ج) اهداف علم روانشناسی در نگاه الهی و غیر الهی
1401/07/23 09:14فصل قبل
هدف علم روانشناسی با رویکرد غیر الهی که مبتنی بر جهان بینی مادی است ارتقای زندگی و بهزیستیِ روانشناختی در زندگی دنیوی (مادی) است. به عبارت دیگر سلامت روانیِ بالاتر، شاد زیستن، اضطراب کمتر و امید بیشتر صرفأ در جهت زندگی مادیِ بهتر مطرح میشود. در بیان دیگر میتوان گفت در حال حاضر علم روانشناسی در دو زمینه کاربرد دارد. زمینه اول روانشناسی نابهنجاری است که درمان بیماری های روانشناختی چون اضطراب، افسردگی و اختلالات شخصیت را هدف خود قرار میدهد و در زمینه دوم روانشناسی مثبت نگر است که به مسائلی همچون شادکامی، خردورزی، حل مسئله و مهارت های زندگی می پردازد.
تفاوت رویکرد الهی با غیر الهی در این است که علم روانشناسی حاضر از طریق حسی - تجربی علت ها را به صورت احتمالی کشف و سپس بر اساس آن به درمان می پردازد. به عنوان مثال «آلان کار» به راهبردهای افزایش شادکامی اشاره میکند و می نویسد: «یکی از راهکارها این است که شما با گروهی از دوستان به فعالیت های تفریحی مشترک مانند موسیقی و رقص بپردازید.
در حالی که وابستگی به چنین شادی ای قطعا ناراحتی و غم را در هنگام از دست دادن آن به دنبال خواهد داشت، لذا شادیهای هیجانی مثل رقص و موسیقی نه تنها تاثیری در آرامش انسان ندارند، بلکه انسان را به خود وابسته خواهند کرد، و شادی انسان به آنها گره خواهد خورد به گونه ای که کنار گذاشتن آنها حال انسان را از قبل بدتر خواهد نمود. شادی و نشاط همان طور که حکما نیز میگویند به معنای احساس رضایت درونی است که باید از درون بجوشد، و محرّک های هیجانی چون رقص و موسیقی حتی نمیتوانند علامت شادی تلقی شودند، چه برسد به عامل آن.
بنابراین راه رسیدن به آرامش با ثبات اتفاقا پرهیز از چنین شادیهایی است که دلبستگی میآورد، همانطور که امیرالمومنین g میفرمایند: «هر کسی از دلبستگی های دنیوی آزاد شود، مصیبت ها بر او آسان شود».
البته اسلام با آنچه که نشاط آورها با ثبات و آرام بخش است مخالفتی ندارد، مانند نگاه به دریا، یا نگاه به سبزه، و طبیعت و صله ارحام که در روایات به آنها توصیه شده است.
نکته دیگر این که نسخههای روانشناسی مادی با فرض انحصار انسان در این بدن مادی ارائه شدهاند، طبیعتا اگر انسان را صرفا جسم در نظر بگیریم فعالیت موسیقی و رقص باعث تغییراتی در انتقال دهنده های شیمیایی مغز میشود که در لحظه، حال خوشی به انسان دست میدهد. این یافته از طریق آزمایش ها به شیوه حسی - تجربی به دست آمده است ولی وقتی انسان شناسی را با رویکرد الهی در نظر بگیریم که شامل جسم و روح است و فلسفه زندگی او بنده خدا بودن و اطاعت از دستورات الهی - که بصورت نقلی در قالب قرآن و احادیث به او ارائه شده - میباشد دیگر نه شادکامی جسمی هدف نهایی او است و نه تمرین رقص و موسیقی ابزاری برای رسیدن به آن.
در نگاه الهی اوج سلامت روانی در عبد شدن میباشد. کسی که عبد میشود ارزش برتری به نام رضایت خداوند برایش مطرح است و هر عملی که می خواهد انجام دهد را با این ارزش مقایسه می نماید. این معنا در آیه پنجاه و ششم از سوره ذاریات به خوبی مورد تایید قرار میگیرد. خداوند متعال در این آیه میفرماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیعْبُدُونِ : و جنّ و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند.»
بنابر تفسیر این آیه، عبودیت اوج نقطه تکامل یک انسان است و چون رضایت خدا برای او تنها ارزش اصیل است سایر اموری که برای دیگران ارزش پنداشته میشود نزد او رنگ میبازد. چنین فردی از رذایل اخلاقی همچون حسادت، کینه و تکبر دور است.
به واسطهی چنگ زدن به این ارزش (عبودیت) انسان واجد یک انسجام و یکپارچگی شخصیتی میشود چرا که انسان موحد یک صاحب اختیار دارد و تنها رضایت او برایش مهم است. در نتیجه چنین فردی از یکپارچگی شخصیت، انسجام، وحدت یافتگی درونی و در یک کلمه از سلامت کامل برخوردار میگردد. در نقطهی مقابل فردی که گرفتار شرک (آشکار و پنهان) است باید رضایت افراد مختلفی را جلب کند و خواه ناخواه دچار چندگانگی و عدم انسجام درونی میشود.
در چند جای قرآن به این واقعیت اشاره شده است. از جمله: «ضَرَبَ اللَّهُ مثلاً رَّجُلاً فِیهِ شُرَکَآءُ مُتَشَاکِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَماً لِّرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مثلاً الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ؛ خدا غلامی را مثال میزند که چند صاحب بداخلاق دارد و هر یک دستوری میدهد و [غلام دیگری را مثال میزند] که فقط یک صاحب دارد. اینها یکی اند؟ خدا را سپاس که بندگی اش بهتر از چندگانه پرستی است. ولی بیشتر مشرکان این را نمیدانند.»