موضوع تدريس: مباني جامعه شناختي برنامه درسي
1401/11/30 15:16فصل قبل
طراحي برنامههاي درسي و سازمان دهي فعاليتهاي ياد دهي و يادگيري، بر اساس فرهنگ و نيازهاي جامعه ضروري است. عدم توجه به اين امور منجر به مشکلات عديده اي براي برنامه ريزان درسي و مخاطبان آنان خواهد شد، چرا که برنامههاي درسي تهيه شده با نيازهاي اجتماعي و سطوح متعدد آن همخواني لازم را نخواهد داشت. امام صادق عليه السلام در مورد ضرورت آگاهي نسبت به مسائل زمانه ميفرمايند: «کسي که به زمان خويش آگاه باشد، امور مشتبه بر او هجوم نميآورند.»[1]
اگر چنين توجهي توسط برنامه ريزان درسي صورت نگيرد، دانش آموزي که به عنوان خروجي امر تعليم و تربيت محسوب ميگردد، بدون توجه به نيازها و مسائل روز جامعه رشد کرده و در نتيجه کارآمدي لازم را جهت حل مسائل اجتماعي نخواهد داشت.
جامعه
شناخت عوامل و مهارتهايي که ارتباطات و کنش متقابل را در جامعه تسهيل ميکنند و ارتقاء ميبخشند براي برنامه ريزان آموزشي و درسي ضروري است
فرهنگ
فرهنگ ترکيبي از ميراث اجتماعي و شيوههاي زندگي است. وظيفه تعليم و تربيت آن است که نه تنها بهترين چيزهاي مرتبط با گذشته را حفظ و منتقل نمايد، بلکه همواره بايد به زمان حال نيز نظر داشته و از امکانات خود براي آينده هم بهره برداري نمايد. در قرآن نيز شاهد توجه به سنتها و فرهنگ هستيم. به عنوان نمونه در قرآن آمده است:
يُرِيدُ اللَّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ وَيَهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَيَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ[2]
«خداوند ميخواهد (با اين دستورها، راههاي خوشبختي و سعادت را) براي شما آشکار سازد و به سنتهاي (صحيح) پيشينيان رهبري کند؛ و خداوند دانا و حکيم است.»
عناصر فرهنگي و برنامه درسي
برنامههاي درسي بايد بر تربيت عمومي يعني پرورش و گسترش عناصر عمومي فرهنگ در فراگيران تاکيد و به تدريج دانش آموزان را به افرادي ماهر و متخصص در رشتههاي خود تبديل کند. عدم توجه به عناصر عمومي فرهنگ، افراد را منزوي و غير اجتماعي و ناسازگار خواهد نمود و غفلت از عناصر تخصصي و حرفه اي، دانش آموزان را تبديل به افرادي غير متخصص، غير صالح و بدون مهارت خواهد کرد.
رکن مهم پريايي برنامههاي درسي، توجه بيشتر به عناصر اختراعي يا ابداعي است چرا که اين عناصر موجب پرورش تفکر انتقادي و خلاق در فراگيران، پيشرفت و توسعه اجتماعي، شکوفايي استعدادهاي دانش آموزان و معني دار کردن يادگيري و آموزش خواهند شد.[3]
برنامه درسي و ميراث فرهنگي
وظيفه برنامه ريزان درسي، آموزش ميراث فرهنگي جامعه و انتقال آن به نسل جديد است.[4]
ميراث فرهنگي جا مانده از گذشتگان اعم از مادي و معنوي نقش حياتي در نظام برنامه ريزي آموزشي يک ملت دارد به ويژه ميراث پر بار اسلامي ما که مانند مشعلي هدايتگر پيش روي ماست.
در اهميت تاريخ سخن فراوان گفته شده است و هر کس از زاويه اي سعي کرده اين اهميت را نشان بدهد. براي نمونه، نويسنده اي تاريخ را براي جامعه به منزله حافظه براي افراد ميداند؛ يعني همان طور که براي فرد، از دست دادن حافظه برابر است با از دست دادن هويت، براي جامعه نيز عدم رجوع به تاريخ برابر است با احراز نکردن هويت.[5]
با دقت نظر در قرآن، ميتوان به راحتي اهميت فراواني را که اين کتاب انسان ساز آسماني براي تاريخ قايل شده است مشاهده کرد. قرآن کريم در برخي موارد، خود به قصه سرايي ميپردازد؛ آن هم از بهترين نوع قصه پردازي ها.[6] به عبارت ديگر، قرآن با تاريخ گويي در بهترين قالب ها، به گردش در زمين و عبرت گيري از عاقبت گذشتگان دعوت ميکند.[7] خداوند متعال در آيه 176 سوره «اعراف» ميفرمايد:
فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ
«اين داستانها را بازگو کن شايد بينديشيد.»
همچنين در آيه 111 سوره «يوسف» ميفرمايد:
لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبَابِ
«در سرگذشت آنها درس عبرتي براي صاحبان انديشه بود.»
قرآن مجيد دورانهاي گذشته را با زمان حاضر و زمان حاضر را با تاريخ گذشته پيوند ميدهد، و پيوند فکري و فرهنگي نسل حاضر را با گذشتگان براي درک حقايق لازم و ضروري ميداند؛ زيرا از ارتباط و گره خوردن اين دو زمان (گذشته و حاضر) وظيفه و مسئوليت آيندگان روشن ميشود. در آيه 137 سوره «آل عمران» ميفرمايد:
قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ
خداوند سنتهايي در اقوام گذشته داشته که اين سنن هرگز جنبه اختصاصي ندارد و به صورت يک سلسله قوانين حياتي درباره همگان، گذشتگان و آيندگان، اجرا ميشود. در اين سنن، هم پيشرفت و تعالي افراد با ايمان و مجاهد و متحد و بيدار پيش بيني شده، و هم شکست و نابودي ملتهاي پراکنده و بي ايمان و آلوده به گناه؛ مواردي که در تاريخ بشريت ثبت است.[8]
همچنين در قرآن کريم آيات بسياري وجود دارد که ناظر بر شرح حال انبيا ميباشد. البته اين داستانها براي عبرت ميباشد که براي تاريخ گويي صرف.
نهج البلاغه نيز با همان رويکرد قرآن به تاريخ مينگرد، و با بياني شيوا، ضمن تفسير فرازها و فرودهاي تاريخ، نکتههاي عبرت آموز زندگي گذشتگان را به بشر گوشزد مينمايد. به بيان خود امام ايشان به گونه اي تاريخ پيشينيان را مطالعه کرده بودند که گويي خود در سراسر تاريخ و با نسلهاي پيشين زيسته و از تمام تجربههاي مفيد آنها بهره گرفته اند.[9] ايشان درباره اين اهميت ميفرمايند: «از حوادث گذشته تاريخ، براي آينده عبرت گير، که حوادث روزگار همانند بوده، و پايان دنيا به آغازش ميپيوندد، و همه آن رفتني است.»[10] نيز ميفرمايند : «روزگار بر آيندگان چونان ميگذرد که بر گذشتگان گذشت؛ آنچه گذشت باز نميگردد، و آنچه هست جاودان نخواهد ماند، پايان کارش با آغاز آن يکي است، ماجراها و رويدادهاي آن همانند يکديگرند، و نشانههاي آن آشکار است.»[11]
فرايند اجتماعي شدن و برنامه درسي
به منظور اجتماعي شدن فراگيران، برنامه ريزان درسي بايد در سازمان دهي تجربيات آموزشي به موارد زير توجه نمايند:
احترام به شخصيت شاگردان و مهم تلقي کردن ارزش و وقار آنها: پيامبر اسلام در مورد آداب تعليم ميفرمايند نسبت به کسي که به او ياد ميدهيد و از او ميآموزيد نرم خو باشيد.[12] همچنين هلال بن حکم در مورد پيامبر اسلام ميگويد: من نديده ام معلمي در مقام آموزش بيشتر از پيغمبر رفق و مدارا نمايد.[13]
ايمان به عقل و خرد شاگردان و صلاحيت آنها براي بحث و اظهار نظر درباره برنامههاي درسي
کاربرد روش عقلاني در کليه شنون تربيتي و مراحل برنامه ريزي درسي. امام علي (ع) ميفرمايد: عقل مرکب علم است.[14]
استفاده از روش همکاري به منظور اجراي وظايف تربيتي و استفاده از برنامه ريزي مشارکتي از امام علي (ع) نقل شده است: کسي که مشورت کند گمراه نميشود.[15]
توجه به حق و مسئوليت شاگردان در اخذ تصميمات تربيتي و آموزشي.[16]
[1]. العالم بزمانه لا تهجم عليه الوابس، کليني، 1396، ج 1، ص2.
[2]. نساء/ 26.
[3]. شريعتمداري، علي، 1362، ص 32 و 33.
[4]. يار محمديان، 1377، ص 98.
[5]. حداد عادل، 1385، ش 61، ص 6.
[6]. ر.ک: طباطبايي، 1374، ج 11، ص 102، ذيل آيه 3 يوسف.
[7]. مکارم شيرازي، 1389. سوره انعام، آيه 11، يوسف/111، اعراف/176.
[8]. همان، 1380، ص 102.
[9]. دشتي، 1379، نامه 31.
[10]. همان، نامه 96، ص611.
[11]. همان، ص 611.
[12]. لينوا لمن تعلمون، و لمن تتعلمون منه، مجلسي، 1403، ج: 2 ص:6.
[13]. فما رايت معلما ارفق من رسوا الله صلي الله عليه و آله، روايات تربيتي، ج3، ص:242.
[14]. العقل مرکب العلم، آمدي، 1375، ص 5.
[15]. ما ضل من استشار، آمدي، 1375، ص 520.
[16]. يار محمديان، 1389، ص 101.