موضوع تدريس: رويکردهاي کلي رفتاري و شناختي

1401/11/30 15:16
فصل قبل

 

يکي از وظايف طراح برنامه درسي، روشن ساختن آن دسته از نظريههاي يادگيري است که به معلمان در ايفاي نقش خود کمک ميکند؛ به همين منظور، براي آشکارتر شدن رابطه يادگيري و برنامه درسي، نظريههاي يادگيري را به صورت دو رويکرد کلي رفتاري و شناختي مورد بررسي قرار ميدهيم:

الف) رويکرد رفتاري

اين رويکرد همه نظريههاي تقويت و شرطي سازي را در بر ميگيرد. يادگيري فرايند شرطي شدن است که توسط آن يادگيرنده پاسخ جديد را فرا ميگيرد و بين محرک به خصوص و پاسخ لازم، پيوند برقرار ميشود.

رويکرد رفتاري را ميتوان به سه دسته کلي شرطي سازي کلاسيک (پاسخگر)، شرطي سازي وسيله اي و شرطي سازي کنشگر تقسيم کرد.

- شرطي سازي کلاسيک (پاسخگر): آنچه امروز به نظريه شرطي سازي پاسخگر يا پاولفي شهرت يافته است، از پژوهشهاي پاولف در آغاز قرن بيستم ميلادي سرچشمه گرفته است که در شرطي سازي کلاسيک، يک محرک طبيعي مانند غذا يا يک محرک غير طبيعي مانند صداي زنگ همراه ميشود. سرانجام محرک غير طبيعي، پاسخي را شبيه به پاسخ طبيعي توليدشده به وسيله محرک طبيعي ايجاد ميکند، شرطي سازي پاسخگر به طور عمده يادگيري واکنشهاي هيجاني موجود نسبت به موقعيتها و محرکها را توضيح ميدهد.

- شرطي سازي وسيله اي: اين قبيل نظريههاي يادگيري معتقدند که يادگيري از پيوند بين محرک و پاسخ که براثر پيامد. يا اثر آن پاسخ ايجاد ميشود، به وجود ميآيد. در اين نظريه، رفتار وسيله اي براي دريافت پاداش يا تقويت است و به وسيله ثرندايک آغاز شد. ثرندايک معتقد است که اثر و نتيجه رفتار است که تعيين ميکند آن رفتار آموخته خواهد شد يا نه. از اين رو، نظريه ثرندايک به قانون اثر که معروف ترين قانون در نظريه اوست، شهرت دارد. در نظريه ثرندايک، يادگيري ايجاد پيوند بين محرک و پاسخ است به همين دليل نام ديگر نظريه ثرندايک، پيوند گرايي است. مفهوم مکمل پيوند در نظريه ثرندايک، گزينش است. ثرندايک در آزمايشهاي خود مشاهده کرد که وقتي با ارگانيسم يا مسئله اي روبرو ميشود که براي آن پاسخ از پيش آماده اي ندارد، پاسخهاي مختلفي را يکي پس از ديگري به کار ميگيرد تا اينکه در يکي از آنها موفق شود. به همين دليل به يادگيري ثرندايک، يادگيري از راه کوشش و خطا نيز مينامند.

- شرطي سازي کنشگر: اسکينر، قانون اثر ثرندايک را گسترش داد و نظريه معروف شرطي سازي کنشگر يا شرطي سازي فعال را پايه ريزي کرد. اين نظريه با رفتارهاي ارادي سروکار دارد و اصول اساسي آن، تقويت مثبت و منفي هستند. در تقويت مثبت، يادگيرنده پس از انجام يک رفتار و کسب پيامدي مطلوب به تکرار آن رفتار ميپردازد در حالي که در تقويت منفي حذف تقويت کننده منفي يا جلوگيري از وقوع آن رفتاري را که به اين نتيجه انجاميده است را افزايش ميدهد.

در نقد ديدگاه شرطي سازي ميتوان گفت که تمامي اين نظريه پردازان اين پيش فرض مادي گرايانه را که «انسان جانداري مانند ساير حيوانات، منتها باهوش تر است» مبناي کار خود قرار داده اند، از اين رو در آزمايشهاي خود از حيوانات استفاده کرده و آن را به انسان تعميم داده اند. اين در حالي است که در نگاه الهي انسان هرچند مشترکاتي با حيوان دارد اما بر اساس انسان شناسي برآمده از جهت گيري الهي، نيروي عقل، فطرت و روح الهي که در او دميده شده است او را از ساير حيوانات متمايز ميکند؛ بنابراين نميتوان نتايج آزمايشهاي انجام شده بر حيواني مانند موش و سگ را به طور کامل به انسان سرايت داد.

ب) رويکرد شناختي

در رويکرد شناختي، فرآيندهاي شناختي بيشتر مورد توجه هستند. فرآيندهاي شناختي از جمله ادراک، سازماندهي اطلاعات، کسب دانش، درک معني، مستقيما قابل مشاهده نيستند. به باور روان شناسان شناختي، يادگيرنده در نتيجه يادگيري در ذهن با حافظه خود يک ساخت شناختي تشکيل ميدهد که در آن اطلاعات مربوط به رويدادهاي مختلف نگهداري و سازماندهي ميشود. به اعتقاد اين روان شناسان، يادگيري ايجاد تغيير در رفتار آشکار نيست، بلکه ايجاد تغيير در ساخت شناختي و فرآيندهاي ذهني است. از نظريههاي شناختي مهم ميتوان به نظريههاي گشتالت، يادگيري معني داري و نظريه شناختي اجتماعي نام برد.

- نظريه گشتالت:

يادگيري در روان شناسي گشتالت عبارت است از بينش حاصل از ادراک موقعيت يادگيري به عنوان يک کل يکپارچه، که از طريق کشف روابط ميان اجزاي تشکيل دهنده موقعيت يادگيري حاصل ميشود. بنابراين عنصر اصلي يادگيري در روان شناسي گشتالت، رسيدن به بينش است. يادگيرنده وقتي به بينش دست مييابد که بتواند از طريق درک روابط ميان اجزاي موقعيت يادگيري به صورت يک کل سازمان يافته، به تماميت آن موقعيت پي ببرد. به عبارت ساده تر، يادگيرنده وقتي در يادگيري موفق ميشود که روابط ميان اجزاي موقعيت يادگيري را درک کند.

- نظريه يادگيري معني دار:

يکي ديگر از نظريههاي معروف رويکرد شناختي، نظريه يادگيري معني دار کلامي آزوبل نام دارد. ارتباط اين نظريه با يادگيري آموزشگاهي، بيشتر از ساير نظريههاي يادگيري است. در نظريه آزوبل همانند ساير نظريههاي شناختي، ساخت شناسي و تغييراتي که براثر يادگيري در آن صورت ميگيرد، اساس يادگيري را تشکيل ميدهد. در اين نظريه ساخت شناسي عبارت است از مجموعه اي از اطلاعات، مفاهيم، اصول و تعميمهاي سازمان يافته اي که فرد قبلا در يکي از رشتههاي دانش آموخته است.

به طور کلي ساخت شناختي دلالت ميکند بر دانشهاي کلي و عمده فرد در يک زمينه به خصوص علمي و تحصيلي. به طور کلي در نظريه آزوبل، يادگيري معني دار از راه ايجاد ارتباط بين مطالب تازه و مطالب قبلا آموخته شده، ايجاد ميشود.

نظريه شناختي اجتماعي:

نظريه يادگيري شناختي مبتني بر يادگيري از راه مشاهده است و داراي جنبه رفتاري و شناختي است. در اين نظريه هم بر تقويت و تنبيه که موردتوجه نظريه پردازان رفتار گرا و هم بر فرآيندهاي ذهني و شناختي تاکيد شده است. البته در اين نظريه تاثير تقويت و تنبيه نه بر يادگيري بلکه بر عملکرد شناخته شده است، زيرا در اين نظريه چنين فرض شده است که يادگيرنده صرفا از راه مشاهده رفتار ديگران، آن رفتار را ياد ميگيرد و تقويت و تنبيه در آشکار شدن يا واپس زدن رفتار از سوي يادگيرنده موثر است.

وقتي که يادگيرنده رفتار شخص ديگري را مشاهده ميکند که آن شخص براي انجام آن رفتار پاداش يا تقويت دريافت مينمايد آن رفتار توسط فرد مشاهده کننده آموخته ميشود. مثلاً وقتي که معلم يکي از دانش آموزان کلاس را براي حل کردن مسئله اي از يک راه جديد مورد تشويق قرار ميدهد، دانش آموزان ديگر روش اين دانش آموز را سرمشق قرار ميدهند يا بالعکس وقتي که معلم يکي از دانش آموزان را به سبب رفتار نامطلوبي که انجام داده است، سرزنش ميکند دانش آموزان ديگر نيز از انجام آن رفتار نامطلوب دلسرد ميشوند.

نقد

در نقد اين نظريات مي توان گفت که مبتني بر اين پيش فرض است که يادگيري فرآيندي کاملا مادي است و هيچ ارتباطي با عالم ربوبي ندارد. ولي آنچه در فلسفه اسلامي به اثبات رسيده است اين است که افاضه کننده علوم، حق تعالي است و اين فعل و انفعالات مادي که در علوم تجربي به اثبات رسيده است نقش زمينه ساز را دارند. به تعبير فني تغييرات مادي صرفا علت زمينه سازند نه علت حقيقي؛ بنابراين بخشنده علوم خداوند است و اين علوم به کسي داده مي شود که قابليت دريافت آن را فراهم کرده باشد.

به همين دليل انديشمندان اسلامي علاوه بر مطالعه و تحقيق، به عبادت، تهجد و رعايت تقوا و خويشتن داري نيز اهميت زيادي ميدادند؛ زيرا مطالعه و درس و بحث صرفا زمينه ساز دريافت فيض از عالم بالاست و عبادت و تهجد وسيله اي است براي آمادگي قلب براي دريافت علوم« از بوعلي سينا نقل شده است که راجع به مسئله اي چهل بار دقت کردم و نتوانستم بفهمم ولي وضو ساختم و دو رکعت نماز به جا آوردم و سپس آن مسئله برايم روشن شد.»[1]

 


[1].  رخشاد، 1386، ص 371.

 

فصل بعد