مقدمه

1401/11/30 10:56
فصل قبل

 

کتاب حاضر که حاصل دهها جلسه بحث و تبادل نظر است، براي آن دسته از استادان دانشگاه نگاشته شده که باور دارند معلم و استاد افزون بر نقش آموزشي و بلکه مقدم بر آن، نقش تربيتي نيز دارد. استاد ميتواند نقش تربيتي خود را در دو قالب ايفا کند: يکي «رفتاري» و ديگري «گفتاري»؛ يعني استاد ميتواند با رفتار با گفتار خويش بر دانشجوي خود اثر تربيتي بگذارد.

همان گونه که گفته شد، معلم و استاد افزون بر نقش آموزشي، داراي نقش تربيتي نيز هستند، ليکن به دليل تقدم تربيت و اخلاق بر دانش (به معناي اطلاعات) نقش تربيتي مهم تر از نقش آموزشي و مقدم بر آن است. همچنين گفته شد که نقش تربيتي معلم و استاد ميتواند در قالب رفتاري يا گفتاري باشد.

از آنجا که رسالت اين کتاب کمک به مدرسان گرامي در ايفاي نقش تربيتي در قالب گفتاري است، تنها به مباحث گفتاري پرداخته شده و بخش رفتاري به کتابها و منايع مرتبط با آداب تعليم و تربيت و اخلاق حرفه اي واگذار شدهاست، کتابها و منابعي که در اين زمينه وجود دارد و يا ميتواند تاليف شود؛ اما چون بخش رفتاري بسيار مهم و تاثير گذار است و بدون آن گفتار معلم و استاد کم تاثير با بي تاثير ميشود و حتي ممکن است گاهي نتيجه عکس بدهد، در اينجا به برخي از آداب تعليم و تربيت روشها و فنون تدريس به صورت اجمالي معرفي و تحليل ميگردد.

اخلاق نيک (تواضع، نظم، خوش رويي، اخلاص، آراستگي، صداقت، پرهيز از جدل)

عدالت (ظلم نکردن به دانشجو، در نظر گرفتن استعداد دانشجويان)

پايبندي به احکام شرعي

سخاوت علمي (انفاق علم)

جرئت علمي (تقليد نکردن در مسائل علمي، آزادانديشي، ارجاع به استاد بهتر)

اطمينان از صلاحيت علمي خود

عشق و علاقه به علم و معلم بودن، رفتار دلسوزانه، حوصله و مدارا در پاسخ گويي به دانشجويان

تربيت عقلاني و ايجاد روحيه پژوهش و تحقيق در دانشجويان

استادان گرامي ميتوانند براي مطالعه بيشتر به کتابهاي مرتبط مانند ترجمه کتاب «منيته المريد» تاليف شهيد ثاني که حجت الاسلام والمسلمين دکتر سيد محمدباقر حجتي با نام «آداب تعليم و تربيت در اسلام» ترجمه کرده اند. مراجعه کنند.[1]

به نظر ميرسد همراه با جهت گيري الهي- فرهنگي يکي از روشهاي ايفاي نقش تربيتي استاد در قالب گفتاري و در مواردي هم رفتاري است. ميتوان گفت تدريس با جهت گيري الهي- فرهنگي يعني «آموزش دروس تخصصي به فراگيران (دانشجويان) به گونه اي که فراگيرنده به خداشناسي، دينداري و خودباوري نزديک تر شود» به ديگر سخن، جهت گيري الهي در آموزش و تحصيل يعني:

آموزش و فراگيري دانش براي رضاي خدا باشد.

علم آموزي و بيان حقايق هستي براي شناساندن بيشتر خدا باشد و جهان به منزله آيت و نشانه خدا مطالعه شود.

در توضيح و تبيين پديدههاي هستي به نقش خدا به منزله فاعل حقيقي توجه شود.

علم به گونه اي آموزش داده شود که موجب خودشناسي و خودباوري شود.

دانشجو به گونه اي تربيت شود که علم خود را براي خدمت به بشر و آرامش و آسايش و تعالي او به کار بگيرد.

آموزش علم همراه با اخلاق و تربيت باشد.

بنابراين «جهت گيري الهي در تدريس» به معناي آموزش مطالب در راستاي اهداف زير است:

شناخت خدا و توجه به او

کاربرد صحيح علم

همراهي دانش با اخلاق

خودباوري و استقلال جامعه اسلامي

ضرورت تدريس با جهت گيري الهي- فرهنگي اين است که دانشجويان علم و ايمان را هم زمان کسب کنند و دانش آموختگان دانشگاه در قياس با هنگام ورود به دانشگاه مومن تر و متدين تر باشند؛ بنابراين يکي از ضروري ترين اقدامها تدريس با جهت گيري الهي- فرهنگي است. دانشگاه اسلامي آن نيست که تنها چند فوق برنامه ديني در آن اجرا شود، بلکه دانشگاه اسلامي آن است که کلاسهاي درس - که متن اصلي و برنامه محوري دانشگاه هستند - کلاس خداشناسي و تربيت الهي باشد. حضرت امام خميني (رحمه الله عليه) در اين باره خطاب به دانشگاهيان فرمودند:

بايد بشر به فکر اين باشد که به چيزهايي که براي تربيت و آموزش و تعليم انسان است، جهت بدهد. چنانچه به دانشگاهها جهت داده نشود، همان دانشگاههايي ميشود که در بين بشر [امروز] هست و از همان دانشگاهها قواي مخرب بيرون ميآيد و اگر جهت به آن داده بشود، دانشگاهها کاري ميکنند که مسلسلها نميتواند بکند. خدمتي ميتوانند به بشر بکنند که هيچ کس ديگر نميتواند اين قدر خدمت بکند. عمده آن جهتي که طرف آن جهت رفته ميشود و قرآن اين را فرموده است: (اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ)[2] قرائت کن؛ نه قرائت مطلق. بياموز؛ نه آموزش مطلق.

علم تحصيل کن؛ نه علم مطلق و تحصيل مطلق؛ علم جهت دار، آموزش جهت دار، جهت، اسم ربّ است، توجه به خداست، براي خدا و براي خلق خدا.

قلمها اگر در دنيا براي خدا و براي خلق خدا به کار بيفتند، مسلسلها کنار ميرود و اگر براي خدا و براي خلق خدا نباشد، مسلسل وار ميشود. ابزار کوبنده انسان با دست قلم دارها و دست علمايي که در دانشگاهها هستند، وجود پيدا کرده است؛ و همه ترقّيات بشر هم با دست علما و بيان و قلم علما وجود پيدا کرده است. کوشش کنيد که در اين آموزشي که به مردم ميدهيد، جهت دار باشد. [3]

براي آنکه اين موضوع بهتر تبيين شود، طرح اين پرسش سودمند است:

« برنامه دانشگاه چيست و فوق برنامه آن کدام است؟»

هويت اصلي دانشگاهها وابسته به دروسي است که در آنها آموزش داده ميشود و همه دانشجويان را بدون استثنا پوشش ميدهد؛ اما اموري مانند مسابقات فرهنگي، سخنرانيهاي مذهبي، اردوها و مانند آن فوق برنامه است. طبيعي است که در مقايسه با برنامههاي آموزشي دانشگاه، فوق برنامه دامنه بسيار کمتري را پوشش ميدهد. (اين ميزان در برابر حجم دروسي که يک دانشجو در طول تحصيل در آنها شرکت دارد، هم به لحاظ شمار دانشجوياني که در اين برنامهها شرکت ميکنند و هم به لحاظ تعداد برنامههايي که هر دانشجو در طول تحصيل در آنها مشارکت دارد، بسيار ناچيز است).

پس براي اسلامي شدن دانشگاه بايد تمرکز اصلي برجهت دادن درست به برنامههاي درسي دانشگاه باشد؛ به عبارت ديگر بايد علومي که در دانشگاه آموزش داده ميشود و کلاسهايي که برگزار ميشود، جهت الهي داشته باشند تا کلاسهاي درس سمت و سوي الهي نداشته باشند، همه فعاليتهاي ديني و اقدامهاي فرهنگي و آموزشهاي وابسته به دروس معارف تاثير لازم و کافي را نخواهند داشت. حضرت امام خميني در بيان رابطه اسلام و متون دانشگاهي اين گونه ميفرمايند:

«آنکه اسلام ميخواهد و آن مقصدي که اسلام دارد، اين است که تمام علوم (چه علوم طبيعي باشد و چه علوم غير طبيعي باشد) تمام اينها مهار بشود به علوم الهي و برگشت به توحيد بکند و هر علمي جنبه الوهيت در آن باشد؛ يعني انسان طبيعت را که ميبيند خدا را در آن ببيند، ماده را که ميبيند خدا را در آن ببيند، ساير موجودات را که مشاهده بکند خدا را در آن ببيند. اسلام براي آن آمده است که تمام موجودات طبيعي به الهيت و تمام علوم طبيعي به علم الهي برگردد و از دانشگاهها هم اين معنا مطلوب است.»[4]

فعاليتهاي محدود فرهنگي و ديني در برابر انبوهي از دروسي که بعضي از جهت گيري الهي نيز بهره چنداني نداشته اند، تاثير چشم گيري نخواهد داشت يا اگر تاثيرگذار هم باشد، تاثير آنها پس از مدت اندکي از بين ميرود. با توجه به آنکه در دوره کارشناسي يک دانشجو بايد حدود 140 واحد درسي را بگذراند و براي هر دو واحد، لازم است در 17 جلسه 90 دقيقه اي شرکت کند، پس دانشجو بايد در دوره کارشناسي در طول 8 ترم، در 1160 جلسه کلاس درس شرکت کند. اگر آموزش اين دروس با جهت گيري الهي- فرهنگي همراه شود، مسلما اين ميزان جلسات درس و حضور در کلاس تاثير شگرفي بر تعميق باورهاي ديني دانشجويان خواهد گذاشت. همچنين در بسياري از موارد، بيان مطالب ديني از زبان استاد درس تخصصي و غير معارف تاثير بيشتري دارد و مخاطب بهتر آنها را ميپذيرد. از اين رو لازم است استادان گرامي اين قابليت را براي خدمت به دين و اخلاق به کار ببرند.

براي آنکه استادان بتوانند دروس خود را با جهت گيري الهي- فرهنگي ارائه کنند، بايد در اين زمينه وضعيتي فراهم گردد تا استادان به اين امر تمايل بيشتري نشان دهند. يکي از راهکارهاي مناسب و کاربردي در اين راستا تدوين کتاب «راهنماي تدريس با جهت گيري الهي- فرهنگي» است تا استاد در طول ترم، پيش از تدريس با مراجعه به کتاب، آمادگي لازم را براي ارائه درس با جهت گيري الهي - فرهنگي پيدا کند.

ناگفته نماند، بسيارند استاداني که با توجه به سليقه و تشخيص خود و رعايت اصول علمي و ديني، با جهت گيري الهي- فرهنگي تدريس ميکنند، اما براي تسهيل کار آنان و ديگر علاقه مندان، کتاب پيش رو تدوين و تاليف شده تا استاداني که به تدريس با جهت گيري الهي- فرهنگي باور دارند، در صورت تمايل مطالب آن را به کار ببرند. بديهي است که مخاطب اصلي اين کتاب مدرسين هستند، نه دانشجويان و اين کتاب، کتاب درسي نيست، بلکه مکمل آن است. يادآوري اين نکته ضروري است که در عين ارائه درس همراه با جهت گيري الهي، استاد بايد سرفصلهاي مصوب و مطالب علمي آن درس را بدون کم و کاست تدريس کند. ويژگي مهم اين رويکرد آن است که استاد مطالب علمي خود را در فضاي خداباور يعني همراه با گريزهايي به دانش و حکمت خداوند و نظم جهان هستي و مانند آن ارائه ميکند.

 


[1].  يادآوري اين نکته لازم است که بيشتر موارد بالا از کتاب مذکور استخراج شده است.

 

[2].  علق/1

 

[3].  امام خميني، 1378، جلد 13، صفحه 449.

 

[4].  امام خميني، 1378، ج8: صفحه 435.

 

فصل بعد