1-7- بيان اذکار مناسب به هنگام تدريس

1401/10/24 14:04
فصل قبل

 

يکي ديگر از روشهاي توجه به فاعل حقيقي گفتن کلماتي مانند سبحان الله و يا الله اکبر به هنگام رسيدن به مطلبي شگفت انگيز مرتبط با عجايب خلقت و پديدههاي هستي است. بيان چنين کلماتي نه تنها دلها را متوجه خداوند ميکند بلکه فضاي کلاس را تغيير داده و آن را مستعد مطرح کردن مطالب ديني مينمايد. در حديث معروفي از پيامبر اکرم a ذکرهاي مناسبي که لازم است انسان در مواجهه با اتفاقات و يا پديدههاي مختلف بگويد آمده است.اين حديث به شرح زير است:

 مهيا کردم براى هر نعمتى ....«الحمد لله» را ... و براى هر شگفتى «سبحان الله» را »[1]

بر طبقاين حديث پسنديده است که انسان به هنگام ديدن نعمتهاي خداوند الحمدلله و به هنگام ديدن عجايب خلقت سبحان الله بگويد.

1-7-1- ذکر نعمتها و الطاف الهي

ذکر نعمتها و الطاف الهي به هنگام بيان مطالب درسي يکي ديگر از روشهاي توجه دادن به فاعل حقيقي است.اين فرمان خدا است که ميفرمايد: «وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْکُمْ وَ ما أَنْزَلَ عَلَيْکُمْ مِنَ الْکِتابِ وَ الْحِکْمَةِ يَعِظُکُمْ بِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ[2]؛و به ياد بياوريد نعمت خدا را بر خود ، و کتاب آسماني و علم و دانشي که بر شما نازل کرده ، و شما را با آن، پند ميدهد! و از (نافرماني) خدا بپرهيزيد! و بدانيد خداوند از هر چيزي آگاه است.»

 قرآن کريم خود نيز ازاين شيوه (توجه دادن به نعمتها) بسيار استفاده کرده است. به عنوان مثال در سوره واقعه آمده است.

«أَ فَرَأَيْتُمُ الْماءَ الَّذي تَشْرَبُونَ. أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ. لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً فَلَوْ لا تَشْکُرُونَ. [3]؛ آيا به آبي که مينوشيدانديشيدهايد؟! آيا شما آن را از ابر نازل کردهايد يا ما نازل ميکنيم؟! هر گاه بخواهيم ،اين آب گوارا را تلخ و شور قرار ميدهيم پس چرا شکر نميکنيد؟!»

همچنين در سوره طه ميفرمايد:

«الَّذي جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَ سَلَکَ لَکُمْ فيها سُبُلاً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْ نَباتٍ شَتَّي. کُلُوا وَ ارْعَوْا أَنْعامَکُمْ إِنَّ في‏ ذلِکَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهي[4]‏؛همان خداوندي که زمين را براي شما محل آسايش قرار داد و راههايي در آنايجاد کرد و از آسمان آبي فرستاد که با آن انواع گوناگون گياهان را (از خاک تيره) برآورديم. هم خودتان بخوريد و هم چهارپايانتان را در آن به چرا بريد. مسلّماً دراينها نشانههاي روشني براي خردمندان است.»

در مطالب درسي نيز به هنگام بحث پيرامون قوانين دقيق و مدبرانه موجود در عالم به راحتي ميتوان نعمتهايي که دراين قوانين نهفته است را بيان نمود. به عنوان مثال:

اگر موادي با نسبت بالاي استحکام به وزن نبودايجاد سازهاي هوايي چطور ممکن بود؟

اگر نيروي شناوري وجود نداشت، حرکت شناورها بر روي آب چگونه ممکن بود؟

اگر نيروي جاذبه بين اجرام وجود نداشت، حرکت سيارات به دور خورشيد ممکن نبود.

اگر اثر دما بر جرم حجمي براي آب در دماي صفر تا 4 درجه معکوس نبود، در سرماي زمستان کل آب موجود در درياها و رودخانهها منجمد ميشد و کليه جانداران آبي که در آنها زندگي ميکردند از بين ميرفتند.

1-7-2- ذکر فاعليت خداوند در گزارههاي علمي

يکي ديگر از روشهاي توجه دادن به فاعل حقيقي آن است که در گزارههاي علمي به جاياينکه گزارهها به صورت مجهول بيان گردد به صورت معلوم بيان شده و به خدا نسبت داده شود.

البته تذکراين نکته لازم است که بايد  از ناشي گري ادبي  پرهيز کرد چرا که گاهي استعمال فعل مجهول مناسب تر است و مهم سياق کلام و تلقي نهايي مخاطب از معناي توحيد افعالي است.  نميشود در هر جايي و يا به مقدار زياد  تصريح به فاعليت حق تعالي کرد بلکه ميبايست در بستر و زمينهاي سخن گفته شود  کهاين فاعليت مورد توجه و پيش فرض باشد ازاين رو لازم نيست ادبيات تصنعي به کار بريم. خروج از روال عادي خطر حساسيت بي مورد مخاطب را به دنبال دارد. در کلمات انبيا الهي نيز توجه به فاعل حقيقي به نحوي ظريف گنجانده شده است. اما بااين همه لازم است گاهي در اثناي سخن به فاعليت خداوند تصريح شود تا درس جهت الهي به خود بگيرد.

  در گذشتهاين امر در ميان دانشمندان امري مرسوم بوده است که برخي از نمونههاي آن در فصل دوم ذکر شد. به عنوان مثال دانشمند قرن چهارم، کرجي در زمينه پيدايش آب مينويسد: «خدا آب را چنان آفريد که بيشتر شکافها و رگههاي درون زمين را پر کند و مازاد آن در دريا سرازير گردد؛ بنابراين بايد منبع و منشاء بيشتر آبها از برف و باران و تبديل آب به هوا و هوا به آب باشد»[5].

ناگفته نماند ذکر نام خداوند يا همان فاعل حقيقي در گذارههاي علمي عموماْ به منظور تذکر و ياداوري است، نه آن که هدف آن باشد که افراد بي اعتقاد بااين جملات مومن گردند. در اهميت تذکر و يادآوري همين بس که خداوند در قرآن ميفرمايد: «وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى‏ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنين؛[6] و پيوسته تذكّر ده، زيرا تذكّر مؤمنان را سود مى‏بخشد».

چند مثال:

الف) به جاي جمله «رفتار مکانيکي مواد تحت تأثير نيروهاي وارده به دو دسته مواد شکلپذير  و ترد تقسيم ميشود» گفته شود « خداوند مواد مختلف را به گونهاي آفريده است که ازلحاظ رفتار مکانيکي به دودسته شکلپذير  و ترد تقسيم ميشوند».

ب) به جاي جمله« قوانين حرکت نيوتن عبارت است از سه قانون فيزيکي که بنيان مکانيک کلاسيک را شکل ميدهند.اين قوانين ارتباط مابين نيروهاي وارد آمده بر يک جسم و حرکت آن را به دست ميدهند و توسط نيوتن در کتاب اصول رياضي فلسفه طبيعي در سال 1687 مطرح شدند» گفته شود «خداوند متعال به عنوان آفريننده اجسام، قوانيني را براي حرکت آنها وضع کرده است که بنيان مکانيک کلاسيک را شکل ميدهند گفته ميشوداين سه قانون اولين بار به وسيله نيوتن در کتاب اصول رياضي فلسفه طبيعي در سال 1687 مطرح شدند».

ج)  قانون جهاني گرانش نيوتن

بنا به قانون گرانشي نيوتن هر دو جرم همواره يکديگر را ميربايند. بياناين قانون به صورت زير است:

«نيروي گرانشي ميان دو ذره با حاصل ضرب جرم دو ذره نسبت مستقيم و بامجذور فاصله آنها از يکديگر نسبت وارون دارد.»

مطابق قانوني که خداوند در مورد جاذبه بين دو جسم مقدر فرموده و نيوتن آن را بيان نموده است «نيروي گرانشي ميان دو ذره با حاصل ضرب جرم دو ذره نسبت مستقيم و بامجذور فاصله آنها از يکديگر نسبت وارون دارد.»

د) توجه به فاعل حقيقي در ديناميک

حرکت اجرام سماوي از قوانين سهگانه نيوتن و همچنين قانون جهاني گرانش نيوتن تبعيت ميکنند. خداوند متعال در قرآن تأکيد ميکند کهاين قوانين را آفريدگار عالم در جهان وضع کرده است. همانطور که ميفرمايد:

«وَالسَّمَاء رَفَعَهَا وَ وَضَعَ الْمِيزَانَ؛[7]خداوند آسمان را بر افراشت و ميزان و قانون در آن گذاشت».

مقصود از ميزان در آيه فوق همان قوانين تکويني است که خداوند بر حرکت اجرام آسماني وضع کرده است و ما آنها را به نام قوانين نيوتن ميشناسيم. يا در آيه ديگر ميفرمايد:

«اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا؛[8]خدا همان کسي است که آسمانها را، بدون ستونهايي که براي شما ديدني باشد، برافراشت.»

که باز تأکيد بر فاعليت خداوند در برقراري نيروي جاذبه بين کرات(قانون جهاني گرانش نيوتن) ميباشد.

ه) توجه به فاعل حقيقي در سيالات

همانطور که ميدانيم، شناوري يک جسم در آب تابع قانون ارشميدس ميباشد. خداوند در قرآن قوانين شناوري و تعادل شناورها بر روي آب را، از جمله نعمتهاي خداوند برشمرده و ميفرمايد:

«ألَمْ تَرَ أَنَّ الْفُلْکَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِنِعْمَتِ اللّهِ لِيُرِيَکُمْ مِنْ آياتِهِ إِنَّ فِي ذالِکَ لَآيات لِکُلِّ صَبّار شَکُور؛[9]آيا نديدى کشتيها به برکت نعمت خدا در دريا حرکت مىکنند تا بخشى از آياتش را به شما نشان دهد؟! دراينها نشانههايى است براى هر شکيباى شکرگزار».

در جاي ديگر خداوند خود را واضع قوانين آيروديناميک اعلام ميکند. آنجا که ميفرمايد:

«أَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ مُسَخَّرات فِي جَوِّ السَّماءِ ما يُمْسِکُهُنَّ إِلاَّ اللّهُ إِنَّ فِي ذلِکَ لَآيات لِقَوْم يُؤْمِنُونَ؛[10] آيا به سوى پرندگانى که در فضاى آسمان رام شده‏اند ننگريسته‏اند جز خدا کسى آنها را نگاه نمى‏دارد. راستى دراين براى مردمى کهايمان مى‏آورند نشانه ‏هايى است.

و)  توجه به فاعل حقيقي در خودرو

خداوند در قرآن نه تنها آفرينش کشتي که در زمان نزول قرآن موجود بوده بلکه آفرينش هر وسيله نقليه ديگري را نيز به خود نسبت داده است. آنجا که ميفرمايد:

«وَ آيَةٌ لَّهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّيَّتَهُمْ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ *وَ خَلَقْنَا لَهُم مِن مِّثْلِهِ مَا يَرْكَبُونَ؛[11] نشانه‏اى (ديگر از عظمت پروردگار) براى آنان است كه ما فرزندانشان را در كشتيهايى پر (از وسايل و بارها) حمل كرديم * و همانندش، وسايل نقليه (زميني و هوايي) برايشان آفريده و ميآفرينيم».

مطابق تفسير نمونه، مراد از مرکبهاي ديگر دراين آيه، مركبهائى كه در خشكى يا در هوا و فضا راه مىرود، و انسانها و وسائل آنها را بر دوش خود حمل ميكند است.

دراين مطلب ذکر موارد زير ضروري است:

چه کسي قوانين استفاده شده در ساختاين وسايل را وضع کرده است (فاعليت خدا.)

چه کسي مواد اوليه در ساختاين وسايل راايجاد کرده است (فاعليت خدا.)

چه کسيايده ساختاين وسايل را به بشر الهام کرده است (الهام.)

چه کسي بشر را در تکاملاين وسيله ياري کرده است (هدايت الهي.)

و با توجه به موارد فوق، در جاي ديگر خود را خالق هر شيئي معرفي ميکند:

«اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ؛[12] خداوند آفريدگار همه چيز است و حافظ و ناظر بر همه اشيا است‏».

 


[1]. «اَعْدَدْتُ لِکُلِّ هَوْلٍ لا اِلهَ اِلّا اللهُ وَ لِکُلِّ هَمٍّ وَ غَمٍّ ماشاءَاللهُ وَ لِکُلِّ نِعْمَةٍ الْحَمْدُ للهِ وَ لِکُلِّ رَخآءٍ اَلشُّکْرُ للهِوَ لِکُلِّ اُعْجُوبَةٍ سُبْحانَ اللهِ وَ لِکُلِّ ذَنْبٍ اَسْتَغْفِرُاللهَ وَلِکُلِّ مُصيبَةٍ اِنّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ وَ لِکُلِّ ضيقٍ حَسْبِىَ اللهُ وَ لِکُلِّ قَضآءٍ وَ قَدَرٍ تَوَکَّلْتُ عَلَى اللهِ وَ لِکُلِّ عَدُوٍّ اِعْتَصَمْتُ بِاللهِ وَ لِکُلِّ طاعَةٍ وَ مَعْصِيَةٍ لا حَوْلَ وَ لاقُوَّةَ اِلّا بِاللهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ؛ مهيا کردم براى هر هراسى «لااله الا الله» را و براى هر غم واندوهي «ما شاء الله» را، و براى هر نعمتى «الحمدلله» را، و براى هر راحتى «الشکر لله» را، و براى هر شگفتى «سبحان الله» را، و براى هر گناهى «استغفر لله» را و براى هر مصيبتي «انا لله و انا اليه راجعون» را، و براى هر تنگى «حسبى الله» را و براى هر قضا و قدر «توکلت على الله» را، و براى هر دشمن « اِعْتَصَمْتُ بِاللهِ » را و براى هر طاعت و معصيت «لا حول‏ و لا قوّة الاّ بالله العلى العظيم»را.(مفاتيح الجنان)

 

[2]. بقره:231.

 

[3]. واقعه:68-70.

 

[4]. طه:53-54.

 

[5]. انباط المياء الخفيه، ص197.

 

[6]. ذاريات:55.

 

[7]. الرحمن:7.

 

[8]. رعد:2.

 

[9]. لقمان:31.

 

[10]. نحل:79.

 

[11]. يس:41 و 42.

 

[12]. زمر:62.

 

فصل بعد