مباني معرفت شناسي برنامه درسي

1401/11/30 13:48
فصل قبل

 

عمق و وسعت برنامه درسي با ويژگيهاي معرفتي آن رابطه مستقيم دارد. با توجه به اينکه از طريق برنامه درسي فرا گيرندگان تحت تاثير قرار ميگيرند و متحول ميشوند، هر قدر به تواناييهاي شناخت شناسانه بيشتري در فرا گيرنده قائل باشيم به همان اندازه به توانايي و نفوذ برنامه درسي افزوده ايم. ديدگاهي که صرفا تجربه را منبع معرفت ميداند، و ساير منابع معرفتي را موهوم فرض ميکند نميتواند از حد برنامه درسي تجربه محور فراتر رود. در مقابل ديد گاهي که علاوه بر تجربه به عقل و وحي نيز اعتقاد راسخ دارد ظرفيت وسيع تري براي پرورش انسان قائل است. در مجموع هر قدر بعد معرفت شناسانه برنامه را تقويت کنيم به همان اندازه ابعاد معرفتي مخاطبان برنامه را تقويت نموده ايم.

فلسفههاي مختلف ديدگاههاي متفاوتي در معرفت شناسي دارند، با همان ويژگيهايي که به انسان و جهان مينگرند به معرفت شناسي نيز توجه دارند و قلمرو خاصي براي شناخت فرد قائل اند. بر اين اساس موضع گيري فلسفههاي پيش گفته به طور مختصر بررسي و سپس ديدگاه اسلامي طرح ميگردد.

معرفت شناسي در پندارگرايي: پندار گرايان به شناخت مستقل از تجارب انسان اعتقاد دارند و ميگويند انسان از همان آغاز زندگي پندارها يا ايدههايي از جهان و پديدهها در ذهن دارد. بنابراين نيازي نيست که ما در اطراف خود چيزهايي را تجربه کنيم تا به شناخت برسيم بلکه بايد درباره آنها بينديشيم. بدين ترتيب ميتوان گفت که پندار گرايان جهان را در ذهن جستجو ميکنند. «در ايدئاليسم فرايند شناخت شامل بازشناسي با تذکر ايدههاي نهايي است که از پيش در ذهن تشکيل شده اند. از راه تذکر، ذهن انسان ميتواند ايدههاي ذهن جهان اکبري را در افکار خويش در يابد» (گوتک، 1390: 34). بنابراين براي رسيدن به حقيقت و دوري از خطر پذيري حواس بايد به تقويت نيروهاي ذاتي ذهن بپردازيم و آنها را سازمان دهيم. اين نيروها عبارت اند از توانايي تشخيص انديشههاي حقيقي، قدرت کشف و شهود با آگاه شدن از راه درون انديشي.

معرفت شناسي در واقع گرايي: واقع گرايان عقيده دارند که آن سوي جهاني که ادراک ميکنيم جهاني نيست که در ذهن خود به خلق دوباره آن بپردازيم. انسان براي شناسايي جهان بايد از حواس و تجارب حسي خود ياري بگيرد. يعني شناخت ما درباره جهان از پندار ما سر چشمه نميگيرد بلکه به وسيله تعامل ذهن و جهان شکل ميگيرد. اين تعامل بين دستگاه حسي انسان و اشياء امور و پديدهها صورت ميگيرد و واقعيتهاي اجتماعي، طبيعي، انساني و ساختار جهان شناخته ميشود.

معرفت شناسي رئاليستي، «نظريه ناظر[1]» نام گرفته که به معني آن است که ما ناظران واقعيت هستيم. در حالي که ما در فرايند واحدي از شناخت مشارکت داريم، نظارت ما ميتواند شامل گستره وسيعي از شيوههاي گردآوري دادهها از خام ترين تا دقيق ترين باشد. به عنوان ناظران واقعيت، ما از همان آغاز اشياء را به جماد، نبات و حيوان طبقه بندي ميکنيم. در طول زمان انسانها شمار زيادي از ابزارهاي پيچيده، مثل تلسکوپ، ميکروسکوپ، ماشينهاي اشعه ايکس و سفينه فضايي کاوشگر را ابداع کرده اند که بر معرفت ما افزوده و به آن دقت بخشيده است.

معرفت شناسي در عمل گرايي: عمل گرايان تجربه را اساس معرفت ميدانند و معتقدند که معرفت با شناخت حاصل تجربه يعني عمل ميان انسان و محيط اوست. ديويي يکي از صاحب نظران شاخص عمل گرايان است که ديدگاه او درباره معرفت شناسي ميتواند نماينده اصلي اين ديدگاه تلقي گردد.

« تکيه بيش از اندازه بر تجربه گرايي، ديويي را در رديف تجربه گرايان افراطي قرار داده است. وي مهم ترين منبع و ابزار معرفت را در تجربه جستجو ميکند. به جاي پرداختن به مسائل ما بعد الطبيعي به مسائل معرفت شناسي پرداخته است. به نظر او شناخت وجه آزمايشي دارد و بر پايه شعور متعارف از همان روش علمي پيروي ميکنند (گوتک، 1390: 132)

عمل گرايان برخلاف واقع گرايان حقيقت را صرفا تطابق افکار انسان با واقعيتهاي بيروني نميدانند بلکه معتقدند که ذهن انسان فعال است و با جهاني منفک و جدا از خود مواجه نيست، يعني قسمتي از حقيقت در نظر انسان همان افکار و انديشههايي است که محصول فعاليتهاي ذهني خود اوست.

معرفت شناسي در فلسفه تربيتي اسلام: در فلسفه تربيتي اسلام شناخت آدمي از واقعيتهاي هستي به طرق مختلف به دست ميآيد و هر طريقي ارزش و جايگاه خاص خود را دارد. شناخت تجربي که در فلسفه عمل گرايي به طور افراطي مورد تاکيد قرار گرفته است در فلسفه اسلامي نيز مورد توجه است ولي تنها منبع معرفت تلقي نميشود. تجربه يکي از طرق کسب معرفت است که اگر به طور مدلل و به دور از تعصبات غير عقلاني کسب شود معتبر است. برخي از دانشمندان اسلامي تحقيقات بسيار ارزشمند تجربي انجام داده اند که در ساختن تمدن اسلامي از آن استفاده شده است، بالاتر از تجربه، شناختهاي عقلاني، شهودي و وحياني قرار دارد که مجموع آنها جامعيت و گستردگي زيادي به معرفت شناسي اسلامي ميدهد و کشف حقايق عالم را براي انسان امکان پذير ميسازد.

در شناخت شناسي اسلامي ابزارهاي متنوعي براي شناخت پذيرفته شده است که رابطه مستقيم با انسان شناسي دارد. يکي از آنها حواس است. انسان سالم حواس مختلفي دارد که از طريق آنها با دنياي پيرامون خود رابطه برقرار ميکند و زمينه درک براي او فراهم ميشود. ابزار ديگر شناخت، عقل است که توانايي بي بديلي در وجود انسان به شمار ميرود. انسان ميتواند با تنظيم مقدمات حسي و تربيت مبادي منطقي شناخت از آنها نتيجه گيري کند. سومين ابزار قلب آدمي است که در صورت پاک بودن و تزکيه نفس ميتواند منشا برخي ادراکات قلبي باشد. چهارمين وسيله اي که اعتبار بسيار بالايي دارد و شناخت مطمئني در اختيار بشر قرار ميدهد وحي است. آنچه در کتاب آسماني قرآن از طرف خداوند متعال به بندگانش آموزش داده ميشود مجموعه اي از شناختهاي معتبر است که از راههاي ديگر نميتوان کسب کرد.

 


[1].  Spectators Theory

 

فصل بعد