د) تعریف و بازتعریف علم روانشناسی
1401/07/23 09:30فصل قبل
در پایان این فصل و با عنایت به مفاهیم و مبانی بالا لازم است که تعریف و بازتعریفی از علم روانشناسی ذکر شود.
تعریف علم روانشناسی در نگاه رایج
واژه «روانشناسی» که امروزه مرسوم است، ترجمه کلمه psychology است که گفته شده: این کلمه از دو کلمه یونانی psycho به معنای روح و logos به معنای سخن گفتن و خطابه مشتق شده است .
اما تعریف علم روان شناسی برخلاف تصور چندان کار آسانی نیست و روان شناسان در تعریف روان شناسی از باورهای خویش متأثر می شوند. از این رو نمی توان به یک تعریف واحد رسید اما شاید بتوان به تعریفی که مقبول تر است رسید. مثلا ممکن است بتوان گفت:
روانشناسی رایج یعنی مطالعهی علمی رفتار و فرایندهای ذهنی از طریق توصیف، تبیین، پیش بینی و کنترلِ پدیده هایی مانند هوش، اضطراب و... به روش های حسی - تجربی در راستای بهزیستی روانشناختی در زندگی دنیا.
در این تعریف علم (Science) عبارت از شناخت روابط پایدار بین پدیده هاست که منحصراً با روش های تجربی و محسوس بدست می آید. در این نگاه تعریف روانشناسی به علم النفس و علم الروح (science of the mind) تعریف علمی نیست. چون اموری نفس، روح و عقل مبهم است. در حالی که شرط عمده يك تعریف، روشن بودن مفاهیمی است که در آن بکار برده می شوند[1].
هدف از این علم نیز بهزیستی روانشناختی در زندگی دنیا است و در باره آخرت سخنی نمی گوید.
بازتعریف علم روانشناسی در نگاه الهی
بررسی عالمانه رفتار و فرایندهای روحی و روانی از طریق توصیف، تبیین، پیش بینی و کنترل ِپدیده هایی مانند هوش، اضطراب و... به روش های عقلی (تجربی، فلسفی و شهودی) و نقلی (قرآنی و حدیثی) برای رساندن انسان به سعادت دنیا و آخرت.
توضیح باز تعریف
علم روانشناسی از منظر اسلام از تنگنای جسم محدود انسان و خواسته های مادی او فراتر رفته و راه حل درمان مشکلات روانشناختی بشر را در عالم ماوراء نیز جستجو میکند. به همین دلیل است که ما در باز تعریف این علم، استفاده از روش های عقلی و نقلی را با هدف رسیدن به عبودیت درنظر می گیریم. این نوع نگاه به یک علم همان نگاهی است که ما به آن پیشفرض الهی میگوییم. علم روانشناسی در نگاه اسلامی در ظاهر تفاوت زیادی با تعریف این علم از نگاه غیر دینی ندارد. چرا که فقط روش های غیر تجربی و هدف عبودیت به طور ویژه مورد توجه قرار میگیرد. ولی در یک بررسی دقیق میتوان به این نکته پی برد که همین تفاوت به ظاهر ساده نظریه پردازان این رشته را به مسیری بسیار متفاوت نسبت به معتقدان به تعریف اولیه آن سوق میدهد. در نگاه غیر الهی محوریت با انسان به عنوان محور عالم است اما در علم روانشناسی با رویکرد الهی محوریت تغییر یافته و عبودیت انسان نسبت به مرکز عالم خلقت یعنی وجود مقدس باری تعالی محور میشود. در نتیجه این جابجایی است که همه مشکلات روانی انسان لزوما با آزمایش های تجربی و راه حلهای مادی درمان نمیشود. در این نگاه انسان با تکیه بر یک وجود مقدس و توانا تمام مشکلات روحی و روانی خود را درمان میکند. این موضوع نیز بارها در قرآن کریم در معانی مختلف مورد توجه قرار گرفته است. به عنوان مثال خداوند متعال در آیه بیست و هشتم از سوره مبارکه رعد میفرماید : «الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکرِ اللَّهِ أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ[2]؛ آنها کسانی هستند که ایمان آورده و دلهایشان به یاد خدا آرامش میگیرد، آگاه باشید که تنها با یاد خدا دلها آرامش پیدا میکند.»
درتوضیح بیشتر از باز تعریف علم روانشناسی بر اساس نگاه الهی و برای روشن تر شدن موضوع میتوان اینگونه توضیح داد که: «در ایمان به خدا نیروی خارق العاده ای وجود دارد که نوعی قدرت معنوی به انسان دیندار می بخشد و در تحمل سختی های زندگی او را کمک میکند و از نگرانی، اضطراب و در نتیجه پیامدهای زیانباری چون افسردگی و خودکشی باز می دارد. از این رو، گرایش و توجه بیشتر به دین برای سلامت روان و درمان بیماری های روانی درمیان روان شناسان و روان درمانگران افزایش چشم گیری یافته است. ایمان بدون شک مؤثرترین درمان بیماری های روانی به ویژه اضطراب و افسردگی است[3]. ویلیام جیمز فیلسوف و روان شناس مشهور آمریکایی میگوید: ایمان بدن شک موثرترین درمان اضطراب است و ایمان نیرویی است که باید برای کمک به انسان در زندگی وجود داشته باشد. فقدان ایمان زنگ خطری است که ناتوانی انسان را در برابر سختی های زندگی اعلام می دارد و نیز میگوید: میان ما و خدا رابطه ناگسستنی وجود دارد. اگر ما خود را تحت اشراف خداوند متعال در آوریم و تسلیم او شویم، تمام آرزوهای ما محقق میشود[4]. همان طور که امواج خروشان اقیانوس نمیتواند آرامش ژرفای آن را برهم زند و امنیت آن را پریشان سازد، دگرگونی های سطحی و موقت زندگی، آرامش درونی انسانی را که عمیقاً به خداوند ایمان دارد، برهم نمی زند، چرا که انسان متدین واقعی، تسلیم اضطراب نمیشود و توازن شخصیت خویش را حفظ میکند و همواره آماده مقابله با مسایل ناخوشایندی است که احتمالاً برایش پیش میآید.
کارل یونگ روانکاو نیز میگوید: در طول سی سال گذشته افراد زیادی از ملیت های مختلف جهان متمدن، با من مشورت کردند و من صدها تن از بیماران را معالجه و درمان کرده ام، اما از میان بیمارانی که در نیمه دوم عمر خود به سر می برند - یعنی از سی و پنج سالگی به بعد - حتی یک بیمار را نیز ندیدم که اساساً مشکلش نیاز به گرایش دینی در زندگی نباشد. به جرأت میتوانم بگویم که تک تک آنان به این دلیل قربانی بیماری روانی شده بودند که آن چیزی را که ادیان موجود در هر زمانی به پیروان خود میدهند فاقد بودند و تک تک آنان تنها وقتی که به دین و دیدگاه های دینی بازگشته بودند به طور کامل درمان شدند»[5].
برای تأثیر نگاه الهی بر روانشناسی میتوان مثالهای متعددی ذکر کرد. به عنوان مثال روانشناسان الهی در جواب کسی که به مشکل تندخویی دچار شده است و میخواهد آن را رفع کند چند را ه حل را ارائه میدهند. آنها ابتدا نیت فرد را برای خوش اخلاق شدن ستوده و سپس او را به توجه به آثار خوب خوش اخلاقی و آثار بد معنوی بداخلاقی، ایجاد رابطه عاطفی با سایر انسانها، تمرین عملی خوش اخلاقی و ترک ضد آن توصیه میکنند. نکته قابل توجه این است که وجه مشترک همه این توصیه ها، هدف نهایی آن ها است. این وجه مشترک عبارت است از رشد و سعادت انسان، نزدیک تر شدن به خداوند متعال و بهتر بندگی کردن در برابر ساحت مقدس باری تعالی.
[1]. روانشناسی عمومی (علی اکبر شعاری نژاد)، ج1، ص41
[2]. سوره رعد، آیه 28
[3]. نقش دین در بهداشت روان،صص5 ـ 12
[4]. دین و روان، ص 20.
[5]. روان شناسی و دین، مقدمه کتاب.