مقدمه

1401/09/01 08:40
فصل قبل

 

کتاب حاضر که حاصل دهها جلسه بحث و تبادلنظر بوده، برای آن دسته از اساتید دانشگاه نگاشته شده که معتقدند مدرس علاوه بر نقش آموزشی، بلکه مقدم بر آن، نقش تربیتی نیز دارد. استاد میتواند نقش تربیتی خود را در دو قالب ایفا کند: یکی«رفتاری» و دیگری «گفتاری»؛ یعنی استاد میتواند با رفتار و گفتار خویش اثر تربیتی بر دانشجوی خود داشته باشد. به نظر میرسد تدریس با جهتگیری الهیفرهنگی یکی از بهترین روشها برای ایفای نقش تربیتی استاد در قالب گفتاری است. در واقع تدریس با جهتگیری الهیفرهنگی یعنی «آموزش دروستخصصی به فراگیران (دانشجویان) بهگونهای که فراگیر، به خداشناسی و دینداری و خودباوری نزدیکتر شود».

به دیگر سخن جهتگیری الهی در تدریس یعنی:

آموزش و فراگیری دانش برای رضای خدا باشد؛

علمآموزی و بیان حقایق هستی برای شناساندن بیشتر خدا باشد و جهان بهعنوان آیت و نشانه خدا بررسی و مطالعه شود ؛

در توضیح و تبیین پدیدههای هستی به نقش خدا بهعنوان فاعل حقیقی توجه شود؛

علم بهگونهای آموزش داده شود که موجب خودشناسی و خودباوری شود؛

دانشجو بهگونهای تربیت شود که علم خود را برای خدمت به بشر، آرامش و آسایش و تعالی او بکار گیرد؛

آموزش علم همراه با اخلاق و تربیت باشد.

در یککلام جهتگیری الهی در تدریس، یعنی اینکه آموزش و فراگیری دانش در راستای چهار هدف زیر باشد:

شناخت خدا و توجه به او

کاربرد صحیح علم

همراهی علم با اخلاق

خودباوری و استقلال جامعه اسلامی

ضرورت تدریس با جهتگیری الهی فرهنگی این است که دانشجویان، علم و ایمان را همزمان کسب نمایند و دانشآموختگان دانشگاه نسبت به زمانی که وارد دانشگاه شدند، (سال اول دانشگاه)، مؤمنتر و متدینتر شده باشند، بنابراین یکی از ضروریترین اقدامات، تدریس با جهتگیری الهیفرهنگی است.

برای آنکه این موضوع بهتر تبیین شود طرح این سؤال مفید است: برنامه دانشگاه چیست؟ و فوقبرنامه آن کدام است؟

بیشک برنامه دانشگاه دروسی است که در کلاسها تدریس میشود و بدون استثنا همه دانشجویان را پوشش میدهد؛ اما اموری مانند مسابقات فرهنگی، سخنرانیهای مذهبی، اردوها و امثال آن فوقبرنامه است. طبیعی است که فوقبرنامهها در مقایسه با برنامههای آموزشی دانشگاه، تعداد کمتری از دانشجویان را پوشش میدهد. (چرا که هم درصد بسیار کمتری از دانشجویان حضور دارند و هم تعداد فوقبرنامههایی که یک دانشجو شرکت میکند، در مقایسه با درسهایی که در قالب چندین واحد در هر ترم دارد،بسیار ناچیز است).

پس برای اسلامی شدن دانشگاه باید تمرکز روی برنامههای دانشگاه باشد، نه فوقبرنامهها؛ یعنی باید به دنبال آن باشیم که علمی که در دانشگاه آموزش داده  و کلاسهایی که برگزار میشود، جهت الهی داشته باشد. تا کلاسهای درس جهت الهی نداشته باشد، تمام فعالیتهای دینی و اقدامات فرهنگی و آموزشهای اسلامی (دروس معارف) تأثیر لازم را نخواهد داشت. چند کار فرهنگی و دینی در مقابل انبوهی از دروسی که احیاناً از جهتگیری الهی غافلاند، تأثیرگذار نیست یا اگر هم تأثیرگذار باشد؛ تأثیر آن پس از مدت اندکی از بین میرود. با توجه به آنکه در مقطع کارشناسی دانشجو حدود 145 واحد درسی را باید طی کند و برای هر دو واحد، باید در شانزده جلسه صد دقیقهای شرکت کند؛ در نتیجه یک دانشجو باید در مقطع کارشناسی در طول هشت ترم 1160 جلسه کلاس درس شرکت کند؛ اگر تدریس این دروس با جهتگیری الهیفرهنگی همراه شود مسلماً تأثیر شگرفی بر باورهای دینی دانشجویان خواهد گذاشت.

در ضمن اگر آن دسته از مطالب دینی که نیاز به تخصص ندارد، گاهی از زبان استاد درس تخصصی و غیر معارفی، بیان شود، تأثیر بیشتری داشته و در اعماق ذهن مخاطب جای میگیرد. ازاینرو لازم است اساتید محترم از این فرصت برای خدمت به دین و اخلاق استفاده کنند.

برای آنکه اساتید بتوانند دروس خود را با جهتگیری الهیفرهنگی ارائه کنند، در این زمینه باید تسهیلات لازم را انجام داد تا اساتید به این امر تمایل بیشتری نشان دهند. راهکاری که بهطور مشخص در این زمینه اتخاذ شد، تدوین کتاب «جهتگیری الهی فرهنگی در تدریس دروس دانشگاهی » بود تا استاد در طولترم، هرازچندگاه، قبل از تدریس به کتاب مراجعه کرده و آمادگی لازم را برای ارائه درس با جهتگیری الهیفرهنگی پیدا کند.

 همانگونه که پیداست مخاطب این کتاب، مدرسین هستند، نه دانشجویان و یک کتابِ درسی نیست؛ بلکه مکمل آن است.

 

فصل بعد
نقدها و نظرات