5-4- معيارهاي کاربرد الهي علم

1401/10/25 12:55
فصل قبل

 

وقتي گفته ميشود کاربرد علم، ميتوان « به کار گرفتن علم توسط متخصص آن علم براي توليد محصول»، « محصول توليد شده» و « استفاده از محصول، توسط کاربر و مصرف کننده» را مدّ نظر قرار داد. در هر صورت کاربرد علم را از جهت الهي بودن و نبودن ميتوان به دو دسته الهي و غير الهي تقسيم کرد:

لازم به ذکر است ازآنجاکه علم، موهبت الهي به بشر است و ماهيت آن الهي است، معمولاً آنچه از علم صادر ميشود بهخوديخود مطلوب بوده و با نگاه الهي سازگار است اما «قصد توليدکننده و استفادهکننده» و نيز «نوع استفاده آن» ميتواند کاربرد آن را غير الهي نمايد. بهعنوان نمونه ساخت هواپيماهاي بدون سرنشين بهقصد امداد و نجات، خاموش کردن آتش، مرزباني و شناسايي بيشتر حوادث غيرمترقبه، کاربرد الهي محسوب ميشود. در مقابل ساخت همين نوع هواپيما بهقصد استفاده از آن براي بمباران افراد بيگناه کاربرد غير الهي به شمار ميآيد.

ناگفته نماند اگر معمول و متعارف آن است که از محصولي استفاده غير الهي ميشود، قصد سازنده بهتنهايي براي الهي بودن محصول کافي نيست همچنين اگر براي دانشمندي نوع استفاده از محصولي که توليد ميکند مهم نباشد و فقط به ساخت و فروش آن فکر کند،اين نگاه غير الهي محسوب ميشود.

اگرچه قصد توليدکننده و صرفکننده و نوع استفاده از محصول براي الهي بودن شرط لازم است، اما کافي نيست و «خود محصول» توليدشده نيز بايد واجد معيارهايي باشد.اين معيارها عبارتاند از: اخلاق، احکام شرعي، عقايد الهي، فطرت و هماهنگي با تکوين (فساد نکردن در زمين)[1]

1-ارزشهاي اخلاقي

ارزشهاي اخلاقي مانند نوع دوستي، مهرباني، خير رساني و...،  همان فضايل و مکارم اخلاقي است که ريشه در فطرت انسان دارد[2] و آراسته شدن انسان بهاين ارزشها هدف بعث انبياء بوده است.

2-احکام الهي

منظور از احکام الهي، احکام فقهي يعني واجب، حرام، مستحب و مکروه است.

3-عقايد و جهان بيني الهي

منظور از عقايد و جهان بيني الهي،  توحيد، نبوت، معاد، عدل و امامت است.اين عقايد بر ديدگاهها، افکار، اهداف و عملکرد  افراد اثر ميگذارد بعنوان مثال کسي که توحيد را باور دارد، عبادت و پرستش خدا و مالکيت خداوند نسبت به همه هستي براي او يک اصل است و همه را در يک ارتباط و پيوستگي شديد و وثيق با خداوند عالم ميبيند. استقرار نگرش صحيح به توحيد در ذهن فرد موجب ميشود تا اجزاء عالم را به صورت گسسته و جداي از يکديگر ننگرد و نيز براي خود حق مطلق هر گونه برخورد دلخواه با آنها را قائل نباشد، بلکه اولاً همه عالمِ وجود اعم از انسانها، حيوانات، گياهان و حتي طبيعت بيجان را در ارتباطي ارگانيک و در هم تنيده با يکديگر ميداند که تخريب هر بخش يا پيدايش مشکلي در هر جزء بر اجزاي ديگر نيز اثر مستقيم يا غيرمستقيم دارد، ثانياً خدا را در رأس همه آنها و به عنوان آفريننده و پروردگار (ربّ) آنها ميپذيرد که حقِ تعيين شيوه و نحوه استفاده ازاين آفريدگان را -به عنوان کسي که بهترين شيوه استفاده را براي دستيابي به بهترين بازدهي و استخراج حداکثر ظرفيت ميداند- دارد و ثالثاً براي خود تکليفي در مقابل هر کدام ازاين اجزاء قائل شده و عنانگسيختگي امروزين در بهرهمندي و برخورداري از طبيعت و ساخت تکنولوژيهاي آسيبزننده به آنها را مجاز نميشمارد؛ زيرا جداي از ضرري که به واسطه درهمتنيدگي در نهايت گريبان خودش را خواهد گرفت، بايد در مقابلاين عمل خويش پاسخگو باشد.

شخصي که نبوت و امامت را قبول دارد، دين مداري و حاکميت دين در همه شئون زندگي را پذيرفته است و آن کس که به معاد باور دارد، حرکت همه چيز را  از خدا و به سوي خدا ميداند و براي نيک و بد اعمال خود جزايي قائل است؛ و در نهايت  فردي که عدل را پذيرفته، نظام آفرينش را نظام احسن، حکيمانه و بدون خطا و ظلم ميداند. چنين کسي اعمالي که در زمينه تخصص خود انجام ميدهد، هماهنگ بااين باورها است.

در تصويري که از نظام احسن ارائه ميگردد جهان فعلي، بهترين جهان ممکني است که امکان هستي و وجود داشته و در نتيجه، پيدايش بهتر از آن محال ميباشد؛ و اگراين محال بودن از نظر عقلي مطرح نبود، قطعاً آنچه بهتر ازاين بود از سوي خدا آفريده ميشد. پذيرش محتواياين نظريه از سوي يک دانشمند يا مهندس مکانيک، دو مفهوم مهم نظاموار (سيستمي) بودن و نيز بهترين جهان ممکن بودن را براي طبيعت پيش روي او جلوهگر ساخته و الهامبخشاين نکته مهم است که مصنوع ساخته دست يک متخصص مکانيک نيز تا حد امکان ازاين دو خصوصيت برخوردار باشد. مثلاً يکي از نتايج به دست آمده از آن، هماهنگي با خلقت و فساد نکردن در زمين  است که در ادامه بيان خواهد شد؛ زيرا احسن بودن آفرينش پروردگار نهي از تخريب نمودن و غيرهمسو بودن مصنوعات دست بشر با آنها را به دنبال خواهد داشت.

  4-هماهنگي با خلقت و تکوين الهي (فساد نکردن در زمين)

منظور از هماهنگي با خلقت و تکوين آن است که کاربرد علم هم سو با طبيعت باشد و لااقل موجب تخريب يا نابودي آن نشود.

با توجه به آن که نظام آفرينش نظام احسن است و در آن خطايي راه ندارد، هماهنگي بااين نظام يکي از معيارهاي کاربرد الهي علم به حساب آمده است[3]. هر چهاين هماهنگي بيشتر باشد بهتر است و اگر هماهنگيِ کامل امکان پذير نيست لااقل باعث  تباهي، خرابي و فساد آن نشود همانگونه که در دين از فساد در زمين نهي شده است.

5-فطرت

امور فطري دراينجا منظور علم دوستي، حس زيبايي دوستي و عدالت خواهي است.

عدم هماهنگي با هر کدام ازاين معيارها ميتواند، کاربرد علم را غير الهي نمايد. دراينجا براي روشن تر شدن بحث براي هر معيار مثالي ذکر ميشود.

هماهنگي با خلقت و تکوين الهي (فساد نکردن در زمين)، مانند: استفاده از انرژيهاي تجديد پذير نظير ساخت آبگرمکن خورشيدي، ساخت موتور کم مصرف و فوق کم مصرف استفاده کمتر از نفت و گاز براي توليد برق و سوخت و به جاي آن استفاده از انرژيهاي ديگر نظير هستهاي

ناهماهنگ با خلقت و تکوين الهي، مانند: ساخت موتورهاي اسپرت و پر مصرف با سوخت فسيلي(بنزيني)

هماهنگ با ارزشهاي اخلاقي، مانند: اتومبيلها و وسايل نقليه مخصوص معلولان جسمي، ساخت تجهيزات توان بخشي براي معلولان و صندلي چرخ دار براي افراد ناتوان

ناهماهنگ با ارزشهاي اخلاقي، مانند: سيستمهاي صوتي نا متعارف و آزار دهنده خودروها و وسايل شکنجه

هماهنگ با احکام الهي: تمام محصولات مفيدي  که به قصد استفاده حلال و با رعايت موازين اسلامي ساخته ميشود.

ناهماهنگ با احکام الهي، مانند: ساخت سازه بدنه و لوازم احتراق بمبهاي اتمي، شيميايي و ميکروبي (ساخت تجهيزات مکانيکي  سلاحهاي کشتار جمعي)

هماهنگ با فطرت مانند: ساخت وسايل بازي زيبا و مفيد (زيبا دوستي) ، ساخت دستگاه نوبت دهي (عدالت خواهي) تحقيقات سودمند در زمينه مکانيک(علم دوستي)

نا هماهنگ با فطرت مانند: طراحي  اسباب بازيهاي ترسناک و زشت (ضد زيبا دوستي)، ساخت اتومبيل با بدنه طلا (مخالف با عدالت اجتماعي)، مخفي نگاه داشتن يافتههاي علمي که امکان سوء استفاده از آن وجود ندارد و يا از بين بردن يافتههاي علمي دانشمندان رقيب يا ترور آنان. (ضد علم دوستي). 

- هماهنگ با عقايد و جهان بيني الهي مانند: ساخت مسجد با استفاده از مباني آکوستيک براي رساندن صداي واعظ و سخنران به گوش نمازگزاران و مستمعين و ساخت سلاحهاي متعارف براي اقتدار جامعه اسلامي و دفاع از آن (واعدوا لهم ما استطعتم من قوه)

- ناهماهنگ با عقايد و جهان بيني الهي مانند ساخت وسايل تفريحي که استفاده معمولي  و متعارف آن غفلت  از خويش و فراموشي هدف زندگي است و معمولا توجيه عقلي و فايده معقول ندارد نظير ساخت وسايل سقوط آزاد يا رنجر

در جامعه الهي نيز تفريح وجود دارد اما هدف نيست وسيلهاي است براي انبساط روح و تمدد اعصاب به منظور حرکت بهتر  به سوي هدف آفرينش اما در جامعه غير الهياين تفريحات هدف است يعني هدف از کسب وکار و تلاش روزانه آن است که به رفاه برسند . غايت و نهايت کمال، يک زندگي مرفه همراه با تفريحات است.

جهت مطالعه بيشتر:

سوال: گفته شد که کاربرد علم بايد هماهنگ با خلقت و تکوين الهي باشد يعني انسان بايد خود را با آفرينش هماهنگ نمايد اما از سوي ديگر خداوند در قرآن ميفرمايد ما «آنچه در آسمانها و زمين » است را مسخر و در اختيار انسان قرار داديم يعني انسان ميتواند طبيعت را با خود هماهنگ نمايد. آيااين دو گزاره تناقض ندارند؟ نهايتاً آيا انسان بايد طبيعت را با خود هماهنگ کند يا خود را با طبيعت هماهنگ نمايد؟

خير. اگر معناي تسخير را بدانيم،اين شبهه برطرف ميشود. چون تسخير به معناى رام كردن، فرمانبردار كردن[4] و مقهور گردانيدن كسى يا چيزى[5] و نيز تكليف بر انجام دادن كارى بدون اجرت[6] است. برخى گفتهاند: تسخير، يعنى مقهور ساختن فاعل به فعلش؛ به طورى كه فاعل مطابق خواسته تسخير كننده كار كند[7] اما نکتهاين است که وقتي قرآن ميفرمايد: آن چه در زمين و آسمان است همه را براي شما مسخر کرده است[8] تسخير کننده را خدا ميداند نه انسان يعني عالَم تابع اراده خدا است. بنا براين، همه موجودات، مسخّر فرمان خدا در طريق سود انسانها هستند خواه مسخّرِ فرمان انسان باشند يا نه، و بهاين ترتيب لام در» لکم» به اصطلاح لام منفعت است[9]

به عبارت ديگر معناي تسخير آنچه در آسمانها و زمين است براي انسان،اين است که اجزاء عالم ماده همه بر طبق يک نظام جريان دارد، و نظامي واحد بر همه آنها حاکم است و بعضي را به بعضي ديگر مرتبط، و همه را با انسان مربوط و متصل ميسازد، و در نتيجه انسان در زندگي خود از همه موجودات بهره مند ميشود، و روز به روز دامنه انتفاع و بهره گيريِ جوامع بشري از موجودات زميني و آسماني گسترش مييابد، و آنها را از جهات گوناگون واسطه رسيدن به اغراض خود يعني مزاياي حياتي خود قرار ميدهد، پس به همين جهت تمامياين موجودات مسخر انسانند[10]

تسخير جهان براى انسان بدين معنا نيست كه انسان آن را به فرمان خود درآورده، بر نظام آفرينش طورى حكومت كند كه بتواند اصول حاكم بر آن را تغيير دهد، بلكه او تنها مىتواند در محدوده نظام موجود، آسمان و زمين را براى هدف صحيح خويش وسيله قرار دهد و در خدمت خود درآورد. در نظامى كه ناظم آن خداوند است بىنظمى راه ندارد واين نظام با حفظاين شرايط در طول اراده الهى در اختيار انسان است[11] پس نه تنها مسخّر بودن عالم براي انسان با لزوم هماهنگي علم و فناوري، با خلقت و تکوين منافات ندارد، بلکه مويد آن هم ميباشد.

 

 


[1]. از آنجا که دين الهي از سه بخش اصلي يعني «اخلاق»، «احکام» و «عقايد» تشکيل شده است براي آن که کاربرد يک علم الهي باشد، بايد بااين سه معيار هماهنگ باشد. اما از آنجا که «فطرت» به تعبير استاد شهيد مطهري «مادر مسائل و معارف اسلامي» و زير بناي هر سه معيارِ «اخلاق، احکام و عقايد» است، فطرت به معيارها اضافه گرديد تا بيشتر مورد توجه قرار گيرد، وگرنه در واقعاين معيار زير مجموعه عقايد الهي ميباشد. البته تذکراين نکته لازم است که در تمام يا اکثر موارد، کاربرد الهي علم با همه يا اکثراين معيارها هماهنگ است و شايد نتوان مثالي پيدا کرد که فقط با يکي ازاين معيارها هماهنگ باشد.

 

[2]. شهيد مطهري دراين رابطه ميگويد: «در انسان فطرتا و مستقل از هر تربيتي، يک سلسله دستورهاي اخلاقي وجود دارد که ميگويد خوب استاين طور عمل کند، بد است آن طور عمل کند. بايد چنين بود، بايد چنان بود» (توحيد، ص 118).

 

[3]. انبياء و حکيمان بهاين حقيقت دست يافته بودند که جهان، صورتِ يک عقلِ حکيم مطلق، که همان خدا است ميباشد و ما بايد با تعقّل و تدبّر در عالم، رمز و راز زندگي در جهان را بيابيم و بيش از آنکه عالم را تغيير دهيم تا مطابق ميل ها و آرزو هاي ما باشد، بايد خود را تغيير دهيم تا مطابق حقايق حکيمانه عالَم گرديم. (فرهنگ مدرنيته و توهم، ص37).

 

[4]. لغت نامه دهخدا، مدخل «تسخير».

 

[5]. الصحاح، ج2، ص680؛ لسان العرب، ج6، ص203.

 

[6]. لسانالعرب، ج6، ص203؛ النهايه، ج2، ص350.

 

[7]. ترجمه فسير الميزان، ج14، ص441 و ج16، ص342.

 

[8]. جاثيه:13.

 

[9]. تفسير نمونه، ج17، ص64. 

 

[10]. ترجمه تفسير الميزان، ج18، ص246.

 

[11].همان، ج16، ص342.

 

فصل بعد