2-7- تدريس با توجه به پيشفرضهاي توحيدي
1401/09/23 15:58فصل قبل
پيشفرض بخشهاي نامرئي و ناپيداي علم است که در شکلگيري محتواي علم و رشد رشته علمي مؤثر است و گزارههاي علمي بر پاية آن ساخته ميشود. پژوهشها و سخنان علمي يک دانشمند لزوماً همراه با يکي از اين دو پيشفرض است:
الف. وضعکننده قوانين علمي حاکم بر هستي خداست. پديدهها را بايد به خدا نسبت داد.
ب. وضعکنندة اين قوانين خدا نيست. پديدهها را نبايد به خدا نسبت داد.
براي آنکه راه دانش راه درستي باشد، بايد پيشفرض درستي را برگزيد که به باور خداپرستان پيشفرض درست پيشفرض توحيدي است.
«... در آموزش دانشگاهي ما به صورت ظاهر فقط بعد علمي قضايا منتقل ميشود. اما در واقع جريانهاي نهان فلسفي همراه با آموزشهاي دانشگاهي منتقل ميشوند و اينها هستند که در شکلگيري تفکّر سکولاريسمي نقش عمده داشته و دارند» (گلشني، 1388).
لذا انديشمندان مسلمان بايد هوشيارانه راه خود را بر پاية جهانبيني اسلامي پيش ببرند. اقبال لاهوري، دانشمند مسلمان پاکستاني، سخنان زيبايي در اينباره دارد:
«درخشندگي علوم غربي عقلم را خيره نساخت و بصيرتم را از بين نبرد؛ زيرا چشمم را از آبهاي نهفتة سرزمين مدينه شستوشو کرده، آن را به منزلة سرمة چشم قرار دادم.»
«سالها در کورة تعليمات غربي به سر بردم، ولي مانند ابراهيم که از آتش نمرود سالم بيرون آمد، من هم با فکر سالم جان به در بردم» (محقق داماد، 1393).
در اين فصل، برخي محوريتهاي توحيدي و غيرتوحيدي در رشتة محيطزيست را مقايسه کرديم تا تفاوت ديدگاهها ميان جهانبيني توحيدي و غيرتوحيدي مشخص شود.
2-7-1- محور: مالکيت طبيعت
همواره در جوامع علمي ميان نگرش غيرتوحيدي انسانمحوري (مالکيت انسان بر طبيعت) و توحيدمحوري (مالکيت خدا بر هستي) درگيري بوده است. اين درگيري در دستاوردها و رشد علوم و جهتگيريهاي دانشمندان تأثيرگذار بوده است. به طوري که گاهي نتايج متضادي در بر داشته است. رشتة محيطزيست هم که داعية محافظت از طبيعت را دارد، تأثيرپذيرفته از اين دو نگرش است که در دو محور غيرتوحيدي و توحيدي به آن اشاره ميکنيم.
2-7-1-1- نگرش غيرتوحيدي: مالکيت انسان بر طبيعت
در اين نگاه غيرتوحيدي انسان خود را مالک زمين ميداند و همانند يک مالک خصوصي در زمين عمل ميکند که سرانجام زمين را به فساد و تباهي ميکشاند. همانگونه که با آغاز انقلاب صنعتي و رنسانس و دور شدن بشر غربي از معنويت بيشترين ضربهها به محيطزيست وارد شد؛ هرچند امروزه بشر متوجه شده برخورد مالکانه و مغرورانه با محيطزيست خطاست.
انساني که خود را مالک محيطزيست ميداند، اگر به فرض در وضعيتي قرار بگيرد که يا بايد به محيطزيست ميهن خود ضربه بزند و يا اين زيان را متوجه سرزمين ديگري کند، گزينة دوم را برميگزيند؛ زيرا حق مالکيت زمين را براي خود ميداند؛ اما کسي که خدا را مالک همة هستي ميداند، حتي اگر در تنگنا قرار بگيرد، در حفظ محيطزيست هيچ تفاوتي ميان سرزمين خود و ديگران نميگذارد و براي او همة سرزمينها به طور يکسان آفريدة خداست. براي نمونه اگر مجبور به فعاليت هستهاي شد و به فرض نتوانست زبالة هستهاي خود را در جاي بيخطري دفن کند، سرزمين خود را برميگزيند، نه سرزمين ديگران را؛ زيرا اين قاعدة ديني ميگويد:
«مَن لَه الغُنم فَعَليهِ الغُرم»[1]
کسي که سود براي اوست، زيان هم براي اوست.
2-7-1-2- نگرش توحيدي: مالکيت مطلق خدا بر طبيعت
در اين نگرش زمين ملک خداوند است. جهان و هر چه در آن است، جلوهاي از اسما و صفات نيک خداست و انسان بهمنزلة خليفهالله در زمين جايگزين شده است و در واقع برگزيدة خداوند بوده و جهان امانت و مسخرّ[2] اوست. خداوند در قرآن کريم ميفرمايد:
Pلِلّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ وَ ما فيهِنَّ وَ هُوَ عَلي کُلِّ شَيْء قَديرٌO (مائده: 120)
مالکيت [و حکومت] آسمانها و زمين و آنچه در آنهاست، از آن خداست و او بر هر چيزي تواناست.
Pوَ لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَينَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌO (بقره: 115)
و مشرق و مغرب از آن خداست. پس به هر سو که رو کني آنجا رو به خداست. همانا خدا گشايشگر داناست.
2-7-2- محوريت: تکامل
2-7-2-1- نگرش غيرتوحيدي: تکامل تصادفي
تکامل يا تغيير همان سازگاري ژنتيکي موجودات زنده با محيط است که از راه گزينش طبيعي[3] عمل ميکند. گزينش طبيعي در چهار سطح گامت، فردي، خويشاوندي و گروهي عمل ميکند که نوع دارويني يا فردي آن در طبيعت از همه متداولتر است. گزينش طبيعي در مراحل زير عمل ميکند:
در هر گروهي از جانوران و گياهان تغيير پيش ميآيد.
هر جمعيتي از موجودات زنده فرزندان بسياري را توليد ميکنند.
همه افراد موفق به بقا و توليدمثل نميشوند.
از ميان همه، آنهايي که بتوانند بر رقبا چيره شوند، بقا و توليدمثل مييابند.
اگر ويژگيهاي افراد توارثي باشد، صفت برگزيده در نسل بعد فراوانتر ميشود. (کربس، 1388)
در نگاه غيرتوحيدي عواملي مانند گزينش طبيعي تنها نيروي پديدآورندة تکامل است و قدرت مافوق طبيعي ديگري که عالِم و قادر است، وجود ندارد.
2-7-2-2- نگرش توحيدي: تکامل با هدايت الهي
ميتوان گفت که تکامل تغييراتي است که خداوند متعال از راه عملکرد گزينش طبيعي در موجودات زنده پديد ميآورد تا بتوانند به بقاي خود در اثر تغيير وضعيت محيط ادامه دهند. لذا اين روندِ تغييراتي به دليل انتسابش به خداوند داراي هدف، جهت مشخص، مداوم و شايستهگرا هست. در واقع خداوند دست به گزينش شايستگان و اصلحان ميزند تا شايستگي را به حداکثر برساند و بقا را روي کرة زمين تضمين کند. چنين روندي هيچگاه نميتواند در اثر تصادف يا خود به خودي پديد آمده باشد.
فرض کنيد موجود زندهاي در محيطي قرار ميگيرد که ساختمان کنونياش چندان با زندگي در محيط جديد سازگار نيست. اين موجود يا محکوم به فناست يا بايد تغيير کند که البته اين موجود تغيير را برميگزيند. گزينش اين تغييرات هدفدار که لازمة بقاي جاندار است، چگونه توضيح داده ميشود؟ آيا اگر آن را تنها به ساختار و تغييرات ژنتيکي نسبت دهيم، کافي است؟
مادّه خودبهخود شعور، اراده و ابتکار ندارد و نميتواند گزينش کند. پس اين گزينشها و ابتکارها مرتبط با نيرويي غير مادّي، ذيشعور، حکيم، عليم و قادر يعني خداوند متعال است که هستي مادّه به وجود او وابسته است. توجه داشته باشيد اين فرضيه که موجودات با تکامل تصادفي در طول زمان به اين مرحله رسيدهاند، با در نظر گرفتن احتمالات به زماني بيش از عمر کرة زمين و حتي کيهان نياز دارد!
2-7-3- محوريت: آفرينش يا پيدايش؟
2-7-3-1- نگرش غيرتوحيدي: پيدايش موجودات زنده
در دانش محيطزيست دربارة طبيعت و موجودات زنده بحث ميشود؛ اما اينکه مبدأ پيدايش اين موجودات چيست، در برخي از متون درسي مسکوت گذاشته ميشود و نام خداوند که مبدأ آفرينش است، گفته نميشود. به همين دليل هرگز از موضوع مهم هدف آفرينش که همانا پرستش خدا و گسترش عدل است، بحثي مطرح نميشود. در واقع جهانبيني خوانندگان اين متون در سطح آن موجود و ويژگيهاي آن محصور ميشود و ارتباط عظيمتري که بين خالق و مخلوق است، درک نميشود. البته در برخي موارد دليل ذکر نشدن آفرينندة هستي، آن است که شخص خداباور نيست و جهان را محصول تصادف ميداند.
2-7-3-2- نگرش توحيدي: آفرينش موجودات زنده
در نگاه توحيدي، جهان آفريدة خداست و نظم هدفمند آن دليلي گويا بر تصادفي نبودن است. ناگفته نماند در اين نگاه افزون بر باور به خالقيت و ربوبيت خداوند توجه به خداوند به منزلة هستيبخش و نعمتدهندة اصلي لازم و ضروري است و غفلت از او پذيرفته نيست.
اگر جهان را آفريدة خدا و جلوة او بدانيم، هر آفريدهاي منسوب به آفريننده و شايستة احترام است. اگر اين بينش در جهان گسترش پيدا کند، انسانها براي خود در برابر جهان آفرينش احساس تکليف کرده و بسياري از بحرانهاي زيستمحيطي کاهش مييابد.
[1]. اين قاعده به اين معناست که کسي که از مالي بهره ميبرد، خسارت هم به عهد اوست. مثلاً در بيع (معامله، خريد و فروش) وقتي که مشتري مالک ميشود، بهره و منافع هم متعلق به وي ميشود و بالتبع اگر مالي را که مشتري خريده، دچار تلف شود، خسارت هم بر عهد مشتري است.
[2]. «معناي تسخير آنچه در آسمانها و زمين است براي انسان، اين است که اجزاي عالم مشهود همه بر طبق يک نظام جريان دارد و نظامي واحد بر هم آنها حاکم است و بعضي را به بعضي ديگر مرتبط و همه را با انسان مربوط و متصل ميسازد و در نتيجه انسان در زندگي خود از موجودات علوي و سفلي منتفع ميشود و روز به روز دامن انتفاع و بهرهگيري جوامع بشري از موجودات زميني و آسماني گسترش مييابد و آنها را از جهات گوناگون واسط رسيدن به اغراض خود يعني مزاياي حياتي خود قرار ميدهد، پس به همين جهت همة اين موجودات مسخّر انساناند» (موسوي، ترجم تفسير الميزان، ج18: 246).
[3]. گزينش طبيعي يا انتخاب طبيعي فرآيندي است که در طي نسلهاي پياپي، مسبب شيوع آن دسته از صفات ارثي ميشود که احتمال زنده ماندن و موفقيت زاد و ولد يک ارگانيسم را در يک جمعيت افزايش ميدهند.