موضوع: فرآيند برنامه ريزي درسي: مفهوم تدريس
1401/11/30 15:43فصل قبل
هرجا از انتقال اطلاعات علمي و دانش از نسلي به نسل ديگر سخن به ميان ميآيد، بي درنگ بحث روش تدريس نيز به دنبال آن خواهد آمد. از زمان پيدايش دانش و معلومات اوليه، تاکنون بشر سعي نموده به طرق مختلف آن را به ديگران آموزش دهد؛ اما انتقال اطلاعات علمي به دانش آموزان، نميتواند به صورت تصادفي انجام گيرد بلکه تدريس به مجموعه فعاليتهايي اطلاق ميشود که هدف دار است و آگاهانه صورت ميپذيرد.
از نظر اسلام خداوند، اوّلين معلّمي بود که انسان را تعليم داد:
وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا...[1]
«سپس علم اسماء (علم اسرار آفرينش و نام گذاري موجودات) را همگي به آدم آموخت.»
و در خلال آيات به تدريس اشاره شده است مانند:
وَلَكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ[2]
«مردمي الهي باشيد، آن گونه که کتاب خدا را ميآموختيد و درس ميخوانديد! (و غير از خدا را پرستش نکنيد!»
انبيا نيز بزرگ ترين معلمان بشري بودند که به فرموده امام خميني معلمي شغل انبياست. علوم نيز يا از قسم علم لدني است که خدا بدون هيچ معلم بشري بر قلب شخص نازل ميکند و يا از قسم علوم حصولي است که نياز به تعليم بشري دارد.
ويژگيهاي تدريس در انديشه اسلامي
در اين خصوص مباحث زيادي قابل طرح است و صاحب نظران مختلفي در اين خصوص بحث کرده اند. در اين قسمت بنا نيست که به همة آنها پرداخته شود بلکه به برخي از آنها که کاربرد بيشتري دارد پرداخته ميشود.
نکته نخست اين که در همه حال استاد و معلّم بايد در نظر داشته باشد که با انسان مواجه است. با اين که طبق مقررات آموزشي استاد جايگاهي دارد و فراگيران جايگاه ديگر: لکن از جهت اخلاقي و انساني هيچ گاه کرامت ذاتي انسان نبايد مورد غفلت قرار گيرد و به بهانه تدريس و يادگيري فراگيرنده تحقير شود و توهيني نسبت به او روا داشته شود.
نکته دوم اين که اخلاص و صداقت در تدريس تقويت گردد. امور و تمنيّات دنيوي را در تدريس نيز ميتوان به طور کامل کنار گذاشت و با خلوص تدريس نمود. تدريس توأم با اخلاص و با نيّت پاک آثار مثبت فراواني دارد.
پيامبر اسلام (ص) فرموده است:« هر كس دانشى را بياموزد كه سزاوار است براى خشنودى خداى عز و جل تحصيل شود ، ولى او آن را جز براى به دست آوردن كالاى دنيا نياموزد، در روز قيامت، بوى خوش بهشت را نخواهد يافت.»
مهر و عطوفت استاد نسبت به دانشجو نکته سومي است که در تدريس مورد نياز ميباشد.
همه ما تجربه کرده ايم که در روابط و محاسبات انساني چه قدر به رفتارهاي محبت آميز ديگران نياز داريم. اصولاً عامل جذب و تقويت روابط انساني، ابراز محبّت و مودّت به يکديگر است.
قرآن کريم با پيام وحياني «اِنَّما المؤمِنُونَ اخوَه)[3] «در حقيقت مؤمنان با هم برادرند» روح مهر و دوستي اصيل به جامعه انساني دميده است. اين ويژگي در تدريس و در مناسبات استاد و شاگرد بيش از موقعيّتهاي ديگر مورد نياز ميباشد.
امام علي (ع) در حديثي با تأکيد بر ادب مربيّان را از تند خويي و تنبيه بدني بر حذر داشته اند: «پند پذيري انسان عاقل به وسيله ادب و تربيت است. چهار پايان و حيوانات که تنها با ضرب و زدن تربيت ميشوند.»[4]
نکته چهارم، تقويت فکر و روحيه تحقيق و پژوهش در ياد گيري است. اين موضوع قرنها قبل از يافتههاي روانشناسان عصر جديد ضرورت انديشه ورزي و پژوهش محوري را در قرآن و روايات به انسانها متذکّر شده است. از آموزش دادن مطالب بي پايه و سست و تقويت صرفاً حافظه و انباشت اطّلاعات در ذهن بايد پرهيز کرد و شاگرد را به استحکام فکر و انديشه بار آورد.
آموزش دادن علم نافع به فراگيرندگان نکته پنجم است که بايد مورد عنايت استادان محترم قرار گيرد. در ادعيه اسلامي از علمي که نفع نداشته باشد به خدا پناه ميبريم (اَعُوذُ بِکَ مِن عِلم لايَنفَعُ)
استاد بايد علم نافع را در رشته و موضوع تدريس خود جستجو کند و در طرح درس خود آنها را تدريس کند. مصداق علم نافع از موضوعي به موضوع ديگر تفاوت دارد ولي همه آنها در يک چيز مشترک است و آن حل مسايل زندگي است. علمي که در گره گشايي و حل مشکلات مفيد نباشد چه ارزشي دارد؟
چند اصل مهم در تدريس
تدريس با رعايت اصول انضباط پيدا ميکند و يادگيري را در جهت مفيد و مؤثر هدايت ميکند. زواياي متفاوت ميتوان براي تدريس اصولي را طرح کرد. در اين قسمت از بحث هدف اين نيست که به همه آنها پرداخته شود. بلکه به تعدادي از آنها که اهميت بالايي دارند پرداخته ميشود. ضمن آنکه به نگرش توحيدي نيز اشاراتي به عمل ميآيد.
تناسب با هدفهاي آموزشي
تناسب و هم سويي روشها و فنون تدريس با هدفهاي آموزشي يک ضرورت اجتناب ناپذير است. قاعدتاً همه تلاشهاي استاد با همراهي دانشجو بايد معطوف به اين باشد که هدفها تحقّق يابند.
ضمن اين که باور داريم اصولاً يادگيري صرفاً در قالب اهداف انجام نمي گيرد بلکه فراتر از آن خيلي از يادگيري هاي آشکار و پنهان به وقوع مي پيوندد ولي در هر صورت نمي توان از هدف ها فاصله گرفت.
علاوه بر يافته هاي روانشناسي و تعليم و تربيت، در انديشه اسلامي، هدف در زندگي جايگاه بلندي دارد و همه هستي به سوي هدف هايي که از سوي خالق معين شده در حرکت است. در عرصه تربيت و تدريس نيز نمي توان از قاعده پيروي از هدف سر باز زد و بي هدف زيست و يا به آن ها برد اعتنا بود.
لذا ضروري است هدف هاي دانشي، ارزشي و مهارتي از سوي استاد به درستي و دقيق تعيين شوند و براي تحقّق آن ها روش ها و فنوني اجرا گردد. ضمن توّجه به اين سه وجه هدف ها، يکپارچگي آن ها نيز نبايد مورد غفلت قرار گيرد. سه وجه هدف ها به مثابه اضلاع يک مثلث هستند، هر ضلع موجوديّت و موضوعيت دارد ولي نهايتاً مثلث به عنوان يک شکل هندسي پديد مي آيد.
اسم دانش آموزان را بپرسد، با پوشش و وضع ظاهري مناسب در کلاس درس حضور داشته باشد، مجلس درس را آنقدر طولاني نکند که باعث ملالت دانشجو شود، اگر از او چيزي پرسيدند که نميداند بايد بگويد نميدانم و اين کار حاکي از دانايي شخص است، درس را با برخي از پندها و حکمتها پايان دهد، پس از رفتن دانشجويان اندکي درنگ کند تا اگر در ذهن دانشجويي پرسشي مانده از او بپرسد.[5]
تناسب با موضوع تدريس
با توجه به ماهيت روشها، يک يا چند روش را در يک درس بر ساير روشها ميتوان ترجيح داد. تصميمگيري قاطع مبني بر اين که يک روش به عنوان روشي کاملاً متناسب و سازگار با موضوع درسي انتخاب شود، کار مشکل است. به عنوان مثال روش پرسش و پاسخ براي تدريس دروسي که بيش تر جنبه تحليل و بررسي مسائل عمومي روز را دارند مناسب هست؛ در حالي که ممکن است کاربرد همين روش براي برخي دورههاي تحصيلي مناسب نباشد.
علاوه بر اين ميتوان که يک موضوع را به چندين روش، اجرا کرد. در چنين صورتي راههاي مختلفي وجود دارد؛ مثلاً معلم در تصميم گيري و ترجيح يک روش، ميزان و نوع اثرات آن را سنجيده و انتخاب نمايد؛ يا آن که جهت تنوع در کلاس، روشها را با هم تلفيق کند.
تناسب با علايق و نيازهاي دانشجويان
دانشجويان دورة کارشناسي در دورة جواني به سر ميبرند و نحوة مواجهه با آنها بايد با ويژگيهاي اين دوره تناسب داشته باشد. علايق و نيازهاي هر گروه سنّي محدوديتهاي انتخاب روش تدريس را تشکيل ميدهند و توّجه به اين محدوديتها از لوازم انتخاب روشهاي مناسب و منطقي است..
صرفاً ويژگيهاي روانشناختي کفايت نميکند بلکه به ويژگيهاي اعتقادي و فلسفي نيز -که در منابع انسانيشناسي اسلامي معرفي شده است- توجّه گردد. به عنوان يک مثال بارز، در دورة جواني روحيه عرفان و معنويّت گرايي ديني آشکار ميگردد و در واقع مربّيان و مدرسّان را به توجّه عملي به اين ويژگيها فرا ميخواند. اين روحيه از فطرت الهي انسان ريشه ميگيرد و فطرت گرايي در تدريس به عنوان يک اصل مهم ساري و جاري است. بر اين اساس مطالب درسي، موضعگيري استاد و مثالها و نمونههايي که ضمن تدريس ارايه ميگردد بايد تقويتکننده معنويت گرايي در دانشجويان باشد. البته بيش از هر عنصر ديگري منش و روش استاد در اين موضوع مؤثر است.
همراهي آموزش و پرورش در تدريس
تدريس مفيد و مؤثر دو وجه تعليم و تربيت و يا آموزش و پرورش را توأمان دارد. بعد تعليمي تدريس همان متن هايي است که در زمينه هاي مختلف به فراگيرنده ياد داده مي شود، در واقع از طريق تعليم، به دانش يادگيرنده افزون مي شود. اين وجه اهميت خاص دارد ولي بدون پيوند عميق با تربيت اثر عميق نمي تواند داشته باشد.
تربيت، جوشش از درون است و از طريق پرورش تفکّر و مهارت هاي عقلاني بالا، از يک طرف و پرورش اخلاق از طرف ديگر بروز و ظهور پيدا مي کند. مبناي اصلي اين همراهي آموزش و پرورش بعثت انبياء عليهم السلام است که براي تزکيه و تعليم برانگيخته شده اند. هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الأُمِّيّينَ رَسولًا مِنهُم يَتلو عَلَيهِم آياتِهِ وَيُزَكّيهِم وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَإِن كانوا مِن قَبلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ.
اصولاً جان بشر از طرف خداوند متعال طوري خلق شده است که صرفاً با تعليم رشد نميکند بلکه به تربيت و تزکيه نيز محتاج است.
ضرورت فعّال سازي ياد گيرنده
تعليم و تربيت عميق و همه جانبه از طريق فعاليت و در صحنه بودن ياد گيرند عملي مي شود. انبياء عليهم السلام نيز که با مأموريت تزکيه و تعليم مبعوث شده اند چيزي را به انسان ها تحميل نکرده اند بلکه پيام را ابلاغ کرده اند ولي پذيرش آن را به عهده بندگان الهي قرار داده اند. البته آنان را رها نکرده اند بلکه با آنان بحث کرده اند، جدال احسن داشته اند و استدلال ها را تبادل کرده اند و نهايتاً تعدادي از آنان به راه خدا آمده اند.
در تدريس نيز همين قاعده را بايد رعايت کرد. در تدريس بايد شرايطي ايجاد کرد که ياد گيرنده فعال باشد، حرف بزند، استدلال کند، نقد کند و گاهي نفي کند ولي استاد مربوطه با هوشياري کامل يادگيري را مديريّت مي نمايد.
روشهاي تدريس بر پايه قرآن کريم
مطابق آموزههاي قرآن کريم موضوع تربيت جايگاه نخست را دارد و بر اين اساس روشهاي تدريس بدون پيوند وثيق با روشهاي تربيت قابل دفاع نميباشد. روش تدريس هر قدر هم جديد و مؤثر باشد ولي اثر تربيتي نداشته باشد مورد توجه قرآن نميباشد.
اصولاً از روش هاي تربيت بايد سخن گفت و تدريس را نيز در متن تربيت مورد ملاحظه قرارداد. بدين ترتيب تعدادي از روش ها را که مي توان در آموزه هاي وحياني مباني مشخص براي آن ها يافت به شرح زير معرّفي کرد:
معرفي الگو
از طريق معرفّي انسان هايي که در صفات و ويژگي هاي اخلاقي امتيازات بالايي دارند آثار تربيتي عميق روي متربّي باقي مي گذارد. بدون ترديد هر قدر سنّ متربّي پايين تر باشد اثر پذيري از الگو بيش تر است ولي اين تأثير و تأثر در طول زندگي انسان نيز به وقوع مي پيوندد.
دورة کارشناسي در دانشگاه هم زمان با جواني است و اين سنّ الگو پذير است. ممکن است خود فرد نداند که اثر ميپذيرد ولي به طور نامحسوس ولي با نتايج محسوس اين اثر پذيري رخ ميدهد. اصولاً بخشي از هدفهاي آموزشي و تربيتي از اين طريق تحقّق مييابد.
لذا هر قدر استاد از جهت رفتاري برجسته باشد اثر گذاري او قوي تر خواهد بود. به تعبير ديگر يک استاد با «حال» خود بيش از «قال» روي دانشجو اثر ميگذارد. چنانچه يک معلم و يا يک استاد در گفتار خود ادعاهايي کند و ارزشهايي را مورد تأکيد قرار دهد ولي رفتارش آنها را تأييد نکند، نتيجه عکس باقي خواهد گذاشت.
تمثيل و تشبيه
از طريق تمثيل و تشبيه خيلي از امور و رفتارها قابل فهم ميشود و يادگيري به نحو عميق تر انجام ميگيرد. قرآن کريم در تفهيم مطالب به انسانها از انواع تمثيلها استفاده ميکند. به عنوان نمونه حق را به آب و باطل را به کف روي آب تشبيه ميکند. کف روي آب ماندني نيست و موضوعيت ندارد ولي خود آب پايدار است.
اعتقادات شرکآميز و باطل را به خانه عنکبوت و آن را (اَوهَنَ البُيوت) معرفي مي نمايد. سست ترين خانه خانه عنکبوت است. شرک و کفر به همين اندازه سست و بي پايه است.
انواع تمثيلها را ميتوان يافت که براي آسان کردن فهم مطالب به کار ميرود. از جهت روانشناسي نيز وقتي که يک موضوع از طريق مثال بارز ميشود درک آن به سهولت انجام ميگيرد. الگوها و نهادهايي که گاهي در بعضي دروس از جمله در زيست شناسي و پزشکي درست ميشود و در تدريس استفاده ميگردد بر اين اساس است. در علوم تربيتي نميتوان به صورت ماده نشان داد ولي ميتوان با مثالها و تشبيهات مفيد، يادگيري را به صورت مطلوب پيش بُرد.
اعطاي مسئوليت
يکي از روشهاي مؤثر تدريس، اعطاي انجام کار و اداي مسئوليت به يادگيرنده است. اين مسئله را در هر يک از علوم به تناسب هر کدام ميتوان انجام داد. اصولاً اعطا مسئوليت باعث ميشود روحيه مسئوليت پذيري به عنوان يک هدف عملي شود و آثاري به نام اعتماد به نفس و عزّت نفس و تقويت جرأت انجام کارها نيز باقي ميگذارد. به علاوه اينکه از نظر قرآن انسان مختار و داراي اراده است و از اين ويژگي بايد در دست يابي به هدفهاي تربيتي و تدريس بهره جست.
در تاريخ اسلام آمده است که پيامبر اسلام برخي مسئوليتها را به جوانان واگذار ميکرد و آنان به نحو مطلوب انجام ميدادند. اکنون نيز در جمهوري اسلامي ايران موضوع جوان گرايي در اعطاي مسئوليت مطرح است مطابق اين قاعده قابل توجيه ميباشد.
روش موعظه و سخنراني
روش تدريس سخنراني قديمي ترين روش هاست و در همه زمان ها مورد استفاده بوده است. در اين خصوص افراط و تفريط هايي مي شود و به استفاده به جا از اين روش خدشه وارد مي شود. روش سخنراني در جاي خود مناسب ترين روش است و اگر در غير جاي خود استفاده نشود و يا در استفاده از آن زياده روي شود نتايج نامطلوب خواهد داشت. در دنياي اسلام موعظه و خطابه موضوعيت دارد و در مساجد و برخي مکان هاي عمومي ديگر خيلي از حقايق از طريق سخنراني انتقال داده مي شد. سخنراني هاي پيامبر (ص)-که در شرايط گوناگون ايراد شده- و خطبه هاي نهج البلاغه -که در دسترس ماست- همه گوياي اين حقيقت است که سخنراني کاربرد دارد.
اصولاً «منبر» يک رسانه است که واعظ بالاي آن قرار مي گيرد تا بر مجلس مُشرف شود، هم او را به طور کامل مشاهده کنند و چهره به چهره سخنان او را بشنوند. استماع سخنان سخنران در تاريخ اسلام به عنوان يک روش هميشه مورد استفاده بوده است. در قرآن کريم نيز خداي متعال انواع موعظه هاي پيامبران الهي را ياد آور مي شود و اين شيوه را تأييد مي فرمايد که اصولاً خيلي از پيامهاي عمومي و مهّم از طريق سخنراني ها و موعظه ها به جامعه انتقال داده مي شود. به عنوان مثال در سورة لقمان، موعظه کاملاً واضح و معنادار از طرف لقمان به فرزندش معرفي مي گردد. لذا در کلاس هاي درس نه تنها شيوه سخنراني نامطلوب نمي باشد بلکه براي تحقّق بعضي از هدف هاي آموزش و پرورش مي توان از اين شيوه بهره جست.
روش تحقيق و پژوهش
عيان ساختن حقايق امور و فهم عميق تر مطالب از جمله تأکيدات آموزههاي الهي است. پيام (وَ لا تَقفُ ما لَيسَ لَکَ بِهِ عِلم) مربوط به قرآن است که انسانها را از چيزي که به آن علم ندارند بر حذر ميدارد و در جاي ديگر از پيروي ظنّ و گمان پيشگيري ميکند.
بديهي است که چنانچه با اطلاعات ناقص و يا غلط و يا ظنّ و گمان انسانها عمل کنند به تعداد خطاها و اشتباهاتشان افزون خواهد شد و گناهان نيز متراکم خواهد گشت. اين همه تأکيد به دليل و برهان در قرآن براي نشان دادن حقايق امور است.
(قُل هاتوا برهانَکُم اِن کُنتُم صادقين) «بگو اگر صداقت داريد دليل خود را ارايه کنيد» چه قدر اين نکته زيبا و ظريف است که بين «صدق» و «برهان» رابطه است. يکي از علائم صدق برهان پذيري و ارايه برهان است. چنان چه اين روش در دانشگاه هاي ما خصوصاً از دوره کارشناسي که اثر پذيري بالاست رواج پيدا کند و تدريس استاد با تأکيد بر تحقيق و پژوهش همراه باشد، يادگيري عمق و وسيع شکل مي گيرد و از بروز و ظهور شک و ترديد و ظنّ و گمان جلوگيري مي شود. بين اين روش و مسئله محوري رابطه کاملاً نزديک وجود دارد. هسته مرکزي تحقيق يک مسئله براي بررسي و پاسخ دهي است. دانشجويان را بايد از همان ابتدا به توجّه به مسايل سوق داد و از عادي انگاري امور بر حذر داشت.
معرفت افزايي
افزايش معرفت و تقويت بصيرت ضمن اين که يکي از هدفهاي تربيتي است، روش تربيت نيز هست. چنانچه شناخت ياد گيرنده در امور اساسي و زندگي بيش تر شود با سهولت و تمايل بيش تري براي نيل به معارف وسيع تر و عميق تر تلاش ميکند. به علاوه اين که بالا رفتن معرفت توانايي اخلاقي افزون تري در فرد ايجاد ميکند اگر فردي به طور دقيق و با براهين لازم زشتي يک رفتار ناصحيح را درک کند براي انجام آن اقدام نميکند. خيلي از بداخلاقيها يا نادانيهاي انسان مربوط ميشود.
در قرآن کريم به تعابير گوناگون موضوع معرفت افزايي و کسب دانايي مورد توجه قرار گرفته است. نخستين شايستگي که خداي متعال در انسان به وجود آورد و آن را به کل هستي نشان داد علم بود. (وَ عَلَّمَ ادَمَ الاَسماءَ کُلَّها) با اين شايستگي آدم، مسجود ملائکه شد. از طريق همين قابليّت است بندگان خدا مي توانند براي کسب شايستگي جانشيني خدا در زمين کوشش نمايند. به تعبير ديگري در قرآن آمده است: (هَل يَستَوي الَّذينَ يَعلَمُونَ وَ الَّذينَ لايَعلَمُونَ) «آيا دانايان با نادانان يکسان هستند؟ يعني يکسان نيستند و دانايان برتري دارند.
در کلاسهاي درس معرفت افزايي در زمينههاي گوناگون و زندگي مورد تأکيد است. اين معرفت دو وجه خاص و عام ميتواند داشته باشد. وجه خاص مربوط به موضوع تدريس است.
اشخاصي که جامعه شناسي تدريس ميکنند تلاش نمايد. معرفت دانشجو را نسبت به مفاهيم و مسايل اجتماعي عمق بخشد، چنانچه اين کار را انجام داد. علاوه بر بُعد هدفي يک اقدام روشي نيز انجام داده اند زيرا که با تعميق معرفت راه براي کسب معرفت بالاتر باز ميشود و فرد به تلاش افزون تري وادار ميشود. به نظر ميرسد يکي از زيبائيهاي تدريس آن است که مطالب تدريس به زندگي مربوط شود و يادگيرنده را براي زيستن عاقلانه سوق دهد.
پرسش و پاسخ
اين روش به روش سقراطي شهرت دارد. در اين روش معلم، مستقيماً به بيان مطلب نميپردازد بلکه با طرح سوالهاي برنامه ريزي شده، فعاليت ذهني دانش آموزان را در مسير کسب مطالب جديد قرار داده و آنها را هدايت ميکند که خودشان به کشف مفاهيم جديد نائل شوند. اين روش براي پرورش قدرت تفکر و استدلال آنها بسيار روش مؤثري است.[6]
يکي از شيوههاي قرآن ايجاد سئوال و روش پرسش و پاسخ است. مثلاً در قرآن آمده است: (أَفَرَأَيْتُمْ مَا تُمْنُونَ أَأَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ)[7]؛ «آيا از نطفه اي که در رحم ميريزد آگاهيد؟ آيا شما آن را (در دوران جنيني) آفرينش (پي در پي) ميدهيد يا ما آفريدگاريم.»
و يا در آيه اي ديگر ميفرمايد: (قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ)[8]
«بگو: آيا هيچ يک از معبودهاي شما، به سوي حق هدايت ميکند؟ بگو: تنها خدا به حق هدايت ميکند. آيا کسي که هدايت به سوي حق ميکند براي پيروي شايسته تر است، يا آن کس که خود هدايت نميشود مگر هدايتش کنند؟ شما را چه ميشود، چگونه داوري ميکنيد».
گردش علمي
گردش علمي از روشهاي فعالي است که امکان مشاهده و تجربه مستقيم دانش آموزان را فراهم ميآورد. محيط خارج از کلاس درس، به منظور مشاهده، بررسي و تهيه گزارش از ويژگيهاي اصلي گردش علمي به شمار ميآيد. گردش علمي، معمولاً مرتبط با موضوعات درسي است.
در اين صورت ميتوان آموزش درس يک جلسه را آغاز تا پايان در قالب گردش علمي اجرا کرد. گردش علمي اگر به صورت مناسب، طراحي و اجرا گردد، فرصتهايي نظير فعال بودن ياد گيرندگان، کاربرد حواس مختلف در يادگيري موضوعات علمي، پيوند فعاليتهاي مدرسه با جامعه و کسب تجارب واقعي براي دانش آموزان فراهم ميآورد که اينها را ميتوان از مزاياي يک روش دانست و از محدوديت آن نياز به زمان بيش تر و بر هم زدن برنامه درسي مدرسه اشاره کرد.[9]
توجه به طبيعت به عنوان روشي براي تعليم، در آموزههاي اسلامي بر آن تأکيد شده است که به ذکر نمونههايي از آن اشاره ميشود. حضرت ابراهيم براي نشان دادن گمراهي مشرکين، زماني که شب شد و ستاره اي را مشاهده کرد گفت که اين خداي من است ولي هنگامي که غروب کرد حضرت گفت که من غروب کنندگان را دوست ندارم همين سخن را در مورد ماه و خورشيد بيان کرد و با اين روش نشان داد که رب حقيقي فقط خداوند است.[10]
بحث گروهي
در روش بحث گروهي، ياد گيرندگان به چند گروه تقسيم ميشوند و موضع درسي در قالب يک سؤال مشترک جهت بحث در کليه گروهها ارائه ميگردد و يا اين که موضوع مورد نظر به چند بخش تقسيم ميشود. هر يک از بخشهاي آن در يکي از گروهها به بحث گذاشته ميشود و در پايان در يک نشست جمعي در کلاس، هر يک از گروهها به ارائه نظرات خود ميپردازد.[11]
حلقههاي علمي که از صدر اسلام به بعد در مساجد رواج پيدا کرد نمونه اي از بحثهاي گروهي در اسلام است. در روايت است که پيامبر اسلام وارد مسجد شد ديد که دو گروه در مسجدند. گروهي که در دين تفقه ميکنند و گروهي که خدا را عبادت ميکنند پيامبر گفت که هر دو گروه خوب است ولي گروهي که جاهل را تعليم ميدهند افضل اند.[12]
شهيد ثاني در زمينه بحث گروهي ميفرمايد: شايسته است که استاد از دانشجويان بخواهد که به صورت گروهي درس بخوانند زيرا در آموزش گروهي فوايدي است که در آموزش انفرادي نيست.[13]
آثار روشهاي تدريس موحدانه
در کتاب هاي منابع مربوط به روش تدريس انواع روش ها معرّفي شده است. بي ترديد استفاده از آن ها در تدريس کاملاً مورد تأکيد است و نمي توان اين بخش از تجارب و يافته هاي علمي را کنار گذاشت.
آنچه که در کتاب پيش رو مد نظر است معرفي روش هايي است که پيش از بقيه روش ها با آموزه هاي الهي و تأکيدات قرآني تناسب دارند. به علاوه اين که در اغلب روشهايي که در منابع غربي طرح شده اند، هدفهاي تربيتي اسلامي و ملاحظات ارزشي و اخلاقي مورد نظر مورد توجه نميباشد. در همة مباحث علوم تربيتي از جمله در بحث روشهاي تدريس فلسفههاي تربيتي خاص به گزارههاي توصيفي و تجويزي در تدريس جهت ميدهند. طبيعي است که هر فلسفه تربيتي روشهاي تدريس معين را تأييد ميکند و هيچ تعجّبي نيز ندارد.
به تعداد فلسفههاي تربيتي ميتوان از انواع روشها سخن گفت. بر اين اساس با رويکرد الهي و با توجه به فلسفه تربيتي اسلام روشهايي مفيد و مؤثر هستند که ياد گيرنده را به هدفهاي تربيتي اسلامي سوق دهند. برخي از اين روشها به طور مستقيم و غير مستقيم در قرآن معرفي شده اند، برخي نيز با استنباط و اجتهاد قابل تعريف است.
استادان محترم با رجوع به منابعي که در خصوص تعليم و تربيت اسلامي و آموزهاي قرآني نوشته شده اند ميتوانند علاوه بر روشهاي پيشنهاد شده در اين کتاب به افق نويني قايل گردند. به علاوه اين که از طريق تفکّر و استنباط ميتوان به راههاي نو نايل گشت.
بررسي پيچيدگي هاي شگفت انگيز جهان آفرينش در عين ربط آن به خالق يکتا، بينشي در ياد گيرنده به وجود مي آورد که موجب تعظيم و کرنش وي در برابر بزرگي پديد آورنده اين مخلوقات خواهد شد. طي اين فرايند ياد گيرنده هر اندازه درگير تجارب جديدتر آموزشي مي شود و به ظرائف جهان خلقت به طور وسيع تري نظر مي افکند به نسبت گسترة شناختي خويش تواضع و فروتني وي در برابر خالق متعال بيش تر مي شود. اين کرنش که از آثار عشق به کمال بوده و در فطرت هر انساني به وديعه نهاده شده است، زمينه ساز عبوديّت و بندگي خلق در برابر حقيقت وجود و حيات طيّبه (يعني هدف غايي نظام تعليم و تربيت اسلامي) مي شود. هم چنين از آنجا که فرا گيرنده بر مبناي چنين نگرشي، جهان آفرينش را فيوضات و نعيم الهي مي بيند، در نتيجه حالت شکر گزاري در برابر نعمت ها در وي بيدار و تقويت شده و شکر منعم حقيقي و احترام به او، مقدمّه و تمريني براي فراگيرنده خواهد بود تا در مقابل ولي نعمت هاي واسطه اي نظير معلّم و خانواده نيز چنين روحيه اي را حفظ نمايد؛ همان ويژگي که کمرنگ شدنش در بين نسل جديد مورد نارضايتي برخي از استادان، معلمان و خانواده ها شده است.
از طرف ديگر نظر به اين که در مقابل هر نعمتي مسئوليتي تعريف شده بنابراين دانش آموز خود را در قبال آن مسئول ميداند. نهادينه شدن اين احساس تعهد منجر بدان خواهد شد که در زندگي بزرگسالي خويش نيز صورت علم را در استخدام صرف منافع شخصي دنيوي قرار نداده و به بهانه توسعة دانش، به خود اجازه تسخير بي قيد و شرط در طبيعت را ندهد. استفاده مسئولانه از طبيعت به مثابه بخشي از خلقت الهي با هدف تکريم، آباداني و آموختن از آن براي ايفاي نقش سازنده در ارتقاي سطح زندگي فردي، خانوادگي، ملّي و جهاني از ويژگيهاي بارز چنين انسانهاي تربيت شده خواهد بود.
آگاهي و تدبّر در ويژگيهاي مراتب گوناگون جهان آفرينش بر مبناي نگرش توحيدي، دانش آموزان را از نظر شناختي به آنجا ميرساند که با در نظر گرفتن استعدادهاي خود به عنوان اشرف مخلوقات هويّت و جايگاه اصيل خويش را در ميان ساير پديدههاي هستي کشف نمايند.
چنين شناختي احساس ارزشمندي و عزّت نفس را در آنان تقويت ميکند و اين حالت موجب ميشود که فراگيرندگان ارتکاب رفتار ناهنجار را دون شأن خود بدانند و چنين احساس به تدريج به تقويت مهارتهاي خود کنترلي در آنان منتهي ميشود. اين امر موجب کاهش بسياري از مسايل و ناهنجاريهاي قانوني و رفتاري در افراد شده و انجام امور مربوط به نظارت و نظم بخشي واحد آموزش را تسهيل و امنيت محيط مدرسه و دانشگاه را تضمين مينمايد. درک رتبه ارزشمند انسان در نظام هستي علاوه بر آن موجب ميشود که فراگيرندگان جايگاه ويژه اي پيدا کنند و به مرور آداب و روابط اجتماعي در منش و روش فراگيرندگان نهادينه و متجلّي شود.
از موضوعات با اهميت ديگري که مدّ نظر بسياري از متخصصين و محققين حوزه تعليم و تربيت قرار گرفته، نشاط و پويايي در محيطهاي آموزشي است. نکته قابل توجّه آن است که نشاط گرچه نمود ظاهري داشته و عوامل خارجي در ايجاد آن دخيل هستند امّا زماني از واقعي بودن و پايداري نسبي آن ميتوان سخن راند که از سرچشمه اي دروني برخيزد.
روش تدريس موحدانه اقتضاي آن را دارد که فراگيران را طي پروسه ياددهي- يادگيري و مشاهده آيه اي به مراتب و شگفتيهاي جهان آفرينش به اندازه دايره شناختي خويش به سمت درک حکمت خلقت و غايت هستي هدايت نمايد و از آنجا که اين الگو هدفدار بودن زندگي را به نيکويي نمايش ميدهد، فراگيران را در کشف معناي زندگي خود ياري داده و انگيزه لازم را در ايشان تقويت ميکند تا به منظور دستيابي به هدف غايي خلقت، تمام تلاش خود را در جهت شکوفايي همه جانبه استعدادهاي فطري خويش به کار گيرند. بدين ترتيب انتظار ميرود اجراي مطلوب اين برنامه، به تقويت روحيه اميد؛ نشاط؛ آرامش دروني و تحرک و پويايي سازنده دانش آموزان منجر شود.
از توضيحات فوق ميتوان نتيجه گرفت که نظام آموزشي مبتني بر نگرش توحيدي، شرايط مطلوبي را جهت آموزش دانش و مهارت همگام با پرورش روحيه معنوي، حس نوع دوستي، همدلي و مسئوليت پذيري در بين دانش آموزان و هم چنين کليه عوامل آموزشي و اجرايي مدرسه فراهم ميسازد که اين امر به کاهش بروکراسي اداري و صرفه جويي در بسياري از هزينهها و منابع اختصاص يافته جهت وادار کردن افراد به رعايت مقررات عرفي و ظواهر شرعي در محيط مدرسه کمک ميکند. بر اين اساس با اجراي اصولي و مناسب الگوي برنامه درسي مبتني بر نگرش توحيدي، به وجود آمدن محيط آموزشي متعادل؛ فطرت پرور؛ سالم؛ امن؛ پويا و پر نشاط مورد انتظار است.
در حالي که بسياري از ناهنجاريهاي اخلاقي و رفتاري را ميتوان از پيامدهاي افراط و تفريط در پرورش حيطههاي وجودي افراگيران دانست، اما امروزه شاهد آن هستيم که بنا به علل گوناگون هنوز اهتمام اصلي نظام آموزشي کشور به کسب رتبههاي برتر علمي در حوزههاي رقابتي معطوف گشته و پرورش جنبههاي معنوي و مهارتي به حاشيه رانده ميشود، مستند، اين امر منجر به آن ميشود که خروجي نظام تعليم و تربيت در ابعاد مغفول به صورت ناتوان ظاهر شده و نظام تربيتي کشور را از اهداف مطلوب خود دور نمايد. از اين رو در نظر گرفتن تمهيداتي جهت حفظ هويت و اصالت ملي و ميراث فرهنگي کشور به ويژه در عصر کنوني که رسانههاي نوين، ارتباط بين جوامع را نزديک نموده است، ضرورتي دو چندان دارد.
بايد در نظر داشت گر چه سهولت انجام کار؛ سرعت انتقال اطلاعات و ارتباط با فرهنگهاي گوناگون جهاني به واسطه کاربرد فن آوري نوين از جهتي مزاياي خاص خود را دارد؛ ليکن در صورت فقدان برنامه و محتواي اصولي و غني و همين طور بي اعتنايي به روشهاي تدريس تقويت کننده و روحيه معنويت و گرايش به توحيد باورهاي اعتقادي فراگيران را تضعيف ميکند و از شکل گيري رفتارهاي موحدانه جلوگيري مينمايد.
در اين زمينه به نظر مي رسد کليه تدابير سخت افزاري و نرم افزاري در راستاي فراهم سازي فضاي امن مجازي، چنانچه توأم شود با برنامه هاي آموزشي و معنوي که به تقويت مهارت خودکنترلي و مديريتي رفتار منجر شود، اثر بخشي بيش تري خواهد داشت.
در اين ميان يکي از بنيادي ترين راهکارها مي تواند اصلاح برنامه هاي درسي و شيوه هاي تدريس باشد به نحوي که از يک سو بينش، نگرش و مهارت هاي تحليل موحّدانه و نقادانه را در دانش آموزان پرورش دهد تا خود به تدريج توانايي تشخيص اطلاعات سره از ناسره را به دست آورند و در مقام انديشه و عمل دست به انتخاب هاي مناسب بزنند. از سوي ديگر ضمن پرورش اخلاق اسلامي و تقويت قدرت خودکنترلي که به واسطه ايمان دروني محقّق مي شود داعيه اي قوي و مناسب بر جذابيت برنامه هاي رسانه اي مخرّب در آن ها به وجود آيد تا با ارادة شخصي و انتخاب آزاد خود را از تيررس آسيب هاي گوناگون و اثرات الگوهاي نامناسب حفظ نمايد.
[1]. بقره، 31
[2]. آل عمران، 79
[3]. سوره حجرات آيه 10
[4]. اِنَّ العاقِل يتعظ بِالادَب وَ البهائم لايتعَطُ اِلاّ بالضَّرب، آمدي: 3560.
[5]. راي مطالعه بيشتر به کتاب «آداب تعليم و تعلم در اسلام ترجمه منيّه المريد في آداب المفيد و المستفيد» از شهيد ثاني رجوع شود.
[6]. شعباني، 1387، ص 264.
[7]. واقعه، 58 و 59.
[8]. يونس، 35.
[9]. ميرزا بيگي، 1380، 247.
[10]. انعام، 76- 79.
[11]. ميرزا بيگي، 1380، ص 224
[12]. مجلسي، 1403 ق، ج 1، ص 20
[13]. شهيد ثاني، 1368، ص 119