درس 9: روان‌شناسی شخصیت

1401/07/23 13:36
فصل قبل

سرفصل 1: مفاهیم کلی؛ تعریف، قلمرو، بنیادهای زیستی، تحولی و فرهنگی شخصیت و معرفی شخصیت به عنوان یک سیستم پیچیده

نمونه 27-مطلب درسی: عوامل موثر بر شکل گیری شخصیت

یکی از موضوعاتی که در زمینه شخصیت مورد مجادله نظریات مختلف بوده است، نقش طبیعت و تربیت میباشد. سوالی که همیشه مطرح بوده است این است که کدامیک عامل موثری بر رفتار است: ویژگیهای ارثی یا ویژگیهای محیط. [1] سؤال دیگر این است که آیا این عامل دخالت دارد یا عوامل دیگری هم دخالت دارد و بحث مفصل تری بعدا خواهد آمد.

الف محیط

بخش عمده تأکیدات اسلام در رابطه با تعدیل و جهت دادن به ارتباطاتی است که می‏تواند به گونه‏ای در هدایت یا گمراهی انسان مؤثر واقع شود، زیرا بدیهی است که زندگی فرد با منافع و حیات دیگران در پیوند می‏باشد و از طرف دیگر انزواطلبی، مطرود شمرده شده و انسان نیز چاره‏ای جز گزینش محیط های مختلف زندگی ندارد. منظور از محیط در روانشناسی شامل شرایط تربیتی والدین، فضای خانواده، جامعه و دوستان میشود. در خصوص تأثیر والدین پیامبر a می فرمایند: هر فرزندی بر فطرت الهی متولد میشود، این پدر و مادرند که او را یهودی یا مسیحی یا زرتشتی میکنند[2]. در خصوص تأثیر دوستان و همنشینان قرآن کریم عامل شقاوت و بدبختی برخی را در قیامت یک همنشین ناصالح میداند: «وَ یوْمَ یعَضُّ الظَّالِمُ عَلی یدَیهِ یقُولُ یلَیتَنی اتخَّذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا یاوَیلَتی لَیتَنی لَمْ أَتخَّذْ فُلَانًا خَلِیلًا[3]

و روزی که ستمکار (مشرک) دو دست خود را (از روی حسرت) به دندان می‏گزد و می‏گوید: ای کاش با پیامبر همراه می‏شدم. ای وای بر من! کاش فلانی را دوست خود نمی‏گرفتم.

امام علی g نیز در نامه شماره 69 نهج البلاغه می فرمایند: از همنشینی با فاسقان بپرهیز که شر به شر می پیوندد [4]

این تأثیرگذاری ها و تأثیرپذیری ها تا حدی اجتناب ناپذیر است لذا انسان در جایی که میبیند ممکن است آسیب ببیند باید محیطش را عوض کند در غیر این صورت عذر او در قیامت پذیرفته نیست، همانطور که خداوند در سوره نساء میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکةُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِیمَ کنْتُمْ قالُوا کنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِیها فَأُولئِک مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِیراً[5] . همانا کسانی که فرشتگان، جانشان را می‏گیرند، در حالی که بر خویشتن ستم کرده‏اند، از آنان می‏پرسند: «شما در چه وضعی بودید؟» گویند: «ما در زمین مستضعف بودیم (و به ناچار در جبهه‏ی کافران قرار داشتیم)» فرشتگان (در پاسخ) گویند: «مگر زمین خداوند گسترده نبود تا در آن هجرت کنید؟» آنان، جایگاهشان دوزخ است و بد سرانجامی است.»

آیه فوق نشان میدهد محیط آنقدر موثر است که جهت همرنگ نشدن با محیط آلوده، خداوند دستور ترک آن را میدهد.

ب - وراثت

وراثت نیز می‏تواند در ساختن ویژگیهای شخصیتی و ساختاری فرد تأثیر داشته باشد. نمونههایی را در تأیید این مطلب در تاریخ اسلام میتوان یافت.

محمد بن حنفیه فرزند حضرت امیرالمومنین علی g که به نام مادرش حنفیه معروف است، پهلوانی نامدار بوده. در یکی از جنگها که به پیروزی سپاه اسلام منجر میشود و غنائم به دست آمده را میان مسلمین تقسیم میکنند، زرهی نیز سهم امیرالمومنین g میشود. چون زره از قامت ایشان بلندتر بوده، به فرزندشان محمد بن حنفیه، میفرمایند که نزد آهنگر رود و زره را از محلی که نشانه گذارده بودند، برش دهد. محمد در همان مجلس، در حضور پدر با یک حرکت قدرتی، زره را از محل نشانه، پاره کرده و تقدیم پدر میکند. این نیروی شگرف را از پدر والامقام خود به ارث برده بود، اما همین پهلوان، در جنگ دیگری که به فرمان علی بن ابیطالب g، مامور به شکستن سد دشمن میشود، عقب مینشیند! امام که آثار ترس و شرمساری را در چهره او مینگرد، میفرماید: «(شرمسار نباش، این ترس از اختیار تو بیرون است) آن را از مادرت به ارث بردهای!»[6] واژه «عِرق» که در متن عربی حدیث آمده است در لغت عرب به معنای رگ است که نزدیکترین مفهوم به اصطلاح «ژن» که عامل انتقال صفات ارثی است، میباشد.

با توجه به مسائل مطرح شده فوق در اسلام به نقش هر دو عامل تاکید شده است هرچند اهمیت و نقش بیشتری به مسئلهی محیط داده شده است. اما لازم به ذکر است در نهایت خود فرد است که دست به انتخاب و گزینش از بین دو مطلوب و یا نامطلوب می زند.

توضیح آن که اگرچه اغلب روان شناسان معاصر معتقدند که بسیاری از ویژگیهای روانی، حاصل کنش متقابل بین محیط و وراثت است، اما دین عامل سومی به نام اختیار را عامل اصلی میداند. اینگونه نیست که تمامی رفتارهای انسانی به گونه‏ای جبری برخاسته از محیط و وراثت باشد و انسان هیچ اراده‏ای در تصمیم‏گیری و اعمال خویش نداشته باشد. بسیاری از حوادث تاریخی مؤید این مطلب است که اراده و اختیار انسان بر خلاف جریان محیط عمل کرده است؛ ایمان بسیاری از مؤمنان که برخلاف جوّ حاکم بر محیط آنان عمل کرده‏اند، از این قبیل می‏باشد و خروج اصحاب کهف از زادگاه کفر آلودشان گواهی روشن بر این مدعاست.

اراده و اختیار انسانی آنقدر تاثیرگذار است که میتواند سرنوشت را تغییر دهد. در تأیید این مطلب میتوان به جریان قوم بنی اسرائیل در سوره مائده اشاره کرد.

«یاقَوْمِ ادْخُلُواْ الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتی کتَبَ اللَّهُ لَکمْ وَ لَا تَرْتَدُّواْ عَلی أَدْبَارِکمُ‏ فَتَنقَلِبُواْ خَسِرِینَ... قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِینَ یخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِمَا ادْخُلُواْ عَلَیهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکمْ غَلِبُونَ  وَ عَلی اللَّهِ فَتَوَکلَّواْ إِن کنتُم مُّؤْمِنِینَ قَالُواْ یمُوسی إِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا أَبَدًا مَّا دَامُواْ فِیهَا  فَاذْهَبْ أَنتَ وَ رَبُّک فَقَتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَعِدُونَ... قَالَ فَإِنَّهَا محُرَّمَةٌ عَلَیهْمْ  أَرْبَعِینَ سَنَةً  یتِیهُونَ فی الْأَرْضِ  فَلَا تَأْسَ عَلی الْقَوْمِ لْفَاسِقِینَ[7]؛ ای قوم من! به سرزمین مقدّسی که خداوند برای شما معین کرده، وارد شوید؛ و به پشت سرخود بازنگردید (و عقب نشینی نکنید) که زیانکار خواهید بود.» گفتند: «ای موسی! در آن جا، گروهی (نیرومند و) ستمگرند; و ما هرگز وارد آن نمی شویم تا آنها از آن خارج شوند؛ اگر آنها از آن خارج شوند، ما وارد خواهیم شد.» ولی دو نفر از مردان خدا ترس که خداوند به آنها، نعمت (عقل و ایمان و شجاعت) داده بود، گفتند: «شما (به یکباره) وارد دروازه (شهر آنان) شوید و هنگامی که وارد شدید، پیروز خواهید شد. و بر خدا توکّل کنید اگر ایمان دارید.» »

منظور از کتب الله، قسمت و سرنوشتی است که برای آنها نوشته و تعیین شده بود، اما برای قرار گرفتن در چنین سرنوشتی تلاشی نکردندو در نتیجه خداوند 40 سال آنها را در بیابان سرگردان کرد. پس نقش اراده را میتوان در این جریان مشاهده کرد.

در جمع بندی کلی میتوان گفت که وراثت و محیط هر دو تأثیر دارد اما محدود کننده اختیار نیستند.

 

سرفصل 2: نظریه های انسان نگری، هستی نگری: مفاهیم، اصول و شاخه های اصلی و مطابقت های فرهنگی

نمونه 28-مطلب درسی: نظریه راجرز

از دیدگاه راجرز انسان موجودی آزاد است. او برای انسانها مسئولیت شناخت و پیشرفت قایل میشود. راجرز اعتقاد داشت که ما انسانها موجودات عاقلی هستیم که تحت سلطه ادراک هشیار از خود و دنیای تجربی مان قرار داریم. از این جهت بود که شیوة درمانی او «مراجع محور» نام گرفت چرا که توانایی تغییر کردن و بهتر شدن با محوریت شخص است. [8]

از نظر قرآن خداوند انسان را آزاد آفریده و در عین حال راه را به او نشان داده و او مختار است راه خود را انتخاب کند، ولی پس از انتخاب بایستی در انتظار عواقب تصمیم خود باشد. آیات فراوانی وجود دارد که اهمیت مسئولیت پذیری و وظیفه شناسی را برای انسان بیان کرده است؛ به عنوان مثال قرآن میفرماید: «وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلکنْ یضِلُّ مَنْ یشَاءُ وَیهْدِی مَنْ یشَاءُ وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا کنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛[9] و اگر خداوند خواسته بود (همه شما را به طور اکراه و اجبار) یک امّت (مؤمن و) متحد قرار داده بود، (ولی این اجبار و اکراه خلاف سنّت و برنامه اوست و لذا) هر که را بخواهد گمراه میکند (یعنی به حال خودش وا میگذارد) و هر که را بخواهد (و استحقاق هدایت دارد) هدایت میکند و قطعاً شما از آنچه انجام میدادید بازخواست خواهید شد»

ابعاد این پاسخگویی به قدری وسیع است که حتّی اعضاء و جوارح انسان را نیز در بر میگیرد خداوند در قرآن میفرماید: «وَلا تَقفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ اِنَّ السَّمعَ وَ البَصَرَ وَالفُؤادَ کُلُّ اولئکَ کانَ عَنهُ مَسئولاً [10]؛ از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسئولند.»

البته این نکته را باید در نظر داشت که مسئول بودن از دیدگاه راجرز با دیدگاه اسلامی متفاوت است زیرا ما علاوه بر یک وظیفه انسانی، مسئولیتی در برابر خداوند نیز داریم اما راجرز آن را در حد مسائل انسانی منحصر می سازد.

سرفصل 3: نظریه های صفات: مفاهیم، اصول و شاخه های اصلی و مطابقت فرهنگی

نمونه 29-مطلب درسی: نظریه مزلو

دیدگاه شخصیت مزلو دیدگاهی انسانگرایانه و خوشبینانه است. از دیدگاه او شخصیت بوسیله تعامل متغیرهای شخصی و موقعیتی تعیین میشود. اما او همچنین به اراده آزاد اعتقاد داشت. از نظر او همه ما توانایی آن را داریم که تصمیم بگیریم چگونه نیازهایمان را برطرف کرده و استعدادهایمان را تحقق بخشیم [11].

با کنکاش در متون اسلامی میتوان گفت: مثلث شخصیت انسان از سه ضلع «اراده»، «محیط» و «وراثت» تشکیل شده است، که «اراده» نقش مهم و اصلی را بازی میکند و میتواند آثار محیط و وراثت را از بین ببرد و وضعیت را به نفع انسان رقم بزند. چنان چه همسر فرعون با اراده قوی توانست در محیط فاسد بر مشکلات فائق آید و رستگار شود. نمونه دیگر همسر نوح g و لوط g است که در کنار پیغمبر خدا در محیط کاملاً خدایی زندگی میکردند، اما کارشان به جایی رسید که خداوند آن دو را به عنوان نمونه بد برای همه معرفی میکند: «ضَرَبَ اللَّهُ مثلاً لِلَّذِینَ کفَرُوا امْرَأَةَ نُوحٍ وَ امْرَأَةَ لُوطٍ کانَتَا تَحْتَ عَبْدَینِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَینِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یغْنِیا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیئاً وَ قِیلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ[12]؛ خداوند برای کسانی که کافر شده اند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است ، آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بودند ، ولی به آن دو خیانت کردند و ارتباط با این دو (پیامبر) سودی به حالشان (در برابر عذاب الهی) نداشت ، و به آنها گفته شد: «وارد آتش شوید همراه کسانی که وارد می شوند».»

همچنین آیه 26 سوره حدید همین مساله را مورد تاکید قرار میدهد: «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا وَإِبْرَاهِیمَ وَجَعَلْنَا فِی ذُرِّیتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَالْکتَابَ فَمِنْهُم مُّهْتَدٍ وَکثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ؛ و البته ما نوح و ابراهیم را فرستادیم و در میان فرزندانشان نبوت و کتاب آسمانی قرار دادیم، پس آنها برخی به راه حق هدایت یافتند و بسیاری به فسق و بدکاری شتافتند»[13]

مزلو نیازهای اساسی انسان را در یک هرم جای داده است که دارای 5 طبقه است. این پنج نیاز عبارتند از نیازهای زیستی یا فیزیولوژیک، امنیت، اجتماعی، احترام و خودشکوفایی. طبقات پایینتر هرم نیازهای حیاتیتر و سادهتر و طبقات بالاتر نیازهای پیچیدهتر ولی کمتر حیاتی را نشان میدهند. نیازهای طبقههای بالاتر فقط وقتی مورد توجه فرد قرار میگیرند که نیازهای طبقههای پایینتر برطرف شده باشند.

در مبحث نیازهای احترام و خوشکوفایی میتوان فقط به نیازهای مادی توجه کرد. مثلاً نیاز به احترام را منحصر در نیاز انسان به احترام بشری دانست یا آن را توسعه داد و نیاز انسان به توجه و عنایت خداوندی را نیز مد نظر قرار داد. همچنین میتوان نیاز به خودشکوفایی را منحصر در اهداف دنیایی مانند از خود گذشتگی برای رفاه دنیوی مردم دانست یا آن را گسترش داد و به مواردی مانند فداکاری برای سعادت دنیوی و اخروی مردم یا اعتلای اسلام تعمیم داد.

نکته دیگر این که گاهی یک آرمان و عقیده آنچنان در نگاه انسان اهمیت پیدا کرده، و پررنگ میشود که حتی ممکن است نیازهای اولیه خود را برای آن فدا کند، مانند کسانی که نیازهای فیزیولوژیک و ایمنی خود را نادیده میگیرند و به خاطر آرمانشان، اعتصاب غذا میکنند یا با دشمن جهاد میکنند و ساعتها در سختترین شرایط روزه میگیرند.

 

 


[1]. ر.ک، نظریه های شخصیت، صص3ـ 10

 

[2]. كُلّ موْلودٍ يُولدُ على الفِطرَة فأبواه يُهَوِّدانه أو يُنصِّرانه أو يُمجسّانه ([شرح نهج البلاغة : 4/114 .[كنز العمّال : 11730 .] .])

 

[3].  سوره فرقان، آیات 27و 28.

 

[4]. نهج البلاغه،نامه69 ...ايَّاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الْفُسَّاقِ فَإِنَّ الشَّرَّ بِالشَّرِّ مُلْحَقٌ...

 

[5].  سوره نساء، آیه 97

 

[6]. (اَدرَکَکَ عِرقَ مِن اُمِّکَ)، المستطرف ج 2، ص 218

 

[7].  سوره مائده، آیه 21 تا 26.

 

[8].  ر.ک. نظریه های شخصیت، ص 405

 

[9]. سوره نحل، 93

 

[10].  سوره اسراء، آیه 36.

 

[11].  نظریه های شخصیت، ص 356

 

[12].  سوره تحريم، آيه 10

 

[13].  سوره حديد، آیه 26

 

فصل بعد
نقدها و نظرات