کودک را دارد و نه پدر. »

و آية نازلشده دربارة مسجد ضرار:

Pوَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَ کفْرًا وَ تَفْرِيقًا بَينَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِرْصَادًا لِّمَنْ حَارَبَ اللَّـهَ وَ رَسُولَهُ مِن قَبْلُ ۚوَلَيحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَ وَاللَّـهُ يشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَO[14]

«گروهي ديگر از آنها کساني هستند که مسجدي ساختند براي زيان [به مسلمانان] و [تقويت] کفر و تفرقهافکني ميان مؤمنان و کمينگاه براي کسي که از پيش با خدا و پيامبرش مبارزه کرده بود. آنها سوگند ياد ميکنند که جز نيکي [و خدمت] نظري نداشتهايم! اما خداوند گواهي ميدهد که آنها دروغگو هستند!» (موسوي خميني، 1388)

اين قاعده که در مسئلة حفاظت از محيطزيست و جلوگيري از تخريب آن کاربرد دارد، مبناي فقهي استواري براي قانونگذاري و اجراي قانون به شمار ميرود و بر پاية آن هرگونه تصرف و تغيير در جامعة انساني و طبيعت که موجب تضييع حقوق ديگران شود، از نظر اسلام ممنوع و مردود است. بسياري از مسائل زيست محيطي را ميتوان در قالب قاعدة لاضرر بررسي کرد؛ مانند:

بيرون ريختن زبالهها به ويژه زبالههاي تجزيهناپذير.

بهرهبرداري غيرمجاز از جنگلها و حريم درياها که در جريان سيل و ديگر مشکلات زيستمحيطي تأثيري بسزا دارد.

اشغال خيابان و پيادهرو و سدّ معبرِ مغازهداران، فروشندگان و ديگران.

استفاده از خودروهاي دودزا و کارخانههاي غير استاندارد.

5-1-3-1-2- قاعدة ضمان يد

نام اين قاعده از روايت نبوي «علي اليد ما اخذت حتي تودي» (نوري، مستدرک، حرعاملي، ج 17) گرفته شده است. منظور اين است که هرکس بر مال ديگري دست يابد، بدون آنکه قانونگذار يا مالک اجازه داده باشد، موظف است به برگرداندن اصل آن مال به صاحبش و يا اگر تلف شده بود يا در دسترس نبود، مکلف است مانند آن را تهيه کند و يا در صورت نبود مانند آن بهاي آن را بپردازد. مستند اين قاعده بناي عُقَلا و احاديث امامان معصوم% هستند. در طول تاريخ با مطالعة زندگي اهل خرَد مييابيم که هر که مال ديگري و يا بيتالمالي را تصرف کند، در برابر مالک و مردم مسئول است و شرع مقدس هم نهتنها اين شيوه را رد نکرده، بلکه بر پاية روايات رسيده از اهل بيت% آن را تأييد هم کرده است. (محمدي، 1374) بر پاية اين قاعده اگر شخص يا عدهاي يا حتي دولتها به محيطزيست که جزء اموال عمومي و حق آيندگان است، آسيب بزنند، ضامن هستند؛ لذا بايد قوانين و مجازاتي بر پاية اين قاعده براي تخريبگران محيطزيست تدوين شود.

5-1-3-1-3-قاعدة ضمان اتلاف

 اتلاف در لغت يعني تلف کردن و از ميان بردن، اتلاف بر دو قسم است: اتلاف بيواسطه (حقيقي) و با واسطه (حکمي).

قاعدة اتلاف را اينگونه تعريف کردهاند: هرگاه کسي شخصاً، يعني بدون واسطه، يا به وسيلهاي و با واسطه مال ديگري را تلف کند، تلفکنندة مال در برابر صاحب آن ضامن و مسئول است. (محمدي، 1374) براي نمونه، اگر کسي مستقيماً کشتزاري را آتش بزند و يا اينکه با دود ماشين و کارخانه درختاني از مزرعة شخصي خشک شود و يا باعث آلودگي آبوهواي مردم آن منطقه شود، ضامن است و مصداق اتلاف به شمار ميآيد. قرآن، حديث، اجماع علما و بناي عُقَلا اين قاعده را تأييد ميکند. براي اختصار به دو حديث اشاره ميکنيم. پيامبر اسلامa فرمودند:

«هر کس مال ديگري را تلف کند، ضامن است.[15]» (نجفي،1409ه.ق)

حضرت علي8 نيز در اين زمينه ميفرمايند:

«کيفر کسي که بدون دليل موجّه چارپايي را بکشد يا درختي را قطع کند يا کشتزاري را تخريب کند، خانه، چاه يا جوي آبي را تخريب کند، جريمة نقدي و شلاق است و اگر عمدي نبوده، تنها غرامت بپردازد و حبسي ندارد و اگر نقص بر چارپايي وارد کرد، بايد بهاي آن را بپردازد»[16] (نوري طبرسي، 1408 ه.ق).

5-1-3-1-4- قاعدة احياي موات

 واژة «احيا» يعني زنده کردن و با توجه به اينکه اين قاعده دربارة زمين به کار رفته، به معني «آباد کردن» است. «موات» به معناي مرده است و دربارة زمينهايي است که به دليل متروکه بودن يا بي آبي مالکي ندارد و کسي از آنها استفاده نميکند. مفهوم اين قاعده اين است که هر کسي زمين خشک و بيحاصلي را آباد کند، مالک آن ميشود. (محمدي، 1374)

دادن مالکيت زمين به کسي که زمين خشکي را آباد ميکند و موجب حفظ منابع طبيعي و محيطزيست ميشود، نشانة اهميت فقه اسلامي به محيطزيست است. براي ارائة مستندات اين قاعده به دو حديث از پيامبر اسلامa اشاره ميکنيم:

«هرکس زمين مردهاي را آباد کند، پس آن زمين از آن اوست»[17] (حرعاملي، ج17: 327).

«هر کس درختي بکارد در جايي که کسي پيش از آن مالک نبوده، يا زمين مردهاي را آباد کند، مال او خواهد شد. اين حکم خداست»[18] (کليني، ج5: 280-279).

5-1-5- انديشمندان مسلمان و گسترش دانش محيطزيست

5-1-5-1- توجه به جانوران

جانورشناسي و گياهشناسي خود به نام رشته مورد توجه دانشمندان نبود، بلکه از آنها به منزلة علوم مرتبط با رشتههاي کشاورزي و پزشکي استفاده ميشد. (بورلو، 1386) اکنون به معرفي چند دانشمند برجسته و مسلمان مرتبط با اين رشته ميپردازيم:

جابربنحيّان، دانشمند مسلمان سدة دوم هجري، چندين رساله در شاخههاي گوناگون تاريخ طبيعي نوشته است. (نصر، 1359)

الاصمعي از ادباي بزرگ زبان عرب در سدة دوم هجري است که چندين رسالة جانورشناسي دربارة برخي جانوران نظير شتر، گوسفند و اسب تأليف کرده است. وي را نخستين صاحبنظر مسلمان در دانش جانورشناسي ميدانند و از راه وي، تدوين دربارة زندگي جانوران گسترش پيدا کرد که در نوشتههايش ملاحظات ادبي به اندازه ملاحظات جانورشناسي اهميت داشته است. (نصر،1359)

نضربنشميلبنخوشهتميمي مازني، دانشمند اهل بصره و ساکن مرو، در سال 204 هجري در کتاب الصّفات به برخي ويژگيهاي جانوراني مانند شتر، گوسفند و پرندگان اشارهکرده است. (بلوچيان طرقي، 1394)

محمدبنزکرياي رازي در سال 311 هجري در کتابش به نام مفيدالخالص افزون بر نقاشي شماري از جانوران و درختان به مباحثي مانند کاشت گياهان، شکار جانوران دريا و خشکي و شناسايي سموم حشرات پرداخته است. (بلوچيان طرقي، 1394)

جاحظ دانشمند مسلمان اهل بصره در سدة سوم هجري، اثري را به نام «الحيوان» دربارة رفتار جانوران به زبان عربي به رشتة تحرير درآورد و اين واقعيت را نشان داد که تغيير در محيطزيست سبب بروز تغيير تدريجي در صفات و اعمال جانوران ميشود. (خالد و اوبرين، 1378)

جاحظ نيز مانند الاصمعي زبانشناسي را با جانورشناسي در هم آميخته بود. کتاب وي تأثير برجستهاي بر همة مؤلفان جانورشناسي پس از وي و به طور کلي بر ادبيات عرب داشته است؛ زيرا او را از بزرگترين نثرنويسان زبان عرب ميدانند. او در نوشتن اين کتاب از قرآن، حديث، اشعار عرب، کتابهاي دانشمندان لغت و کتابهاي يوناني ترجمهشده به عربي به ويژه کتاب «حيوان» ارسطو بهره برده است. اهميت اثر جاحظ در اين است که وي امور را به عقل ميسنجد و از اينرو شماري از ديدگاههاي ارسطو و يا ديدگاههاي منسوب به او را رد ميکند. هرچند با گذشت زمان اين کتاب تحتالشعاع پيشرفت علم قرار گرفت، از دو جنبه بسيار ارزشمند است؛ يکي تصوير دانش جانورشناسي در سدة سوم هجري و ديگري دستيابي به جهت علمي و رهيافت دانشمندانهاي که بر پاية ملاحظات و تجارب شخصي خود انجام داده بود. (حلبي، 1365)

کمالالدين دميري (745 تا 808 هجري) يکي ديگر از نويسندگان اسلامي دربارة جانوران است که کتاب «حياه الحيوان الکبري» از او مشهور است. کتاب دميري در واقع کاملترين منبع درباره جانورشناسي اسلامي بود. اين اثر از راه منظومهاي که جلالالدين سيوطي، دانشمند و دايرهالمعارفنويس مصري، از روي مستخرجاتي که از آن به دست آورد، در جانورشناسي جديد نيز تأثير گذاشته است. اين منظومه در سدة هفدهم ميلادي به لاتين ترجمه و ضميمة کتاب «جانورشناسي کتاب مقدس»[19] شد و اين کتاب از آن روي شبيه به کتاب دميري است که نام جانوران به کار رفته در انجيل را آورده، همچنان که دميري از جانوراني که در قرآن نام برده شده، سخن گفته است. (نصر، 1359)

اين نويسنده چندان التزامي به پژوهش و تحقيق شخصي نداشت. او در اين کتاب، حکم فقهي جانوراني را که خوردن آنها جايز و غير جايز است، داروهايي که از جانوران استخراج ميشود و تعبير ديدن جانوران در خواب را آورده است. همچنين از بسياري از احاديث، امثال و اشعار دربارة جانوران بهره برده است. بايد دانست موازنة ميان کتاب و کتاب الحيوان جاحظ آسان نيست؛ زيرا جاحظ در بيان طبيعت جانوران به تجربه و مشاهده پرداخته است. (حلبي، 1365)

در سدة چهارم هجري گروهي از دانشمندان مسلمان ايراني در عراق رسالة «اخوانالصّفا» را که نام آن برگرفته از نام اين گروه بود، تأليف کردند. در بخشي از اين رساله به بحث جانورشناسي در قالب مناظره ميان انسان و جانوران پرداخته و صفات و فضايل هر نوع از حيوانات و درسهاي روحاني و اخلاقي که ميتوان از عالم حيوانات گرفت، آورده شده است. (نصر،1359)

انساني که اخوان در رسايل خود ويژگيهاي آن را بيان کرده و او را مشرف به مراتب وجود ميداند، انساني است که با همة موجودات جهان يعني مصنوعات و مخلوقات عالم وجود که تجليگاه قدرت، جذبه و عشق الهي هستند، سازگاري دارد. بر همين پايه اِخوان از ياران و همکيشان خود ميخواهند که راه مدارا و شفقت را بر همة موجودات جهان از انسان و غير انسان (جانوران) پس از ايمان به خداوند، رسول او، آيات الهي و همچنين ايمان به اوصياي الهي وجهة همت خود قرار دهند.

شيخالرئيس ابوعلي سينا، دانشمند بنام ايراني در سال 428 هجري، در آثار خود به موضوعهاي طبيعي اشارهکرده است. موضوعات زيستمحيطي از ديد بوعلي سينا جايگاه خاصي داشت تا جايي که بعضي آثار خود را جداگانه به اين موضوع، تخصيص داده است. رساله فيالطير و رسالهاي در خواص سکنجبين و النبات و الحيوان نمونهاي از آنها است. (بلوچيان طرقي، 20:394)

دانشمند مسلمان سوري به نام عزّالدين عبدالسّلام در سدة ششم هجري قانوني دربارة حقوق جانوران تنظيم کرد. (خالد و اوبرين، 1378)

در اواخر سدة ششم، دانشمندان مسلمان چندين تأليف دربارة جانورشناسي انجام دادند که کتاب «اسماء خيل العرب و فرسانها» تأليف جواليقي که به اسامي اسبها اختصاص داشت، منظومة ابنباجه در صيد و «طبايع الحيوان» مروزي را ميتوان در اين زمينه نام برد. (نصر، 1359)

ابنالخلدون فيلسوف و جامعهشناس تونسي سدة هفتم هجري، در کتاب «مقدمه» به آفرينش موجودات، انسجام و وحدت کائنات اشاره کرده است. در بخشي از کتاب آمده است: «اين جهان را با همة آفريدگاني که در آن است، چنان ميبينيم که بر شکلي از ترتيب، استواري و وابستگي علل به معلومات، پيوستگي کائنات و هستي به يکديگر و تبديل برخي موجودات به برخي ديگر است، چنانکه شگفتيهاي آن به همين سپري نميشود و به غايت آن نتوان رسيد» (فولتز و همکاران، 1393).[20]

در سدة هفتم هجري رساله ابنالمنذر به نام کامل «الصناعتين، البيطره و الزردقه» بهترين کتاب در زمينة جانورشناسي در عصر خود بود. (نصر، 1359)

نگارش رسالههاي جانورشناسي در سدة هفتم هجري فراوان بود و اين دوره هنگام ظهور بهترين کتابهاي اسلامي در جانورشناسي بوده است. رسالههاي مشهور ديگري چون «عجائبالمخلوقات» اثر زکرياي قزويني (دانشمند ايراني)، کتاب «اوصافالحيوان و منافعها»[21] تأليف ابنبختيشوع (پزشک ايراني) و کتاب «منافعالحيوان» اثر ابنالدريهم در فاصلة يک سده از نيمة دوم سدة هفتم تا نيمة دوم سدة هشتم هجري تأليف شد. (نصر، 1359) ميتوان گفت که بيشتر کتابهاي جانورشناسي ارسطو در جهان اسلام شناخته شده بود.[22]

ميرداماد، فيلسوف ايراني دورة صفويه، کتابي از روي مشاهدات خويش دربارة زنبورعسل نوشت. (نصر، 1359)

5-1-4-2- توجه به گياهان

مسلمانان اسپانيا در مبحث گياهشناسي آثار ارزشمندي را از خود به جاي گذاشتند. آنان گياهان را از لحاظ کشاورزي و ارزش دارويي مطالعه کردهاند. (Monroe,1970) اکنون به معرفي چند تن از آنها ميپردازيم:

در سدة چهارم هجري، دانشمندي فلسطيني به نام ابوعبدالله محمدبناحمد تميمي مقدّسي کتاب «المرشد الي جواهرالاغذيه و قويالمفردات» را نوشت. او در اين کتاب، دادههاي فراواني دربارة گياهان جمعآوري کرده است. در اين دوره به کتاب «شفا» تأليف ابنسينا ميتوان اشاره کرد. در اين کتاب بحثهاي مفصلي دربارة گياهشناسي، جانورشناسي، زمينشناسي و کانيشناسي تدوين شده است. (نصر، 1359)

در سدة پنجم دانشمند مسلمان ابوعبيد البکري (اديب، گياهشناس و جغرافيدان اندلسي[23]) کتابي دربارة گياهان و درختان تأليف کرد. همچنين ابنحجاج، گياهشناس اندلسي، «المقنع» را نوشت که در آن دربارة گياهشناسي همراه با ملاحظات صرف و نحو بحث شده است. (نصر، 1359)

در سدة ششم رسالههاي اساسي دربارة گياهشناسي تدوين شد که سرآغاز آنها کتاب «الادويه المفرده» تأليف ابنسرابي است که از دقيقترين تأليفات جهان اسلام در مبحث گياهشناسي به شمار ميرود. (نصر، 1359)

در اواخر سدة ششم ابوزکريا يحييبنعوّام معروف به ابنعوام، دائرهالمعارف کشاورزي مشهور به کتاب «الفلاحه» را تدوين کرد. خوزه آنتونيو بنکاري[24] اصل عربي اين اثر، مشتمل بر 35 فصل را به همراه ترجمة آن به زبان اسپانيايي در سال 1802 ميلادي در مادريد منتشر کرد.[25] بانکوري که در سدة هجدهم ميلادي به تصحيح کتاب الفلاحه پرداخته بود در مقدمة آن يادآوري ميکند: «شيوة کشاورزي که ابنعوام از آنها سخن به ميان آورده، هنوز چنان جديد به نظر ميرسد که ميتوان از اين فنون در جهت توسعه کشاورزي اسپانيا استفاده کرد» (Monroe,1970).

در سدة هفتم عبداللطيف بغدادي رسالة «الافاده و الاعتبار في الامور المشاهده و الحوادث المعاينه بارض مصر» را بر پاية مشاهدات خود در زمينة گياهشناسي تدوين کرد. در همين هنگام ابنالصوري نخستين قدم را براي به تصوير کشيدن گياهان در مراحل گوناگون رشد آنها برداشت و پژوهشگر ديگري به نام ابوالعباس نباتي چندين کتاب دربارة گياهشناسي نوشت. (نصر، 1359)

در سدة هشتم، کتابهايي در زمينة گياهشناسي تأليف شد که مهمترين آنها کتاب «بفيه الفلاحين فيالاشجار المثمره و الرياحين» تأليف عليبنعباس رسولي، سلطان يمن است. (نصر، 1359)

5-1-4-3- توجه به آلودگيهاي محيطزيست

نخستين نوشتههاي دانشمندان دانش محيطزيست دربارة آلودگيهاي محيطزيست (هوا، آب، خاک و مواد زائد) را ابويوسف کندي (رياضيدان، منجم و فيلسوف عرب در سدة سوم هجري)، محمد زکرياي رازي (پزشک، فيلسوف و شيميدان ايراني در سدة سوم هجري)، ابنالجزاير القيرواني (پزشک مسلمان تونسي در سدة سوم هجري)، ابوسهل مسيحي جرجاني (دانشمند و پزشک ايراني در سدة چهارم هجري)، ابنسينا (پزشک و فيلسوف ايراني در سدة چهارم هجري)، عليبنرضوان (دانشمند، پزشک و اخترشناس مسلمان مصري در سدة چهارم هجري) و ابننفيس (پزشک مسلمان سوري در سدة ششم هجري) نوشتهاند. (Gari, 2002) براي نمونه ابنسينا در معرفي هواي خوب و بد چنين ميگويد:

«هواي آلوده نفس را تنگ ميکند و اَخلاط را فزوني ميبخشد. وجود هواي آلوده را با اين علامت ميتوان تشخيص داد که در چنين هوايي ستارههاي کوچک در آسمان به زحمت ديده ميشوند و دوم اينکه درخشندگي ستارگان درخشان کاهش مييابد و اين اجرام مرتعش به نظر ميرسند» (شرفکندي، 1368)[26].

همچنين در کتاب قانون مينويسد: «مزاج هر انسان به خود اوست و اعتدال آن به ... آب، هوا و محيطزيست او مربوط است».[27]

در ترجمة کتاب «مقدمة ابنخلدون» مورخ مشهور آمده که وي از تأثير آبوهوا بر جسم و جان آدمي آگاهي داشته است و بر اين باور بوده که محيطزيست بر هوش و استعداد، درايت و کفايت فردي اثر ميگذارد و سلامتي عقل و روح و ميانهروي در اعمال و رفتار در گرو سلامت محيطزيست است. ساکنان مناطق معتدل کره زمين، از نشاط و شادابي ويژهاي برخوردار هستند، افراط و تفريط در زندگي آنها کمتر و آباداني و عمران در مناطق آنان بيشتر است و دورانديشي و تعقل در امور، سيرة آنهاست. (گنابادي، 1374)[28]

 

 


[1].علينا القاء الاصول و عليکم التفريع

 

[2].دربارة  تسبيح مخلوقات دو نگاه در تفاسير وجود دارد:

نگاه اول: حقيقت تسبيح عبارت است از نفي هرگونه عيب و نقص و گواهي همة  موجودات جهان به پاکي ذات مقدس او از هرگونه عيب و نقص يا به اين دليل است که آنچنان نظم و حساب و حکمت و عجايب و شگفتيها در نظام همة  آنها به کار رفته که جملگي با زبان حال ذکر حق ميگويند و تسبيح و ثناي او ميخوانند و فرياد ميکشند که آفريدگار ما قدرتش بيانتها و حکمتش بي پايان است. (مکارم شيرازي، تفسير نمونه، ج23: 296)

نگاه دوم: مراد از تسبيح خداي تعالي حقيقت معناي تسبيح است، نه اينکه خواسته باشد به طور مجاز نسبت تسبيح به آنها داده باشد، يعني خواسته باشد بفرمايد: هر موجود که در آسمانها و زمين است با هستي خود دلالت ميکند بر اينکه پديدآورندهاي منزه از هر نقص و متصف به کل کمال دارد و نه اينکه خواسته باشد به طور عموم مجاز نسبت تسبيح به آنها داده باشد، يعني بفهماند که همة  موجودات دلالت دارند بر نزاهت خداي تعالي از هر نقص و عيب. چيزي که هست عقلاي از موجودات اين دلالت را با زبان سر ايفا ميکنند و ميگويند: «سبحان اللَّه سبحان اللَّه» و يا به فارسي ميگويند: «خدا منزّه از هر نقص و حاجت است» و غير عقلا اين دلالت را به لسان حال ايفا ميکنند، بلکه همان طور که گفتيم معناي حقيقي کلمه منظور است و موجودات چه عقلا و چه غير عقلا همه خدا را به تمام معني الکلمه و به حقيقت معني الکلمه تسبيح ميگويند. (ترجمة  تفسير الميزان، ج19: 251)

[3]. براي اطلاع بيشتر مراجعه کنيد به دانشنامه اسلامي کشاورزي منابع طبيعي و محيطزيست

 

[4]. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَافِظُوا عَلَي الْوُضُوءِ وَ خَيرُ أَعْمَالِکمُ الصَّلَاةُ وَ تَحَفَّظُوا مِنَ الْأَرْضِ فَإِنَّهَا أُمُّکمْ وَ لَيسَ فِيهَا أَحَدٌ يعْمَلُ خَيراً أَوْ شَرّاً إِلَّا وَ هِي مُخْبِرَةٌ بِهِ.

 

[5].نهي رسولالله ان يتفوط علي شفير نهر ماء يستعذب منها أو نهر يستعذب او تحت شجره فيها ثمرتها

 

[6].لا تفسد علي القوم ماءهم»

 

[7].disease Minamata (در اين بيماري پرندگان تعادل خود را ازدست داده وگربه ها ديوانه وار دور خود ميچرخيدند. عوارض بيماري در ماهيگيران بصورت خستگي مفرط ، تحريک پذيري ، سرد ولختي دست وپا ، اختلال در بلع، مغشوش شدن ديد ، مشکل شنوايي، عدم هماهنگي ماهيچهاي وآرواره هاي متورم مشاهده شد که در اثر تبديل جيوه به متيل جيوه در محيط آب بود).( بوتکين وکلر ،1382 :283)

 

[8]. زمينهاي خالي از هر نوع گياه

 

[9].دانشنامه اسلامي کشاورزي منابع طبيعي، 1390: 431

 

[10]. عَلِي بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بُنْدَارَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکانَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ سَمُرَةَ بْنَ جُنْدَبٍ کانَ لَهُ عَذْقٌ وَ کانَ طَرِيقُهُ إِلَيهِ فِي جَوْفِ مَنْزِلِ رَجُلٍ مِنَ الْأَنْصَارِ فَکانَ يجِيءُ وَ يدْخُلُ إِلَي عَذْقِهِ بِغَيرِ إِذْنٍ مِنَ الْأَنْصَارِي فَقَالَ لَهُ الْأَنْصَارِي يا سَمُرَةُ لَا تَزَالُ تُفَاجِئُنَا عَلَي حَالٍ لَا نُحِبُّ أَنْ تُفَاجِئَنَا عَلَيهَا فَإِذَا دَخَلْتَ فَاسْتَأْذِنْ فَقَالَ لَا أَسْتَأْذِنُ فِي طَرِيقٍ وَ هُوَ طَرِيقِي إِلَي عَذْقِي قَالَ فَشَکا الْأَنْصَارِي إِلَي رَسُولِ اللَّهِ ص فَأَرْسَلَ إِلَيهِ رَسُولُ اللَّهِ ص فَأَتَاهُ فَقَالَ لَهُ إِنَّ فُلَاناً قَدْ شَکاک وَ زَعَمَ أَنَّک تَمُرُّ عَلَيهِ وَ عَلَي أَهْلِهِ بِغَيرِ إِذْنِهِ فَاسْتَأْذِنْ عَلَيهِ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَدْخُلَ فَقَالَ يا رَسُولَ اللَّهِ أَسْتَأْذِنُ فِي طَرِيقِي إِلَي عَذْقِي فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص خَلِّ عَنْهُ وَ لَک مَکانَهُ عَذْقٌ فِي مَکانِ کذَا وَ کذَا فَقَالَ لَا قَالَ فَلَک اثْنَانِ قَالَ لَا أُرِيدُ فَلَمْ يزَلْ يزِيدُهُ حَتَّي بَلَغَ عَشَرَةَ أَعْذَاقٍ فَقَالَ لَا قَالَ فَلَک عَشَرَةٌ فِي مَکانِ کذَا وَ کذَا فَأَبَي فَقَالَ خَلِّ عَنْهُ وَ لَک مَکانَهُ عَذْقٌ فِي الْجَنَّةِ قَالَ لَا أُرِيدُ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّک رَجُلٌ مُضَارٌّ وَ لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ عَلَي مُؤْمِنٍ قَالَ ثُمَّ أَمَرَ بِهَا رَسُولُ اللَّهِ ص فَقُلِعَتْ ثُمَّ رُمِي بِهَا إِلَيهِ وَ قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص انْطَلِقْ فَاغْرِسْهَا حَيثُ شِئْتَ. (الکافي (ط – الإسلاميه)، ج5: 294 / باب الضرار .....: 292)

 

[11]. در تنگنا انداختن، اعمال فشار، فشار آوردن، سختگيري، عرصه را (بر کسي) تنگ کردن

 

[12]. در سختي قرار دادن، آزار رساندن

 

[13]. بقره: 233

 

[14]. توبه: 107

 

[15].مَن اَتلفَ مالَ الغيرِ فهو له ضامنٌ

 

[16].أَنَّهُ قَضَي فِيمَنْ قَتَلَ دَابَّةً عَبَثاً أَوْ قَطَعَ شَجَراً أَوْ أَفْسَدَ زَرْعاً أَوْ هَدَمَ بَيتاً أَوْ عَوَّرَ بِئْراً أَوْ نَهْراً أَنْ يغْرَمَ قِيمَةَ مَا اسْتَهْلَک وَ أَفْسَدَ وَ يضْرَبَ جَلَدَاتٍ نَکالًا وَ إِنْ أَخْطَأَ وَ لَمْ يتَعَمَّدْ ذَلِک فَعَلَيهِ الْغُرْمُ وَ لَا حَبْسَ [عَلَيهِ] وَ لَا أَدَبَ وَ مَا أَصَابَ مِنْ بَهِيمَةٍ فَعَلَيهِ مَا نَقَصَ مِنْ ثَمَنِهَا»

 

[17].مَن اَحيي اَرضاً مواتاً فهو له

 

[18].مَنْ غَرَسَ شَجَراً أَوْ حَفَرَ وَادِياً بَدْءاً لَمْ يسْبِقْهُ إِلَيهِ أَحَدٌ وَ أَحْيا أَرْضاً مَيتَةً فَهِي لَهُ قَضَاءً مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ

 

[19]. Hierozoicon

 

[20]. فولتز و همکاران جمعآور مطالب هستند و مطالب اين بخش از فصل اول کتاب اسلام و محيطزيست، نشرهاروارد، سال 1393  تأليف ابراهيم ازدمير گرفته شده است.

 

[21]. اين کتاب در کتابخانه مجلس شوراي اسلامي به منزلة  سند ملي نگهداري ميشود.

 

[22]. Joseph Schacht. The Legacy of Islam. P:52

 

[23].اندلس معادل اسپانياي امروزي است.

 

[24].Jose Antonio Banqueri

 

[25]. Ibid, P : 166.

 

[26].اين مطلب از کتاب قانون ابوعلي سينا که توسط عبدالرحمان شرفکندي در سال 1368 ترجمه شده است  اقتباس گرديده است(صفحه 197).

 

[27].منبع فوق. صفحه 8.

 

[28].اين بخش از کتاب مقدمه ابن خلدون ،ترجمه محمد پروين گنابادي در سال 1374 اقتباس شده است( صفحه 82).

 

فصل بعد
نقدها و نظرات