موضوع: فرايند برنامه ريزي درسي، تدوين محتوا

1401/11/30 15:43
فصل قبل

 

مقدمه

توجه به محتوا و سازمان دهي آن به عنوان يک عنصر مهم در مرحله طراحي برنامه درسي، هميشه مورد توجه صاحب نظران حوزه برنامه درسي بوده است. انتخاب محتوا به چيستي برنامه درسي و آن چه بايد آموخته شود، مربوط ميشود. نخستين گام براي تحقق اهداف برنامه درسي، انتخاب محتواي مناسب و مطلوب هست.

محتوا

آنچه دانشمندان در طول تاريخ زندگي بشر در رشتههاي معيني؛ مانند فيزيک، شيمي، رياضي و... بيان داشته اند، محتواي برنامه درسي را تشکيل ميدهد. در واقع محتوا بيانگر اين است که چه چيزي را بايد به چه کسي ياد داد، اين شخص دانش آموز و آن چيز محتوا نام دارد. به عبارت ديگر محتوا به عنوان کليه مطالب، حقايق، قوانين، نظريات، اصول، اصطلاحات و مفاهيم مربوط به يک درس است که در جهت دستيابي به هدف آن درس و تغيير رفتار دانش آموز ارائه ميشود.[1]

ملکي در تعريفي ديگر، محتوا را به سه بخش دانش، مهارت و ارزش تقسيم ميکند.[2]

دانش (مانند حقايق، تبيين ها، اصول و تعاريف)؛

مهارتها و فرايندها (مانند خواندن، نوشتن، تفکر و ارتباط)؛

ارزشها (مانند اعتماد به خوبي و بدي، زشتي و زيبايي).

از ديدگاه اسلامي محتواي دروس بايد رويکردي الهي داشته باشد. از آنجا که محتواي هر درسي مبتني بر پيش فرضهاي هستي شناختي خاصي است، برنامه ريزان درسي بايد اين نکته را مد نظر داشته باشند که کسي که نگاه مادي گرايانه به جهان دارد محتواي دروسش نيز به اين سمت سوق داده ميشود.

کسي که نگاهش به عالم الهي است اين طرز تلقي در محتواي دروس نيز سرايت ميکند؛ بنابراين بايد محتواي دروس بر اساس فرهنگ اسلامي بيان شود تا دانش آموز نيز بر همين اساس رشد کند.

از لحاظ علمي حداقل دو نوع محتوا در هر ماده درسي قابل شناسايي است:

محتواي مکتوب

محتواي مکتوب به صورت متون درسي تدوين ميشود و رايج ترين شکل آن، کتابهاي درسي است. چنان که در اسلام نيز بر کتابت تأکيد زيادي شده است. ابو بصير گويد: خدمت حضرت صادق عليه السّلام رسيدم فرمود: شما چرا مطالب را در کتابي جمع نميکنيد؟ شما اگر کتابت نکنيد چيزي را حفظ نخواهيد کرد، گروهي از اهل بصره از من سئوالاتي کردند و آنها را نوشتند و رفتند.[3]

کتابهاي درسي که در سطوح مختلف تدريس ميشوند، ابزار اصلي و مورد توجه در همه مدارس ميباشند.[4]در واقع کتابهاي درسي (محتواي مکتوب) سيماي معيني از برنامه درسي، انعکاس از تغييرات محتوا و ارزشهاي جامعه را ارائه ميدهند. مثلاً اواخر قرن 19 و نيمه اول قرن 20 محتواي درسي در جهت پاسخگويي به شرايط اجتماعي و موقعيتهاي اقتصادي تغيير کرد.[5]

محتواي شفاهي

محتواي شفاهي، به تدريس و توضيحات معلم در کلاس درس اشاره ميکند و به طور کلي هر آن چه به صورت مکتوب و نوشته شده نباشد، محتواي شفاهي مينامند.[6]

معيارهاي انتخاب محتوا

براي انتخاب محتواي برنامه درسي ابتدا لازم است ساختار رشته درسي مورد توجه قرار گيرد.[7]

صاحب نظران معيارهاي مختلفي در انتخاب محتوا ذکر کرده اند که در زير به برخي از آنها اشاره ميشود.

به اعتقاد افلاطون محتواي انتخاب شده بايد از يک سو تفکر منطقي و از سوي ديگر مهارتهاي عملي را پرورش دهد.[8]

کمنيوس معيار اصلي انتخاب محتوا را واقعيت عيني ميداند زيرا طبق نظر او اشيا بر کلمات تقدم دارند.

ميرلوحي در مقاله اي تحت عنوان «در جستجوي معيارهايي براي انتخاب محتوا» بر سه معيار اساسي تأکيد ميکند که اين سه معيار عبارت اند از:

محتوا بايد متناسب با زمان حال و آينده باشد.

محتوا بايد براي اوضاع شغلي حال يا آينده مهم باشد.

محتوا بايد نمونه اي، مبدئي و اساسي باشد.

بنابراين محتواي مفيد و اثر بخش آن است که بر اساس مجموعه اي از معيارهاي مناسب انتخاب شده باشد. معيارهاي انتخاب محتوا از جانب صاحب نظران، مؤلفان و برنامه ريزان درسي به صورتهاي مختلف بيان شده است که در بالا به برخي از آنها پرداخته شد. اکنون به برخي ديگر از مهم ترين معيارهاي انتخاب محتوا با توجه به وضع جامعه، نياز فراگير و موضوع درسي ميپردازيم.

معيارهاي مربوط به وضع اجتماعي

محتوا بايد به دانش آموزان در درک و ارزش شناسي و توسعه ميراث فرهنگي کمک کند.

محتوا بايد درباره وضع سياسي اقتصادي اجتماعي و جغرافيايي جامعه حاضر اطلاعاتي در اختيار دانش آموزان قرار دهد.

محتوا بايد دانش آموزان را با مشکلات و مسائل مهم اجتماعي آشنا سازد و آنها را براي برخورد با اين مسائل آماده نمايد. امام علي در اين زمينه ميفرمايد: بهترين مطالبي که شايسته است جوانان ياد گيرند چيزهايي است که در بزرگ سالي مورد نيازشان باشد و بتوانند در زندگي اجتماعي از آموختههاي دوران جواني خود استفاده نمايند.[9]

محتوا بايد اصول و مباني رشتههاي مختلف علمي را در برداشته باشد و دانش آموزان را با نقش و تأثير علوم مختلف در زندگي اجتماعي آشنا سازد.

محتوا بايد مهارتهاي اجتماعي از قبيل خواندن، نوشتن، حساب کردن و مهارت در حل مسائل مختلف را در دانش آموزان ايجاد کند.

محتوا بايد دانش آموزان را براي احراز شغل و حرفه اي که مورد نياز جامعه است آماده سازد. به تعبيري ديگر دانش بايد سودمند باشد. در احاديث آمده است که پيامبر خدا بارها ميفرمود:

«بار خدايا به تو پناه ميبرم از دانشي که سود نبخشيد و از دلي که خاشع نباشد و از نفسي که سير نشود و از دعايي که پذيرفته نگردد».[10]

شايد بتوان گفت يکي از مصاديق علم لاينفع دانشي است که براي جامعه سودي ندارد.

برخي از اصول کاربردي يادگيري و آموزش بر اساس سند تحول بنيادين (1390)، عبارت اند از:

تجارب مدرسه اي متربيان تا حد امکان با تجارب زندگي واقعي نزديک باشد.

برنامههاي درسي برتر در فضاي کلاس بايد تا حد امکان بتواند متربيان را کارآفرين و توانمند تربيت کند.

ارتباط محتواي يادگيري بازندگي فردي و اجتماعي حال و آينده متربيان.

معيارهاي مربوط به نياز فراگيران

محتوي بايد رشد بدني، عقلاني، اجتماعي و عاطفي دانش آموزان را تسهيل کند.

محتوا بايد متناسب با احتياجات، استعدادها و علايق و رغبتهاي دانش آموزان باشد.

محتوا بايد متناسب با تفاوتهاي فردي دانش آموزان باشد. در حديثي از پيامبر اسلام ص آمده است که «مردم مانند معادن طلا و نقره اند».[11] در اينجا اين که برخي از مردم طلا و برخي ديگر نقره معرفي شده اند دلالت بر تفاوتهاي ميان افراد دارد. دلالت بر وجود استعدادهاي پنهان در هر فردي از افراد انسان است.

در حديث به عنوان مثال به معدن طلا و نقره اشاره کرده است، اما معادن گوناگوني هست و ظاهر کار سنگ و خاک و زمين است، چيز با ارزشي نيست اما اگر بشناسيم و قدر بدانيم در زير همين سنگ و خاکهاي معمولي عناصر گران بهايي را پيدا خواهيم کرد که در ظاهر ديده نميشد. انسانها هم همين گونه اند، داراي استعدادهاي متراکمي هستند که خداي متعال در وجود آنها گذاشته است.

هم چنان که اگر روي معدني کار کنيم به ماده گران قيمتي خواهيم رسيد، در انسان هم همين طور است. احتياج به تلاش دارد، بايد کساني سعي کنند اين استعدادها را به فعليت برسانند، شرط لازم هم همين است که ما اين ماده را ابتدا بشناسيم؛ بنابراين تا برنامه ريزان اين استعدادها را شناسايي و توجه نکنند نميتوانند تمام ظرفيتهاي بشري را شناسايي کنند. پيامبران نيز همين کار را انجام ميدادند خرد انسانها را بر ميآشفتند و آنها را به کار وا ميداشتند؛[12] اين همان شکوفا کردن استعداد است.

محتوا بايد متناسب با آمادگي و تجربيات قبلي دانش آموزان باشد.

محتوا بايد راه فعاليت و تجربه را به دانش آموزان باز بگذارد. محتوا بايد طوري انتخاب شود که دانش آموزان بتوانند آن چه را که از مدرسه ياد ميگيرند در زندگي فردي و اجتماعي به کار ببرند.[13]

همه فعاليتها و فرصتهاي نظام تعليم و تربيت به ويژه محتواي برنامههاي درسي در جهت يادگيري و تربيت دانش آموزان در ابعاد مختلف عاطفي، اجتماعي، علمي، اعتقادي و اخلاقي هست.

خداوند نوع انسان را به گونه اي آفريده است که در مقايسه با بسياري از موجودات ديگر به لحاظ وجودي از امکانات و مزاياي بيش تر مانند توانايي تفکر و تعقل، آزادي و اختيار، اراده برخوردار است.

در عين حال انسان داراي استعدادها و عواطف گوناگون است که در جهت ميل به کمال و هدف نهايي (حيات طيبه) بايد هدايت شود. در نهايت متربي بر اساس فطرت، عقل و زمينههاي فرهنگي و آموزشي بايد روند شايستگي خود را طي کند، در اين روند برنامهها و فرايند آموزش بايد موقعيت محور، متربي محور، آگاهانه و مداوم و تکيه بر نظام اسلامي باشد.

برخي از اصول کاربردي يادگيري و آموزش بر اساس سند تحول بنيادين (1390) عبارت اند از:

توجه به تمامي شئون وجودي متربيان در طراحي برنامهها و فعاليتهاي تربيتي.

توجه به وحدت مراحل رشد و پيشرفت متربيان.

توجه به نيازهاي جديد متربيان، تحولات جامعه براي افزايش پيوسته کيفيت.

تجربيات مدرسه بايد به شرايط رشدي متربيان در همه ابعاد مناسب باشد.

در فرآيند آموزش علاوه بر بعد عقلاني و مهارتهاي فکري، به ساحتهاي گوناگون حيات انساني توجه مينمايد.

توجه به تفاوتهاي فردي و تنوع علايق و استعدادهاي متربيان در توليد برنامههاي درسي و روشهاي تدريس.

توجه به نيازها و ويژگيهاي رشد در هر يک از دوره ها.

توجه به آزادي متربي در برنامهها و فعاليتهاي يادگيري.

معيارهاي مربوط به موضوع درسي

محتوا بايد درکي روشن و واضح از ساختار بنيادي رشته علمي به فراگيران ارائه دهد.

محتوا بايد روشهاي تحقيق مورد استفاده هر رشته علمي را بيان کند.

محتوا بايد بين محتواي دشوار، عميق و علمي تعادل برقرار کند.

محتوا بايد متناسب با تخيل دانش آموزان باشد و دشواري آن به حدي باشد که ضمن قابل بحث و مجادله بودن در قوه ادراک فراگيران بگنجد.

مفاهيم و اصول انتخاب شده بايد وسيع ترين و جامع ترين چهره از جهان را معرفي نمايد.[14]

مشکلاتي نظير شکاف عميق بين محتوا و تجربههاي واقعي دانش آموزان و يا فاصله محتواي دروس با يافتههاي واقعي علوم از جمله مشکلات نظام آموزشي به شمار ميرود[15]؛ و شايد بتوان گفت که اين مشکلات ناشي از عدم توّجه به معيارهاي مناسب جهت انتخاب محتوا باشد.

نقد انتخاب محتوا با رويکرد سکولار

در مباحث مربوط به محتوا در برنامه درسي که عمدتاً ترجمه شده منابع غربي است از يافتههاي روان شناسي و تا حدودي از جامعه شناسي استفاده ميشود. اصول و ضوابطي که در اين مبحث طرح شده ريشه در يافتههاي روانشناسي دارد. اين مسئله را نميتوان ناديده گرفت و دلالتهاي علم روانشناسي را نفي کرد.

در هر حال يک علم است و از نتايج معتبر و مفيد آن بايد بهره گرفت ولي نبايد در آن محدود شد. محتواي آموزشي بر اساس آموزههاي قرآني بايد افراد را به سوي ايمان و اعتقاد قوي تر سوق دهند. هر چيز را نبايد ياد گرفت و براي يافتن هر مطلبي نبايد وقت صرف کرد. طبق قرآن انسان بايه به طعامي که ميخورد بنگرد. «فَلينظر الأنسان علي طَعامِه» اين طعام فقط طعام مادي و جسمي نيست بلکه شامل طعام معنوي و فکري نيز ميشود.

بدين ترتيب در انتخاب محتوا بايد اين پرسش را کرد که آيا: «آنچه که ميآموزم براي من مفيد است؟» طراحان برنامه درسي و کساني که محتوا را انتخاب ميکنند بايد بررسي کنند که آيا محتوايي که در دروس مختلف قرار ميدهند و به ميدان آموزش ارسال مينمايند باعث رشد فراگيران ميشود؟

سازمان دهي محتوا

تجزيه و تحليل نيازها، هدفهاي آموزشي را مشخص ميسازد و برنامه ريزان درسي بر اساس موارد فوق محتواي برنامههاي درسي را گرد آوري، تأليف و تدوين ميکنند؛ بنابراين سازمان دهي بيانگر تنظيم و مرتب کردن محتواي تهيه شده است. در واقع منظور از سازمان دهي محتوا اين است که فعاليتهاي يادگيري را بايد به نحوي با يکديگر مرتبط نمود که يادگيري مؤثر و مطلوب صورت گيرد.

تحقق يادگيري مؤثر و حصول هدفهاي آموزشي از دلايل اساسي سازمان دهي محتوا محسوب ميشود. هم چنين کارايي و مشروعيت برنامه درسي تا حدود زيادي به چگونگي سازمان دهي آن بستگي دارد.

سازمان دهي محتواي برنامه درسي به نوعي باعث سازمان دهي کليه عوامل مؤثر در برنامه درسي مانند مواد آموزشي، وسايل کمک آموزشي، معلم و روش تدريس نيز ميشود؛ بنابراين سازمان دهي برنامه درسي، چيزي بيش تر از محتوا و تجربيات يادگيري است.[16]

چنانکه ذکر شد سازمان دهي محتوا با فعاليتهاي يادگيري، مرتبط است، زيرا کارايي روش تدريس و ميزان يادگيري فراگيران بدان وابسته است البته اين نکته را نبايد فراموش کرد که سازمان دهي مناسب مستلزم تصميم گيري درباره چگونگي ارائه، نظم دادن و توالي محتواي درسي است.

دو الگوي سازمان دهي افقي محتواي برنامه درسي

براي سازمان دهي محتواي برنامه درسي، الگوهاي متعددي، پيشنهاد شده است که هر يک از آنها مبتني بر عقايد و ايدههاي تربيتي مؤثري است. در ادبيات مربوط به برنامه درسي از الگوهاي سازمان دهي محتوا به صورتهاي محتلف بحث شدهاست که در اين بحث به دو نمونه از آنها اشاره ميشود.

موضوعهاي مجزا

قديمي ترين و پر طرفدارترين الگوي سازمان دهي برنامه درسي، الگوي موضوعهاي مجزا است. اين الگو، مبين سازمان دهي سنتي است که معرفتهاي بشري را به صورت رشتههاي مختلف مثل فيزيک، شيمي، تاريخ و... در برنامه درسي مدارس ميگنجاند.[17] در چنين برنامه اي، دانش آموزان بايد پنج يا شش و گاهي بايد پانزده تا بيست موضوع مجزا و غير مرتبط را فراگيرند. در چنين برنامه اي، معلم نقش عمده اي بر عهده دارد و معمولاً براي تدريس يک ماده درسي خاص تربيت ميشود؛ اگر چه از معلم انتظار ميرود که فردي متخصص و صاحب نظر در قلمروي موضوعي که تدريس ميکند باشد، اما بايد از چنان دانش و معلومات وسيعي برخوردار باشد که بتواند از عهده تفهيم مطالب به دانش آموزان برآيد.[18]

معلم از دانش آموزان انتظار دارد که حقايق را به خاطر بسپارند و از طريق کتاب يا گوش دادن به سخنراني، مطالب مربوط را حفظ کنند. لازم به ذکر است که منبع عمده مطالعه در الگوي سازمان دهي موضوعات مجزا، کتاب درسي است.

حوزههاي گسترده[19]

براي رفع اشکالات الگوي موضوعات مجزا برخي از مربيان پيشنهاد کرده اند که در برنامه مدارس، موضوعات مربوط به هم تحت يک عنوان درسي در يک برنامه گنجانده شود و وقت بيش تري در برنامه روزانه به آن اختصاص يابد. مثلاً دروسي از قبيل تاريخ، جغرافي و تعليمات مدني تحت عنوان مطالعات اجتماعي در برنامه قرار گيرد. در اين برنامه دانش آموزان بهتر ارتباط موضوعات مربوط به هم را درک ميکنند. در واقع هدف از ارتباط دادن رشتههاي مختلف با هم اين است که دانش آموزان، بهتر به عمق مطالب پي ببرند و مباني و اصول کلي را که در بعضي از رشتهها مشترک هستند را به خوبي درک نمايند.[20]

يکي از ويژگيهاي قرآن، آميختن «معارف و احکام» با «موعظه و اخلاق» و «تعليم کتاب و حکمت» با «تربيت و تزکيهي نفوس» و پيوند زدن مسائل نظري با عملي و مسائل اجرايي با ضامن اجرايي آن است، مانند اين که پس از دستور روزه داري به هدف آن، که تحصيل تقواست اشاره ميکند: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ)[21]

«اي افرادي که ايمان آورده ايد! روزه بر شما نوشته شده، همان گونه که بر کساني که قبل از شما بودند نوشته شد؛ تا پرهيز کار شويد.»

و يا پس از بيان آفرينش لباسي که اندام انسان را ميپوشاند و نگهبان تن است، از لباس تقوا سخن ميگويد که جامهي جان آدمي و بهترين نگهبان آن است.

يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ...[22]

«اي فرزندان آدم! لباسي براي شما فرستاديم که اندام شما را ميپوشاند و مايه زينت شماست؛ اما لباس پرهيزگاري بهتر است!»

و در فضايي که سخن از حجّ و عمرهي خانهي خدا مطرح است؛ چون حج و عمره مستلزم سفر است و سفر نيز زاد و توشه ميطلبد، از ره توشهي تقوا که در سير و سلوک به سوي خدا بهترين ره توشه است نام ميبرد:

وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ... الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ... وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى[23]

«و براي خدا حجّ و عمره را به پايان رسانيد.... حج در ماههاي معيني است... و براي خود توشه بر گيريد که در حقيقت، بهترين توشه، پرهيزگاري است.»

هم چنين در کنار تبيين برخي از احکام روزه سفارش حفظ حدود و رعايت تقواي الهي آمده است:

تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ[24]

«اين است حدود احکام الهي! پس زنهار به قصد گناه بدان نزديک نشويد. اين گونه، خداوند آيات خود را براي مردم بيان ميکند، باشد که پروا پيشه کنند.»

و همراه با دستور دريافت زکات، تطهير و تزکيهي جان آدمي مطرح است:

خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا...[25]

«از اموال آنان صدقه اي بگير تا به وسيله آن پاک و پاکيزه شان سازي...»

و حتي در کنار ساده ترين دستورات مربوط به معاشرتهاي اجتماعي، مانند اين که مهمان ناخوانده که قرار ديدار با صاحب خانه را قبلاً تنظيم نکرده، در صورت اکراه و معذور بودن ميزبان از پذيرش او بايد باز گردد، از تزکيه روح سخن ميگويد:

... وَإِنْ قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكَى لَكُمْ...[26]

«و اگر گفته شد: «باز گرديد!» باز گرديد؛ اين براي شما پاکيزه تر است...»

روشهاي سازمان دهي عمودي محتواي برنامه درسي

براي سازمان دهي عمودي محتواي برنامه درسي معمولاً از انواع روشها استفاده ميشود که به سه نمونه از آنها اشاره ميشود: توالي[27]، مداومت[28] و يکپارچگي[29].

توالي

توالي پاسخ به اين سئوال اساسي است که تجربيات يادگيري مورد نظر با چه نظمي مرتب ميشود.[30]

در اين زمينه چندين شيوه از جمله کلي به جزئي (قياسي)، جزئي به کلي (استقرايي)، از عيني به ذهني، بر اساس نظام کرنولوژيکي وقايع، از حال به گذشته و از ساده به مشکل مورد توجه اند.[31]

در قرآن به مسائلي تأکيد ميشود که با سطح فکري مخاطب متناسب باشند: (و لَقد يَسَرنَا القُرآنَ لِلذِّکرِ)[32] آسان کردن قرآن براي ذکر اين است که آن را طوري به شنونده القا کند که فهم مقاصدش براي عامه و خاصه آسان شود.[33] بدون ترديد يکي از هدفهاي توالي آن است که در هر سطح مطالب مربوط به آن آموزش داده شود.

صاحب کتاب شريف منيه المريد در مورد توالي ميفرمايد: «معلم بايد درس را با آسان ترين راهها و شيرين ترين الفاظ آموزش دهد آن چه سزاوارتر است مقدم بدارد و آن چه سزاوارتر تأخير است موخر بدارد. مقدمات را به گونه اي سامان دهد که فهم مطالب آينده را آسان سازد. آنجا که بايد درنگ کند و آنجا که شايسته است ادامه دهد. هرگاه از تقرير مسئله اي فراغت يافت اندکي سکوت کند تا اگر کسي نسبت به آن مسئله مطلبي دارد بيان کند».[34]

مداومت

مداومت يا استمرار به پيش بيني فرصتهاي پي در پي و مدام براي تعمق و گسترش معلومات و مهارتها به طور پيش رونده اشاره ميکند. به عبارت ديگر مداومت، شامل پيش بيني محتوا و فعاليتهاي يادگيري به منظور ايجاد حرکت از يک سطح به سطح بالاتر از افکار ساده به افکار پيچيده و يا از مفاهيم ساده به مفاهيم پيچيده است. بنابراين در مداومت رعايت سلسله مراتب يادگيري ضروري هست.

مداومت محتوا، باعث سازمان دهي آن به شيوه عمودي يا طولي ميگردد. در واقع مداومت يکي از عوامل اساسي و مؤثر سازمان دهي از لحاظ عمودي است.[35] امام باقر عليه السلام فرمود: چيزي نزد خداي عزوجل دوست تر از عملي که ادامه داشته باشد نيست، اگر چه اندک باشد.[36]

يکپارچگي

وحدت و يکپارچگي موضوعات درسي از زمان هر بارت تاکنون مورد بحث بوده است. محتواي برنامه درسي بايد به گونه اي باشد که برداشتهاي فراگيران در دروس مختلف در جهت تأکيد يکديگر باشد. بنابراين دروس مختلف بايد به جاي حذف، به يکديگر کمک کنند و بين مطالب و تجارب پيوستگي و رابطه ايجاد شود. اين ويژگي محتوا به ارائه افقي آن مربوط ميشود.[37]

سازمان دهي افقي بيانگر برقراري ارتباط بين مواد آموزشي و دروس مختلفي است که بايد دانش آموزان طي يک سال تحصيلي آنها را فراگيرند.

يکپارچگي هم چنين به صورت چيزي که در درون فرد روي ميدهد، تعريف شده است و گاهي از آن تحت عنوان يادگيري ادراکي هم ياد شده است. در يادگيري ادراکي، انسان به صورت فعال درگير ميشود و کوشش ميکند، معرفت و تجارب را که در ابتدا بي ارتباط به نظر ميرسند به شکل معني داري سازمان دهد.

نقد شيوههاي سازماندهي محتوا

اصول سازماندهي محتوا از قبيل: توالي، مداومت و يکپارچگي اهميت و جايگاه منطقي و قابل قبولي در برنامه درسي دارند. همان طور که اشاره شد براي هر يک از آن ها مي توان شواهد قرآني و اعتقادي نيز ارايه کرد. لکن استاداني که برنامه ريزي درسي را تدريس مي کنند نبايد تدريس خود را صرفاً به اين اصول محدود سازند بلکه لازم است با نوآوري اصول ديگري نيز پيشنهاد دهند..

ذيل هر يک از اين اصول به روشهاي متنوّع ميتوان از انديشيد و اقدام کرد. به عنوان نمونه يکپارچگي در سازماندهي محتوا موضوع اساسي است ولي بايد سئوال کرد که طبق اين اصل چه چيزهايي بايد يکپارچه شوند؟ آيا مفاهيم درس يکپارچه شود؟ مهارتها يکپارچه شود؟ ارزشها و نگرشها بايد يکپارچه شوند؟ همه اين ها بايد يکپارچه شود؟ يکپارچگي محتوا چگونه و تا چه حدّي بايد انجام گيرد تا به عمق محتواي آموزشي خدشه وارد نگردد؟ گاهي در يکپارچکي دروس افراط مي شود به نحوي که از عمق مطالب کاسته مي شود و سطحي نگري عارض مي گردد. لذا ضمن اين که يکپارچه سازي و ايجاد پيوند بين دروس ضروري است بايد به نحوة يکپارچه سازي نيز توجه کرد. 

 


[1]. شعاري نژاد، 1368، 27.

 

[2]. ملکي، 1388، ص 69.

 

[3]. طبرسي، 1374، ص 133.

 

[4]. Westbury. 1991.

 

[5]. Altbach. 1995.

 

[6]. فتحي و اجارگاه، 1384، ص 118.

 

[7]. طالبي و همکاران 1389، ص 72.

 

[8]. همان 1389، ص 72.

 

[9]. «أولي الأسياء أن يتعلّمها الأحداث الأسيأء الّتي إذا صاروا رجالاً إحتاجُوا إليها»، مجلسي 1403 ق. ج 94، ص 71.

 

[10]. «کان رسولُ اللهِ ص يدعُو في أثر الصَّلوات فبقول اللهمّ إنّي أعوذُ بک من علُم لاينفع و قلبِ لايَخشَع و نفسِ لاتسبع و دُعاء لايُسمع». مجلسي، 1304 ق. ج 83، ص 1.

 

[11]. «النّاسُ معادنُ کمعادن الذهب و الفضَّه». کليني، ج 8، ص 17.

 

[12]. حضرت علي (ع) ميفرمايند: «يسيروا لَهُم دفائنَ العِقُول»، دشتي 1398، خ 1، ص 18.

 

[13]. شريعتمداري، 1375، ص 221.

 

[14]. فتحي و اجارگاه، 1384، 122.

 

[15]. طالبي و همکاران 1389، ص 74.

 

[16]. طالبي و همکاران، 1389، ص 74.

 

[17]. فتحي و اجارگاه، 1384، ص 129.

 

[18]. طالبي و همکاران 1389، ص 7.

 

[19]. Broad Fields.

 

[20]. شريعتمداري، 1375، 212.

 

[21]. بقره، 183.

 

[22]. اعراف، 26

 

[23]. بقره، 196

 

[24]. همان، 187

 

[25]. توبه، 103

 

[26]. نور، 28

 

[27]. Sequence

 

[28]. Cunulative

 

[29]. Integration

 

[30]. ملکي، 1387، ص 93

 

[31]. همان

 

[32]. قمر، 17

 

[33]. طباطبايي، 1363، ص 401

 

[34]. شهيد ثاني، 1386، ص 211

 

[35]. طالبي و همکاران 1389، ص 81

 

[36]. کليني، ج3، ص 129

 

[37]. طالبي و همکاران، 1389، ص 82

 

فصل بعد
نقدها و نظرات