شيوه‌هاي توجه دادن به فاعل حقيقي

1401/09/03 13:48
فصل قبل

 

در خصوص شيوههاي توجه دادن دانشجويان به فاعل حقيقي از سوي استاد در کلاس درس، روشهاي مختلفي وجود دارد که استاد بنا بر صلاحديد و سليقه خود ميتواند يکي از آنها را انتخاب نمايد. برخي از اين روشها در ادامه آمده است.

توجه به الهي بودن علوم

يکي از دلايلي که در دروس دانشگاهي به فاعل حقيقي توجه نميشود، اين است که تصور ميشود اين علوم مادّي بوده و ارتباطي به خداوند ندارد. درصورتيکه چنين نيست و اين دروس نيز همانند دروس ديني، الهي هستند؛ چرا که اين علوم به بررسي مخلوقات خداوند، خواص مواد و قوانين حاکم بر عالم که همه را خداوند وضع کرده است، ميپردازند. به عبارت ديگر اين علوم  فعل الهي را تفسير ميکنند.بنابراين الهي هستند و پرداختن به آن، عبادت محسوب ميشود. در حديثي از امام رضا g آمده است: «عبادت به زيادي نماز و روزه نيست؛ بلکه عبادت به انديشه نمودن در کار خداوند است[1]». همچنين از اميرالمؤمنين علي g منقول است که: «هيچ عبادتي مانند فکر و انديشه در آفريدههاي خداوند نيست.[2]»

از منظر آيتالله جوادي آمليK علم را نميتوان به اسلامي و غير اسلامي قسمت کرد. لذا فيزيک، برق يا طب به اسلامي و غير اسلامي تقسيم نميشوند؛ بلکه علم اگر علم باشد و نه وهم و خيال و فرضيه محض، هرگز غير اسلامي نميشود. علمي که اوراق کتاب تکوين الهي را ورق ميزند و پرده از اسرار و رموز آن برميدارد، اسلامي و ديني است و معنا ندارد که آن را به ديني و غيرديني و اسلامي و غير اسلامي تقسيم کنيم. اگر تفسير قول خدا، علم اسلامي را به دست ميدهد، تفسير فعل خدا نيز علمي را به دست ميدهد که اسلامي محسوب ميشود. بنابراين علم الحادي وجود ندارد؛ هرچند ممکن است عالِم ملحد وجود داشته باشد.[3] گاليله نيز بر همين باور است و ميگويد: «خداوند هم نگارنده کتاب تکوين است و هم مؤلف کتاب تشريع»[4] بنابراين علوم دانشگاهي غيرالهي نبوده و استاد درس بايد همواره دانشجويان را به اين نکته توجه دهد. چهبهتر است که توجه دادن دانشجو به اين موضوع در اولين جلسه درس صورت گرفته و چنين بينشي به دانشجويان داده شود.

بيان اذکار مناسب به هنگام تدريس

يکي ديگر از روشهاي توجه به فاعل حقيقي گفتن کلماتي مانند سبحانالله يا اللهاکبر به هنگام رسيدن به مطلبي شگفتانگيز مرتبط با عجايب خلقت و پديدههاي هستي است. بيان چنين کلماتي نهتنها دلها را متوجه خداوند ميکند؛ بلکه فضاي کلاس را تغيير داده و آن را مستعد مطرح کردن مطالب ديني مينمايد. در حديث معروفي از پيامبر اکرم a ذکرهاي مناسبي که لازم است انسان در مواجهه با اتفاقات يا پديدههاي مختلف بگويد، آمده است. اين حديث به شرح زير است:

«مهيا کردم براي هر هراسي «لاالهالاالله» را و براي هر غم و اندوهي «ماشاءالله» را، و براي هر نعمتي «الحمدلله» را، و براي هر راحتي «الشکرلله» را، و براي هر شگفتي «سبحانالله» را، و براي هر گناهي «استغفرالله» را و براي هر مصيبتي «انالله و انا اليه راجعون» را، و براي هر تنگي «حسبيالله» را و براي هر قضا و قدر «توکلتعليالله» را، و براي هر دشمن «اعتصمتبالله» را و براي هر طاعت و معصيت «لا حول و لا قوّة الاّ بالله العلي العظيم» را.»[5]

بر طبق اين حديث پسنديده است که انسان به هنگام ديدن نعمتهاي خداوند الحمدلله و به هنگام ديدن عجايب خلقت سبحانالله بگويد.

ذکر نعمتها و الطاف الهي

ذکر نعمتها و الطاف الهي به هنگام بيان مطالب درسي، يکي ديگر از روشهاي توجه دادن به فاعل حقيقي است. در قرآن کريم نيز از اين شيوه بسيار استفاده شده است. مثلاً در سوره قصص آمده است: «قُلْ أَرَأَيتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيکُمُ النَّهارَ سَرْمَداً إِلي يوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ إِلهٌ غَيرُ اللَّهِ يَأْتيکُمْ بِلَيْلٍ تَسْکنُونَ فيهِ أَفَلاتُبْصِرُونَ[6]؛ بگو: به من خبر دهيد اگر خداوند روز را تا قيامت بر شما جاودان کند، کدام معبود غير از خداست که شبي براي شما بياورد تا در آن آرامش يابيد؟ آيا نميبينيد؟!»

در مطالب درسي نيز، هنگام بحث درباره قوانين دقيق و مدبّرانه موجود در عالم، بهراحتي ميتوان بيان کرد نعمتهايي را که در اين قوانين نهفته است. براي نمونه:

اگر ضريب رسانايي در مواد رسانا مانند مس و آلومينيوم کمتر از مقدار کنوني بود. تلفات الکتريکي در تجهيزات به حدي زياد بود که عملاً امکان توليد و انتقال برق وجود نداشت.

اگر در عالم موادي مانند سيليسيم و ژرمانيوم وجود نداشت ساخت انواع قطعات و تجهيزات الکترونيکي بهصورت فعلي امکانپذير نبود.

اگر بر اثر تغييرات شار مغناطيسي در سيمپيچ ولتاژ القاء نميگرديد (قانون القاي ولتاژ فارادي) امکان توليد برق بهصورت کنوني وجود نداشت.

ذکر فاعليت خداوند در گزارههاي علمي

يکي ديگر از روشهاي توجه دادن به فاعل حقيقي آن است که در گزارههاي علمي بهجاي اينکه گزارهها بهصورت مجهول بيايد، بهصورت معلوم بيان شده و به خدا نسبت داده شود.

به عنوان مثال:

بهجاي جمله «هنگاميکه ميدان مغناطيسي دربرگيرنده يک سيمپيچ تغيير کند در آن سيمپيچ، ولتاژ القاء ميگردد» گفته شود «يکي از قوانيني که خداوند در نظام عالم قرار داده است اين است که اگر ميدان مغناطيسي دربرگيرنده يک سيمپيچ تغيير کند در آن سيمپيچ، ولتاژ القاء ميشود».

بهجاي جمله «بشر توانسته است موتورهايي با بازده بالاي 95درصد بسازد» گفته شود «خداوند به بشر استعدادي داده که توانسته موتورهايي با بازده بالاي 95درصد بسازد».

بهجاي جمله «ضريب نفوذپذيري مغناطيسي در مواد فرو مغناطيس بسيار زياد است» گفته شود «خداوند خاصيتي به مواد فرو مغناطيس داده که ضريب نفوذپذيري آن زياد است».

تدريس با مباني توحيدي

يکي ديگر از دلايل توجه نکردن به فاعل حقيقي، وجود برخي پيشفرضهاي غيرالهي در علوم جديد است. پيشفرض، درواقع بخش نامرئي و ناپيداي علم است که در شکلگيري محتواي علم و رشد رشته علمي يا در بيان گزارههاي علمي مؤثر است. در ادامه برخي از مباني توحيدي مرتبط با رشته برق بررسي ميشود.

خاصيت اشياء:

آيا خواص مواد، جزء ذات آنها است؟ در نگاه الهي و غير الهي سخن از خاصيت اشيا است؛ اما اينکه اين خاصيت از کجا نشئت گرفته است، محل اختلاف خداباوران و خداناباوران است. خداناباوران مدعياند اين خواص ذاتي اشياء است و نياز به علت ندارد؛ اما خداباوران معتقدند خواه خواص اشياء ذاتي باشد يا نباشد، خداوند در آنها قرار داده است[7]. در توحيد افعالي، خواص در اشياء وجود دارد؛ اما «به اذن الله». آتش نميسوزاند؛ مگر به اذن خدا و اين است حقيقت «لاحول و لا قوه الا بالله». به همين خاطر است که در برخي مواقع مانند داستان حضرت ابراهيم آتش نمي سوزاند يا در ماجراي قرباني کردن حضرت اسماعيل چاقو نميبُرد. يک مدرّس بايد در عرصه علم خود دانشجو را به اين معرفت برساند که «لامؤثّر في الوجود الّا اللّه»[8] و همهچيز را مستند به اراده حقّ بداند.

ابزار شناخت

يکي ديگر از پيشفرضهاي غير الهي اين است که علوم مختلف فقط محصول حس و تجربه انسان است و ابزار شناخت انسان به اين دو محدود ميشود؛ درصورتيکه در نگاه توحيدي علاوه بر حس و تجربه، عقل، وحي (الهام) و شهود نيز جزء ابزارهاي شناخت انسان محسوب ميشود. حس و تجربه ابتداييترين مراحل شناخت هستند، عقل و برهان عقلي مراتب ميانه و متوسط سلسلة معرفت بهحساب ميآيند و از آن برتر، معرفت شهودي و شناخت عرفاني است تا منتهي گردد به معرفتِ وَحْياني انسان کامل معصوم که چنين معرفتي، سلطان همه شناختها و ملکه تمام معرفتها است. درباره الهاماتي که در زمينه کشف علوم مختلف بهصورت جرقهاي در ذهن دانشمندان ايجاد ميشود، در بخشهاي قبلي بحث شد. در نگرش الهي علم صرفاً با مطالعه حاصل نميشود؛ بلکه علاوه بر تلاش علمي صفاي باطن و عنايت خداوند نيز مؤثر است. معروف است که دانشمند بزرگ ابوعلي سينا هرگاه به مشکل علمي برميخورد به مسجد جامع ميرفت و دو رکعت نماز ميگزارد و آن مشکل برطرف ميشد. اين عمل بوعلي سينا نشان ميدهد پيشفرض او در زمينة کسب علم، فقط از راه حس و تجربه نبوده و الهام و عنايت خداوند را نيز ضروري ميدانسته است.

قانون عليت يا تصادفي بودن پديدهها

در نگاه الهي هر پديدهاي علتي دارد و محال است چيزي بدون علّت به وجود آيد؛ اما گاهي در نگاه غير الهي ديدگاههايي وجود دارد که خواسته يا ناخواسته منجر به نفي اصل عليت ميشود و ريشه بسياري از تفکرات خداناباورانه در دوران معاصر شده است. مانند ديدگاه مکتب کپنهاگي در تفسير مشاهدات  کوانتومي که احتمال را جايگزين قطعيت کرده، و تصور ميکنند که ممکن است چيزي تصادفي رخ دهد، در حالي که توجه ندارند انکار اصل قطعيت به انکار اصل عليت منجر مي شود.

 درواقع علت اينکه ما بعضي پديدهها را تصادفي و شانسي ميدانيم اين است که از علّت وقوع آن آگاهي نداريم. پس تصادفِ حقيقي در عالم وجود ندارد و آنچه تصادف ناميده ميشود، تصادف نسبي (نسبت به شخص ناآگاه) است.

در مبحث کوانتوم الکترونيک، ميتوان احتمال وجود الکترون در ناحيه خاصي در اطراف هسته در يک زمان مشخص يا مقدار خاصي از اندازه حرکت زاويهاي سيستم را محاسبه کرد. يا مثلاً به کمک تابع موج و توزيع احتمال بهدستآمده از آن، ميتوان محتملترين مکان (يا مکانهاي) حضور يک ذره در فضا را يافت. گاهي در توضيح اين مسئله (احتمال حضور الکترون) گفته ميشود که حضور الکترون تصادفي است و علتي ندارد؛ درحاليکه واقعيت آن است که هيچ پديدهاي بدون علت نيست و نشناختن علت به معناي نداشتن علت نيست همانطور که فيزيکدانان فيلسوف مشربي چون انيشتين، ماکس پلانک،  ديويد بوهم و...  چنين نظري دارند.[9]

عوامل تأثيرگذار در وقوع پديدهها

پيشفرض غيرتوحيدي ديگر اين است که پديدهها فقط علل مادي دارند و در محاسبه احتمال وقوع آنها فقط علل مادي مدّنظر قرار ميگيرد؛ اما در نگاه توحيدي پديدهها و اتفاقات علاوه بر علل مادي علل غيبي و معنوي نيز دارند. در اثر اين تفاوت ديدگاه است که در نگاه غيرتوحيدي، اموري مانند قضا و قدر الهي، امدادهاي غيبي، سنتهاي الهي، تأثير اموري مانند توکل، توسل و صدقه جايگاهي ندارد و احتمالات مهندسي صرفاً بهصورت پديدههاي شانسي تعريف ميشوند.

در آيات قرآني و احاديث اسلامي اين حقيقت به فراواني يافت ميشود که عوامل تأثيرگذار در جهان هستي منحصر به عوامل مادي نيستند؛ بلکه عوامل معنوي و غيبي بسياري وجود دارد که بر امور عالم و زندگي بشر تأثيرگذار است. اصولاً ايمان به خدا مستلزم ايمان به غيب است و افراد باايمان و پرهيزکار به عوامل غيبي ايماندارند، همانگونه که خداوند ميفرمايد:  « ذلِکَ الْکِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُديً لِلْمُتَّقينَ * الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ[10]؛آن کتاب باعظمتي است که شک در آن راه ندارد و مايه هدايت پرهيزکاران است. کساني که به غيب [آنچه از حس پوشيده و پنهان است] ايمان ميآورند...»

البته شرط استفاده از عوامل معنوي، علاوه بر ايمان به غيب، داشتن تقواي الهي و توکل به خدا است. چنانکه خداوند ميفرمايد: «مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَکَّلْ عَلَي اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَيْءٍ قَدْراً[11]؛  هر کس تقواي الهي پيشه کند، خداوند راه نجاتي براي او فراهم ميکند *و او را از جايي که گمان ندارد روزي ميدهد و هر کس بر خدا توکّل کند، کفايت امرش را ميکند خداوند فرمان خود را به انجام ميرساند و خدا براي هر چيزي اندازهاي قرار داده است!»

آري! اگر قومي چنان عمل کنند که مشمول نصرت الهي گردند، با همان ابزار و وسايل ضعيف ميتوانند به هدف خود رسيده و کشتي خود را به ساحل نجات برسانند. همانطورکه خداوند در آيه زير ميفرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْکُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَکُم[12]؛ اي کساني که ايمان آوردهايد! اگر (آيين) خدا را ياري کنيد، شما را ياري ميکند و گامهايتان را استوار ميدارد.»

در محاسبات غيرتوحيدي هرچه تعداد نفرات يک سپاه بيشتر بوده و به تجهيزات پيشرفتهتري مجهز باشند، احتمال پيروزي آن سپاه بيشتر است؛ اما در نگاه توحيدي اگر نصرت الهي شامل يک سپاه شود گاهي يک سپاه کوچک ميتواند بر يک سپاه بزرگ و مجهز، پيروز شود. چنانکه خداوند در نبرد بين سپاه طالوت و جالوت ميفرمايد:کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرين[13] ؛ چه بسيار گروههاي کوچکي که بهفرمان خدا، بر گروههاي عظيمي پيروز شدند! و خداوند، با صابران و استقامتکنندگان) است.»

و در همين نبرد بود که حضرت داود g درحاليکه نوجواني کم سن بود با يک تيرکمان، سنگي به پيشاني جالوت زد و او را از پا درآورد و بهاينترتيب سپاه مجهز جالوت شکست خورد.

پيشفرض فوق در مباحث مربوط به قابليت اطمينان سيستمها کاربرد بسياري دارد. قابليت اطمينان به معناي ميزان اطميناني است که ميتوان به درست کارکردن يک سيستم داشت. به عبارت ديگر هرچه قابليت اطمينان يک سيستم بيشتر باشد، احتمال اينکه آن سيستم خراب شود و عملکرد آن مختل گردد کمتر است. براي محاسبه قابليت اطمينان سيستمي مانند شبکه برق، قابليت اطمينان تکتک اجزاء آن را بر اساس نرخ خرابي ساليانه و آزمونهاي مختلف محاسبه کرده و با استفاده از يک سري روابط قابليت اطمينان کل آن سيستم را محاسبه ميکنند. در ديدگاه غيرتوحيدي احتمال خراب شدن سيستم منحصراً مربوط به عوامل مادي است؛ اما در نگاه توحيدي اين قضيه هميشه درست نيست و علاوه بر عوامل مادي، عوامل معنوي نيز تأثيرگذار هستند و ممکن است در جاهايي سيستمي با قابليت اطمينان بالاتر بيشتر از سيستمي با قابليت اطمينانِ پايينتر، خراب شود. يعني اگر در جايي اراده و مشيت خداوند آن باشد که سيستمي را نگه دارد، هرچند هم قابليت اطمينان آن سيستم کم باشد، آن سيستم بهدرستي کار کند.

البته معناي اين سخن آن نيست که عوامل مادي تأثيرگذار نيستند يا نبايد دقت لازم را در اين زمينه انجام داد؛ بلکه سخن آن است که عوامل تأثيرگذار را منحصر در عوامل مادي ندانيم. آري! منظور از مطالب ذکرشده اين نيست که در نگاه توحيدي نيازي به استفاده از تجهيزات پيشرفته و با قابليت اطمينان زياد نيست؛ بلکه منظور آن است که احتمالاتي که در نگاه غيرتوحيدي محاسبه ميشوند، در بعضي جاها اشتباه است.

نکته ديگر آنکه عوامل معنوي هميشه باعث افزايش قابليت اطمينان نشده؛ بلکه گاهي کاهش آن را به دنبال دارد.

خلاصه اينکه آنچه در نگاه سطحي و ابتدايي تصادف و شانس به نظر ميرسد، درواقع معلول عوامل نامعلوم مادي و معنوي است و در جهان هستي چيزي به نام تصادف وجود ندارد.

 


[1]. «لَيْسَ الْعِبَادَةُ کَثْرَةَ الصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ التَّفَکُّرُ فِي أَمْرِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ». (الکافي،  ج 2، ص 55).

 

[2]. «لَا عِبَادَةَ کَالتَّفَکُّرِ فِي صَنْعَةِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ». (بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار،  ج 68، ص 324).

 

[3]. آيت الله جوادي آملي؛ سخنراني در جمع اساتيد دانشکده روانشناسي دانشگاه تهران 1390/10/14.

 

[4]. از علم سکولار تا علم ديني، ص8.

 

[5]. «اَعْدَدْتُ لِکُلِّ هَوْلٍ لا اِلهَ اِلّا اللهُ وَ لِکُلِّ هَمٍّ وَ غَمٍّ ماشاءَاللهُ وَ لِکُلِّ نِعْمَةٍ الْحَمْدُ للهِ وَ لِکُلِّ رَخآءٍ اَلشُّکْرُ للهِ وَ لِکُلِّ اُعْجُوبَةٍ سُبْحانَ اللهِ وَ لِکُلِّ ذَنْبٍ اَسْتَغْفِرُاللهَ وَلِکُلِّ مُصيبَةٍ اِنّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ وَ لِکُلِّ ضيقٍ حَسْبِيَ اللهُ وَ لِکُلِّ قَضآءٍ وَ قَدَرٍ تَوَکَّلْتُ عَلَي اللهِ وَ لِکُلِّ عَدُوٍّ اِعْتَصَمْتُ بِاللهِ وَ لِکُلِّ طاعَةٍ وَ مَعْصِيَةٍ لا حَوْلَ وَ لاقُوَّةَ اِلّا بِاللهِ الْعَلِيِّ الْعَظيمِ». (مفاتيح الجنان)

 

[6]. قصص، 72.

 

[7]. به عبارت ديگر خداباوران خاصيت اشياء را منکر نيستند؛ اما اين خاصيت را استقلالي نميداند.

 

[8]. در عالم هستي هيچ مؤثري جز خدا وجود ندارد.

 

[9].تحليلي از ديدگاه هاي فلسفي فيزيکدانان معاصر، ص139.

 

[10]. بقره: 2 و 3.

 

[11]. طلاق: 2 و 3.

 

[12]. محمد: 7.

 

[13]. بقره: 249.

 

فصل بعد