موضوع: فرايند برنامه ريزي درسي،‌تعيين هدف‌ها

1401/11/30 15:17
فصل قبل

 

گزينش هدف، اولين مرحله در طراحي برنامه درسي محسوب ميشود. براي طرح ريزي برنامه درسي خوب و کوشش در راه بهبود مستمر برنامههاي موردنظر، لازم است که قبل از هر چيز، هدفهاي مشخص در نظر داشته باشيم. هدف تعيين کننده جهت و مقصد حرکت است و براي مصون ماندن از انحراف در مسير بايد از پيش به دقت معلوم باشد.»

بنابراين اهداف برنامه درسي، معياري خواهد بود تا به وسيله آن، مواد درسي و محتوا، روش تدريس و ارزشيابي مشخص گردد.

منابع تعيين اهداف

براي تعيين هدفهاي برنامه درسي، منابع اطلاعاتي متعددي مطالعه ميشود. اين مطالعه هرقدر عميق تر صورت گيرد، موجب شناخت بيشتر برنامه ريزان از منابع اطلاعاتي ميگردد و در نتيجه هدفهاي مناسب تر انتخاب ميشوند. از جمله اساسي ترين منابع تعيين اهداف برنامه درسي، ميتوان به فلسفه تعليم و تربيت، روان شناسي تربيتي، يادگيرنده، جامعه و دانش اشاره کرد. برخي از صاحب نظران برنامه درسي از جمله تايلر، روان شناسي تربيتي و فلسفه تعليم و تربيت را به عنوان صافي در فرآيند تدوين اهداف آموزشي در نظر گرفته اند. چنانکه جايگاه روانشناسي و فلسفه را به عنوان صافي بدانيم، ميتوان شکل زير را رسم نمود:

نقد الگوي تايلر:

يکي از موارد نقص اين الگوي تدوين هدف از منظر فلسفه تربيتي اسلام، قرار دادن فلسفه تعليم و تربيت به عنوان صافي است. حتي روانشناسي تربيتي را نيز ميتوان صرفا صافي در نظر گرفت. در همان آغاز وقتي که راجه به منابع تدوين هدف فکر ميشود بايد به اين دو موضوع بسيار مهم يعني فلسفه و روان شناسي نيز توجه عميق کرد. اصولاً جاي فلسفه در الگوي هدف نوليي بالاتر از همه منابع است. بنيادي ترين سئوالات در خصوص تربيت و هدفهاي مورد انتظار در فلسفه طرح ميشود. نوع پاسخهايي که به انسان شناسي، ارزش شناسي و معرفت شناسي داده ميشود به نحو انديشيدن در مورد جامعه و ساير منابع اثر دارد. بر اين اساس قرار دادن فلسفه تعليم و تربيت به عنوان صافي تنزل دادن آن از موقعيت ذاتي اوست. فلسفه در صدر مباني بايد قرار گيرد و مطالعات مربوط به سه منبع ديگر از فلسفه اثر ميپذيرند. بر اين اساس الگوي شکل شماره 2 را ميتوان در نظر گرفت:

[1]

طبقه بندي اهداف

هدف بيانگر تغييرات مورد انتظار در رفتار يادگيرنده است. تا زماني که اين تغييرات به صورت خيلي کلي، بيان شده باشد قابل حصول نيست زيرا نميتوان بر اساس آن به انتخاب ساير عناصر برنامه درسي نظير محتوا، روش تدريس و ارزشيابي پيشرفت تحصيلي پرداخت. تجزيه هدفهاي کلي به اهداف جزيي و در صورت نياز به هدفهاي رفتاري، موجب ميشود تا برنامه درسي و طرح درس متناسب با جنبههاي مختلف تغييرات موردنظر، تنظيم گردد. چنين تجزيه اي اگر به درستي انجام شود، علاوه بر کاستن از پيچيدگي کار با مشخص ساختن جنبههاي مختلف تغيير مورد نظر، موجب ميشود که، هيچ بخشي از تغييرات مورد انتظار از نظر دور نماند.

در خصوص طبقه بندي اهداف، طرفداران رويکردهاي مختلف برنامه درسي نظرات گوناگوني ارائه کرده اند مثلاً آيزنر اهداف را به سطوح آرماني[2]، کلي[3] و آموزشي[4] طبقه بندي ميکند.[5]

1-اهداف آرماني: هدفهاي آرماني بر اساس نظام اعتقادي و جهانبيني تعيين ميشوند. از جمله هدفهاي آرماني ميتوان به تحقق فرصتهاي مساري براي همه اشاره کرد. کلي ترين شکل هدفها، به عنوان هدفهاي غايي با آرماني، خوانده ميشود. اين نوع هدفها بيانگر فلسفه تربيتي و مشخص کننده جهت گيري فعاليتهاي آموزشي و پرورشي يک کشور هستند، پس از آن هدفهاي کلي آموزش يعني هدفهاي دورههاي ابتدايي، متوسطه و دانشگاه قرار ميگيرند، در نهايت هدفهاي کلي درس و هدفهاي جزني قرار دارد. البته هدفهاي جزئي نيز قابل تقسيم به هدفهاي جزئي تر است.

2- اهداف کلي: اهداف کلي بين اهداف آرماني و اهداف قابل اجرا قرار دارند. به عبارت ديگر، كليات آنها از هدفهاي آرماني کمتر است و ميان مدت ميباشند. اين اهداف از مقاصد تربيتي استخراج ميشوند و در واقع سنگ بناي برنامه درسي هستند.

زير هدف ها[6] : عنصر اساسي طرح ريزي برنامه درسي، زير هدفها هستند. زير هدفهاي توضيحي از اهداف کلي هستند و شامل صفات انساني و رفتارهاي مورد يادگيري ميباشند. بهتر است زير هدفها با حضور متخصصان رشتههاي مختلف، روان شناسان، جامعه شناسان، فلاسفه تعليم و تربيت و سايرين تدوين شود.

3- اهداف آموزشي: اهداف آموزشي بيانگر هدفهايي است که انتظار ميرود دانش آموز پس از قرار گرفتن در معرض برنامه درسي، آن اهداف را در رفتار خود نشان دهد. به عبارت ديگر هدفهاي آموزشي، وظايف ويژه فراگير را در فرآيند ياددهي - يادگيري مشخص ميکنند.

هدفهاي تعليم و تربيت در اسلام و قرآن به دو دسته کلي تقسيم ميشوند: اهداف غايي و اهداف مياني (کلي). هدفهايي همچون عبوديت، تقوا، هدايت، رشد، انديشه و خردورزي، طهارت و حيات طيبه، قرب الهي، انسان کامل و قيام به قسط، جزو هدفهاي غايي به شمار ميآيند (جدول شماره 1) و اهدافي همچون پرورش روح عدالت خواهي، استقلال و عزت جامعه اسلامي، دوستي با ملل ديگر، تزكيه و تهذيب با پرورش شخصيت اخلاقي و برادري، همکاري و تعاون و پرورش روح اجتماعي، جزو هدفهاي مياني با کلي محسوب ميشوند (جدول شماره 2). مهم ترين خصلت مياني اين است که در عرض يکديگر قرار ميگيرند و عمدتاً در ارتباط با شئونات مختلف شخصيت انسان از جمله جنبههاي بدني، ذهني، اجتماعي، عاطفي، اخلاقي و ديني اند.[7]

جدول شماره 1-هدفهاي غايي تعليم و تربيت در قرآن

هدف غائي

آيات مرتبط

سوره

شماره آيه

عبادت (عبوديت)

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ

ذاريات

56

تقوا

أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ

حجرات

13

هدايت

إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا

انسان

3

رشد

فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ

لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ

بقره

بقره

186

256

انديشه و تفکر

وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ

آل عمران

7

طهارت و حيات طيبه

مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً

نحل

97

قرب الهي

وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ

واقعه

10 و 11

قيام به قسط

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ

نساء

135

 

جدول شماره 2-هدفهاي کلي تعليم و تربيت در قرآن

هدف کلي

آيات مرتبط

سوره

شماره آيه

روح عدالت خواهي

وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ

شورا

15

استقلال و عزت جامعه اسلامي

وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلً

نساء

141

دوستي با ملل ديگر

وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا

عَسَى اللَّهُ أَنْ يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَ الَّذِينَ عَادَيْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً

انفال

ممتحنه

61

7

تزکيه و تهذيب

قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا، رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ

شمس

بقره

9

129

تعاون و پرورش روح اجتماعي

وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى

مائده

2

 

هدفهاي رفتاري

هدفهاي رفتاري در مرحله نهايي تجزيه هدفها به دست ميآيد. اهداف رفتاري به اهدافي اطلاق ميشود که در قالب رفتار قابل مشاهده ياد گيرنده بيان شود و ميزان برآورده شدن يا برآورده نشدن آنها را بتوان به طور واضح در رفتار ياد گيرنده مشاهده و اندازه گيري کرد.[8]

رابرت ميگر روش تبديل هدفهاي کلي به هدفهاي دقيق آموزشي (يا رفتاري) را تحليل غايت مينامد. وي براي هدفهاي آموزشي، اصطلاح هدفهاي رفتاري را پيشنهاد ميکند و معتقد است اهداف رفتاري، بياناتي هستند درباره عملکرد که انتظار ميرود دانش آموزان آن را انجام دهند.[9]

طبقه بندي اهداف رفتاري

هدفهاي رفتاري که معلم با آن سروکار دارد را ميتوان در سه حيطه تقسيم نمود:

حيطه شناختي (هدفهايي که با آموزش کلاسيک کلامي و عددي سروکار دارند)؛

حيطه عاطفي (هدفهايي که مربوط به احساسات، نگرشها و... است)؛

حيطه رواني- حرکتي (هدفهايي که مربوط به يادگيري مهارتهاي فيزيکي است).[10]

همچنين بلوم هدفهاي رفتاري را در سه حيطه شناختي، عاطفي و رواني- حرکتي طبقه بندي ميکند:

حوزه شناختي

اين حوزه مهم ترين زمين کار برنامه ريزان درسي را تشکيل ميدهد. از اين رو حوزه شناختي، کاربرد گسترده اي يافته است. در اسلام به حوزه شناختي توجه ويژه اي شده است مثلاً خداوند در قرآن ميفرمايد:

وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ[11]؛ «از آنچه به آن گاهي نداري، پيروي مکن»

همچنين امام علي (ع) خطاب به کميل ميفرمايند:

«اي کميل! هيچ حرکتي (و کاري) نيست جز اين که در آن به شناختي نيازمندي»[12]

حوزه شناختي به زمينههاي ذهني و عقلاني مربوط ميشود. شش گروه عمده هدفهاي آموزشي در حيطه شناختي عبارت اند از:

دانش و اطلاعات: دانش و اطلاعات اولين و ساده ترين سطح در حيطه شناختي است و فقط به معناي به ياد آوردن، حفظ و به خاطر سپاري اطلاعات است. در واقع دانش، عبارت است از تکرار پاسخهايي که قبلاً در موقعيت يادگيري آموخته شده است.

درک و فهم: توانايي درک منظور يا مقصود يک مطلب؛ مانند تفسير و تعبير، خلاصه کردن، کشف شباهتها و تفاوت ها. امام علي «ع» در اين زمينه ميفرمايد: در پي دريافت و درايت (سخن ها) باشيد، نه در پي نقل و حکايت.[13]

کاربرد: توانايي به کار بردن اصول، قوانين يا روشها در موقعيتهاي عيني و علمي.

تجزيه و تحليل: توانايي تفکيک يک مسئله به عوامل تشکيل دهنده آن و يافتن روابط علّي و معلولي بين عوامل و پديده ها.

ترکيب: توانايي ايجاد مفاهيم جديد از عواملي که قبلاً از طريق تجزيه و تحليل تفکيک شده اند. [14]

ارزشيابي: توانايي قضاوت درباره ارزش مواد و روشها با توجه به ملاکهاي معين. ارزشيابي معرف فرآيند پاياني رفتارهاي شناختي نيست، بلکه پل ارتباطي بين رفتارهاي شناختي و عاطفي است. [15]

حوزه عاطفي

شامل هدفهاي است که جنبه احساسي و عاطفي دارند و تغييرات حاصل در علاقه، نگرش، ارزشها و سازگاري را نشان ميدهد. برخلاف هدفهاي حوزه شناختي، معمولاً هدفهاي حوزه عاطفي را نميتوان به صورت دقيق بيان نمود. به همين دليل ارزشيابي از فعاليتهاي مربوط به حوزه عاطفي با دشواري همراه است. از جمله اهداف عاطفي از ديد اسلام ميتوان شوق و محبت به حق تعالي اشاره نمود:

وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ[16]

«امّا آنها که ايمان دارند، عشقشان به خدا، (از مشرکان نسبت به معبودهايشان)، شديدتر است.»

اميد به خداوند در همه حال:

قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ[17]

«بگو: اي بندگان من- که بر خود اسراف و ستم کرده ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد که خدا همه گناهان را ميآمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است) احساس فقر و نياز به خدا»

عمده ترين هدفهاي آموزشي در حيطه عاطفي عبارت اند از:

دريافت کردن: اولين سطح حيطه عاطفي، حساس شدن يا آگاهي يافتن فرد به وجود يک محرک خاص و تمايل به دريافت آن اشاره ميکند.

پاسخ دادن: در اين سطح فرد علاوه بر تمايل به دريافت و توجه کردن به پديده ها، نسبت به آنها از خود واکنش يا عکس العمل نشان ميدهد.

ارزش گذاري: فرد از ميان پديدههاي مختلف، نسبت به يک پديده توجه بيش تري قائل ميشود و آن را قبول ميکند.

سازمان دادن: فرد ضمن دروني کردن ارزش ها، در مييابد که پديدهها و موضوعات گوناگون و با ارزشي در دنياي پيرامون او وجود دارد. وي ارزشهاي متفاوتي را به نحوي با يکديگر تلفيق ميکند و آنها را دوباره سازمان ميدهد و ارزشهاي برتر را انتخاب ميکند.

دروني شدن ارزش ها: فرد، بر طبق نظام ارزشي پذيرفته شده توسط خويش عمل ميکند. اين نظام ارزشي، رفتارهاي فرد را براي مدتي طولاني تحت کنترل قرار ميدهد و نوعي جهان بيني يا فلسفه زندگي براي او به وجود ميآورند.[18] در اسلام بر مقوله دروني شدن ارزشها تأکيد زيادي شده است. خداوند در قرآن بر ارتباط تنگاتنگ ايمان و عمل صالح تأکيد دارد:

وَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ[19]

«و کسي که چيزي از اعمال صالح را انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالي که ايمان داشته باشد، چنان کساني داخل بهشت ميشوند.»

البته مؤمن واقعي کسي است که اين دو بعد (ايمان و عمل صالح) در او دروني سازي شده باشد. کسي که ايمان در قلب او نفوذ نکرده و به تعبير ديگر ايمان در او دروني نشده، اين ايمان ظاهري نيز جز خسران براي وي سودي نخواهد داشت:

إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ[20]؛ «همه انسانها در زيانند؛ مگر کساني که ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، و يکديگر را به حق سفارش کرده و يکديگر را به شکيبايي و استقامت توصيه نموده اند!»

حوزه رواني- حرکتي

اين حوزه با حرکات آزادي و هدف دار انسان در جهت افزايش توانايي عضلات و هماهنگي قسمتهاي مختلف بدن سرو کار دارد. طبقه بندي مهارتهاي رواني- حرکتي توسط داوه تدوين شده است. طبقه بندي مذکور بر مبناي اين نظريه تدوين شده است که بين اعمال رواني و حرکتي که توسط اندامهاي مختلف بدن انجام ميگيرد، هماهنگي وجود دارد.

عمده هدفهاي آموزشي در حيطه رواني- حرکتي عبارت اند از:

مشاهده: فعاليتهايي که به هماهنگي اندامهاي مختلف نياز ندارد.

تقليد: فعاليتهايي که به پيروي از رهنمود و دستور العمل نياز دارد.

تمرين و دقت: توانايي افزايش سرعت عمل و انجام اصلاحات با توجه به موقعيتهاي مشخص.

تطابق: برقراري هماهنگي بين يک مجموعه از اعمال، با رعايت نظم و کارايي لازم.

تسلط: تسلط بر اعمال خود، به ميزاني که فعاليت به صورت خودکار انجام پذيرد.[21]

حيطههاي سه گانه (شناختي، عاطفي و رواني- حرکتي) را نميتوان کاملاً مستقل دانست اگر چه برخي رفتارها را ميتوان به سادگي در يکي از اين سه حيطه قرارداد، در حالي که رفتارهاي ديگر تا حدودي همپوشي دارند.[22]

نقد بيان رفتاري اهداف

هدفهاي رفتاري که طبق مکتب رفتار گرايي در روانشناسي طرح شده و طي سالهاي متمادي حاکميت داشته است بايد با احتياط علمي پذيرفت. ضمن اين که در بعضي حيطههاي تعليم و تربيت استفاده از هدفهاي رفتاري مفيد است ولي سرايت آن به همه عرصهها تربيتي و در همه دروس با تعالي انديشه و آموزههاي وحياني سازگار نيست.

چگونه ميتوان «ايمان» را که از پيوند عميق معرفتي و باورها و نگرشهاي انسان درپرتو بندگي خداوند به دست ميآيد با هدفهاي رفتاري نشان داد؟ اصولاً تجزيه کردن انتظارات يادگيري از دانش آموز و دانشجو به رفتارهاي قابل مشاهده و قابل اندازه گيري منطقي و درست نميباشد. با اين که ميتوان در مورد عواطف و شناخت به آياتي از قرآن نيز تمسک جست ولي نبايد انطباق و يکساني بين آنها در نظر گرفت. لزوماً آياتي از قران که مهر و مودّت و عواطف را نشان ميدهند به معناي انطباق به حيطه عاطفي در بحث هدفهاي رفتاري نميباشد.

 


[1]. الگوي تايلر به وسيله *** بومي شده و به صورت شکل شماره 2 ارائه شده است.

[2].  Aims

 

[3].  Goal

 

[4].  Objectives

 

[5].  طالبي و همکاران، 1389، ص 49.

 

[6].  Sub goals

 

[7].  رضاپور، 1380، ص 43-71.

 

[8]. پروند. 1380، ص 253.

 

[9]. سيف، 1379، ص 435.

 

[10]. اسميت 1975، به نقل از طالبي و همکاران 1389،ص 52.

 

[11]. اسراء، 36.

 

[12]. «يا کميل! ما من حَرکَهِ الا و انتَ مُحتاجٌ فيها اليَ مُعرِفه»، حکيمي، 1353، ج 1، ص 62.

 

[13]. «عليکُم بالدّرايات لا بالرِواياتِ»، حکيمي، 1353، ج 1، 64.

 

[14]. سيف، 1379، ص 40.

 

[15]. بلوم، 1368، 199.

 

[16]. بقره: 165

 

[17]. زمر: 53

 

[18]. کيامنش، 1382، ص 73 تا 75.

 

[19]. نساء، 124.

 

[20]. عصر، 2-3.

 

[21]. لوي، 1380، ص 24.

 

[22]. ميرزا بيگي، 1380، ص 134.

 

فصل بعد